بخشی از مقاله
تاریخچه سفال و سرامیک
سكوت خاك را مى شكنيم با رقص سرانگشتان اميد و ترانه را جاودانه مى كنيم در پيوند نگاه آب و خاك كه به اشتباه گل مى نامندش گل نيست بلكه سازى است كه بايد آن را نواخت و شنيد.
خاك در دسترس ترين عنصر طبيعت با آب حياتى ترين عنصر زندگانى درهم آميخته شد و اولين دل مشغولى هاى بشر را در دستان او شكل داد.
گل كه خاك ممزوج با آب است ماده ى اوليه ى سفالينه گرديد كه قابليت شكلپذيرى بينظيرى دارد. شايد بشر اولين تجربيات سازندگى خود را اينگونه كسب نمود. در ابتدا هنر سفالگرى براى ساخت اجسام و ظروف مورد نياز زندگانى و بعدها براى جلوه دادن به تخيلات ذهنى بشر به صورت هنرى ماندگار تبديل گرديد.
سفال (سفالينه):
اين اصطلاح، بنابر تعريف لغتنامهها عموما به معنی اشيا ساخته شده از گل پخته هستند، مانند كاسه، كوزه، و غيره... همچنين سفالينه، سفال ساخته شده را میگويند. سفالين نيز شامل انواع اشيايی است كه از سفال میسازند. اصطلاح اروپايی" سراميك" نيز داری مفاهيم سفال در زبان فارسی است، كه از واژه يونانی (keramikos) كه خود از (keramon) به معنی خاك رُس گرفته شده است. بنابراين سفالگری نيز به هنر يا صنعت ساخت ظروف و اشيا گلی پخته اطلاق
میشود. معمولا محصولات را اگر بدون لعاب باشند سفال و اگر لعابدار باشند بر حسب گل و لعابی كه در آنها به كار رفته بدل چينی مینامند. سفال در واقع نخستين محصول هنری و صنعتی مردمان اوليه و حاصل نياز و شعور آدمی، در به كار گيری عوامل طبيعت است، و از آنجا كه مواد اوليه آن شامل: خاك، آب، و آتش در سرزمينهای محل سكونت بشر يافت میشده است، نشانههای توليد آن را در تمامی نقاط مسكونی انسان مشاهده میكنيم. كهنترين اشيا سفالی بدست آمده از
كاوشهای باستانشناسی ايران مربوط گنج دره در استان كرمانشاه است؛ كه تاريخ آن به هزاره هشتم پيش از ميلاد میرسد.
سفال به زبان ساده گلى را كه در اثر حرارت آب شيميايى خود را از دست داده باشد سفال مى نامند ، گل سفال تشكيل شده از خاك
رس و آب و رس مخلوطى از : آلومين ( AL2O3 ) ، سيليس ( Sio2) و آب مولكولى مى باشد. براى ساختن گل مناسب سفالگرى
ابتدا خاك را مى شويند يعنى اين كه ناخالصى هاى آن را جدا مى كنند، سپس دوغاب حاصل را در حوضچه هاى مخصوص مى ريزند
تا رطوبت آن به حد نصاب مصرف برسد ، سپس آن را به محل كارگاه حمل نموده و جهت جلوگيرى از خشك شدن آن را با
نايلون و يا مواد مشابه مى پوشانند . گل موجود با كمى ورز دادن آماده مصرف مى شود. براى ساختن قطعات با چرخ و يا ساخت كاشى هاى سفالين مقدار رطوبت لازم گل كمى متفاوت است . با كمى تجربه مى توان اين ميزان رطوبت را به درستى مورد استفاده قرار داد .
بعد ازساخت قطعه ابتدا بايد آن راخشك نمود و يا آب فيزيكى آن را جدا نمود.نبايد قطعات ساخته شده سفالين خيلى سريع خشك شوند دراين صورت دچارشكستگى ويا تاب برداشتن مى شوند .
به همين منظور قطعات ساخته شده در محل هايى كه جريان هوا در آن جارى نباشد نگهدارى
مى شوند تا قطعه به تدريج و كامل خشك شود، سپپس آن رادرون كوره چيده وپختن آغازمى گردد
در صورتى كه قطعات سفال كامل خشك نشده باشند در اين مرحله نيز آسيب خواهند ديد.
حرارت كوره بايد به آرامى افزايش يابدتادرجه حرارت 500درجه سانتيگراده
يچگونه تغيير شيميايى
در خواص قطعات داخل كوره اتفاق نمي افتد به طورى كه اگر كوره راخاموش نموده و قطعات را از آن خارج كنيم مواد تشكيل دهنده رابه صورت گل مجددآ مورد بهره بردارى قرار دهيم ولى بعد از درجه حرارت تقريبى 550 (اين ميزان حرارت براي رسي ها متفاوت مى باشد) آب شيميايى قطعات ازدست رفته و كلا مواد تغيير حالت مى دهند به ترتيبى كه بعد از اين كليه خواص شيميايى محصول جديد متفاوت با مواداوليه خواهد بود.اكثر رسى هاى معادن طبيعي بجزدرموارد استثنايى بين درجه
حرارت 800 تا 1000 درجه سانتى گراد به پخت كامل مى رسند.
با تغيير نسبت مواد تشكيل دهنده رسى ها مى توان درجه حرارت پخت كامل را تاحدودى بالاوپايين برد وهمچنين رنگ هاى قرمز و
زرد نزديك به سفيد راتوليد نمود اين نوع بدنه هارابدنه هاى ارتن ور مى نامند كه دارايى درصد جذب آب زياد(حدود 5 درصد) مى باشند.
با تغيير مواد تشكيل دهنده رسى مى توان قطعات با كيفيت بهتر و درجه حرارت بالاتر مانند بدنه هاى استون ور ، پرسلان ، چينى
سخت توليد نمود كه موارد فوق در حال حاضر مورد بحث اين يادداشت نمى باشد.
در صورت نيازمى توان قطعات پخته شده كه به آن بيسكويت اطلاق مى شود رابه لعاب آغشته نمود ومجددا در كوره قرار دارد.
چيزي نيست جز پودر شيشه و اكسيد فلزات مختلف براي رنگ هاي گوناگون . مطالب فوق توضيح مختصري از روند توليد سفال بود
كه ارائه گرديد.
تاريخچه سفال و سراميک
تاريخچه سفال در ايران :
سفال يكى از مهم ترين و قديمى ترين دست ساخته هاى هنر بشرى است كه از آغاز كار سفالگرى تاكنون هم چنان پايدار مانده است. مردم سرزمين ايران به سبب موقعيت خاص جغرافيايى و قرار گرفتن بر سر راه شاهراه تمدن ها, نه تنها از نخستين سازندگان آثار سفالى بوده اند بلكه چيره دست ترين سازنده به شمار مى رفته اند. در ايران در چهار منطقه مسكونى, سفالگرى رواج داشته است: 1- منطقه غرب كوه هاى زاگرس نزديك كرمانشاهان 2- كرانه هاى جنوبى درياى خزر 3- شمال غرب اذربايجان 4- جنوب شرق ايران در حاشيه كوير و نواحى مركزى
ايران نيز سفال هايى با قدمت هشت هزار ساله به چشم مي خورد. كهن ترين اشيائ سفالى بدست آمده در كاوش هاى باستانى ايران اثار مكشوفه از گنج دره تپه در استان كرمانشاه است كه به هزاره هشتم قبل از ميلاد بر مى گردد. همين طور مناطقى چون غترى در جنوب مازندران نزديكى بهشهر (هشتم قبل از ميلاد) و در مرحله دوم منطقه زاغه دردشت قزوين, چشمه على نزديك تهران و تپه سيلك كاشان.
سفال هاى مكشوفه از نقاط مذكور خشن و داراى مغز نرم است كه موادى مانند كاه خرد شده و
سبزيجات ريز براى چسبندگى به مخلوط اوليه يعنى آب و خاك افزوده اند و چرخ سفالگرى هنوز مورد استفاده قرار نگرفته است و همين طور حرارت كوره قابل كنترل نبوده است و سفال كاملا سخت و يكرنگى بدست نمى آمده است و گاهى مغز به علت كمى درجه حرارت خاكسترى متمايل به سياه باقى مانده است ( هزاره ششم ق.م.).
مرحله بعد سفال سازى تكامل بيشترى مى يابد و و از شن نرم و پودر شن به همراه خاك استفاده مى كردند تا ظروفى با جداره بسيار ظريف و نازك بسازند. در اين دوره ساخت ظروف با كف مقعر و بدنه محدب آغاز شد. در هزاره چهارم ق. م. با اختراع چرخ سفالگرى و استفاده از آن در شكل بخشيدن به ظروف سفالى تحولى جديد در صنعت سفالسازى آغاز مى شود و هم چنين تزيينات روى ظروف تنوع بيشترى پيدا مى كند.
سفالگـرى بعـد از اسلام
تازيان در زمان کوتاهـى سراسر خاک ايران را گـشودند، اشغـال ايران از طرف تازيان ابـتـدا اثـرى در کار سفال سازى نـداشت، اما وقـتى که در سال 750 ميلادى خانواده ايرانى ابوالعـباس بر تخـت خلافت بغـداد تـکـيه زد، فعـاليت فرهـنگى ايرانيـان بار دگـر آغاز گـرديد. اسلام بکار بردن ظرفـهـاى گـران قـيمت فـلزى به ويـژه زر و سيم را غـدغـن کرده است. از اينرو بار دگـر طبقه حاکمه خريدار ظرفـهـاى سفالى شدند و آماده شدند که سفالهـايى که بـسيار خوب آراسته شده و از لحـاظ هـنرى در سطح والايى قـرار داشت بخـرند.
احبان اين کارگـاهـها استادان فـن را بکـار گـرفـتـند. نوشته اى که در سنگ محـراب امامزاده يحيى ورامين در نزديکى تهـران هـست، افـتخـار ساختـن محـراب را به سه کس يعـنى سفال ساز، طراح نقـشه و خوش نويس مى دهـد. از لحاظ تاريخـى دروه اسلامى به سه بخش تـقـسيم مى گردد:
1 - دوره اوليه اسلامى تا آغاز سده يازده ميلادى
2 - دوره ميانه اسلامى شامل پادشاهـى سلجوقـيان و مغـولهـا
3 - دوره متاخر اسلامى از زمان صفويه تا به امروز
دوره اوليه اسلام
در دوره اوليه اسلام، سفال ساز افـتاده و مـتواضع ايرانى در هـمان زمينه پارتـهـا و ساسانـيان کار مى کـرد. ظرفـهـاى وى بى لعـاب بود و در قـالب فشارى هـا آن را آراسته کرده، تـزيـين مى داد و يا ظرفـهايى از لعـاب آبى يا فـيـروزه اى مى ساخت. اينگونه قالبهـاى فشارى از خاک رس بى لعـاب ساخـته مى شد و پـيش از پـخـتـن آن را براى آرايش ظرف کنده کارى مي کردند.
در دوره اوليه سفالگـرى ظرفـهـاى چـيـنى که از چـين آورده شد سبب تـشويق و تحـريک ايرانيان در توسعـهً صنعـت سفال سازى شد. ثـعالبى و بـيـرونى دو نفـر از مورخين مشهـور درباره ىً انواع سفالهـايى که از چـين آورده شد شرحى نگـاشته و مرغوبـيت آن را ستوده اند.
محـمد بن الحسين مي نويسد که فرماندار خراسان در سال 1059 ميلادى بـيست تـکه ظروف چـينى از کشور چـين دريافت کرد و آن را به بارگـاه خـليفه ى بغـداد فـرستاد؛ و سفال سازان داخلى را تـشويق به ساخـتن سفالهـايى شبـيه به آن کـرد. در حقـيـقـت در اثـر تـشويق فرمانداران و حـکام محـلى، نوآورى هـا و اخـتراعـات زيادى در فـن بـدل چـينى سازى و تـقـلـيد چـيـنى هاى دوره تانگ در ايران بوجود آمد. سفال سازان ايرانى در تـقـلـيد از چـيـنـى هاى سبک تانگ آنقـدر استاد بودند؛ که در نظر اول هـمه مصنوع آنهـا را بجاى چـينى اصل مى گـرفـتـند.
کوششى که سفال سازان ايرانى در تـقـليد چـيـنـى هاى کشور چـين در دوره هاى اوليه ى اسلام کرده اند سبب کشف مجـدد لعـاب مينايى قـلع گـرديد.
در سده ى هـشتم پـيش از ميلاد مسيح آشوريهـا اکسيد روى را در لعـابهـاى سربى خود براى بدست آوردن رنگ سفـيد کـدر به کار برده اند. چون آخرين کار براى اين فن در خاور نزديک را مى توان از آجرهاى لعـابى که در شوش و تخت جمشيد در سده ى پـنجم ساخته شده است ثابت کرد؛ بنابراين وقتى مى گوئيم بعـد از 1500 سال دوباره آن را بازيافـتـند بى دليل نيست. اين لعـاب جـديد که سطح کاملا سفـيد درست مى کرد، کاربرد گـل و رس سفـيد را از بـين برد و از ايران به سرعـت به تمام کشورهاى اسلامى تا اسپانيا گسترش يافت.
در آنجا پايه و اساس سفال سازى اسپانيايى - آفريقايى گرديد که در جزيرهً اسپانيايى مايورکا ساخـته مى شد؛ از آنجا به نام ماجوليکا به ايتاليا آمد و طولى نکشيد که ايتاليا نيز آن را توليد کرد. از ايتاليا به آلمان و هـلـند و انگـلستان رفت. در هـلـند و انگـلستان به نام چـينى آلات دلـفـت معـروف گرديد.
يکي ديگر از اختراعات ايرانيان در صنعـت سفالسازى رنگهـاى مينايى بود که قبلا در سال 883 ميلادى آغاز گـرديده بود. اشيائى که رنگ مينايى بر آنهـا زده شده است - سفالسازان چـينى هـيچگـاه اين رنگ را به کار نبرده اند - در کارگاه هـاى کوزه گـرى فوسطاط نزديک قاهـره و در عـراق پـيدا شده است. ولى بـيـشـتر دانشمندان امروزه بر اين باورند که رنگ مينايى يک اختراع ايرانى است. رنگ مينايى در اسپانياى افـريقا در کارگاه هـاى کوزه گـرى معـروف پاتـرنا و والنسيا به کار برده مى شد، و در سال 1500 ميلادى به ايتاليا رسيد.
سه نوع رنگ مينايي وجود دارد:
1 - رنگ مينايى طلايى ساده روى زمينه سفـيد.
2 - رنگ مينايى جگـرى در زمينه سفـيد يا مخـلوط با ساير رنگـهـا.
3 - رنگ مينايى چـند رنگ با درخشندگى فلز مس يا نـقره، يا اگـر روکش آن بسيار نازک باشد، رنگ مينايى زرد، قهـوه اى يا زيـتونى بر زمينه سفيد.
رنگ مينايى در زمان سلاطين سلجوق و مغـول در کاشان به اوج تـکامل خود رسيد.
دوره ميانى اسلام
در زمان سلجوقـيان ( 1037 - 1147 ميلادى ) جهـش چشمگـيرى در تـمام هـنرهـا، صنايع و عـلوم پـديد آمد. با اينکه سلجوقيان در اصل ترک بودند ولى خود را با روش زندگى ايرانيان تطبـيق دادند. در مورد سفال سازى اين دوره بايد گـفت "عصر طلايي چـينى سازيست"؛ در اين دوره تمام روشهـاى فـنى شناخته شده به کار برده مى شد: حـکاکى، برجسته کارى، شبکه سازى، قـلمزنى رنگ زير يا روى لعـاب، مطلا کارى و ميناکارى. چـنين بنظر مى آيد که در آن دوره نقاشان و طراحان استاد سفال ساز را ياورى ميکردند و اين امرى عادى بوده است.
کوشش مستمر سفال سازان ايرانى براى اينکه بـتوانـند با چـينيهـا و لعـابهاى ساخت کشور باستانى چين برابرى کـنـند موجب بوجود آمدن دو اخـتراع در ايران گـرديد، اولين اختراع ترکيب خمير نرم با آميخته زيادي از دُر کوهـي و ديگر کشف مجدد لعـاب قليانى که براى آخرين بار در مصر باستان بکار مى رفت. دانه هاى دُر کوهـى و خمير شيشه اى لعـاب قـليايى را به خاک رس اضافه ميکردند، پس از پخـتن رويهً نيمه شفاف و سخت و به هـم چسبـيده اى بدست مى آمد، و اين هـمانند ماده و خميرى بود که در سده هـجدهـم در اروپا به عـنوان خمير نرم چـينى شناخته شده بود. براى بدست آوردن لعـاب شفاف با اکسيد قلع کار مي کردند. تـنه ظرف را اغلب کنده کارى کرده و با لعـاب يکـدست مى پوشانـدند، اين فـن را لقابى مى گـفـتـند.
متداول شدن لعـابهـاى قليايى سبب شد که فـن رنگ آميزى جديد بوجود آمد. آميخـته مس در لعـاب سرب معـمولا رنگ فـيروزه اى تـيره يا سبز زنده بوجود مى آوردند؛ ولى هـمين مس در لعـاب
قـليايى رنگ نيلى سير درست مى کرد. لاجورد کاشى (کوبالت) در لعـاب قـليايى رنگ آبى مشکى (لاجوردى) مى ساخت. در نزديکى قـم و کاشان معـادن لاجورد کاشى (کوبالت) هست و احتمال دارد که استـفاده از کوبالت از هـمانجا آغاز گـرديده باشد. از جمله لعـابهـاى ديگرى که عـموماً در لعـاب هاى قليايى به کار ميرفت عـبارتـنداز: فيروزه اى روشن، سبز روشن، يشمى، سرخ ارغوانى و زرد ملايم که اغـلب آرايه زر هـم به آن افزوده مي شد. ترکيب طلا در لعـاب يا به صورت زر گـداخـته و يا به حالت سريشى بود.
با استـفاده از اين زرورق، کوزه گـر ايرانى دو شيوه تازه لعـابسازى پـيدا کرد که به نام مينايى و
هـفت رنگ شناخـته مى شد. براى ساخـتن لعـاب مينايى کوزه گر، خمير شيشهً قليايى و رنگيزه ها را در کوره مى گـداخت و به صورت لعـاب مورد نياز در مى آورد. پس از خنک شدن آن را گـرد مى کردند و هـنگـامى که اين لعـاب روى ظرف داده شده و به کـوره برده مى شد رنگـش تـغـيـيـر نمى کرد و نقاش و تـزيـين کار قـبل از وقت مى دانست که لعـاب پس از پخـته شدن، چه رنگى خواهـد داشت و هـمين امر سبب شد که دامنه تعـداد رنگـهـا را گـسترش دهـد.
در سده سيزدهـم اصلاحاتى در لعـاب مينايى پـديد آمد، و به نام لعـابهـاى قلم مويى شناخـته شد. در اين شيوه با قـلم مو رنگ لعـابى را که مقـدار اکسيد آن زياد بود روى تـنه ظرفـى که قـبلا در کوره رفـته بود مى زدند و خطوط منـقش آن را مى آراسـتـند. اين رنگـهـا در پـخـت دوم مشخصتر مى شد، و سپس ظرف در لعـاب يکـدست فـيروزه اى و يا عاجى فـرو برده شده و براى بار سوم به کوره مى رفـت. چون رنگـيزه هـا را با قلم مو و خيلى رقـيق زده بودند شـُره نمى کرد و لکه دار نمى شد. مراکزى که ظرفـهاى لاجوردينه تهـيه مى کردند، رى و کاشان بودند، على ابن يوسف و ابوطاهـر حسين از کوزه گـران به نام رى بودند.
سفال سازان کاشى در ساختـن محـرابهـا بسيار استاد بودند. قـبلا محـرابهـا را گـچـبرى مى کردند. محـراب کاشى بسيار زيـباست و صدهـا کاشي مينايى و درخشان بزرگ که خوب هـم به هـم سوار شده و اغـلب هـم کـنده کارى شده، محـراب را تـشکـيل مى دهـد. اين محـرابهـا نيز نـتـيجه هـمکارى نـزديک ميان سفالساز و نقاش آرايه گـر است. اين کـلمات در سنگ نبشه محـراب امامزاده جعـفـر در قـم ديده مي شود: "در دهـم ربيع الثـانى 738 (6 نوامبر 1337 ميلادي) در
کاشان در کنار سيد رکن الدين محمود بن سيد زين الدين غضايرى به دست جـناب مستطاب جمال نقاش ساخته شد".
دو نقاش ديگـر که در آراستن کاشيهاى ستاره اى و ضرب در نامبردارند به تـرتـيب عـبارتـند از: ابوروفظا که در حدود اسل 1200 ميلادى مى زيست و ديگـرى طاهـر الدين که در حدود سال 1263 ميلادى کار مى کرد. در روى يکـى از کاشى هـايى که از نـقاش نخـستيـن باقى مانـده اسـت اين کـلمات خـوانده مى شود: " در شب هاى ميان سه شنبه و چـهـارشنبه، در آخرين روز صفر سال 600 هـجرى ساخـته شد.
دوره ى متـاًخـر اسلامى
هـنگـامى که شاه اسمعـيل در سال 1501 ميلادى پس از 850 سال فرمانروايى بـيگـانگـان بر تخت نشست و نخستين شاه دودمان صفـويه گـرديد، بزرگى و عظمت ايران آغاز گرديد؛ و تا دويست سال ادامه داشت. در زمان شاه عـباس بـزرگ اين عـظمت به اوج خود رسيد (1587 - 1620 ميلادى) آوازه شکوه و جلال دربار شاهـنشاهى او به دربارهـاى اروپا رسيد، و سفـيرانى از بسيارى از کشورهـاى اروپا به پايتخت وى يعـنى اصفهـان آمدند.
شاه عـباس خود صنعـتکـار و بازرگـانى باهـوش بود. استادان فن را از امـپـراطورى پهـناور خ
ود جمع کرد و در اصفهان يا پـيرامون آن جاى داد و کارگاهـهـاى صنعـتى شاهى بـيشمارى بنياد نهـاد. به پـيشه وران جزء و صنايع خصوصى نيز کمک مى کـرد. هـنگـامى که از بازرگـانان و نمايندگـان کمپـاني هـند شرقى هـلـند که دژى در جزيره هـرمز در خليج فارس داشتـند، شنيد که آنها مشغـول تجارت ظروف چينى کشور چـين هـستـند؛ از بازرگـانان چـينى دعـوت کرد که چـينى هاى زيـباى خود را از راه خشکى براى صادرات به اروپا به کشور وى بفـرستـند و بدين ترتـيب
کمپـانى هـلندي را از مـيدان خارج کرد. خود شاه گـردآورنده تعـداد زيادى ظروف زيـباى چـينى بود؛ مجـموعـه چـينـي هـاى وى هـنوز در آرامگـاه خانواده شيخ صفى در اردبـيل وجود دارد. اين امر نفوذ صنعـت چـين را دوباره برگـرداند و سفال سازان ايرانى بار دگـر در کار چـينى سازى کوشيدند و شيوه کار کاشان را کامل کردند و کائولين سفيد نرمي را که در نائين و عـلى آباد پـيدا شده بود بکار بردند و با لعـاب خـمير شيشه قليايى که قـبلا گـفته شد درهـم آميخـتـند.