بخشی از مقاله
صبر و پايداري
فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ
پس صبر كن، همان گونه كه صاحبان عزم راسخ از فرستادگان خدا صبر كردند; و در [هلاكت] آنان شتاب مكن...
امام سجاد (ع) فرمودند: «از ميان پيامبران، پنج تن اولوالعزم اند. شخصي پرسيد آنهاكيست اند؟ فرمودند: نوح (ع) و ابراهيم (ع) و موسي (ع) و عيسي (ع) و محمد(ص). عرض كرد معناي اولوالعزم چيست؟ فرمود: به سوي مردم شرق و غرب زمين، از جنّ و انس،فرستاده شده اند .» همچنين امام رضا (ع) فرمودند: «برخي پيامبران چون شريعت وآيين جديد داشتند اولوالعزم نامي ده شده اند ; زيرا هر پيامبري بعد از نوح (ع) بر شريعت و روش او و تابع كتابِ او بود تا زمان ابراهيم خليل (ع) و هر پيامبري در روزگارابراهيم (ع) و پس از آن بر راه و روش ابراهيم (ع) و پيرو كتاب او بود تا زمان موسي (ع) كه پيامبران عصر او و بعد از او بر شريعت و طريقه موسي (ع) و تابع كتاب او بودند تا زمان عيسي (ع) كه همه پيامبران هم عصر او و پس از او بر روش عيسي (ع) و پيرو كتاب او بودند تا زمان پيامبر ما، محمد(ص). اين پنج تن اولوالعزم اند; و از اين رو برترين پيامبران ورسولان اند.»
صبر
تعریف عام:
اصل معنای صبر «حبس» است و «منع» و آنکه خود را مهار می¬کند و در حقیقت از قید نفس آزاد میسازد به صبر حقیقی دست می¬یابد.
صبر نتیجه حرّیت از قید نقس است و از نتایج و ثمرات بزرگ این حرّیت و خروج از عبودیّت نفس، صبر در بلیّات و نوائب است.
تعریف خاص:
در تعالیم اسلامی صبر در معنای خویشتن داری، ثبات نفس، پایداری و استقامت است.
مقدمه
صبر به مفهوم استقامت و نگهداری نفس است، که این صبر عین رشد است، چرا که رشد، استقامت در راه حق و تصلّب داشتن و سخت بودن در آن است. و صبر در این معنا جهادی است دائمی که صورت آن تغییر می یابد، امّا اصل مبارزه و استقامت و پایداری ثابت است؛ گاه در تحمّل مصائب تجلّی می کند، زمانی خویشتن داری در برابر معاصی است و گاه ثبات قدم در اطاعت حق.
صبر در این معنا صیقل روح است و انسانی که استقامت می ورزد، به میزان صبرش، روحش نيز صیقل می خورد و در او زمینۀ ترقّی به کمالات و مقامات عالیه فراهم می¬شود.
بنابراین صبر؛ ثبات و پایداری و استقامت و ثابت قدمی است و همۀ قوتها در سایۀ آن حاصل میشود و درهای رحمت به سبب آن گشوده می¬شود.
صبر در قرآن کریم، در سه موضع گسترده به کار رفته است:
اول) صبر و استقامت و پایداری و ثبات در برابر هوای نفس و غرایز حیوانی، که در واقع ارزنده ترین صحنۀ جهاد است.
دوم) صبر و استقامت در مقابل حوادث، مصیبتها، سختیها، ناراحتیها و هجومهایی که به اشکال گوناگون به انسان می¬شود. این صبر مهمترین عامل تکامل انسان است و بهترین عرصۀ کسب پیروزی و کمال.
سوم) صبر و استقامت در مقابل دشمن و در میدان جنگ. مهمترین عامل پیروزی در عرصة مصاف و نبرد با دشمن، در منظر قرآن کریم، صبر است و این «صابران» هستند که با تعداد اندک بر تعداد بسیار غلبه می کنند. همچنین سبب صیقل روح انبیاء، صبر و استقامت آنان بوده است.
مطالعه تاریخ انبیاء به خوبی نشان می دهد که آنان در راه انجام رسالت خویش با سختترین رنجها روبرو بوده اند و در این میان حضرت ختمی مرتبت بیش از سایر انبیاء در معرض بلاها و آزمایشات قرار گرفت.
همان کسی که در راه رضای حق در هر گونه شدت و ناراحتی فرو رفت و جام مشکلات و سختیها را نوشید؛ در حالی که بستگان و نزدیکانش متلون و ناپایدار و بیگانگان در دشمنی¬اش مصمم بودند.
پیامبر در همه مناسبات خویش صبر و استقامتی شگرف داشت. این در حالی بود که خود میفرمود: ما اوذی احَدٌ مثل ما اوذیت فی الله؛ هیچ کس همانند من در راه خدا آزار و اذیت ندید.
لذا صبر او نیز از همه بیشتر بود: اسماعیل بن عیاش می¬گوید: «کان رسول ا... صلّی الله علیه و آله و سلّم اَصبَرٌ علی اوزار الناس» رسول خدا بردبارترین انسان بروز وزر و وبال مردم بود.
خدا در آغاز بعثت او را از مسئولیت سنگینی که بر عهده گرفته است آگاه ساخت آنجا كه فرمود: «انا سنلقی علیک قولاً ثقیلا» (ما گفتار سنگینی را بر تو وحی میکنیم.)
این قول سنگین، رسالت جهانی اوست. انجام چنین رسالت خطیری بدون یک روح مقاوم و صبور و شکیبا و بردبار امکانپذیر نیست. از این جهت در آیات متعددی او را به صبر و شکیبایی دعوت مینماید که برخی را یادآور می¬شویم:
«و لربک فاصبر» (برای خدا در طریق ابلاغ رسالت بردبار باش.)
« فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل ولا تسعجل لهم» (بسان پیامبران اولوالعزم صبر نما و درباره آنها عجله مکن.(6)
ریشه صبر
صبر از کجا مایه و قوام میگیرد؟ و کدام انسان میتواند صابر باشد، به قسمتی که در مقابل شدائد و سختیها محکم بایستد، هرگز آرامش درونی خود را از دست نداده و دچار اضطراب نشود؟ صبر، مانند اصول دیگر، ریشه در توحید دارد و از آب توحید می¬خورد و قوام می¬یابد؛ صبر ریشه در بصیرت و احاطۀ خبری دارد؛ صبر ثمرۀ یقین است: «الصبر ثمرة الیقین» و آنان که به مرتبۀ هدایت خلق به سبب صبر و استقامتشان دست یافتند، اهل یقین بودند. چرا که اصل و ریشۀ صبر در نیکویی یقین به اوست: « اصل الصّبر حسن الیقین بالله» صبر نخستین لوازم و ثمرۀ یقین است. «الصبر اوّل لوازم الایمان.» صبر میوۀ یقین به حق است، میوۀ توحیدی است که به یقین رسیده باشد، صبر محصول معرفت به الله است.
انسان اهل معرفت، صابر است آن اطمینان باطنی و ثبات قدم واقعی خبر با تکیه به او و یاد او حاصل نمیشود.
اقسام صبر و استقامت
در روایات وارده از پیشوایان حق، صبر و استقامت در سه حوزه مطرح شده است.
حوزۀ اول: باید دانست که استقامت در صحنۀ سختیها و مصائب و مشکلات و پایداری و ثبات قدم در مقابل تهاجم فشارهای گوناگون، خود از مهمترین عوامل کمال یابی انسان است.
از همین روست که باران سختی و بلا بر اهل حق باریده شود و آنها با استواری و ثبات قدم، پالایش شوند و صیقل خورند و به کمالات الهی متّصف شوند.
خداوند چون بنده ای را دوست دارد، او را در سختی و بلاء غوطه ور سازد ، تا به سبب پایداری و استقامتش به کمالات ربّانی دست یابد، چنانکه انبیاء عظام و اولیاء معظّم بیش از هر کس در ابتلاء قرار گرفته اند.
حوزة دوم: صبر و استقامت در اطاعت حق است، پایداری در حق و عدم تزلزل نسبت به آن. اسوۀ صبرو استقامت، رسول حق(ص) از آن هنگام که بار سنگین رسالت را به دوش گرفت، تا آن زمان که به رفیق اعلی پیوست، در عرصۀ اطاعت حق و ثبات قدم درآن، هیچ متزلزل نگردید و یک آن، دست از استقامت نکشید. او مأمور به استقامت بود.
وقتی دعوت علنی را آغاز کرد و مردم را به اطاعت خدا فراخواند و بتها را نفی نمود، سران قریش به سراغ ابوطالب که از او و مرامش دفاع می کرد رفتند و با او اتمام حجّت کردند و گفتند برادرزاده ات به خدایان ما عیب میگیرد و آنان را ناسزا می گوید و پدران ما را گمراه میداند، یا خود جلوی او را بگیر، یا با تو کارزار میکنیم!
ابوطالب سخنان قریش را با پیامبر در میان گذاشت و آن حضرت فرمود: اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند، هرگز از دعوت خود دست برنمی¬دارم تا اینکه آن را انتشار دهم یا در راه آن کشته شوم ، پس از این موضعگیری صریح و محکم پیامبر، ابوطالب که خود نمونۀ استقامت بوده خطاب به او گفت، به راه خود ادامه بده و هرچه میخواهی بگو، که به خدا سوگند هرگز دست از حمایت و یاری تو برنخواهم داشت.
ابوطالب خود هنگام آشکار شدن دعوت، در سروده¬ای زیبا و سرشار از حماسۀ استقامت و ثبات قدم در حق، خطاب به محمد(ص) چنین گفت:
لا لمیعنّک من حق تقوم به أید بقول ولا سلق بأصوات
فانّ کفّک کفی إن بلیت بهم
ودون نفسک نفسی فی الملمّات
مبادا دستهایی که تاحث می آورند و آزارهایی که به سبب فریادها می بینی، تو را از استقامت در حقّی که برای آن قیام کرده ای باز دارد! زیرا چون تو به مصیبتها و گزندهای ایشان دچار شوی، دست تو دست من است و در سختیها و مشکلات، جان خود را در مقابل جان تو سپری سازم.
حوزۀ سوم: صبر از معاصی است. صبر در مقابل آنچه مرد را به عصیان می کشد و حبس آن عاصی بزرگ و بت اعظم که به بیان ابوبکر واسطی : «النفس صنم والنظر الیها شرک و النظر فیها عبادة. »
( نفس همچون بتی است که نگريستن و توجه به او شرک است وتفکّر در او عبادت). حبس آنکه رسول اکرم (ص) دشمنترین دشمنانش خواند: « اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک .»
اینجا صحنۀ کارزار اصلی است؛ اگر او را حبس نکنی، تو را حبس می¬کند؛ خاصیّت نفس امّاره این است که اگر تو او را وادار و مطیع خود نکنی، او تو را مشغول و مطیع خود خواهد ساخت، «النّفس ان لم تشغله شغلتک.» کانون اصلی صبر و استقامت اینجاست.
و این حوزۀ صبر، دشوارترین حوزه¬هاست، و با حبس ]که همان صبر است[ این شیطان است که انسان آزاد می¬شود و می¬تواند قدم در راه بگذارد.
صبر و استقامت در منطق نبوی
در حدود 20 آیه پیامبر اکرم(ص)، امر به صبر و استقامت شدند، که صبر و استقامت شاخصۀ سیرۀ انبیا است.
«فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرّسل» این رسول ما، تو هم مانند پیامبران اولوالعزم صبور باش.
«فاصبر صبراً جمیلاً» ای رسول ما صبر نیکو پیش گیر.
« واستقم کما أمرت» ای رسول ما چنانکه مأموری استقامت کن.
بدین ترتیب در می¬یابیم که رشد همۀ کمالات در بستر صبر است و ریشه در آن دارد و رمز و راز پیروزیها و شرایط موفقیت صبر و استقامت است؛ و به همین دلیل است که وقتی خداوند می¬خواهد به پیامبرش هدیه دهد، صبر و تبعات آن را هدیه می¬کند، چنانکه در حدیث امام صادق(ع) آمده است که پیامبر (ص) فرمود: «جبرئیل به نزد من آمد و گفت ای رسول خدا، پروردگار مرا با هدیه ای به سوی تو فرستاده که چنین هدیه¬ای را به کسی قبل از تو نداده است. پیامبر سؤال کرد که آن هدیه چیست؟ گفت: «صبر و نیکوتر از آن» پرسید و آن چیست؟
گفت: «رضا ]که خود محصول صبر است[ و بهتر از آن»، پرسید آن چیست؟ گفت: «زهد و بهتر از آن... گفت و آن چیست؟ پاسخ داد: « اخلاص و نیکوتر از آن»، پرسید و آن چیست؟ گفت: یقین و بهتر از آن گفت و آن چیست؟ گفت: «توکل ....» تمام اینها در ارتباط با صبر است و کسی تا صبر پیشه نکند به این مراتب دست نمی یابد؛ و روشن است که بیشتر اخلاق و کمالات داخل صبر است و به همین دلیل بود که وقتی از رسول خدا سؤال کردند که ایمان چیست؟ فرمود: « الصّبر»، ؛ چرا که متعلّق صبر عبارت است از مقاومت در مقابل هوای نفس و به عبارت دیگر ثبات قوۀ عاقله که باعث دین است و بدون آن دین معنا ندارد.
کان رسول الله ـ صلیّ الله علیه واله ـ اصبر النّاس علی اوزارالنّاس
رسول خدا از همۀ مردم بر گناهان خلق، شکیباتر و صبورتر بود.
هیچ کس مانند او در راه خدا مورد آزار واقع نشد. و هیچ کس چون او صابر در راه حق نبود.
قاضی عیاض می نویسد: «بردباری، تحمّل و گذشت با وجود قدرت بر انتقام و صبر بر مصیبتها، همان چیزی است که خداوند، پیامبرش را بر آن تربیت کرد و به او فرمان داد: « خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلین » ( گذشت داشته باشد، امر به نیکی کن و از انسانهای جاهل دوری کن.)
وقتی در جنگ احد، دندانهای حضرت را شکستند و چهرۀ آن حضرت خون آلود شد و پیشانیش شکاف برداشت این صحنه بر بسیاری از اصحاب آن حضرت سخت گران آمد و برخی عرض کردند، ای رسول خدا نفرینشان کن تا به لعنت الهی دچار شوند. اما آن حضرت پاسخ داد: «من برانگیخته نشده¬ام تا انسانها را لعنت کنم بلکه مبعوث شده¬ام تا آنها را به سوی خدا دعوت کنم؛ خدایا این قوم مرا هدایت فرما، زیرا که آنها نمی¬فهمند.»
پیامبر در محیط خانه، نیز بسیار صبور بود. «انس بن مالک» مطلب در خور توجّهی را می¬گوید؛ وی اظهار می¬دارد: من مدت 9 سال خدمت پیامبر کردم و ندیدم که هیچ گاه ایراد گرفته و گفته باشد چرا چنین نکردی و یا کردی، و هرگز از من ایراد نگرفت.
آن حضرت نیز نسبت به آزارهایی که حتّی از جانب برخی همسران خویش می¬دید، سخت صبور و ملایم بود و همواره با آنان مدارا می¬کرد. او با مردم خود نیز چنین بود و در مقابل دشمنان نیز صبور و استوار. این چنین بود که توانست جهان را متحول سازد و چهرۀ تاریخی را از انسانهای متعالی درخشان نماید.
آن حضرت نشانه های «صابر» را چنین بیان فرمود:
نشانه های انسان صابر سه چیز است: اوّل آنکه تنبلی و سستی نمی¬کند، دوم آنکه دلتنگی نمی¬کند، و سوّم آنکه از پروردگارش شکوه نمی¬کند. زیرا اگر سستی و تنبلی کند، حق را ضایع نماید.
پیامبر الگوی تمام عیار ثبات نفس و استقامت بود. دوران 23 سالۀ رسالت پیامبر همه صبر بود و استقامت: «فانّ الله عزّوجّل بعث محمداً ـ صلّی الله علیه و آله ـ فأمره بالصّبر و الرّفق» (خداوند محمد(ص) را مبعوث کرد و او را امر به صبر و مدارا نمود.)
13 سال صبر مکّی، صبر بر آزارها و شکنجه¬ها و 10 سال صبر مدنی، صبر بر جهاد و قتال. صبر مکّی بر جهاد عقیدتی، اخلاقی و تربیتی دستوار بود و صبر مدنی بر جهاد سیاسی، اقتصادی و نظامی.
پس پیامبر در همۀ احوال و شرایط صبر کرد و آن قدر استقامت نمود تا به امامان از عترش به او مژده دادند و آنان را به صبر معرفی کردند و خدا ـ جلّ ثناؤه ـ فرمود: « و چون صابر بودند و به آیات ما یقین داشتند، ایشان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر هدایت کنند» ، در این هنگام پیامبر فرمود: نسبت صبر به ایمان مانند سر به تن است.
سخنان پیامبر اکرم در مورد صبر و استقامت
پیامبر فرمود: زمانی بر مردم خواهد آمد که صبر نمودن در برابر مسائل دینی و عمل به دستورات آن همانند در دست گرفتن آتش گداخته است.
رسول گرامی اسلام از صبر به عنوان نیمی از ایمان یاد کرده و میفرمایند:
« الصبر نصف الایمان» (صبر و پایداری نیمی از ایمان است.)
رسول خدا (ص) کلید پیروزی در محورهای درگیری بین ایمان به خدا و پیروی از خواسته¬های نفس و ارتکاب معصیت و تخلف از دستورات الهی و استوار نبودن در مصائب و مشکلات و بلاها را صبر دانسته و می¬فرمایند:
صبر بر سه قسم است: صبر در مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از گناه. پس هر که بر مصیبت صبر کند تا آنرا با تسلی خوبی رد کند، خدا برایش 300 درجه نویسد که میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان آسمان و زمین باشد و هر که بر اطاعت صبر کند خدا برایش 600 درجه نویسد که میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان قعر زمین تا عرش باشد و هر که از گناه صبر کند، خدا برایش 900 درجه نویسد که میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان قعر زمین تا پایان عرش باشد.
رسول خدا(ص) فرمودند: زمانی برای مردم پیش آید که سلطنت جز به وسیله کشتن و ستمگری بدست نیاید و ثروت جز با غضب و بخل پیدا نشود و درستی جز به وسیله بیرون بردن دین و پیروی هوس بدست نیاید، پس کسی که به آن برسد و بر فقر صبر کند، با آنکه بر ثروت توانایی داشته باشد و بر دشمنی مردم صبر کند با آنکه بر دوستی توانا باشد (یعنی بتواند از راه از دست دادن دین و پیروی هوس جلب دوستی کند، ولی نکند) و بر ذلت صبر کند، با آنکه بر عزت توانا باشد، خدا ثواب پنجاه صدیق از تصدیق کنندگان مرا به او دهد.