بخشی از مقاله

چکیده

صبر مقام پنجم از مقامات عرفانی است، پیوسته نیکفرجام است و گنج و ظفر به بار میآورد. درواقع، صبر کردن بر سختیها، اگرچه جنبهی مادّی و نفسانی زندگی را نابودکند،می امّا انسان با آن به معنویّت و حقیقت دست می-یازد. خداوند در آیات متعدّدی از قرآن کریم، دربارهی این مقام سخن گفته، بندگان مؤمن خویش را به داشتن صبر دعوت نموده است. در احادیث نبویصو ائمّهی اطهارع نیز صبر، کلید گشایش کارها دانسته شده است. درمقالهی حاضر، اهمیت و نقش صبر در سلوک عرفانی از دیدگاه مولانا در سه دفتر نخست مثنوی، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که به زعم مولانا، صبر عبارت است از رنجِ ناپایدار و خلاف

مقدّمه

در» عرفان صبر پنجمین مقام از مقامات تصوّف و عرفان است، صبر در عرفان، مقامی است که سالک باید با ریاضت و مجاهده آن را به دست آورد و در آن بماند و چون شرطهای آن را به جا آورد به مقام دیگر برود. به همین جهت، صبر از اهمّ واجبات در مسیر سیر و سلوک است و مستلزم آن است که سالک شداید و سختیهای راه را تحمّل نماید تا خورشید حقیقت در دل او مأوا گزیند و به سرمنزل مقصود راه یابد.

صبر یکی از ویژگیهای اخلاقی است که انسان برای رسیدن به مقصد و مقصود نهایی خود باید آن را داشته باشد و در وجودش تقویت نماید. مفهوم صبر این معنا را تداعی میکند که گویی عاملی انسان را به سویی میکشاند و او در مقابل آن مقاومت میکند، این عامل ممکن است درونی باشد یا بیرونی، و عدم صبر در مقابل آن، آثار نامطلوبی به بار میآورد. پس صبر،حبس نفس و خویشتنداری در مقابل رخدادهاست

راغب اصفهانی صبر را »خودداری در تنگناها و حبس کردن هوای نفس از هر آنچه اقتضای عقل و شرع است« معنی کرده است.

خواجه عبداللهانصاری در تعریف اصطلاحی صبر، چنین میگوید:»نگاهداری نفس از بیتابی هنگام وقوع امری که مطلوب نیست

قرآن کریم به صبر اهمیت فراوانی داده و از این دیدگاه، صبر یکی از بزرگترین آثار ایمان است که خداوند در آیهسوّم سورهی عصر انسانها را به حق و صبر سفارش میکند:و» تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصﱠبر - «عصر - 3 / و در سورهی آل عمران میفرماید:یاایّها» الّذین آمنوا اِصبروا و صابِروا و رابِطوا و اتّقوااللهَ لعلّکم تُفلِحون« - آل عمران/ - 200 / ای کسانیکه ایمان آوردهاید، صبر کنید و ایستادگی ورزید و مرزها را نگهبانی کنید و از خدا پروا نمایید؛ امید است که رستگار شوید.

صبر در قرآن انواع مختلفی دارد، ولی معمولاً صبر را به سه نوع کلّی تقسیم میکنند که عبارت است از: صبر در برابر گناه و معصیت، صبر در برابر سختیهای عبادت، صبر در برابر مصائب.مثنوی که ملهم از قرآن کریم است به تمام جهات صبر نظر داشته است و هم مستقیما از قرآن الهام گرفته، هم از احادیث و گفتار بزرگان دین متأثّر بوده است.

.3 -صبر در دفتر اوّلِ مثنوی

.1-1-3 عاشق شدن پادشاه بر کنیزک

نخستین جایی که در مثنوی به مفهوم »صبر«بر میخوریم،داستان عاشق شدن پادشاه بر کنیزکِ رنجو و تدبیر کردن در صحّت اوست. مولانا در اینجا به صبرِ پادشاه در مصیبت و بلایی که همان بیماری کنیزک است، اشاره میکند و نیز به نتیجهی صبر کردن دلالت دارد که همچون گنجی میباشد. صبر در زبان صوفیان، شکیبایی بر ناملایمات، همراه با سکوت و شکوه نکردن است.                                        

مولانا معتقد است آنجا که آرزویی برآورده نمیشود یا درد و رنجی به انسان روی میآورد، بنده باید خوددار و صبور باشد و بیقرار نگردد. بندهی کاهل نه آن شکرگزاری را دارد و نه این تحمّل را، و به همین دلیل به جانب جبر میگراید و از کاهلی خود را جبری میکند. 

2.-1-3پادشاه جهودی که به خاطر تعصّب، نصرانیان را میکشت.

در داستان پادشاه جهودی که به خاطر تعصّب، نصرانیان - پیروان عیسی مسیحع، مسیحیان - را می-کشت، وزیر آن پادشاه ستمگر، با حیلهای به میان نصرانیان میرود و در دل و دین آنها رخنه کرده، در میان آنان محبوب میشود. پس از مدتّی در احکام انجیل تخلیط میکند؛ بدین معنی که سعی مینماید احکام و قوانین درست و غلط دینی را در هم بیامیزد، به گونهای که گمراه کننده باشد. در این راستا، وزیرِ پُر تزویر برای هر یکامیراناز دوازده سِبطِ نصاری، طوماری علی حده - جداگانه - مینویسد و احکام دینی را در هر طوماری، متفاوت شرح میدهد. یکی از آن مسائل،
صبر است که امیری را به کار بستن آن ترغیب میکند و دیگری را از آن بر حذر میدارد:    

 معنی ابیات فوق: وزیر باز میگوید: »نظر شمع راه وصول به حقیقت است، این شمع را نباید خاموش کرد.« در طومار دیگر مینویسد: »شمع نظر را خاموش کن و کنار بگذار تا صد هزار عوض از خدا دریافت کنی و آگاهی غیبی و الهی به تو بدهند. اگر شمع نظر را بکُشی شمع جان نور خواهد داد و آنچه در پی آن هستی، اگر صبر داشته باشی، خود به سوی تو میآید.

.3-1-3 داستان نخچیران و شیر

در دفتر نخست مثنوی، داستان نغز نخچیران و شیر آمده است. تم و درونمایهی اصلی این داستان، تقابل دو تفکّر متضاد است که یکی جهد و کوشش را در مسیر زندگی مادّی و معنوی رجحان مینهد و دیگریتوکّل و تکیه و اعتماد به خدا را. مولانا در بخشی از این داستان تحت عنوان قصّه»ی مکر خرگوش« چنین میگوید:

هر که ماند از کاهلی بی شکر و صبر // او همی داند که گیرد پای جبر

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید