بخشی از مقاله
عصمت پيامبران
پيشگفتار
هدف آفرينش تكامل انسانهاست و روشن است كه تكامل همه جانبه انسانها به يك سلسله آگاهيها و تعليمات صحيح نياز دارد و خداوند بايستي توسط مربيان كامل و نمونه قوانيني را كه سعادت بشر را تضمين مي كند در اختيار انسان بگذارد
بدين جهت پيام آوران الهي در طول تاريخ بشريت با فراخواني امت ها به پرستش خداوند و با تكيه بر ارزش هاي اصيل اخلاقي در همه ابعاد زندگي انسان را به رشد و رويش رهنمون مي ساختند .
مجموعه حاضر به بحث در مورد عصمت پيامبران پرداخته كه شرط اساسي در نبوت است اين مجموعه شامل چهاربخش مي باشد
در بخش اول به بررسي معناو مفهوم عصمت و همچنين عصمت پيامبران و شناخت بيشتر عصمت پرداخته شده است
در بخش دوم به بررسي انواع عصمت و ضرورت هر يك از انواع پرداخته شده است
در بخش سوم به ديدگاههايي كه شيعيان ساير فرقه هاي اسلامي قرآن و روايات نسبت به مسئله عصمت دارند اشاره شده است
دربخش چهارم آياتي كه به ظاهر در عصمت پيامبران اشكال ايجاد ميكند به طور نمونه بحث شده است
در پايان اميداوارم كه مجموعه گردآوري شده بتواند ما را در شناخت هر چه بيشتر پيامبران ياري رساند ضمنا از استاد گرامي جناب آقاي علي مرادي كه من را در گردآوري اين مجموعه تشويق و همكاري نموده اند صميمانه تشكر و قدرداني مي كنم .
عصمت پيامبران
مقدمه :
همانطور كه مي دانيم در احكام دين تقليد جايز است اما در مورد اصول دين هر مسلماني بايد به تحقيق و بحث در رابطه با آن بپردازد كه درغير اينصورت برايمان او به دنيش اشكار وارد مي شود زيرا هر كس در اعتقاد به خدا و آخرت و حقانيت قرآن و پيامبر اسلام (ص) و امامت امامان و عادل بودن خود بايد به تعيين برسد دومين اصل از اصول دين بحث نبوت است كه يكي از موضوعات ارائه شده در بحث نبوت اختصاصات پيامبران مي باشد كه عصمت يكي از اختصاصات مهم پيامبران است و ما در اين جزوه به بررسي آن مي پردازيم .
بخش اول : مباني عصمت پيامبران
معنا و مفهوم عصمت :
عصمت در لغت به معناي «نگه داشتن » و «خودداري كردن » ميباشد و در نظر متكلمين ، اجتناب ازكارهايي است كه دين اسلام آنها را گناه ونافرماني خداوند دانسته و انجام آن را ممنوع كرده است . البته عصم را نيز معصونيت خوانده اند و با توجه به اين نكته ، چنين اتنابط ميشود كه عصمت صرفا عدم وقوع و تحقق گناه و يا خطار از ناحيه يك شخص نيست ، بلكه مرا د اينست كه شخصي در شرايط لازم وزمينه مساعد برانجام گناه با عزم واردهاي راسخ ازارتكاب به گناه و خطا خودداري نمايد .
انسان معصوم نيز انساني است كه همچون ديگران در شرايط و موقعيتهاي مختلف قرار ميگيرد و در محيط اجتماعي با فراز و نشيبهاي گوناگون روبرو شده و با انسانهاي ديگر روابط متاقابل داد، اما بهرحال در هر شرايطي هرگز گرفتار گناه و عصيان و همچنني دچار خطا و عصيان نمي گردد .
ضرورت عصمت در پيامبران
ضرورت عصمت در پياميران را مي توان ازدو ديدگاه مورد بررسي قرار داد :
الف : از ديدگاه عقل و فطرت انساني
- كسي كه از طرف خدا فرستاده شده و مي خواهد مردم را به سوي كمال و فضيلت سوق دهد در ابتدا ، خود بايد داراي افكار صحيح و مفيد و منطقي و صفات وخصلتهاي مورد پذيرش عقل و نيز داراي اخلاق پسنديدها باشد كه اين مطلب چيزي است كه نه شما عقل ومنطق آن را ضروري مي داند ، بلكه فطرت انسان نيز آن را تائيد ميكند . همچنانكه خدا در قرآن در زمينه امر به معروف و نهي از منكر فرموده است : «ان اللهامر بالنهي بعد الشاهي » يعني « خداوند فرمان داده كه نهي كنندگان او خود از كارهاي زشت خودداري كند و سپس ديگران را از آن باز دارند .»
- از طرفي نيروي موثر و كوبنده و تنها سلام برنده پيغمبران همان مشاهده عمل بر طبق گفته و ديدن صداقتي است كه پيروان آنها احساس ميكنند .
- همچنين ماعقيده داريم كه آفريدگار جهان دانا وحكيم است بنابراين چگونه امكان دارد كه فرد دانا و حكيم انساني را به پيروي از فرد گنه كار و فاسد الاخلاق دعوت كند .
ب – استدلالات متكلمين اسلامي
- اگر پيغمبران مرتكب گناه شوند از نظر اسلام فاسق شناخته شده و شهادت آنان در امور دنيوي از اعتبار خواهد افتاد . بنابراين اينگونه افراد چگونه سخنان و شهادت آنان درباره امر معنوي و اخروي پذيرفته خواهد شد .
- اگر از آنان گناه صادر شود بدون ترديد مشمول عذاب و لعن خداوند قرار خواهند گرفت .
«و من يعص الله و رسول و يتعدد حدوده يدخله نارا خالدا فيها و له عذاب مهين .»
يعني «كسي كه نافرماني خدا و رسولش كرده و از حدود اوخارج شود خداوند او را همواره در آتش نگه داشته و برآنها عذاب ننگ خواهد فرستاد .»
« و من يتعدد حدود الله فاولئك هم الظالمون »
يعني «كسانيكه از حدود خداوند تجاوز كرده و نافرماني كنند ستمگرند »
- اگر پيغمبران گناهكار باشند طبق آيات قرآن ستمگر نيز
هستند .
« لاينال عهد الظالمين »
يعني «من رهبري خلق را بدست ستمگران نمي دهم .»
- قرآن از قول شيطان نقل مي كند كه وي گفته :«لاغوينهم اجمعين الاعبادك منهم المخلصين .» يعني «حتما من همه بندگانت را به بيراهه خواهم برد مگر آندسته ازبندگانت كه پاك و بي غش گشته باشند .» و بدون شك پيغمبران از آندسته از بندگان حقيقي و پاك پروردگارند و چين مطلبي را مي توان از آيه ديگري كه خداوند درباره موسي بن عمران فرموده است استنباط كرد : انه مخلصا و كان رسولانيا » يعني «او پاك و منزه و به پيغمبري برانگيخته گرديده بود »
زمان و دوران معصوميت پيامبران
در اين زمينه سه نظريه وجود دارد :
الف – آغاز عصمت انبيا سن بلوغ آنهاست هر چند به مقام نبوت نائل نشده باشند.
ب – آغاز دوران عصمت زمان نبوت و بعثت است
ج – در برابرهمه گروههاي فوق شيعه معتقد است كه پيامبران ومعصومين الهي ازابتداي ولايت تا انتهاي حيات هرگز مرتكب هيچ يك از گناهان صغيره وكبيره ، خواه به طور عمدي وخواه بطور سهوي نمي گردد .
نيروي عصمت در پيامبران چگونه قابل توجيه است ؟
اگر نيروي عصمت از طرف خدا بر قلب پيامبران فرود مي آمد در اين صورت عصمت براي انبياء افتخاري نيست عامل برتري بشمارنمي آيد زيرا در اينصورت عصمت موهبتي است آسماني كه خداوند آنرا در اختيار جمعي معين از خلق خويش قرار داده است . نيروي عصمت در انبياء آن گونه نيست كه آنها را به پاكي مجبور ساخته و قدرت برانجام گناه را از آنها سلب نمايد بلكه مقصود اين است كه پيامبران با آنكه مانند همه مردم كاملا بر انجام گناه توانايي دارند ولي چون ازيك طرف از مقاصد گناه آگاهند و از سوي ديگر معرفت و شناخت آنها نسبت به عظمت و قدرت خداوند بسيار وسيع است تا آن حد كه براستي همواره خويشتن را در محضر او احساس مي كنند . از اين نظر با اراده اختيار خود دور گناه نرفته و از آلودگي بر كنارند با اين احساس معناي عصمت انبياء بر ترك گناه نيست بلكه آنها با اراده كامل ناپاكيها را ترك كرده و بگرد آنها نمي روند .
يكي ديگر از عوامل عصمت پيامبران ايمان و معرفت وسيعي است كه پيامبران نسبت به آفريدگار بزرگ جهان دارند و تنها عاملي است كه به آنان مصونيت كامل اخلاقي داده و آنها را از گناه بازداشته است تا آنجا كه مي توان گفت آگاهي انبياء از مفاسد گناه درعصمت آنان هيچگونه نقش را دار نبوده با اين دليل كه حتي در پيروان پاك وسرسخت پيامبران كساني بوده و هم اكنون هتسند كه تنهابه خاطر ايماني نيرومند كه به آفريدگار تواناي جهان اعتقادي كه باصالت مكتب خداوند دارد كاملا عصمت يافته و در برابر بيشتر و يا همه گناهان مصونيت دارند بدون انكه از مفاسد آن گناهان زيان هاي آنها آگاهي داشته باشند .
بخش دوم : انواع عصمت
الف : عصمت پيغمبران از خطا و نسيان (عصمت علمي )
پيغمبران نه تنها از گناه و خطاي عمدي معصوم و بدورند بلكه از خطار واشتباه و فراموشي نيز مصون و بدورند كه بطور كلي در سه قسمت متصور است :
اول : عصمت از خطا و نسيان در تبليغ و بيان معارف و احكام و برنامه هاي الهي زيرا اگر آنان در بيان احكام خدا و تبليغ اشتباه و فراموشي داشته باشند منافي هدايت و ارشاد جامعه بوده و موجب خنثي شدن هدفهاي تربيتي شده و اعتماد جامعه را از آنان سلب ميكند .
دوم : عصمت از اشتباه و خطا و فراموشي در انجام وظايف ديني مانند شك در شماره ركعتهاي نماز و يا دراثر فراموشي نماز را بي طهارت خواندن . زيرا اگر چنين اشتباهاتي انجام دهند و در اثر فراموشي عملي را ترك كرده و يا كار نادرستي را انجام دهند از نفوذ آنان كاسته شده و اعتماد مردم از آنان سلب ميگردد و رواياتي است و يا كار نادرستي را انجام دهند از نفوذ آنان كاسته شده و اعتماد مردم از آنان سلب مي گردد كه با صراحت ميگويد پيغمبران مورد تاييد خدا و تحت مراقبت شديد فرشتگان الهي مي باشند كه نمونهاي از آنها را يادآوري مي نمائيم .
1- امام صادق (ع) مي فرمايد «پيغمبران هممواره بوسيله روح القدس تائيد مي گردند و با كمك او رسالت را متحمل مي شوند و روح القدس خواب نمي رود و غافل نمي شود وسرگرمي و اشتباه ندارد.»
2- امام هشتم حضرت امام رضا (ع) مي فرمايد « وقتي خداوند بنده اي را براي كارهاي بندگان برگزيد به او شرح صدر داده و چشمه هاي حكمت را در دل او قراداده و علوم خويش را به او الهاي مي كند كه او در جواب چيزي ناتوان نمي شود و از درستي منحرف نمي گردد . پس او معصوم و مورد تاييد و توفيق و تحكيم خداست كه از خطا و لغزش و سهو مصون مي باشد خداوند آنها را به چنين حالتي مخصوص گردانيده تا بر بندگانش حجت باشند وگواه بر مردم گردند واين فضل خداست كه بر هركس خواست عطا ميكند وخدا داراي فضل بزرگ است .
3- عصمت پيغمبران از خطا و فراموشي در امور شخصي و عادي خود زيرا اگر چه اشتباه و فراموشي پيغمبران در امور شخصي و عادي خود مثل اينست كه چيزي را درجايي بگذارد و فراموش كند وياكارخطا و اشتباهي در امور روزمره خود انجام دهد ممكن است در هدف آنان از نبوت و هدايت جامعه چندان زيان آور نباشد ولي ترديدي نيست كه سرزدن چنين اشتباه يا فراموشي از پيغمبران در انظار مردم نسبت به پيغمبر ميكاهد و در انظار عمومي زيان اينگونه اشتباهات وفراموشي با اشتفاه و فراموشي در امر تبليغ و بيان معارف فرقي ندارد.
ضرورت عصمت علمي
عصمت بطور كل و بخصوص درمورد وحي لازمه لاينفك بعثت و نبوت است كه اين امر را ميتوان از دو ديدگاه مورد بررسي قرار داد:
- برهان عقلي : حكمت الهي و مقتضي آنست كه برنامه سعادت بشر از سوي خالق هستي تنظيم وتعيين شود چرا كه ابزار شناخت وقدرت ادراك انسان بسيار ضعيف و محدود است و نيز بايستي وسايطي در كار باشند كه اين تعاليم را از طريق وحي دريافت داشته در اختيار بگذارند و همچنين مقتضاي حكمت الهي اينست كه اين وسائط يعني پيامبران الهي بگونه اي باشند كه هرگز احتمال خطا و فراموشي در آنها وجود نداشته باشد . زيرا در غيراينصورت به حكمت خداوند خدشه وارد مي شود .
- لازمه اطاعت كردن انسانها از خدا قبل از هر چيز تعيين كردن انها به آسماني بودن و الهي بودن برنامه هايي است كه از سوي خدا صادر مي شود واين خود مستلزم اينست كه آورنده پيام و ابلاغ تعاليم آسماني كسي باشد كه بتواند به كالم او اعتماد كرد و سخننش را تماما بعنوان وحي الهي پذيرفت يعني طوري باشد كه هرگز در گفتارش احتمال خطا ونسيان نرود.
عصمت پيغمبران از گناه وعصيان (عصمت عملي )
انبياء بايد معصوم و مصون از گناه و خطا باشند يعني پيغمبري كه مي خواهد مردم را براه راست هدايت كند و مقتدا و پيشواي امت باشد بايد مرتكب حرامينشود و ترك واجبي نكند و هم مانند ديگر دانشمندان عملش بجهل اميخته نباشد.
در اينكه ايا پيغمبران و فرستادگان الهي بايد از گناه بدور بوده و نبايد نافرماني حق كنند يا اينكه اين مطلب در پغيمري معتبر نيست در بين متكلمين اسلامي «شيعه و سني » پنج نظريه وجود دارد :
اول اينكه آنان ميتوانند از روي عمد مرتكب گناه بزرگ «كبيره » و صغيره شدند و اين نظريه بطائفه حسويه مسلمين نسبت داده شده است .
دوماينكه ارتكاب گناه بزرگ از روعي عمد برآنان جايز نيست و اماارتكاب گناه گوچك ار روي عمد برآنان جايز است بشرط اينكه ارتكاب آن موجب نفرت و انزجار افراد از روي نگردد والا اگر ارتكاب آن نفرت را برانگيزد ومنزجر كننده باشد جايز نيست واين نظريه از اكثر فرقه معتزله نقلشده است .
سوم اينكه ارتكاب هيچكدام از گناهان كبيره و صغيره برآنان از روي عمد جايز است كه از روي دليل و اجتهاي نظريه باطلي را برگزيده است و اين قول از ابي علي جبائي نقل گرديده است .
چهارم اينكه ارتكاب گناه بدليل نظريه و اجتهاد نيز برآنان جايز نيست ولي جايز است كه از روي سهو و نسيان مرتكب انجام آن گردند و اين نظريه را اما م فخرالدين رازي از ابي اسحق ابراهيم نظامي نقل نموده و روي شخص آن را نيز تاييد كرده است .
پنجم اينكه حتي از روي سهو و نسيان نيز نمي توانند گناه مرتكب شوند و اين نظريه را شيعيان انتخاب كرده اند . از مطالب بالا چنين استنباط مي شود كه برخي از نظريات فوق خيالات پوچي بيش نيست .
ضرورت عصمت عملي
در خصوص اين امر نيز مي توان دو ديگاه را در نظر گرفت :
- دلايل عقلي براي اثبات ادعاهاي شيعه از نظر عقلي بصورت زير استدلال شده است .
مهمترين و نخستين ويژگي انبياء كه وظيفه آنهاساختن و پرورش انسانهايي والا و بندگاني شايسته در برابر خداوند است ، اينست كه خود او به آنچه توصيه ميكند عمل نمايد و بطور كلي بين قول و فعل او هماهنگي وتطابق لازم برقار باشد
. اينجاست كه ضرورتا بايستي انبياء الهي با عنايت و اصرار خداوندي بگونه اي باشند كه خود نيز تماما با آنچه كه مي گويند عمل نمايند و از تمامي گناهي و زشتيها پرهيز كنند چرا كه در غير اينصورت هدف از بهشت ورسالت كه هدايت در رشد و اصلاح انسانهاست تحقق نخواهد يافت از سوي ديگر چنين مي توان گفت اگر انبياء الهي بر خوردار از عصمت نباشند نه تنها اثر تربيتي لازم تحقق نخواهد يافت بلكه اصولا موجب سلب اعتماد مردم از آنها و درنهايت شك در رسالت و نبوت آنها خواهد شد و اين خود با حكمت خداوندي هرگز سازگاري ندارد .
دلايل نقلي : در زمينه اثبات اين امر مي توان به آياتي از قرآن كريم استدلال نمود كه مادراينجا به بعضي از آنها اشاره ميكنيم :
افمن يهدي الي الحق احق ان ينبع الخ يعني آيا پس كسيكه بحق هدايت مي كند سزاوارتر است كه پيروي شود يا آنكه بحق هدايت نمي كند نيازمند هدايت است اينآيه تصريح دارد كه هر كس جز به هدايت غير نمي تواند هدايت ياب بشود شايسته پيروي نيست فقط شايسته پيروي كساني هستند كه خود با تعاليم الهي و تاييد غيبي در هدايتند و ديگران را نيز ميتوانند بحق هدايت نمايند و گناهكار خودش گمراه است .
بنابراين لازم است ماديان براه راست و معصوم از گمراهي و گژروي يعني گناه باشند . خداوند در سوره انعام آيه 82 مي فرمايدكسانيكه ايمان آورده و ايمانشان را گناه نپوشانده باشند آنها داراي ايمني بوده و همانا هدايت يا فته گانند پس شرط ايمني از عذاب مشمول هدايت الهي شدن نداشتن معصيت است و ازآيه 84 همين سوره تا 89 چندين بار تكرار شده كه انبياء با هدايت الهي هدايت يافته اند و سپس در آيه 90 خطاب به خاتم پيغمبران مي فرمايند در آن كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده است پس بهدايت آنها اقتاد كن . همچنين آيات زيادي در اين زمينه است كه به ضرورت عصمت از گناه و عصيان در پيامبران مي پردازد عصمت نيست
اشكالات عصمت جبري
اگر عصمت جبري باشد در اين صورت سه شكل پيش خواهد آمد .
1- اسنان داراي اختيار و آزادي در عمل است و پيامبران نيز انسان هستند پس با وجود عصمت جبري در سلسله موجوداتي نظير ملائكه قرار ميگيرند در نتيجه از قوه اراده و اختيار بي بهره اند .
2- چنين مقام و صفتي كمال بمشار نخواهد آمد زيرا كمال حقيقي انسان آنست كه با اختيار و انتخاب خود انسان تحقق يابد و عصمت جبري چنين نيست پس كمال براي انبياء و اولياء معصوم محسوب نمي شود
3- اگر معصومين در رفتار و كردار خود مجبور باشند بنابراين مسئله تكليف و بدنبال آن ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ در مورد آنان هيچ معنا و مفهومي نخواهد داشت چرا كه اين امور همگي متفرع بر مختار بودن انسان مي باشند و در مورد انسانهاي غير مختار مطرح نمي شود.
بخش سوم : عصمت از چند ديدگاه
عصمت انبياء از نظر شيعه :عقيده شيعه بر طيقه دله عقاد و ايات قرآن و روايت در مورد عصمت پيغمبران اين است كه از تمام گناهان كوچك و بزرگ در تمام عمراز كودكي تا پايان عمر پاك و معصوم اند وهيچ گناهي نه عمد و نه اشتباها وهيچ خطا واشتباهي از آنها سر نمي زند وفراموشي هم ندارند و اين كاملترين عقيده و بهترين نظريه اي است كه درباره عصمت پيغمبران در ميان مسلمين بوده و هست چون عقيده شيعه از امامان معصوم گرفته شده كه آنها هم از هم از رسول اكرم و مبدا وحي گرفته اند .
عقايد و نظريات ساير فرقه هاياسلامي در عصمت انبياء
مسلما خالص ترين و صحيح ترين عقيده در مورد عصمت انبياء وعقيده شيعه است اما درباره عصمت پيغمبران بسياري از فرق اسلامي عقايد ونظرياتي اظهار داشته اند كه خالي از اشكال و نقطه ضعف نيست .
1- حشويه : فرقداري از مسلمين اند كه مي گويند پيغمبران قبل ازنبوت گناهان كبيره مي كردهاند
2- برخي ازآنان معتقدند كه پيغمبران در حال نبوت هم گناه كبيره ميكردند يا فقط گناهانيكه مانند دروغ مربوط به شريعت آنان باشد نمي كرده اند معتقدند كه در هرحال گناهان صغيره مي كرده اند .
3- بعضي ديگر گفته اند كه پيغمبران در همه حال همه جور گناه ميكردهاند (مثل مدرم عادي )
4- عده اي ديگر معتقدند كه پيغمبران گناهان كبيره ميكرده اند ولي مخفي بنابراين در آشكارا گناهان كبيره نميكرده اند . پس مطلقا گناه صغيره مي كرده اند
5- معتزله : آنان ميگويند پيغمبران گناه كبيره و صغيره كه موجب خفت نباشد مي كردهاند چه قبل از نبوت و جه بعد از نبود و فقط گناهانيكه در جامعه زندگي داشته باشد و سبب خفت گردد انجام
نمي داده اند .
6- جمعي نيز گفته اند پيغمبران به قصد وعمد گناه نمي كرده اند ولي اشتباها گناه ميكرده اند .
7- بعضي ديگر مي گويند پيغمبران چه گناهان صغيره و چه گناهان گبيره چه عمدا و چه سهوا انجام مي داده اند .
با كمي دقت متوجه خواهيم شد كه اين پندارها جز عدم شناخت پيغمبران الهي و به بازي گرفتن حيثيت رسالت ونبوت چيزي نيست و از اين افكار رسواتر چيزهاي زشتي است كه يهود ونصاري نيز طبق آنچه در تورات و انجيل فعلي است درباره پيغمبران اظهار داشته اند تورات به حضرت لوط و داود و سليمان اعمالي نسبت داده اند كه به هيچ شخص با ايماني نمي شود نسبت داد در انجيل نسبت حرام زادگي به عيسي داده و معجزه او را ثواب كردن اب معرفي كرده و نسبت شراب خواري به آن حضرت داده اند .
عصمت از ديدگاه روايات
در مورد معصوم بودن پيغمبران روايات فراواني رسده كه مرحوم مجلسي رضوان الله عليه در جلد 5 ابحارالانوار طبق قديم ميگويد اخبار و روايات در عصمت انبياء بحد تواتر رسيده است يعني بقدري زياد است كه هرگز قابل انكار نيست اكنون به ذكر چند نمونه روايت مي پردازيم .
1- امام صادق (ع) فرمود پيغمبران بوسيله روح القدس كمك مي گيرند آنان در پرتو كمكهاي او نبوت را محل كرده و پيغمبران در سايه نگهباني روح القدس مي باشند كه نمي خوابند واز چيزي غافل نمي شوند و سرگرم نشده واشتباه نمي كنند او در نتيجه پيغمبران هم غفت و سهو اشتباه ندارند .
2- امام هشتم در لزوم عصمت امام ميفرمايد : او معصوم و مورد تاييد و توفيق و كمك خدا است كه از لغزش واشتباه و گناه در امان است اگر چه اين روايت در عصمت امام است ولي از آنجا كه مقام نبوت بالاتر از مقام امام است و او را واسطه وحي الهي است وقتيكه امام الازم است معصوم باشد پس پيغمبر بطريق اولي بايد ازگناه واشتباه پاك و معصوم باشد و در صورتيكه امام كه جانشين پيغمبر است بطور حتم مورد توفيق وتاييد خدااست مسلما پيغمبر بيشتر مورد توفيق و كمك خداوند خواهد بود .
3- ابوبصير ازامام صادق توضيح آيه 52 سوره شورا را پرسش مي كند كه خداوند ميفرمايد : ما همچنين وحي كرديم بتوروحي از طرف خوش كه قبلا نميدانستي كه گناه وايمان چيست امام صادق فرموده خلقي است كه خدا آفريده كه ازجبرئيل وميكائيل بزگتر است كه با پيغمبر اكرم (ص) بوده اورا آگاهي ميكرده و حكم مينموده و با امامان بعد از او هم هست .»
و روايت ديگر نزديك به همين عبارت در اصول كافي نقل شده كه از ذكر آن خودداري ميگردد .
عصمت انبياء از نظر قرآن : در قرآن به آيات زيادي برخورد ميكنيم كه با صراحت پاكي و عصمت پيغمبران را بيان داشته كه ترجمه چند نمونه از آنها را ياد آوري مي نمايم .
1- اي محمد(ص) ياد كن از بندگان تا ابراهيم واسحق و يعقوب كه صاحب قدرت وبصيرت بودند براستي آنان را بخصليتي كه ياد آخرت باشد خالص گردانيم و همان ايشان نزد مااز برگزيدگان نيكان ميباشند ووقتي انان از برگزيدگان نيكان باشند حتما معصوم خواهند بود و بطور كلي هر كجا در قرآن نامي از يكي از پيغمبران برده شده بخوبي وتميجيد از آن ياد شده است .
2- اي كسانيكه ايمان را به تقوي داشته باشيد و با صادقين باشيد
مي گويند صادقين كساني هستند كه در دين خدا ازنظر نيت و سخن و عمل درست باشند واين در صورتي است كه معصوم بوده باشند و هيچ گونه نقص و نقطه ضعفي نداشته باشند پس با برچنين معصوماني باشند كه امر به بودن با آنها مي شود .
3- آنچه پيغمبر دستور مي دهد عمل كرده و از چيزيكه منع ميكند خودداري كنيد
پس پيغمبر بايد معصوم باشد كه هر چه مي گويد يا منع مي نمايد بدون كم و زياد درست باشد
4- از خدا و پيغمبر و صاحبان ولايت اطاعت كنيد
5- هر گاه پيغمبر تصميمي درباره مرد يا زن با ايمان گرفتند آنان در كار خود هيچگونه اختياري از خود ندارند و كسي كه نافرماني خدا و رسول كند براستي در گمراهي آشكاري افتاده است
از آنجائيكه اطاعت از پيغمبر را در رديف اطاعت خدا دانسته و بدون چون و چرا واجب الاقاعده معرفي مي كند معلوم ميشود كه پيغمبر معصوم بوده كه هيچ خطا و گناهي ندارد .
6- پيغمبر از روي دلخواه سخني نمي گويد وحي خدا است كه به او شده است
راز عصمت پيامبران
پيامبران با وجود داشتن اختيار خود مرتكب گناهنمي شوند و هيچگونه جبري نيز دركار نبوده است . منظور از جبر در اينجا اينست كه نه بهوسيله ماموري غيبي كنترل مي شوند و نهسرشت وجوديش چنين است . بنابراين برتري پيامبران بر مردم عادياينست كه با وجود داشتن اختيارمرتكب گناه نمي شوند .
اختيار و الطاف ويژه