بخشی از مقاله
دولت فاطمیان
چکیده
خلفای فاطمی توجه فوق العاده ای به اهل علم و کمال داشتند و از این رو دربار آنان مجمع علماء و فضلاء شده بود. شهرت علام نوازی و عالم دوستی ائمه فاطمی سبب شد که عده زیادی از علماء و ادباء و فلاسفه و حکماء و فقها و شعراء به دربار مصر روی آورند و اکثر آن ها مورد الطاف شاهانه واقع و از ندمای خاص دربار شدند و بعضی از آن ها بعد از کسب فیض و علم به میهن خود مراجعت
می نمودند. فاطمیان که حامی علم و دانش بودند مدارس و دانشگاه ها و کتابخانه ها و دارالفنون را تشکیل دادند که در دوره آن ها استاتید و ارباب علم و دانش و اقسام آلات و ادوات علمی تهیه شده بود درهای آن خزانه علم و ادب بروی افراد برایگان گشوده بود تا که مردم در تمام اوقات آنچه را که می خواستند و می توانستند استفاده نمایند.
خلفای فاطمی همیشه در این دارالعلوم مجالس تحقیق منعقد می نمودند و علماء و اساتید و طالبین فضل و هنر در آن مجالس شرکت می کردند این گونه مجالس بر حسب شعبات مختلف خود از ریاضی دان ها و پزشکان و اهل منطق و غیره تشکیل می گردید و در آنها علمای هر طبقه با لباس مخصوص به خود شرکت می نمودند برای ترقی علوم هیئت و نجوم در اکثر مراکز رصدخانه هائی بنا نمودند و علمای ادب و استادان فن را از اسیا و ندلس دعوت می کردند.
ائمه فاطمی در فلسفه و حکمت نیز پیشقدم بودند در عهد آنها همان طوری که مصر مرکز علوم دینی بود مهد فلسفه و حکمت نیز می شد.
علم دوستی و هنرپروری فاطمیان از کتاب خانه های آنها پیداست که چه ذخائر علمی گران بها و نادری را گرد آورده بودند. در کتابخانه مخصوص قصر امام کتاب های نادری دیده می شد که قبل از آن در جایی دیده نشده بود. مقریزی در کتاب خود وقایعی را ذکر می کند که بزرگی و عظمت آن را به خوبی می رساند این کتابخانه یکی از عجایب روزگار بود که در تمام ممالک اسلام کتابخانه ای بزرگتر از آن وجود نداشت تعداد کتب این کتابخانه قریب ششصد و یکهزار جلد بود.
مقدمه
دولت فاطمیان در صفحات شرق مغرب اسلامی طلوع کرد در مشرق همسایگی آن یعنی مصر پاگرفت و پس از 270 سال در همان سرزمین غروب کرد این دولت یکی از درخشان ترین دوران های تمدن اسلامی را ثبت کرده است. حکومت اسماعیلی مذهب فاطمی زمانی که توانست در مصر امپراطوری قدرتمندی را بنا نهد برای دو سلطه دینی و سیاسی آن روزگار یعنی خلافت عباسی و سلطنت سلجوقی رقیبی اصلی به شمار می رفت و تهدیدی جدی برای ان دو بود به رغم درگیری های شدید فکری سیاسی و نظامی این دو قدرت و وابستگان آن ها با این دولت شیعی
اسماعیلی که حتی هجوم گسترده صلیبی ها علیه مسلمین را تحت الشعاع قرار داده بود فاطمیان توانستند دولتی با مشخصاتی ویژه در تاریخ بنیان گذارند.
الحاکم بامرا... 411-386 هجری قمری :
ابوعلی منصور در ربیع الاول 375 هجری ولادت یافت و در سال 383 هجری ولیعهد شد و روزی که پدرش درگذشت با او بیعت شد و لقب الحاکم بامرا... یافت.
در رمضان 386 هجری در حالی که به 12 سالگی نرسیده بود دوران حکومت الحاکم را می توان چهار قسمت کرد :
دوره اول : از سال 381 تا 390 هجری قمری. که الحاکم در امور دخالت نداشت قدرت ابتدا در دست ابن عمار و سپس در دست برجوان بود.
دوره دوم : از سال 390 تا 395 هجری. الحاکم در اوان جوانی قدرت را در دست گرفت و تعصب شدیدی نسبت به مذهب فاطمی نشان داد و هم اهل ذمه و هم مسلمانان غیر اسماعیلی را تحت فشار قرار داد.
دوره سوم : از ال 396 تا 401 هجری. در این دوره الحکام متوجه دو امر شد یکی فرو نشاندن شورش ابورکوه و دیگری فرونشاندن و چاره جوی برای طغیان نیل که سه سال از 398 تا 401 ادامه داشت.
دوره چهارم : از سال 401 تا 411 هجری. در این دوره الحاکم سیاست چندگانه و متغیری داشت در رفتارش با مردم بر حسب دین و مذهبشان فرق می کرد چنین سیاستی گرچه خشم عامدی مصریان را برانگیخت ولی به استقرار امیت و حفظ اخلاق عمومی کمک کرد و به هرج و مرجی که در اوایل حکومت الحاکم بر جامعه گسترده بود پایان داد.
ابتدا قدرت در دست برجوان خازن که حال حافظ و لله الحاکم بود و در دست امیرحسین بن عمار رهبر ترکان بود ابن عمار موفق شد برجوان را کنار گذارد خود با لقب امین الدعوه به رتق و فتق امور دولت بپردازد. برجوان با منجوتکین حاکم ترک نژاد شام و حبش رهبر بربرها متحد شدند و سرانجام او را در سال 390 هجری از کار برکنار و کشتند.
برجوان قدرت را در دست گرفت و بربرها هم به طور تدریجی ضعیف شده و رو به زوال نهادند تا اینکه منصور بن یوسف بن بلقین در آفریقای شمالی و بربرها شورش کردند ولی برجوان موفق به سرکوبی آنان شد. برجوان که شروع به خودکامگی کرده بود کشته شد و حبش هم درگذشت. بنابراین الحاکم خود قدرت را به دست گرفت و حسین بن جوهر را وزیر خود ساخت در سال 393 هجری عیسی بن سطوری و فهد که دیوان مالی را اداره می کردند به سبب فساد کشته شدند.
شورش ابورکوه در سال 397 هجری آغاز شد به قولی او یک شاهزاده ی اموی بود گویا به نام ولید بن هشام که از دربار اندلس طرد شده بود و به برقه آمد و جمعیتی از عرب و بربر به دور خود گرد آورد و چون طرز رفتار و سیاست متغیر الحاکم و ایجاد تحولاتی از جمله تقویم جدید اسماعیلی باعث نارضایتی و خشم مردم مصر را فراهم آورده بود ولید که نام ابورکوه بر خود نهاده بود متوجه قاهره شد الحاکم به حسین بن جوهر وزیر خود در مورد شرکت و تحریک این شورش بدگمان شد از این رو او را عزل و بعدها کشت.
گویا علاوه بر حسین بن قاضی القضاه مصر عبدالعزیز بن محمد بن نعمان هم در خفا با ابورکوه بیعت کرده بود و او را هم الحاکم از منصبش عزل کرد و سپس کشت.
ابورکوه به دروازه قاهره رسید و اعلام کرد که در تصاحب مصر از فاطمیان سزاوارتر است. لشکری شتابان به فرماندهی فضل بن حسن از شام به یاری الحاکم آمد پیش از آن لشکری را که الحکام به مقابله ابورکوه فرستاده بود هزیمت پیدا کرده بود لشکر شام ابورکوه را تا مرزهای سودان عقب نشاند.
در سال 401 هجری حاکم سودان ابورکوه را به فضل بن حسن تسلیم کرد او را به قاهره آوردند و بر یکی از دروازه های آن آویختند.
الحاکم فضل بن حسن را وزارت داد. بطور کلی الحاکم فرمان های عجیب و متناقض صادر می کرد و در اجرای آن بر مردم سخت می گرفت و خود برای مراقبت در شهر میان مردم می گشت وقتی حکم کرد دکان ها و بازارها شب باز باشند و روز بسته چندی بعد عکس آن را فرمان داد و مقرر کرد هیچکس پس از غروب از خانه بیرون نیاید فرمان داد که زن ها مطلقا از خانه بیرون نیایند و برای اجرای این حکم مقرر کرده بود که کفش دوزان کفش زنانه ندوزند. در آغاز نصاری و یهود را به شدت تحت فشار قرار داد و معابد آنان را ویران ساخت از جمله کلیسای مزار مقدس را هم ویران کرد. آنان را ملزم ساخت که لباس متمایز با عامه مردم مسلمان بپوشند گویا لباس سیاه و در حمام خلخال به پا داشته باشند جز الاغ مرکبی نگیرند از گردن خویش اگر مسیحی هستند صلیبی بیاویزند و اگر یهودی هستند نوعی یوغ زنگوله دار.
بعدها الحاکم به آزادی مذهب حکم کرد به طوری که ارتداد را نیز مجاز کرد.
احاکم دارالحکمه را به وجود آورد و ان را به تعلیم طب و نجوم و مباحث دقیق اسلامی با تکیه بر آراء شیعه اسماعیلی اختصاص داد. دارالحکمه دارای کتابخانه ای عظیم بود که گویا دارالعلم نامیده می شد. او مسجد پدرش را تکمیل و جامع الحاکم نامید که هنوز در قاهره برپاست و یکی از زیباترین آثار معماری اسلامی است.
در دربار او ابن یونس منجم بزرگ جدول های نجومی را که تدوین کرده بود زبح الحاکمی عنوان داد.
ابن هیثم که به لایتنی المازن می گویند فیزیکدان برجسته و عالم مبحث نور دوره های اسلامی هم در دربار الحاکم بود. الحاکم در سال 394 هجری هیمه ی زیادی در تپه ی مقطّم در خارج قاهره گرد آورد مردم از این عمل به وحشت افتادند چون می پنداشتند که او می خواهد مخالفانش را در آتش بسوزاند اما بعدها معلوم شد الحاکم فقط می خواسته دست به یک تجربه علمی بزند. الحاکم
مالیات مذهبی جدیدی به نام نجوه وضع کرد که باعث دامن زدن به نارضایی عمومی شد تقویم جدید اسماعیلی که الحاکم به وجود آورد با کمی فرق همان تقویم اسلامی بود ولی هر ماه با یک زمان تعیین شده قبلی شروع می شد و ربطی به محاق ماه نداشت.
الحاکم خود را آخرین هفت ناطقی که اسماعیلیان معتقد بودند می دانست احتمال می رود همین امر باعث بوجود آمدن فرقه درزیه شد که قائل به الوهیت او بودند.
نگاهی به عقاید اسماعیلیان :
در مورد اندیشه الوهیت انگاری الحاکم پیش از آنکه به آرای داعیان اسماعیلیان نظری افکنیم زمینه تاریخی این اندیشه و اصول کلی ان را از قلم مورخ و محقق معاصر اسماعیلی دکتر فرهاد دفتری بخوانیم :
اما چنین می نماید که حسن بن صیدره الافرم نامی نخستین دائمی بوده باشد که در 408/1017 (سال آغازین دوره دروز) نهضتی را به قصد اعلام الوهیت الحاکم سازمان داد. دعوت فاطمی در هماهنگی با اصول اساسی عقیده امامت حاکم را پیشوا و رهبر مؤید من عندا..، معصوم، لغزش ناپذیر بشریت و نیز حافظ و نگهبان حقیقی اسلام و مفسر موثق معانی باطنی شریعت و وحی اسلامی می دانست اما اسماعیلیان فاطمی بر مبنای معتقداتشان نمی توانستند او یا هیچ خلیفه فاطمی دیگر را موجودی الهی بشناسند درنتیجه سازمان دعوت رسمی، قاطعانه مخالف این
جنبش جدید بود که پیروان روزافزونی در میان اسماعیلیان مصری پیدا می کرد از این رو اندک زمانی بعد الاخرم که قصد داشت با فرستادن نامه ای به رجال و امرای برجسته آن ها را به جنبش خود بکشاند در رمضان سال 408 ژانویه – فوریه 1018 هنگامی که حاکم را مشایعت می کرد کشته شد. با قتل الاخرم تبلیغ جنبش جدید متوقف گشت و به حالت تعلیق درآمد تا این که در محرم 410 به رعامت حمزه بن علی بن احمد که یکی از یاران پیشین الافرم و از نژاد ایرانی بود از نو شروع شد. حمزه پایگاه اصلی خود را در مسجد ریدان بیرون باروی قاهره قرار داد و در انجا شروع به تبلیغ مذهب جدید کرد دیری نگذشت که حمزه با رقیبی مواجه شد و این رقیب داعی محمد بن
اسماعیل دَرَزی (یا درزی) معروف به نَشتَکین، ترکی از مردم بخارا بود با آنکه تواند بود که وی در آغاز یکی از شاگردان و پیروان حمزه بوده باشد اما اکنون مستقلا عمل می کرد و با حمزه برای رسیدن به مقام پیشوایی نهضت رقابت می ورزید. درزی، که بعداً نهضت در انتصاب به وی الدَرَزیه و الدُرزیه خوانده شد
علاوه بر آنکه الحاکمیه نامیده شد عده زیادی از پیروان حمزه را به سوی خود جذب کرد و درواقع نخستین کسی بود که در ملأ عام الوهیت حاکم را اعلام کرد این امر سبب بروز چند شورش در اعتراض به تعلیمات جدید شد و ناآرامی های منبعث از این اقدام وقتی بزرگتر شد و به اوج رسید که در 410 حمزه نماینده ای به نزد قاضی القضات فاطمی فرستاد و او را به مذهب جدید خواند اکنون سپاهیان ترک خلیفه الحاکم بامرا... علیه نهضت گام پیش نهادند و بسیاری پیروان درزی را کشتند اما درزی خود توانست به کاخ خلیفه پناهنده شود در چنین شرایطی بود که درزی به نحودر 410 هجری ناپدید شد. احتمالا او را به فرمان حاکم کشتند. بعد از آن سپاهیان فاطمی حمزه و عده ای از پیروان و متابعانش را در مسجد ریدان در محاصره گرفتند اما حمزه موفق به اختفا شد و در ربیع الثانی 410 بار دیگر مورد عنایت و بخشش حاکم قرار گرفت. عده ای از داعیان و شاگردان نیز از جمله ابوابراهیم اسماعیل ن محمد تمیحی ابو عبدا.. محمد بن وهب قریشی – ابوالغیر
سلامه بن عبدالوهاب سامری و ابوالحسن علی بن احمد طائی معروف به بهاء الدین المقتنی او را کمک می کردند نهضت دروز در حقیقت سرمنشأ بسیاری از ناآرامی هایی است که در سال های آخر خلافت حاکم روی داد. نیز در در ارتباط با این نهضت است که حاکم در پایان سال 410 هجری به سپاهیان زنگی خود دستور داد که غسطاط را غارت کنند و بسوزانند زیرا در آنجا به دنبال اعلام الوهیت حاکم گروه های حامی خلیفه فاطمی را به ترک اسلام متهم ساخته بودند. (1)
عقاید دروز که خویشتن را موحدون که دلالت بر تأکید آنان بر وحدانیت خداوند دارد می خوانند مبتنی بر انتظارات معادی اسماعیلیان و نوعی از فلسفه نو افلاطونی است که به عنوان شالوده
عقیده جهان شناسی اسماعیلیان فاطمی پذیرفته شده بود. علاوه بر این بنیان گذاران مذهب دروز از عقاید دیگری از جمله عقیده به حلول ذات الهی در جسم انسانی که غُلات شیعی دوره های قدیم به ویژه خطابیه که معتقد به الوهیت امامان بودند بدان اعتقاد داشتند سخت تأثیر پذیرفته بودند تحت تأثیراتی این چنین حمزه و یاران عمده او به تجلی و ظهور دوری روح الهی در شکل های انسانی اعتقاد پیدا کرده بودند در دوران آنها واحد ازلی یعنی خداوند که عقل کلی اولین منبعث یا اصل کیهانی را که خود بالاتر از نام و مرتبه بود آفریده بود در شخص الحاکم بامرا... متجسد شده بود. به عبارت دیگر حاکم واپسین مقام یا جایگاه یا حیّز خالق بود و این فقط با شناخت حاکم بود
که انسان می توانست خویشتن را تطهیر کند از سوی دیگر حمزه اینک امام شده بود یعنی راهنمای انسانی مومنان و تجسد عقل کلی اما نقش اما دیگر محدود به تأویل نبود زیرا اینک زمان آن فرا رسیده بود که تمایز میان ظاهر و باطن دین از بین برود از این زمان به بعد وظیفه امام ان بود که مومنان را هدایت کند تا با شناخت وحدانیت خداوند از طریق وجود حاکم به خویشتن شناسی برسد حمزه هم چنین انتظاری داشت که حاکم دور واپسین تاریخ مقدس را آغاز کند و همه شرایع قبلی از جمله شریعت اسلام و تأویل اسماعیلی آن را منسوخ سازد. (1)
اگرچه بعضی از تاریخ نگاران اهل سنت(2) و مقریزی(3) با ادعای الوهیت الحاکم همراهند اما مورخانی نیز چون این خلدون این اتهامات را نادرست می دانند. (4)
ادریس عمادالدین قرشی داعی اسماعیلیان در قرن نهم عیون الاخبار و فنون الاثار چنین آورده است :
و از امیر المومنین الحاکم بامرا... فضایلی آشکار شد که مانند آن هرگز کسی نشنیده است و دلایلی که فضل آن ها بر همه روشن است و معجزاتی که به خردها روشنایی بخشیده است و آیاتی که جز اهل گمراهی و ضلالت در آن شک نمی ورزند پس برخی در مورد وی راه غلو پیمودند و آنجا که گمان می بردند موجب سربلندی و علوّ منزلت او می شوند سبب خواری و سرافکندگی وی شدند و به اهل دعوت و نیز به امور مملکت لطمه ای شدید وارد آمد و بدعت و گمراهی رواج یافت پس امیرالمومنین
به غلاه و سرکشان شمشیر آهیخت و روزگار اهل حیرت و شک را سیاه کرد و ولی خداوند روی از آنها برتافت و در رحمت را بر ایشان بسته کرد پس در پیشگاه وی این آزمایش بر همگان جاری شد و با قرب نور وی ظلمت قهر همه جا را فرا گرفت و مانند باران بر مرغزار در خشکسالی باریدن گرفت و با نور خود ان تاریکی انبوه را روشنایی بخشید و تابش علم و نور هدایت فضل ائمه را اشکار ساخت.
مساجدی را که بر پایه تقوا بنا شده بود خراب کرد ولی محافل لهو و لعب را اباد نمود دوران حکومت الحاکم همان طور که ابن ایاس نوشته است(5) دورانی است پر از اوج و حضیض و خشونت و تسامع.
خشونت او حتی نسبت به نزدیکان اعمال می شد و تاریخ نگارانی چون شیوطی و ابن العبری او را شرورترین فرعون مصر نامیده اند (6).
در سال های نخستین حکومت وی اعتدال و تسامع در رفتار و کردار مشاهده می شود. او در سال 395 هـ ق به تأسیس دارالحکمه یا دارالعلم همت کرد این کانون بزرگ علمی فاطمی که با بیت الحکمه مأمون مقایسه می شود مرکز آثار و کتب نادر اسماعیلیان بود و با هجوم صلاح الدین ایوبی به قاهره سوزانده شد.
دارالعلم به منزله کتابخانه عمومی و دانشگاه بود که سال ها قبل از تأسیس مدارس نظامیه از آموزش نو بهره می جست.