بخشی از مقاله
چکیده
از قرن چهارم و آغاز ورود اسلام به ایران، اشاره به داستان های قرآن به ویژه داستان های مربوط به سرگذشت پیامبران به ادب فارسی راه یافت و پس از دو قرن فراز و فرود، در قرن ششم هجری و با فراهم شدن شرایط لازم به نقطه اوج خود رسید.
قرن ششم، قرن ظهور سنایی و شعر عرفانی نیز به شمار می رود. او با دیوان و منظومه »حدیقه الحقیقه« و مثنوی »سیرالعباد الی المعاد« به عنوان بنیانگذار و آغازگر شعر عرفانی در زبان فارسی شناخته شده که این نوع شعر بعدها توسط شاعرانی چون عطار و مولوی به کمال و پختگی رسید. سنایی به منظور تعلیم معانی عرفانی به مخاطبان خود که اغلب توده مردم بودند تدابیری برای ساده کردن آن به کار گرفت که از آن جمله است ساده کردن وزن شعر و روانی زبان، وارد کردن تمثیلها و داستان های مردمی و شخصیت های کوچه و بازار در شعر و به کارگیری داستانهای تمثیلی و پندآموز و استفاده از داستان پیامبران.
این مقاله ضمن مروری به اجمال بر پیشینه به کارگیری تلمیحات اسلامی در ادب فارسی، میکوشد این نوع از
تلمیحات به ویژه اشاره به داستان پیامبران را در منظومه حدیقه سنایی مورد بررسی قرار داده، نشان دهد که شاعر در این منظومه، از سرگذشت کدام یک از پیامبران، برای تبیین چه مفاهیمی و با چه هدفی بهره گرفته و این بهره گیری در قالب کدام یک از شگردهای بلاغی نمود یافته است؟
مقدمه
در کتب بلاغت قدیم، اشاره به داستان زندگی پیامبران نیز یکی از انواع »تلمیح« به شمار می رود که از آغاز ورود اسلام و به تبع آن، فرهنگ اسلامی به ایران، یعنی از قرن چهارم، در ادب فارسی رواج یافته و یکی از سرچشمه های الهام و مضمون آفرینی به شمار می رفته است . تا پیش از آن، اشارات، به فرهنگ و اساطیر ایرانی محدود می شد؛ چرا که در این دوران، حاکمان ایران که ممدوح ادبا محسوب می شدند، اغلب ایرانی بودند و هنوز هم فرهنگ اسلامی در ایران چندان جایگیر نشده بود. در دوره های آغازین ورود فرهنگ اسلامی به ایران، با توجه به حاکمیت حاکمان ایرانی، میان اساطیر ایرانی و روایات اسلامی که در ادبیات به کارگرفته می شد، تعادل نسبی برقرار بود.
همزمان با رونق فرهنگ اسلامی و غلبه غیر ایرانی ها - غزنویان - بر ایران در اواخر قرن پنجم، جریان خوار شمردن فرهنگ و اساطیر ایرانی آغاز شد. در قرن ششم که از سویی سلجوقیان به عنوان حکومتی غیر ایرانی بر ایران غلبه یافتند و از سوی دیگر تحصیل علوم دینی رواج یافت، روایات اسلامی بر اساطیر ایرانی غالب شد. » حدیقه الحقیقه« سنایی نیز به عنوان اثری عرفانی که در قرن ششم به نگارش درآمده است، نمی توانسته از این جریان به دور بوده باشد.ما در این مقاله در صدد پاسخگویی به پرسشهای زیر هستیم:
»تلمیح« که یکی از آرایه های بدیع معنوی به شمار میرود عبارت است از: اشاره به آیه، حدیث، یا داستانی مشهور، در ضمن کلام. این آرایه دو ژرف ساخت تشبهی و تناسب دارد؛ زیرا اولا ایجاد رابطه تشبیهی بین مطلب و داستانی
است و ثانیا بین اجزای داستان، تناسب وجود دارد.
کاربرد تلمیح از یک سو موجب خلق معانی تازه می گردد و از سوی دیگر نقش مهم و موثری را در خیال انگیز کردن و همچنین غنی تر ساختن تصاویر شعری ایفا میکند. تلمیح با تداعی مطلب و ماجرای دیگر، در راستای موضوع مورد نظر، با وجود ایجاز فراوان، دلالت های بیان در شعر را گسترش می بخشد، تاثیر شعر را در خواننده بیشتر می کند و بر لطف و عمق آن می افزاید و همچنین بهره گیری از این آرایه، نشاندهنده دامنه وسیع معلومات و غنای فرهنگی شاعر است.
سنایی به سرگذشت کدام یک از پیامبران اشاره کرده و کدامیک از ابعاد زندگی ایشان را مد نظر قرار داده است؟
سنایی از سرگذشت پیامبران بیشتر برای تبیین چه مفاهیم و مضامینی بهره گرفته است؟
هدف او از به کارگیری این تلمیحات چه بوده است؟
این تلمیحات و اشارات بیشتر در قالب کدام یک از شگردهای بلاغی نمود یافته است؟
بدین منظور با بررسی »حدیقه الحقیقه« سنایی تصحیح محمد تقی مدرس رضوی، به عنوان ماخذ اصلی این پژوهش، ابتدا بیت یا ابیاتی را که به زندگی انبیا اشاره داشته، استخراج کرده، سپس با طبقه بندی آنها بر اساس نام هر یک از انبیا، کوشیده ایم پر بسامدترین آنها را از نظر مضمون آفرینی، ترکیب سازی و تصویرپردازی مورد بررسی قرار دهیم.
.1 کارکرد داستان پیامبران در حدیقه الحقیقه سنایی
به کارگیری داستان انبیا که از آغاز ورود فرهنگ اسلامی به ایران، در ادب فارسی معمول شده است، از کارکرد های متنوعی در متون ادبی برخوردار است؛ از آن جمله می توان به کارکرد توصیفی، بزرگ نمایی، تفسیری، اقناعی، آگاهی بخشی، و استنادی اشاره کردکه سنایی در این اثر به تناوب از کارکردهای توصیفی، بزرگ نمایی، و اقناعی آنها بهره برده است . وی در این اثر،316 بار از سرگذشت 32 پیامبر یاد کرده و وقایع زندگی آنها را دستمایه خلق مضامین متنوع قرار داده است. وسعت به کارگیری این اشارات بیش از هر چیز ناشی از آشنایی و تامل عمیق سنایی در آیات قرآن کریم و تفاسیر آن، و داستان انبیا است. در ادامه به طور مجزا به داستان پیامبرانی که با بسامد بالا در حدیقه به کار رفتهاست، پرداختهایم:
2-1 آدم
سنایی، در حدیقه خود حدود 43بار به داستان حضرت آدم - ع - گریز زده و از جنبه های گوناگون سرگذشت وی برای تبیین و انتقال مفهوم و مضمون موردنظر خود بهرهبردهاست . در مجموع، وی از داستان آدم، بیشتر به ماجرای فریفته شدن او و همسرش توسط شیطان، ، اخراج آنها از بهشت و توبه به درگاه خداوند پرداخته و از آنها در جهت تبیین برتری مقام پیامبر - ص - و فضیلت او بر آدم در خلقت و مقام پیامبری بهره گرفته است؛ از آن جمله است:
آنجا که می خواهد سالک و محب دوست را به سوی او راه نماید، ضمن اشاره به داستان حضرت آدم و گناه و توبه او، راه توبه واقعی و راز پذیرش توبه از سوی دوست را برای او بازگو میکند:
دست و پایی همی زن اندر جوی // چون به دریا رسی ز جوی مگوی
دست یازیست قالت تو هنوز // پای دامیست حالت تو هنوز
شو به دریای داد و دین یکدم // تن برهنه چو گندم و آدم
تا کند توبه تو جمله قبول // تا نگردی دگر به گرد فضول
و آنجا که در نکوهش دنیا سخن می گوید و سالک را به ترک آن ترغیب می کند، بار دیگر از داستان حضرت آدم و
توبه او به درگاه خداوند یاد میکند:
پس چو آدم تو بر تن و دل و جان // آیهحرّمت علیکم خوان
گاهی در این منظومه اشاره به داستان آدم در قالب ترکیب های اضافی نمود یافته است که آن نیز به نوعی داستان آدم و ماجراهایی را که از سر گذرانده است را برای مخاطب تداعی میکند؛ از آن جمله است:فرق آدم - - 195، خاک آدم - - 196، آدم خویش - - 200، آدم سوز - - 119، آدم نورسیده - - 372، تخم و نسل آدم - . - 212
سنایی به منظور انتقال مفاهیم و مضامین مورد نظر خود به مخاطب، اغلب با استفاده از شگردهای بلاغی »تشبیه« و »تشبیه تمثیل«، میان سرگذشت آدم و مفهوم موردنظر، رابطه ای تصویری برقرار می کند تا بدین ترتیب مخاطب را در دریافت مفهوم یاری کند؛ به عنوان مثال آنجا که می خواهد مخاطب را از آز بر حذر دارد، با ایجاد رابطه تشبیهی، از گناه آدم و خوردن از گندم به عنوان مصداق حرص ورزیدن یاد می کند که برهنگی و رانده شدن از بهشت را در پی داشت:
از پی گندمی درین عالم // چند باشی برهنه چون آدم
بهر گندم تو روح رنجه مدار // کادم از بهر گندمی شد خوار
در جایی دیگر در تشریح معنای خوب و زشت، در قالب »تشبیه تمثیل«، و به استناد داستان فریفته شدن آدم و حوا
توسط مار و طاووس، مو و روی آراسته را همچون مار و طاووس، دانسته است که با عافیت و دل که همچون آدم و حوا هستند، دشمنی آغاز کردهاند.
مار و طاووس روی و موی آراست // عافیت آدم است و دل حواست
مار و طاووس کامدند بهم // هم بحوا بدند و هم بادم
2-2 ابراهیم و خلیل
سنایی در حدیقه 17 بار از جنبه های گوناگون سرگذشت ابراهیم - ع - ، همچون عبودیت و تسلیم بودن او در مقابل امر خدا و قربانی کردن فرزند، مقام خلت او، جور نمرود در حق ابراهیم، پرستش ماه و خورشید و ستارگان، گلشن شدن آتش بر او و زنده کردن پرندگان به امر خداوند یاد کرده و از آنها برای انتقال و توضیح مضامینی چون مدح حضرت علی - ع - در تسلیم بودن در مقابل خدا، مدح اصحاب دیوان و ارباب قلم، در ترغیب به مجاهده، برتری پیامبر - ص - بر ابراهیم - ع - و در تبیین رهایی جستن جان از بدن بهره گرفته است:
وی در جایی از حدیقه با اشاره به ماجرای ابراهیم - ع - و چهار مرغ او، راز رهایی جستن جان از بدن را اینگونه میگشاید:
چار مرغند چار طبع بدن بر هم آمیز پر و بال همه بر سر چار کوه دین برنه پس به ایمان و عقل و صدق و دلیل جان نپرد بسوی معدن خویش بهر دین جمله را بزن گردن پس نگه کن بکار و حال همه باز خوان جمله را بجد برجه زنده کن هر چهار را چو خلیل تا نگردی پیاده از تن خویش
و در آنجا که مخاطب را به مجاهده فرا می خواند در قدم نخست از او می خواهد به عیوب خود بینا شود و در صدد رفع آن برآید و در این راستا از کسانی یاد میکند که در این راه گام نهادهاند که از جمله آنها ابراهیم خلیل است که با بیزاری جستن از ماه و ستاره و خورشید، به رستگاری دست یافت