بخشی از مقاله

چکیده

مقاله حاضر ضمن معرفی و اشارهاي گذرا به محتوا و درونمایه »قصه یوسف« نوشته ابوبکر احمدبن محمدبن زید طوسی، برآن است نقش داستان و سرگذشت پیامبران را در تفسیر و تبیین سوره یوسف بازنمایاند، سپس شگردهاي بلاغی را که مولف، این اشارات و داستانها را در قالب آنها بیان کردهاست، مورد بررسی قرار دهد. براي رسیدن به این مقصود، نخست، با بررسی و مطالعه کتاب »قصه یوسف«، هرگونه اشاره به سرگذشت پیامبران را از متن اثر بیرون کشیده، سپس ارتباط و نقش آن را در تفسیر سوره یوسف، بازنمودیم، در گام بعدي صورتهاي بلاغی را که این داستانها در قالب آنها نمودیافتهاند مورد بررسی قرار دادیم. حاصل این پژوهش آن است که با توجه به جایگاه اسلام و قرآن در میان ایرانیان در قرون چهارم و پنجم؛ و تبدیل شدن آن به یکی از سرچشمههاي مضمونآفرینی در ادب فارسی، ابوبکر طوسی نیز از این امکان غافل نبوده و در اثر خود از سرگذشت 18 پیامبر یادکردهاست که در راس آنها پیامبر اسلام قرار دارد که با سهم 17درصد بیشترین بسامد را به خود اختصاص دادهاست. از میان صورتهاي بلاغی به کارگرفتهشده در این اثر، »تشبیه تمثیل« با 51 درصد تکرار از بسامد بالایی برخوردار است.

واژگان کلیدي: قصه یوسف، داستان پیامبران، کارکرد تفسیري، شگردهاي بلاغی.

مقدمه

اشاره به داستان زندگی پیامبران که یکی از انواع »تلمیح« بهشمار میرود از آغاز ورود اسلام و به تبع آن، فرهنگ اسلامی به ایران، یعنی از قرن چهارم، در ادب فارسی رواج یافته و یکی از سرچشمه هاي الهام و مضمونآفرینی بهشمار میرفتهاست. تا پیش از آن، اشارات، به فرهنگ و اساطیر ایرانی محدود میشد؛ چرا که در این دوران، حاکمان ایران که اغلب ممدوح ادبا محسوب میشدند، اغلب ایرانی بودند و هنوز هم فرهنگ اسلامی در ایران چندان جایگیر نشدهبود. در دورههاي آغازین ورود فرهنگ اسلامی به ایران، با توجه به حاکمیت حاکمان ایرانی، میان اساطیر ایرانی و روایات اسلامی که در ادبیات بهکارگرفته میشد، تعادل نسبی برقرار بود.همزمان با رونق فرهنگ اسلامی و غلبه غیر ایرانیها - غزنویان - بر ایران در اواخر قرن پنجم، جریان خوار شمردن فرهنگ و اساطیر ایرانی آغاز شد. در قرن ششم که از سویی سلجوقیان به عنوان حکومتی غیر ایرانی بر ایران غلبه یافتند و از سوي دیگر تحصیل علوم دینی رواج یافت، روایات اسلامی بر اساطیر ایرانی غالب شد. »قصه یوسف« نیز به عنوان یک اثر تفسیري که در اواسط قرن پنجم بهنگارش درآمدهاست، نمی توانسته از این جریان به دور بوده باشد ضمن آنکه ماهیت این اثر نیز به گونهاي است که اشاره به داستان پیامبران از اقتضائات آن بهشمار میرفتهاست.

تاکنون درباره جایگاه داستان پیامبران در »قصه یوسف« و شگردهاي بلاغی بهکارگیري آنها، پژوهشی انجام نشدهاست. تنها مقالهاي که به طور مستقل به این اثر پرداختهاست، مقاله»تاویل در قصه یوسف با تاکید بر تفسیر الستین الجامع« تالیف دکتر محسن قاسمپور است که در سال 1384 به چاپ رسیدهاست. مولف در این مقاله به بررسی و معرفی برخی تاویلها و نمادهاي عرفانی قصه یوسف بهویژه در تفسیر الستینالجامع زید طوسی پرداختهاست. ما در این مقاله برآنیم تا علاوه بر معرفی اثر، به تحلیل سرگذشت پیامبران در این کتاب بپردازیم و اینکه طوسی از کدام بخش از سرگذشت این پیامبران و براي تفسیر و تبیین چه مفاهیمی از سوره یوسف بهره بردهاست؟ و این اشارهها در کدام ساختار بلاغی نمودیافتهاند؟

معرفی ساختار و محتواي اثر

تفسیر عارفانه »الستین الجامع للطائف البساتین«، معروف به کتاب قصهیوسف، اثر امام ابوبکر احمدبن محمدبن زید طوسی - د. - 470 از عالمان اواسط قرن پنجم هجري بهشمارمیرود. او این اثر را چنانکه در مقدمه و سبب تالیف کتاب اظهار میدارد، در اجابت درخواست گروهی که از او در فن موعظه، اثري را طلب میکردند، به رشته تحریر درآورد. - ص2، - 1 این کتاب در شصت - الستین - فصل تدوین شده است که در فصلهاي اول تا چهارم آن، به ذکر سبب تالیف کتاب و شان نزول سوره یوسف و سپس به بیان فضایل قرآن و قرائت آن، اختصاص دارد. »عشق و فراق«، مضمون محوري قصه یوسف، »این خوشترین قصهها و این قصه برگزیده خداوند که درو گویندگان را فکرتها بود و شنوندگان را عبرتها - «ص - 2 اساس و بنمایه این تفسیر عارفانه را تشکیل میدهد. در حقیقت مولف از فصل پنجم این کتاب، به داستان یوسف با محوریت عشق و فراق، به عنوان پایه و مبناي این اثر میپردازد. او معمولا هر فصل را با آیهاي از سوره یوسف آغاز میکند و سپس آن را با حدیثی از پیامبر - ص - و بهندرت از صحابه که از قول »الامام رضیااللهعنه« بیان میکند، میآراید.

شیوه منحصربهفرد طوسی در تفسیر آیات، که یکی از عرصه هاي ظهور ابداع و خلاقیت او بهشمار میرود، آن است که وي پیش از پرداختن به تفسیر هر آیهاي، به مضامین مشابه با آیه موردنظر نیز اشاره میکند که این مضامین مشترك، مخاطب را در درك و دریافت بهتر مضامین آیات یاري میکند. آنگاه مولف، پس از بیان مقدمات، آن فصل را به شرح و تفسیر آیه مذکور از سوره یوسف اختصاص میدهد و در این میان نیز تنها به داستان یوسف بسنده نمیکند بلکه به منظور تحکیم هرچه بیشتر متن و تفهیم آن به مخاطب، از اشاره به داستان دیگر پیامبران - نوح، عیسی، موسی، یونس، محمد - ص - ، ابراهیم و... - و آوردن حکایاتی در تبیین مطالب موردنظر بهره میگیرد، اما در هیچحال محوریت داستان یوسف را از یاد نمیبرد.

کارکرد داستان پیامبران در قصه یوسف

بهکارگیري داستان انبیا که از آغاز ورود فرهنگ اسلامی به ایران، در فرهنگ و ادب فارسی معمول شده است، از کارکردهاي متنوعی در متون ادبی برخوردار است که از آن جمله میتوان به کارکرد توصیفی، بزرگنمایی، تفسیري، اقناعی، آگاهیبخشی، و استنادي اشاره کرد. طوسی، در تفسیر سوره یوسف که از ظرفیتهاي تفسیري گستردهاي برخورداراست، بیش از هر چیز از ابزار و موادي که خود سوره در اختیار وي قرار داده، استفاده کردهاست تا بتواند به اهداف خود در تفسیر و بازتاب معانی موجود در این سوره تحقق ببخشد. همچنین با علم به کارکرد تفسیري سرگذشت انبیا، از داستان پیامبرانی که از سرگذشت آنها در قرآن و دیگر متون مقدس، یاد شده، بهره برده است. وي در این اثر،128 بار از 18 پیامبر یاد کرده و وقایع زندگی آنها را دستمایه تفسیر سوره یوسف قرار داده است. وسعت بهکارگیري این اشارات بیش از هر چیز ناشی از آشنایی و تامل عمیق طوسی در آیات قرآن کریم و تفاسیر آن است. در ادامه به طور مجزا به هریک از آنها میپردازیم:

آدم طوسی، در تفسیر سوره یوسف حدود 18بار به داستان حضرت آدم گریز زده و از جنبههاي گوناگون سرگذشت وي که قابل انطباق با قصه یوسف بوده، براي تفسیر.و تبیین مطلب موردنظر خود بهرهبردهاست. از آن جمله است: آنجا که میخواهد گرفتاري یوسف در چاه و خوش بودن وي با پروردگار را تبیین کند به داستان آدم و نالیدن او در فراق از بهشت و در عینحال داشتن اوقات خوش با پروردگار متوسل میشود. ...» یوسف را پرسیدند کی از روزگار تو کدام خوشتر بود؟ گفت: آن سه شبان روز کی در آن چاه تنگ و تاریک بودم. گفتند: چرا؟ گفت: زیرا کی هر روز بامداد جبرئیل امین قدح از طعام بهشت بیاوردي و گفتی....آدم را پرسیدند کی: از روزگار عمرت کدام خوشتر بود؟گفت:آن دویست سال کی بر سنگی برهنه نشسته بودم و در فرقت بهشت نوحه و گریه میکردم. گفتند: چرا؟ گفت: زیرا کی هر روز بامداد جبرئیل آمدي و گفتی ملک تعالی میگوید: اي آدم بنال کی من کی آفریدگارم ناله و نوحه تو دوست میدارم - «صص - 138-136 در جایی دیگر، آنجا که میخواهد نالیدن را سبب رهایی معرفی کند، بار دیگر از آدم یاد میکند: »    هر کسی با محنتی مبتلا شد، چون بنالید او را راحتی پیدا شد. آدم چون از بهشت جدا شد، چون بنالید توبه یافت، »فتاب علیه و هدي - «....«ص - 572 گریستن برادران یوسف بر او، وي را به یاد گریستن ابلیس بر آدم و فریفتن او میاندازد: » ابلیس بود که چون آدم را وسوسه کرد گفت: ملک تعالی ترا ازین گندم نهی از بهر آن کرد کی اگر تو ازین بخوري، جاودان بمانی و اگر نخوري، زود باشد کی بمیري و از این همه محروم مانی. بگریست تا آدم را باور شد....برادران یوسف گفتند کی: یوسف را گرگ بخورد و بگریستند تا یعقوب را باور شد.... - «صص - 151-150

 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید