بخشی از مقاله
علل ترك نماز
- كم توجهي يا بي توجهي برخي از افراد به نماز
- علل فردي عدم گرايش به نماز
- علل مربوط به خانواده
- علل اجتماعي عدم گرايش به نماز
كم توجهي يا بي توجهي برخي از افراد به نماز
علي رغم اين همه توجه اسلام به عبادت مخصوصا نماز متاسفانه از واقعيت هاي موجود در جامعه بي توجهي به معنويات مخصوصا در امر عبادت و نماز است كه بيشتر در نسل جوان و نوپاي امروزي وجود دارد.
لذا وظيفه ايجاب مي كند تا ريشه ها و علل اين بي توجهي را كشف نموده و راه كارهاي مناسب براي آن بيان كنيم و تا اين ريشه ها كشف نشود هر راهبرد و راهكاري بي اثر و بي فايده است و نمي توانيم در آن زمينه اقدامي سازنده داشته باشيم و اگر بدون كشف ريشه هاي بي توجهي نوجوانان و جوانان به امر نماز به زور و كتك و اعمال قدرت متوسط شويم و از آن ها خواستار انجام عبادت شويم، يقينا نه تنها موثر واقع نخواهد شد بلكه اثرات منفي به دنبال خواهد داشت لذا قبل
از هرگونه تصميم گيري و قضاوت در مورد تاركان نماز بايد ريشه هاي ترك نماز را پيدا كرده؛ چرا نماز نمي خوانند؟ دليل و نظرشان چيست؟ آيا مدعي هستند كه هنوز واجب نشده است؟ آيا نماز را عملي بيهوده و بي فايده مي دانند؟ آيا از الگوهاي ديني و مبلغان دين بيزاري پيدا كرده اند؟ آيا احساس تنبلي و سستي مي كنند؟
شايان ذكر است كه نسل نوجوان و جوان ما در دوراني بسيار مهم، مبهم كه زمينه ي مناسبي براي شكل گيري شخصيت و هويت فرد از جهات جسمي، روحي و رواني است قرار گرفته اند. تحول اخلاقي و دگرگوني هاي عظيم روحي – جسمي موجب مي شود تا خمير مايه هويت يك فرد در اين مرحله شكل گيرد. در اين دوران، فطرت انسان به ويژه فرد مسلمان، مي تواند با تربيت صحيح، محيط مناسب تربيتي، الگوهاي مذهبي و منسجم به تكامل برسد. به هر حال شكل گيري بدن، سلامت رواني، رشد عاطفي، اخلاقي، اجتماعي، منطقي و ديني و عادت هاي مذهبي در او قالبي دايمي ايجاد مي كند[1]. به طور مثال، نوجوان و جواني كه ترك نماز در اين دوران براي او به صورت عادت در آمده و روحيه طغيان گري و عصيان در او قوي است، مسلما نمي توان وجود فردي نمازگزار و مقيد به اخلاق حسنه را، در دوران ميان سالي و بعد از آن از او انتظار داشت. زيرا نوجوان در مرحله بي ثبات زندگي خود، مانند خميري شكل پذير و منعطف است. كه مي تواند داراي قالبي متعالي و يا برعكس حالتي طغيان گرا و لاابالي شود.
هر چند كه در اين فصل، هدف ما بررسي عوامل ترك نماز به طور عام است ولي با توجه به مطالب بالا، يك چنين نسلي مي طلبد كه اهميت ويژه اي به او مبذول شود. به همين خاطر علل مورد بررسي بيشتر معطوف به جوان، نوجوان است، اگر چه كه با گاهي دقيق تر، مراحل ديگر از حيات انسان را نيز شامل مي شود.
بنابراين بررسي هاي ناشي از مصاحبه، سوال و جواب ها، مشاهده ها و حتي آزمايش ها و همچنين استفاده از تجارب دست اندركاران تحقيقات روانشناسان تربيتي، كسب اطلاع از والد
ين و معلمان اطلاعاتي را در زمينه علل در اختيار مي گذارد كه مهمترني آن ها عبارتند از:
1- علل فردي عدم گرايش به نماز
الف) عدم آشنايي به فلسفه و اسرار نماز: وقتي از بعضي افراد سوال مي كنيم: چرا نماز نمي خوانيد؟ مي گويند: «خودمان هم نمي دانيم» از اين جواب معلوم مي شود كه از دلايل ترك نماز، عدم آشنايي با فلسفه و آثار نماز و عدم احساس نياز به نماز است؛ زيرا با خود مي گويد: من كه زندگي مي كنم و در آن عقل خود را راهنماي زندگي خود قرار مي دهم؛ چه نيازي به نماز دارم؟ نماز چه ربطي به زندگي من دارد، چه نقشي دارد؟ چه نماز بخوانم چه نخوانم، سودي عايد من نمي شود، نماز براي آخرت است و نه براي دنيا و من در دنيا هستم نه در آخرت.[2]
نماز تجسم باوري از نيازهاي دروني انسان است. بنابراين به پاداشتن آن مبتني بر درك صحيح از اسرار فلسفه آن است. انساني كه نمي داند چرا بايد نماز بخواند و چه اثري بر آن مترتب است و چه مضاميني در اين گفتگوهاي مكرر مورد بازگويي قرار مي گيرد؟ طبعا نسبت به اين عبادت فاقد انگيزه و رغبت است. نه تنها نماز بلكه انسان صرفا در برابر اعمالي تمكين مي كند كه اگر چه ناروا و غلط، تصوير و باور قانع كننده اي از آن داشته باشد و جسم و روح و روان خود را محتاج به آن بداند[3]. اصولا هر انساني براي انجام هر حركت و عملي به دنبال دليل و علت مي گردد و در حقيقت بدون چون و چرا عملي را انجام نمي دهد، زيرا هر عملي به عاملي تعلق دارد و هر انگيخته اي به انگيزه اي بر مي گردد، پس براي ايجاد انگيخته، انگيزه و محرك لازم نيازمند است، مخصوصا نسل امروز و جديد كه از امور تعبدي و تكليفي تنفر داشته و به شدت از آن فرار مي كند. نسل امروز با نسل ديروز از لحاظ فكر و انديشه و روحيات تفاوت دارد، با دقت در تاريخ مي توان تفاوت آشكار اين نسل را فهميد كه مذهبي ديروز خيلي از مسائل را بدون چون وچرا پذيرفته و عملي كرده است، ولي مذهبي امروز همان مسائل را با تحقيق و حداقب با منطق قابل قبول مي پذيرد زيرا چون وچرا از خصوصيات اين نسل نو و جديد است[4].
استاد مطهري در مورد نسال جوان امروز فرموده:
نسل جوان ما مزايايي دارد و عيب هايي، زيرا اين نسل يك نوع ادراكات و احساساتي دارد كه در گذشته نبود و از اين جهت بايد به او حق داد. در عين حال يك انحرافات فكري و اخلاقي دارد و بايد آنها را چاره كرد؛ چاره كردن اين انحرافات بدون در نظر گرفتن مزايا؛ يعني ادراكات و احساسات و آرمان هاي عالي كه دارد و بدون احترام گذاشتن به اين ادراكات و احساسات ميسر نيست، بايد به اين جهات احترام گذاشت. در نسل گذشته فكرها اين اندازه باز نبود، اين احساسات با اين آرمان هاي عالي نبود، بايد به اين آرمان ها احترام گذاشت. اسلام به اين امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهيم به اين امور بي اعتنا باشيم محال است كه بتوانيم جلوي انحراف هاي فكري و اخلاقي
نسل آينده را بگيريم، روشي كه ما فعلا در مقابل اين نسل گرفته ايم، روش دهان كجي و انتقاد صرف و مذمت است ... در قديم سطح فكر مردم پائين بود، كمتر در بين مردم شك و ترديد و سوال پيش مي آمد، اما امروزه بيشتر ديده مي شود. طبيعي است وقتي كه فكر كمي بالا برود سوالاتي برايش طرح مي شود كه قبلا مطرح نبوده است. بايد شك و ترديدش را رفع كرد و به سوالات و
احتياجات فكريش پاسخ گفت.[5]
مسلما همانطور كه بيان شد، از علل ترك نماز عدم آشنايي با فلسفه نماز است؛ يعني نسل امروز در مقابل موضوع نماز يك چرا و علامت سوال قرار مي دهد؛ چرا نماز بخوانم؟ دليلش چيست؟ چه فايده و ثمره اي براي من دارد؟ و هزاران هزار چراي ديگر كه همه به اسرار و فلسفه نماز بر مي گردد.
راهكار
مختصري از اسرار و فلسفه نماز: چنانچه گفته شد بسياري از قصور و كوتاهي هاي افراد در مسائل ديني به خاطر عدم آگاهي كافي و معرفت لازم از مباني ديني است. بديهي است كه تلاش و كوشش در هر عملي منوط به وجود انگيزه اي است كه قبل از انجام عمل در فرد ايجاد شده است و هيچ انگيزه اي به دست نمي آيد مگر با علم و آگاهي، و پر واضح است كه هر چه قدر آگاهي انسان در آن عمل بيشتر باشد با رغبت و تمايل بيشتري به دنبال آن مي رود قدرت و توانايي اش در آن كار شدت مي يابد.
باور ما اين است كه اگر جوانان ما نسبت به نماز و يا ساير وظايف و تعاليم دين اطلاع دقيق و كافي داشته باشند و از بركات و فضايل و آثار و نتايج آن مطلع باشند هرگز حاضر نمي شوند كه چيزي را جايگزين آن سازند. وقتي يك جوان مسلمان درك كند و يقين نمايد كه نماز پاية محكم و استوار دين اوست، نماز ملاك اصلي تمايز كفار با او است، نماز مايه آرامش روح او است، نماز اولين گام مسلماني است، نماز تخليه همه آلودگي ها و پليدي ها و وداي همه امراض و دردهاي دروني و
باعث سبكي و سكينت و آرامش قلبي او و لحظه گفتگوي او با محبوب و معبود و نماز همه دين اوست و نيز صدها آثار مثبت روحي و رواني در آن گنجانده شده، چگونه راضي خواهد شد كه آن را با امور ديگر معاوضه نمايد.[6]
اگر انسان مسلمان فلسفه نماز را به خوبي درك كند، و يقين پيدا كند كه تمام پديده هاي نظام هستي معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشا آفرينش آنها خالق قادري است كه هستي از او نشات گرفته است و همه موجودات از جمله انسان از فيض حق وجود يافته اند، و نه تنها در مقام حدوث بلكه در مقام بقاء نيازمند و محتاج اويند. و اين كه انسان به عنوان اشرف كائنات براساس فطرت به ربانيت او مقر و معترف است و هر گونه شرك را از او نفي مي كند و لازم است كه فقر خويش و فضاي خالق، كوچكي خود و عظمت رب را اظهار نمايد. بي شك سر بر خاك بندگي مي نهد، كه رمز نماز در همين است كه بنده اظهار عبوديت و بندگي نمايد.
و چون هواي نفس هر لحظه او را به غفلت و سركشي سوق مي دهد و به غرور و عذرخواهي دعوت مي كند و به افزون طلبي و تماميت خواهي فرا مي خواند بايد در مقابل آن، عاملي باشد بسيار قوي و نيرومند كه جلوي اين رذايل را سد نموده و او را به سمت عزت و عظمت انساني سوق مي دهد كه آن نماز است، چون نماز تنها عنصر بازدارنده از زمائم اخلاقي است. و از آنجايي كه در سرشت آدمي نسيان و فراموشي عجين است هر لحظه بيم آن مي رود كه انسان خود و آفريدگارش و دين و آيين خود را به بادة نسيان و فراموشي سپرده و طغيان و سركشي را پيشه خود سازد و عمري را در بيهودگي سپري سازد و كمال و انسانيت خويش را در حيات حيواني ببيند پس براي ايمني از اين خطر بايد نماز را به پا دارد.[7]
چنانچه در اين رابطه از هشام بن محكم نقل شده كه:
راجع به علت وجوب نماز از حضرت امام صادق (ع) سوال كرده و محضرش عرض كردم: با اين كه اين عبادت مردم را از برآمدن نيازمندي هايشان مشغول نموده و بدن هايشان را به رنج مي اندازد، چطور حق تعالي آن را برايشان واجب كرده؟ حضرت فرمود: در آن اسرار و عللي است و توضيح آن اين است كه:
اگر مردم به حال خود واگذار شده و هيچ تنبيه و تذكيري از ناحيه بني اكرم (ص) متوجه ايشان نمي شد و كتاب خدا صرفا در دستشان باقي مي ماند حالشان همچون مردمان اول مي گشت، چه آنكه آن ها گرچه دين را اخذ نمود و كتب را وضع و جعل كرده و مردماني را هم به كيش و آئين خود فراخوانده و احيانا با آن ها به مقابله نيز پرداختند ولي پس ار فتن از اين دنيا اسمشان از يادها رفت و امرشان مندرس و كهنه گرديد، گويا اصلا ايشان در اين دنيا نبوده اند خداوند تبارك و تعالي اراده
كرد دين و آئين و امر محمّد (ص) فراموش نشود و بدين جهت بر امتش نماز را فرض و واجب قرار داد، در اين نماز هر روزه مردم پنج بار با صداي بلند اسم نامي پيامبر را برده و با انجام نماز خدا را عبادت كرده و او را ياد مي نمايند، و بدين ترتيب از آن حضرت غافل نشده و فراموشش نمي كند و در نتيجه ذكرش كهنه و مندرس نمي گردد.[8]
بنابراين با اطلاع از اين امور و حاصل شدن بينش كافي نسبت به فلسفه و آثار و بركات نماز هيچ انسان عاقلي آن را در زندگي و حيات خويش ترك نخواهد كرد، چون كدام انسان عاقل است ك
ه سعادت را با شقاوت و نيك بختي را با تيره روزي مبادله نمايد.
ب- گناه و بزهكاري و دنيا پرستي: از عوامل مهم ترك معنويات و عبادات، گناه، معصيت، لهو و لعب، عياشي، هوسراني و خوشگذراني زودگذر دنيوي است، زيرا گناه و معصيت و بزهكاري اجتماعي، روح آدمي را بيمار مي نمايد و شخصي كه مبتلا به بيماري هاي روحي است، از جو روحي و محيط دروني آلوده اي برخودار است، كه مسلما بذر پاك و محيط فاسد رشد نمي كند، بلكه بذر پاك نيز فاسد مي شود.
روح آدمي براي گرايش به معنويات، زمينه مساعد مي خواهد زيرا روحي كه محيط شهوت پرستي، دنيا طلبي، لذت جويي مادي است و به آن ها عادت كرده است، نمي تواند از معنويات، مخصوصا عبادت و نماز استقبال نمايد.[9] كساني را كه به استعمال دود تلخ و رنج آور سيگار، علاقه مند مي شوند را ببينيد، در اولين بار كه به سراغ اين سفير بيماري و پژمردگي مي روند با واكنش منفي طبع، ذائقه و دستگاه گوارشي و تنفسي مواجه مي شوند. اما پس از مدتي چنان تغيير طبع و گرايش مي دهند كه هيچ چيز به اندازه سيگار مورد توجه آنان نيست. ديگر از غذاهاي لذيذ و مفيد لذت نمي برند و تنها دود سرطان زاي سيگار به آنان آرامش مي دهد. و دنيا زدگي و محبت به دنيا نيز، تاريكي و ظلمتي است كه زيبايي ها و لذت هاي معنوي و عبادي را از ذائقه انسان مي برد.[10]
در دعاي ابوحمزه ثمالي امام سجاد(ع) به بررسي عوامل بي رغبتي نسبت به نماز و مناجات پرداخته به خداوند تبارك و تعالي عرض مي كند: «خدايا چه شده است كه هر گاه با خود مي گويم كه آماده نماز مي شوم و مناجاتي با تو داشته باشم. كسالت را در هنگام نماز بر من مسلط مي نمايي؟ و لذت مناجات را از من سلب مي كني ... شايد براي اعتنا به ربوبيت خود يافته اي و از خود دور نموده اي و ... شايد به جرم و گناهم يا بي حيايي من، مرا مجازات نموده اي؟ شايد مرا مانوس
با اهل بطالت مي داني و انس با نماز را از من سلب مي كند» آري بديسان امام (ع) گناه و آلودگي را از عوامل مهم بي رغبتي به نماز معرفي مي فرمايد.
گفتن اين مطلب كه يكي از عوامل ترك نماز، گناهكاري است، به اين معنا نيست كه گناهكاران نماز نخوانند؛ بلكه يك هشدار تربيتي و عبادي است كه نمازگزاران بايد هوشيار باشند و بدانند كه اشارت شهوات، دلبستگي به دنيا، موجب دوري از خط، و معنويات شده و مانع رشد يافتگي و تعالي و تكامل مي شود، و اگر نمازگزاران مواظبت نكنند، دنيا و مظاهر آن، چنان آنان را در خود غرق مي كند كه يك دفعه متوجه مي شوند كه نه تنها تارك نماز شدند، بلكه معاند دين و دينداري شده اند.
براي حركت در مسير انسانيت و تكامل، راهي جز خودسازي و ترك رذايل نفساني بحث هاي در كتب مطرح شده و راه هاي علمي و عملي براي مبارزه با اين خصايص رذيله ذكر شده است، كه با پيمودن اين راه ها آدمي مي تواند افسار موكب نفس را در دست گرفته و خود را به سر منزل مقصود برساند.
ج- تنبلي و تن پروري: تنبلي، و سستي و تن پروري، يكي ديگر از عوامل ترك نماز است كه در برخي افراد ديده مي شود كه به صورت هميشگي و يا گاهي اوقات، آنان را از نماز باز مي دارد. زيرا وقتي از بعضي از تاركان نماز پرسيده مي شود كه چرا نسبت به نماز بي توجه هستيد؟ پاسخ خاصي نمي دهند و چنين وانمود مي كنند كه بي حالند و با خواندن نماز خسته و كسل مي شوند. اساسا افراد تنبل و تن پرور، اراده قوي نسبت به انجام امور معنوي ندارند و لذا همواره در مسير زندگي خود با مشكل مواجه هستند و چون عبادت كردن از اموري است كه نيازمند روح آزاد و ارادة محكم و قوي است بنابراين افرادي كه تنبل و تن پرور باشند نمي توانند به انجام آن موفق گردند.
از آنجايي كه در عبادت، روح، تن را وادار به عبادت مي كند؛ لذا بايد روح، بزرگ باشد تا بدن به دنبال او حركت كند و از آنجايي كه آدم هاي بزرگ داراي روح بزرگي هم هستند، اسير خواسته هاي تن نيستند و براي انجام امور معنوي، مخصوصا نماز مشكلي ندارند لذا نه تنها از عبادت خسته نمي شوند بلكه چه بسا با بهترين حال معنوي و بدون كسالت جسمي لحظات زيادي را به عبادت مشغول باشند، اما افرادي كه داراي روح كوچك هستند همواره در بند خواهش هاي تن بوده و به خواسته هاي جسم توجه مي كنند و چون خواهش هاي تن كوچك هستند و ناچيز، روح نيز بدان ها عادت مي كند؛ مثلا به شكم پرستي، شهوت راني، و .... عادت كرده و در اين راستا به تملق و چاپلوسي و دزدي و خيانت، تن مي دهد و نيز به دليل زنداني بودن روح در بدن، انجام امور معنوي مخصوصا نماز برايش مشكل به نظر مي رسد؛ از چنين افرادي يا به طور كلي نماز نمي خوانند و يا گاهي مي خوانند و گاهي نمي خوانند.[11]
راهكار
رفع تنبلي و تن پروري: براي حل اين معضل كه بيشتر جنبه فردي و خصوصي دارد نخست بايد عوامل پيدايش ان را جستجو كرد سپس در رفع و حل آن كوشيد. دانشمندان علوم روانشناسي تنبلي را معلول يك سري و علل مي دانند و در واقع معتقدند كه تنبلي مانند بي
دقتي خود به خود وجود ندارد بلكه سستي و تنبلي فقط نشانة يك اختلال يا بي ميلي است كه بايد علت آن را جستجو كرد.
روانشناسان علت تنبلي را به سه دسته تقسيم نموده اند. علل جسمانيع علل تربيتي، و علل عاطفي، علل جسماني تنبلي را دائمي نمي دانند بلكه موقتي است مثل خستگي كه امري است قطعي و موقت. اين علل ممكن است از محيط خانوادگي و يا اجتماعي نامساعد بوجود آيد.
تجربه نشان مي دهد كه اكثر تنبل ها به علل عاطفي يا منشي تنبل هستند، يعني از لحاظ جسماني سالم و داراي هوش كافي مي باشند، اما كار خواسته شده از آنها متناسب با ذوق و نيازهاي آنان نيست و در واقع اين نوع تنبل ها ناتوان از فعاليت نيستند. تنبلي آنها در واقع يك مرض نيست بلكه نداشتن يك انگيزه و علاقه دروني است كه آن عامل دروني در فعاليت و عدم فعاليت جسم ظاهر مي گردد. بنابراين مهمترين تدبيري كه بايد انديشيد اين است كه مربيان و والدين دربارة فردي كه تنبلي او نتيجه بي علاقگي و بي دقتي است او را كمك كنند تا كشمكش رواني و دروني خود را جستجو نمايد كه فعاليت او را تضمين كند. يعني آن شناخت و انگيزه را در او ايجاد كند به جاي آن كه او را مجبور به عملي نمايد.[12]
هـ - خودنماي و تعرض: يكي از خصوصيات نوجوانان مطرح نمودن و خودنمايي در بين جمع دوستان، همسالان و يا در جمع خانوادگي است. نوجوان با اين كار مي خواهد فردي نشان دهد تا ابراز وجود نموده و از اين طريق شناخته شود.
اگر نوجوان در جمعي قرار گيرد كه آنان نيز به نماز بي توجه اندع سعي مي كند خود را طوري مطرح كند تا محبوب و مورد قبول آن جمع قرار گرفته و پذيرفته شود، و نيز در مواقعي نوجوان در جمعي قرار دارد كه همگي به نماز عشق مي ورزند و او زمينه اي براي مطرح كردن خود ندارد. لذا با بي اعتنايي و حتي نماز نخواندن جمع را متوجه خود مي كند. همچنين سوالات، اشكالات و شجاعتي را مطرح مي كند تا آنان از پاسخش عاجز شوند. از خصوصيات ديگر نوجوانان اين است كه بسياري از اوقات نسبت به كاري كه از آن ها خواسته مي شود تعرض مي كنند؛ زيرا آنان در اين سنين در خود توانايي هايي را مي بينند و سعي دارند آن ها را به كار گيرند.
مانند بيشتر شدن درك و فهم نسبت به مسائل يا افزايش توان جسمي و قدرت بدني در چنين وضعيتي دچار نوعي استقلال خواهي كاذب مي شود. بنابراين اگر او به نماز يا هر كار ديگري دعوت كنيد، ممكن است با تعرض او مواجه شويد. و اظهار كند كه من ديگر بزرگ شده ام، خود مي دانم كه نماز بخوانم يا نخوانم و نيازي به امر ونهي شما ندارم و امثال آن.[13]
راهكار
درك شرايط و خصوصيات فرد در مرحله نوجواني: هفت سال سوم عمر كه از پانزده سالگي آغاز مي گردد، همان دوران بلوع و جواني است، در اين مرحله نوجوان به سبب بحران بلوغ، خواهش ها و تمايلات متفاوت و متضادي دارد. او در اين سن بسيار حساس و زودرنج است و در مقابل رفتار ديگران به سرعت عكس العمل نشان مي دهد. به شدت از همسالان خود الگو مي پذيرد و از رفتار آنان پيروي مي كند. غالبا مي خواهد در جمع مطرح شود و نقش و مسئوليتي به عهده بگيرد. با كمبودهاي خود به مقابله بر مي خيرد، ديگر دوره وابستگي به سر آمده است ولي مي خواهد زندگي مستقل خود را پايه ريزي كند.[14]
پس در چنين وضعيتي كه نوجوان تعهد خود نمايي را دارد، لازم است كه زمينه هايي فراهم شود تا نوجوان خود را محبوب جمع ببيند. دادن مسئوليت برخي از كارها و مانند آن، كمك مفيدي در اين زمينه است. چنانچه با سبك شمردن نماز مي خواهند خود رانشان دهد يا اشكالاتي را مطرح مي كند، نبايد با برخورد منفي و رفتار تند و خشن، نسنجيده او را در ورطه لجاجت بيندازيم، بلكه با صبر، رفتار منطقي و گذشت زمان، زمينه هاي اصلاح او را مهيا نماييم.
همچنين والدين آگاه، با هوشياري و دادن شخصيت و احترام گذاشتن مي توانند او را از چنين تعرض هايي دور نمايند. اگر موفق نشوند، با متنانت و گذشت، محبت كردن به مرور زمان به اهداف تربيتي نايل خواهند شد.[15]
و- تسويف (واگذاري امور به آينده): برخي از افراد با اين كه چند سالي است وارد سن تكليف شده و در مقابل تعاليم و دستورات دين مكلف مي باشند و بر آن ها واجب است كه به احكام ديني گردن نهند. ولي با اين توجيهات كه ما هنوز جوانيم و تازه اوايل عمر ماست و بهانه هايي از اين قبيل، اعمال ديني را ترك مي كنند. جوان در بسياري از مواقع نماز نخواندن خود را اين چنين توجيه مي كند كه من بعدا مي خوانم و يا قضاي آن را به جا مي آورم. عمر طولاني در پيش است پس مي توان اعمالي كه امروز از من ترك مي شود در سنين پيري و زمان بيكاري انجام داده و يا توجه كرد. بنابراين عملي كه در آينده قابل جبران باشد و از طرفي مغفرت و بخشش الهي آن را شامل گردد جاي نگراني نيست.[16]
راهكار
چنان كه گذشت برخي از جوانان و افراد ميان سال اعمال عبادي و تكاليف ديني خود را به آينده موكول مي كنند و توضيحاتي از قبيل طولاني بودن عمر انساني و يا بخشش و عفو الهي را در نظر دارند. چنين فردي با چنين طرز تفكري سزاوار است نگاهي بر گذشته داشته باشد و به عمر از دست رفته خود بينديشد و ببيند آن مقدار از عمرش را كه سپري كرده با همه خوشي هايش و لذات آن و حتي همه درد و رنج هايش سپري شده، ديگر نه از آن لذات خبري است و نه از آن همه درد و رنج اثري باقي مانده است. ولي آنچه كه پا برجاست تبعات اعمال ناپسند و اجر و پاداش كارهاي نيك او است، گذشته از اين به آنچه كه از عمر باقي مانده است هم نمي شود اعتماد كرد. چه بسا صبحي كه انسان آن را به شب نرساند و چه بسا شبي كه هنوز آن شب به پايان نرسيده، عمر آدمي تمام مي شود و به آخر مي رسد.
پس چگونه يك انسان عاقل مي تواند به چنين امر مبهم و ناپيدايي كه نه وجودش حتمي است، و در صورت وجود نابوديش هر آن امكان دارد و زودس است، و از يك امر قطعي كه مانند مرگ و يك امر دائمي كه حيات اخروي او است به سهولت بگذرد و بي تفاوت عبور كند.[17]
علاوه بر اين توجه نسل جوان به اين نكته ضروري است كه شيطان براي فريب هر كسي، دام مشخص و معيني را كه مقتضاي حال او باشد مي گستراند و نحوه فريب دادن ابليس براي همه يكسان و يكنخواخت نخواهد بود. او عالم را به گونه اي فريب مي دهد و عامي را به طريقي ديگر. جوان را به صورتي در دام خود گرفتار ميكند و براي فريب دادن پس از راه ديگري وارد مي شود. به هر حال كانال انحراف ابليس كانال مشخصي نيست كه شناخت آن آسان باشد.
چه بسا افرادي كه با به تاخير انداختن به كارها به آينده خود را به كام بدبختي و هلاكت ابدي فرو بروند. در حالي كه نه توفيق انجام آن عمل را پيدا كردند و نه فرصتي يافتند براي توبه و استغفار؛ چون كيدها و مكر و حيله هاي شيطان رنگارنگ است. براي فريب انسان از هر دري وارد مي شود، و از هيچ كاري در اين راه كوتاهي نمي كند تا به هدف خود برسد.
به منظور هوشياري و تنبيه بيشتر مخاطبين متناسب با اين مطلب به ذكر داستاني مي پردازيم.
راهبي بود در بني اسرائيل كه در زمان جواني صومعه اي ساخته بود كه به مدت هفتاد سال در آن به عبادت مشغول بود، شيطان از دست او درمانده شده بود هيچ وسوسه اي در او موثر نمي افتاد روزي ابليس نوچه هاي خود را جمع كرد و گفت: چه كسي مي تواند اين مرد را فريب دهد؟ يكي از شياطين گفت: من تو را به هدفت مي رسانم.
آن شيطان به در صومه آن مرد راهب رفت. البته به صورت راهبان و متعبدان، و از مرد راهب خواست كه اجازه همجواري به او بدهد. مرد راهب در آغاز نپذيرفت، ولي او گفت: چون هميشه در حال عبادت هستم مزاحمتي براي تو ندارم و با تو صحبت نمي كنم. بالاخره مرد راهب او را پذيرفت. مدتي گذشت و وقتي كه راهب عبادت هاي بسيار او را ديد خود را در برابر او قاصر يافت.
پس از يك سالي كه شيطان قصد مراجعت از سوي او كرد، به او گفت: بايد پيش كس ديگري بروم كه عبادت هاي او از تو بيشتر است. مرد راهب از او تقاضا كرد آنجا بماند. ولي شيطان در پاسخ گفت: ناچارم بروم ولي به تو دعايي مي آموزم كه بر هر ديوانه و مريضي بخواني شفا مي يابد. دعا را به او آموخت و رفت.
به شهر رفت و در شكل يك طبيب به خانه ديوانه اي وارد شد. و به خاطر اظهار عجز از معالجه مريض، آدرس آن مرد راهب را داد. اهل خانه مريض را پيش راهب بردند و او مريض را شفا داد. پس شيطان به پيش دختري از دختران ملوك رفت. او را اذيبت كرد و او ديوانه شد، بعد نزد سه برادر او رفت و گفت كه شفاي خواهر شما در دست فلان راهب است. برادران دختر او را پيش راهب بردند و او را آنجا گذاشتند و بازگشتند. راهب نزد دختر آمد و او را بسيار با جمال ديد. شيطان در اين وقت او را وسوسه كرد كه با او در آميزد و سپس توبه كن، راهب وسوسه شد، ولي بعد پشيمان شد و ترسيد از اين كه رسوا شود. شيطان در دل او انداخت كه بايد او را بكشي و بعد پنهانش كني و به برادران دختر بگو او را اجنه برده، و او همين كار را كرد و برادران چون او را راستگو مي دانستند قبول كردند رفتند. شب شيطان به خواب آن ها آمد و تمام قضيه را برايشان بازگو كرد و محل دفن دختر را به آن ها نشان داد. چون اين خواب را سه شب پشت سر هم ديدند براي اطمينان به آن محل رفتند و جسد خواهر خود را در آن محل پيدا كردند. راهب را دستگير كردند، و شاه دستور برآويختن او را صادر كرد. در آن هنگام شيطان به سراغ راهب آمد و به او گفت: همه اين اتفاقات ساخ
ته و پرداخته دست من است، اگر آنچه مي گويم انجام دهي تو را نجات مي دهم. مرد راهب قبول كرد، شيطان گفت: مرا سجده كن و آن بدبخت نگون بخت او را سجده كرد و كافر شد و در حال كفر او را به دار آويختند.[18]
و شيطان گفت: «اني برئي منك اني اخاف الله رب العالمين؛ من از تو بيزارم كه من از عقاب پروردگار عالميان سخت مي ترسم»[19]
ز- احساس بي فايده بودن نماز به علت احساس گناهكاري: دامنگيري مفاسد، جاذبه ها تباه كنندة موجود در اجتماع، زلف ها و بدن هاي عريان، صحنه هاي بدآموز و تحريك كننده، نوارها و نغمه هاي حرام چنان پرده اي بر دل ها مي كشد كه آن را توان و ارتباط با ظرايف و لطائف معنوي نيست.
چشمي كه در ساعات روز به تماشاي صحنه هاي لغزاننده در خيابان و باز مشغول بوده و با فيلم و سينما و نوار ويدئويي انس گرفته، آيا مي تواند عالم ملكوت را ببيند؟ دلي كه در گرو حركات و رفتار فلان رقاص، در فلان فيلم داخلي يا خارجي است آيا مي تواند در گرو محبت خدا قرار گيرد؟ منظور اين است كه وسوسه هاي جهان كوچه و بازار، تحريك سازي نوارها و فيلم ها و سينما و تلويزيون، مصونيت دل را از افرد سلب مي كنند و روح تقوا و عبادت را از او مي گيرند، حتي ممكن است انسان مسلمان در اثر تماشاي زلف هاي دختري اروپايي احساس لذت و در عين گناه داشته باشد و با خود حساب كند كه ديگر نماز به چه دردي مي خورد؟ من كه تماشاچي فلان صحنه گناهم[20]. لذا خود را سرزنش كرده و از گذشتة تلخ و گناه آلود خود نگران است و مي پندارد كه با چنين سابقه اي ديگر نماز فايده اي ندارد براي چه نماز بخواند و با اين احساس از نماز دور شده و خود را جهنمي مي پندارد[21].
راهكار
تضاعف گناه با ترك نماز: مشكل گناه كار با ترك نماز حاصل نمي شود، بلكه گرفتاري او مضاعف ميگردد، بايد دانست كه يكي از وسوسه هاي شيطان از راه نفس، كوچك جلوه دادن معنويات است؛ مثلا به انسان القا مي كند كه نماز براي كسي است كه مرتكب خلاف نشود، تو كه گناه مي كني بهتر است نماز نخواني، چرا كه نماز خواندن با ارتكاب گناه منافات دارد.
شيطان مي داند كه هر چه عبادت خداي تعالي، توسط بندگان كم شود، حيطة سلطنتش بر ب
ني آدم بيشتر مي شود، لذا با وسوسه هاي گوناگون هر نوع توجه به خدا و معنويات را از انسان مي گيرد.
علاوه بر اين انسان گناهكار به اين مسئله توجه داشته باشد كه ارتكاب معصيت، اگر چه حرام و مانع تحصيل حضور قلب است ولي موجب بطلان نماز نمي گردد، و اين تنبيه و آگاهي نسبت به اين مسئله باعث مي شود انسان هر مقدار هم كه گناهكار باشد از خداي خود نااميد نشود، به سوي توبه و استغفار روي آورد[22]. چنانچه خدا فرموده: «لاتقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب
جميعا؛ از رحمت خدا نااميد مباشيد، البته خدا همه گناهان شما را بخشيد»[23]
دوري از خود فريبي در ترك نماز: گاهي اين توجيهات از باب خود فريبي براي فرار از ائجام اعمال ديني مي باشد، در حالي كه فرد معتقد است به اين كه عمل نماز خواندن واجب است و از طرف ديگر به دلايلي ميلي به انجام آن ندارد، و براي توجيه خود متوسط مي شود به بهانه هاي واهي و باطل، كه گاهي اين توجيهات چهرة ديني ندارد به طور مثال اگر با بعضي از تاركين نماز در اين مورد سوال شد كه چرا نماز نمي خوانند؟ جواب مي دهند: نماز خواندن ما به تمسخر گرفتن ديني است كه از طرفي به نماز و عبادت مشغول شويم و از طرف ديگر به حرام خواري، ظلم و گناهان ديگر سرگرم باشيم، پس بهتر است تكليف خود را يكسره كنيم.
ببينيد آدمي براي فرار از مسئوليت و بيزاري، چگونه متوسل به خود فريبي و توجيهات ناصواب مي شود، ما نيز قبول داريم كسي كه نماز مي خواند نبايد معصيت كار باشد و اين فقط وظيفه نماز گزار نيست؛ بلكه يك مسلمان حقيقي بايد پايبند به اصول اسلامي و انساني و الهي باشد و از ارتكاب معاصي پرهيز نمايد، و از آنجايي كه هدف خلقت، تكامل و رشد يافتگي و انسان شدن است، در اين راستا به ما دستوراني داده شده كه بايد بر طبق آن ها عمل كنيم ولي هيچ وقت اسلام نگفته كه اگر مرتكب معاصي مي شويد، واجبات را ترك كنيد. مثلا نگفته، حال كه غيبت كرديد، تهمت
، دروغ و ربا خواري و ديگر گناهان را مرتكب شديد و ديگر نماز نخوانيد بيان واجبات، و محرمات، و مكروهات و ديگر احكام كه بر طبق دستور بايد به آن ها عمل شود بدين منظور است كه در راستاي تكامل و رشد، به موازات انجام عبادات، از گناهان نيز دور مي شود. نه اين كه علاوه بر انجام گناهان، عبادات را نيز ترك كنيم.
در اسلام دستورات به هم مرتبط هستند، مجموعه اي از حلقه هاي يك زنجيره هستند كه نبود يكي از آنها به پيوستگي كل مجموعه اثر مي گذارد و در اين ميان نماز از جايگاه خاصي در اين مجموعة زنجير قرار دارد، البته هيچ يك از اين حلقه ها خودشان هدف نيستند، بلكه مجموعه آن ها در خدمت يك هدف بالا كه همان تكامل و تعامل آدمي است مي باشند.
پس از همين جا نتيجه مي گيريم اگر يكي از دستورات انجام نشود يا ناقض توجه شود، هدف از بين نرفته است، اگر چه رسيدن به آن هدف مشكل شده است، لذا بايد سريع براي جبران اين خلا
ء اقدام كنيم، و به جاي ترك نماز، اقدام به ترك گناه و تقويت روحيه عبادت نماييم[24]. چنان چه امير المؤمنين(ع) فرموده: «و انها لتحت الذنوب حت الوراق؛ نماز، گناهان را مانند ريزش برگ درختان فرو مي ريزد»[25]
2- علل مربوط به خانواده
تربيت انسان پيچدگي ها و ظرافت هايي دارد و نيازمند شناخت واقعي شرايط، زمينه ها، موانع، چگونگي به كار گيري روش ها، و از همه مهمتر ارزيابي مجموعه فعاليت هاي تربيتي است.
اگر تك تك رفتار والدين و فرزندان آن ها به دقت مورد ارزشيابي قرار گيرد، به راحتي مي توان علت موفقيت ها و شكست ها را دريافت و براي شكت ها راه حل هاي مناسبي اتخاذ كرد. كودك و نوجوان با قلب پاك، فطرت سالم، روحيه الگو پذيري در تربيت، تاثيرپذيري زياد، به اين گرايش داشته و تقصير بسيار اندكي از علل بي توجهي به باورها و اعمال ديني خاصه نماز را به خود مربوط مي سازد. در حال يكه والدين، جامعه و مدرسه به دليل داشتن نقش كليدي در ترغيب يا دوري و غفلت آنان نسبت به نماز مسئوليت بيشتري دارند.[26]
بنابراين گسترش فرهنگي اقامة نماز را در جامعه، همانند بسياري از پديده هاي اجتماعي ديگر بايد از ودكي و از محيط گرم و عاطفي خانواده به عنوان اولين كانون تعليم و تربيت در شكل گيري شخصيت انسان آغازكرد، زيرا كودكان و نوجوانان در بهترني شرايط براي يادگيري و تربيت قرار دارند و آنچه در اين ايام بر صفحة وجودشان نگاشته مي شود همچون نقشي بر سنگ، ماندني و پايدار است. كودكي كه در محيط خانه و ارتباط معنوي پدر و مادر را با خالق خويش مشاهده است، گام هاي نخستين ارتباط با خدا و كسب هنجارهاي نمازگزاري را برداشته است. خانواده بايد با فضا سازي مناسب، امكان درك و يادگيري ارتباط با خدا براي فرزندان فراهم نمايد و شيريني عبادت را با رفتارهاي معنوي خود در ذائقه فرزند بچشاند و در ايجاد فضاي معنوي و مذهبي كه فرزندان ار ترغيب و تشويق به امور عبادي و نماز مي نمايد، بايد بكوشد[27]. و اگر در اين رابطه كوتاهي كند؛ فرزند خود را از خدا و معنويات دور ساخته و اولين گام هاي دوري او از خدا و ترك نماز برداشته شده است. كه ذيل برخي از علل مربوط به خانواده در ترك نماز فرزندان اشاره مي كنيم.
الف – نبودن الگوي مناسب در منزل: كودك از بدو تولد با والدين خود آشنا و مانوس مي شود و در مراحل رشد خود سعي مي كند رفتار، گفتار، و افكارش مانند والدين خويش باشد و با تقليد پذيري، اعمال آنان را ملاك رفتار خود قرار داده و خواسته يا ناخواسته از آن ها الگو مي پذيرد.[28]
مثلا كودكان تا قبل از هفت سالگي پدران و مادران را قهرمانان واقعي و بلامنازع زندگي خويش مي شمارند و از اغلب آن ها الگو سازي مي كنند. در چنين سني، اگر پدر و مادر فرزندان ما، نمازگزار باشند و انجام رفتار نماز در نزد آنان از اهميت لازم برخوردار باشد، فرزند يا فرزندان از روي علاقه و داوطلبانه رفتار نمازگزارن را درون سازي و با انجام آن بدون هيچگونه تحميل يا الزامي فرهنگ رفتاري نماز را الگوسازي مي نمايد[29].
بعضي از افراد، علت بي توجهي خود را به نماز نداشتن الگوي نمازگزار در منزل مي دانند، و مي گويند: علت ترك نماز ما، دليل خاصي ندارد، و صرفا چون والدين ما در منزل نماز نمي خوانند ما هم به حكم تبعيت نماز نمي خوانيم. البته منظور اين نيست كه فرزندان را كوركورانه دعوت به دينداري و نماز بنمائيم بلكه سخن در بي توجهي بعضي از والدين در امر الگو پذيري فرزندان است. و آن ها از اين مطلب كه چه مقدار اعمال آن ها در تربيت فرزندان موثر است غافلند، و بي توجه به اين امر كه
بي نمازي والدين عدم دينداري آن ها به طور كامل در فرزندانشان منعكس مي شود. چنانچه در اين رابطه شهيد مطهري (ره) مي فرمايند: «نماز خوان هايي كه خودشان نماز را استخفاف مي كنند يعني كوچك مي شمارند، نماز صحبشان دم آفتاب است، نماز ظهرشان و عصرشان دم غروب است نماز مغرب و عشاشان چهار ساعت از شب گذشته است، نماز را با عجل و شتاب مي خوانند، تجربه نشان داده كه بچه هاي اين ها اصلا نماز نمي خوانند شما اگر بخواهيد واقعا نماز خوان باشد و بچه هايتان نماز خوان باشند نماز را محترم بشماريد»[30].
در اسلام پدر و مادر در تنها وظيفه دينداري و عبادي دارند، بلكه وظيفه تبليغ و ارشاد در امر دينداري، مخصوصا نماز دارند، چنانكه خداي تعالي به رسولش مي فرمايد: «و امرا هلك بالصلوه و اصطبر عليها؛ تو اهل بيت خود را به نماز امر كنت و خود نيز بر نماز و ذكر حق صبور باش»[31] پس از حقوق مسلم فرزندان به والدين، دعوت به نماز و تدين و دينداري است و اين حق نيز به تربيت فرزندان بر والدين برگشت مي كند كه پدر و مادرها پس از خودسازي بر اين مساله به خاطر حساس بودن اين دوره است كه فرزندان امروز مادران و پدران فردايند. و آنچه از كودكي و نوجواني دروجودشان حك شود، تا زماني بزرگسالي و پيري در وجودشان باقي و پايدار مي ماند.
اما نوجوانان و جواناني كه داراي پدر و مادر بي نمازهستند، بايد بدانند كه هر كس مسئول عمل خويش است، چنانكه خداي تعالي در سورة فاطر آية هجده مي فرمايد: «و لا تزر و ازره و زر اخري؛ هيچكس بار گناه ديگر را به دوش نمي كشد» اگر چه والدين شما به حكم مسلماني نبايد به نماز توجهي كنند، وليكن شما نيز به حكم مسلماني، نبايد در اين بي توجهي از آنان تقليد كنيد.
حال كه خود به حد بلوغ و رشد و كمال رسيده ايد به ارزش دينداري پي برده ايد، تمام سعي خود را مصروف آن نماييد و حتي پدر و مادر و اهل خانه را به دينداري نماز و عبادت دعوت كنيد و سعي كنيد تاثير گزار باشيد تا تاثير پذير[32].
ب – عادت و تمرين ندادن: يكي از علل موفقيت در هر كاري،
تمرين كردن و عادت نيكو است. انجام امور عبادي از جمله نماز نيز نيازمند تمرين است و بهترين ايام تمرين امور معنوي دوران كودكي و نوجواني مي باشد.
برخي از والدين به بهانه اين كه هنوز زمان تكليف شرعي فرزندشان فرا نرسيده، آنان را به نماز دعوت و هدايت نمي كنند، اما والدين آگاه نسبت به مسائل تربيتي علاوه بر آگاهي دادن فرزندان خود، از روش هاي صحيح بهره گرفته تا بتوانند به تدريج آنان را به عادت نيكوي عبادت و نماز بيارايند[33].
از شكوه هاي والدين و گله مندي هاي مربيان اين است كه برخي از نوجوانان به ويژه آن ها كه از پايه گذاري تربيتي قبلي و مناسبي در گذشته برخوردار نبوده اند، به ن
ماز توجهي ندارند. حتي برخي از آنان از پدران و مادران متديني برخوردارند كه مصداق اين ضرب المثل است كه از نور ظلمت پديد مي آيد و از ظلمت نور. البته اين نكته حائز اهميت است كه چنين وضع و حالت در نوجوانان كه تمرينات مذهبي را از سنين كودكي و حتي خردسالي به صورت امري تفريحي، نشان دهندة اهميت دوران كودكي و پايه گذاري هاي اوليه است روايات وارده در مورد توجه والدني به نماز فرزندانشان در دوران كودكي و نوجواني خود اشاره اي به اين اثرگزاري و اهميت آن است. از جمله اين سخن امام صادق (ع) كه از ايشان سوال شد، چه موقع كودك را بايد واداشت به نماز؟ پس ايشان فرمودند: «فيما بين سبع سنين وست سنين؛ از سنين بين شش الي هفت سالگي كودك را بايد به نماز واداشت»[34]
البته بچه هفت ساله نمي تواند نماز را صحيح بخواند ولي صورت نماز مي تواند بخواند، چه پسر و چه دختر از هفت سالگي مي تواند به نماز عادت كند، و اين يادگيري و تمرين بايد از خانواده و بعد از آن از محيط مدرسه به كودك القاء شود. ولي والدين بايد بداند كه ياد دادن و وادار كردن بازور و كتك نتيجه اي ندارد، بايد والدين كوشش كنند كه بچه اول به نماز خواندن رغبت داشته باشد و به اين كار تشويق شود، و به او اظهار محبت كنند كه بفهمد وقتي نماز مي خواند بر محبت آن ها نسبت به او افزوده مي شود.[35]
بنابراني والدين آگاه مي دانند كه دنياي كودك دنيايي است مملو از صفا و صميميت، به دور از فريب و دغل دنياي پاك و بي آلايش دنياي شگفت انگيز و زيبا. كودكان، جهان را با روحيه اي شاد و با چشمي پاك و بي آلايش و بي تكلف نگرند، حيله ها و تزويرها و نيرنگ ها و پليدي ها در آن ها راهي ندارد.
آنان پيش از اين كه با مشكلات دنياي بزرگترها روبرو شوند و نيز قبل از آن كه از زندگي كار براي مصرف و مصرف براي كار، و يا تلاش بيشتر براي انداختن بيشتر، خسته و ملول و عصبي گردند و كاسة صبرشان لبريز شود، بايد به فكر چاره بود و آنان را نجات داد. كودكان جگر گوشه هاي ما هستند، آنان ميوه زندگي اند. باقيات و صالحات هستند و وسيله پرسود ما در اين دنيا! آنان
سرمايه هاي سرشار كشورندع كساني هستند كه به زودي مسئوليت هاي سنگين اجتماعي و رسالت هدايت جامعه را به دوش خواهند كشيد. اينان نوجوانان و جوانان امروز و سازندگان جامعه فردايند بر ماست كه آنان را صحيح تربيت نماييم و براي مسئوليت آينده شان آماده سازيم[36].
ج- مال حرام و شبهه ناك: تاثير و تاثر جسمي بر روح و برعكس، امري است روشن و مسلم لذا انسان بايد غذايي را مصرفكند كه از بهداشت ظاهري و باطني برخوردار باشد تا به جسم و روح او آسيبي نرساند.
در فرهنگ اسلامي بين تغذيه حلال و طيب و عمل صالح، و بين رذايل اخلاقي و آثار سوء تغذيه مي توان رابطه هايي را دريافت. همچنين بين مصرف مال حرام و شبهه ناك و عدم توفيق بر عمل صا
لح و ميل به گناه نيز ارتباط وجود دارد. مال حرام و شبهه ناك شامل هر درآمد و مالي است كه از راه تعيين شده در شرع مقدس اسلام به دست نيايد، مانند تصرف در مال يتيم، ربا، دزدي، كم فروشي، گرانفروشي، خيانت در امانت، مال خمس و زكات نداده، كم كاري، تصرف در بيت المال، تصرف در اموال ديگران و ...[37] حرام خواري مي تواند آثار و نتايج سوء ديگري نيز به دنبال داشته باشد؛ از جمله اين كه بركت را از مال مي برد، مانع قبولي عبادات شده، دعاي فرد مستجاب نمي شود و قساوت قلب ايجاد مي كند.
شهيد آيت الله دستغيب در اين باره چنين مي نويسد: «خوراكي كه انسان مي خورد به منزله بذري است كه در زمين ريخته مي شود، پس اگر آن خوراك پاكيزه و حلال باشد اثرش در قلب كه به منزله سلطان بدن است از رقت و صفا ظاهر مي شود و از اعضا و جوارحش خير و نيكي تراوش نمي كند. و اگر آن خوراك پليد وحرام باشد قلب را كدر و تيره نموده، در اثر قساوت و ظلمت اميد خيري به او نخواهد بود و پند واندرزي در او اثر نمي كند»[38]
بنابراين يكي از مسئوليت هاي بسيار مهم والدين در تهيه غذا و ساي امكانات زندگي براي فرزندان، توجه به حلال و حرام بودن درآمدها است، زيرا غذاي حلال و طيب، و حرام و شبهه ناك اثر وضعي بر جسم و روان انسان مي گذارد.
يكي از عوامل موثر در شقاوت فرزندان، انعقاد نطفة آنها از غذاي حرام مي باشد. اين امر را تجربه نيز ثابت كرده است و كسي نمي تواند آن را منكر شود و اكثر مردم به اين امر واقفند. بنابراين، كساني كه خواهان فرزند سالم و صالح هستند، لازم است در غذاهاي خود دقت زيادي به عمل آورند. چه بسا اكثر مردم به اين امر واقفند بنابراين، كساني كه خواهان فرزند سالم و صالح
هستند، لازم است در غذاهاي خود دقت زيادي به عمل آورند. چه بسا اگر كسي حتي بدون توجه و حتي بدون اطلاع، غذاي حرام مصرف كند، هر چند كه گناهي مرتكب نشده است، اما اثر وضعي آن در روح او اثر مي كند و نطفه نيز از آن متاثر مي شود. همچنان كه خيلي از افراد اين امر به تجربه رسيده است.[39]
بنابراين والدين بايد آگاه باشند و در تغذيه فرزندانشان دقت لازم را به كار گيرند و اين امر بايد از زمان انعقاد نطفه مورد توجه والدين باشد. به خاطر كه غذاي شبهه ناك در شقاوت بچه تاثير دارد و غذاي حرام در شقاوت بچه تاثير كامل تري ميگذارد، چنانچه غذاي پاك و حلال نيز از نظر انعقاد نطفه تا بزرگ شدن تاثير دارد[40]. بنابراين غذا و امكانات حرام و شبهه ناك خود مانع بزرگي در تربيت كودك و توفيق كودك و نوجوان و حتي در بزرگسالي به نماز و عبادت است.
هـ - نبودن جو معنوي در منزل: از علل ترك و بي توجهي نوجوانان و جوانان به امر نماز،
وجود جو، آلوده و فاسد حاكم بر منزل است؛ ممكن است اهل نماز از روي عادت نماز بخوانند، ول به دليل عدم هماهنگي گفتار با كردار، و رعايت نكردن ارزش هاي معنوي و اخلاقي، موجبات تنفر از دينداري و عبادت را در فرزندان به وجود مي آورند.
چگونه ممكن است در محيط خانواده اي كه عبادت و بندگي غير خدا حاكم است و معصيت خدا در آن ديده مي شود، به عبادت پرداخت و يا درخانه اي كه فيلم هاي گمراه كننده و فاسد ديده مي شود و فرزندان دائما با رقص و خوانندگان فلان شخص خارجي مانوس هستند، معنويت، روح بندگي و عبادت در آن باشد؟
بنابراين جو فاسد اجتماع و خانواده موجب مي شود كه محيط درون فاسد شود و از طرف ديگر محيط آلوده دروني، موجب تضعيف عقايد و انديشه هاي اسلامي مي شود، به همين جهت كه بسياري از مغرضان و سياستمداران خيانتكار دنياي امروز، درصدد فساد در خانواده ها و محيط بزرگ اجتماع هستند، تا با ايجاد جو نامناسب و پر از وقاحت و بي حيايي، جوانان و نسل نوپاي ما را گمراه كنند.
در اين راستا و مرحله اول وظيفه والدين است كه حداقل جو منزل را از فساد و آلودگي و منكرات دور نگاه دارند وبه هيچ وجه زمينه هاي رشد گناه و بزهكاري را در منزل ايجاد نكنند و به ايجاد فضاي معنوي، ارزشي و متناسب با رشد و كمال فرزندان اقدام نمايند[41].
و بعد از آن همه مسلمانان خاصه والدين، بايد اين نكته رابدانند كه اخلاق عملي و رفتار آنان در اعتقاد و دينداري فرزندانشان موثر است لذا علي رغم توجه ظاهري به معنويات، عبادت ها و دعا، به خود سازي اخلاقي و رفتاري خود توجه كنند تا دريافت حقيقي خود را براي آ‹ان به اثبات برسانند، در اين صورت است كه فرزندان سعي خود را بر همانند سازي و الگو برداري به كار مي گيرند و به معنويات و عبادت مخصوصا امر نماز توجه خواهند كرد[42].
3- علل اجتماعي عدم گرايش فرد به نماز
و بالاخره به اين نكته عنايت مي كنيم كه شرايط و جو و محيط در سازندگي و يا ويران بناي اخلاق و مذهب شديدا موثر است ما امروزه حتي از نظر علمي قائليم كه محيط و اجتماع فاسد و مسموم زمينه ساز فساد است و محيط صالح و شايسته، زمينه ساز صالح و سعادت.
بنابراين بايد اجتماع و محيطي كه فرد در آن زندگي مي كند سازنده و دعوت كننده به عبادت و تقوا باشد، چون محيط هاي فاسد و آلوده، عوامل جذب انسان به گناه و فساد، و مستي و بي خبري را فراهم مي كند، و چنان پرده اي بر دل ها مي كشند كه آدمي در صف اين گروه قرار مي گيرد كه: «ختم الله علي قلوبهم و عل اسمعهم و علي ابصارهم قساوه؛ قهر خدا بر دل ها و گوش هاي ايشان مهر نهاده بر ديده شان پرده افكنده كه فهم حقايق الهي را نمي كنند[43]» و چنين فردي كي مي تواند ياد خدا كند.
در اينجا برخي از مهم ترين علل اجتماعي كه باعث ترك و غفلت از نماز مي شود را يادآور مي شويم.
الف- مجالست و همنشيني با دوستان ناباب: بديهي است كه نقش بسيار مهم دوستان در شكل دهي شخصيت انساني خصوصا در سنين نوجواني و جواني را نبايد ناديده انگاشت. دوستان شايسته و خوب در سوق دادن انسان به سوي سعادت و كمال موثرند و دوستان ناشايست در انحراف آدمي به سمت ناهنجاري هاي اخلاقي چه ساجواناني كه در مسائل ديني علاقمند به دينداري خود راغبند، وليكن در محيط هاي مختلف از قبيل محله اي كه در آن زندگي مي كنند يا محط كار و تحصيل كه در آن ساعاتي از عمر را سپري مي سازند با افرادي آشنا مي شوند كه به تدريج او را در دام بي ديني و لاابالي گري گرفتار مي كنند. نقش گروه معاشران و دوستان در حدي است كه گاهي مي تواند انديشه اي را واژگون كند و حتي در دين اعتقاد افراد اثر گذارد. در حديثي از حضرت علي (ع) وارد شده كه فرمودند: «المره علي دين خليله و قرينه؛ روش آدمي بر طبق مذهب و سيره دوست و رفيقش خواهد بود».[44]
1- عباس ملاتقي، نقش نماز در هويت يابي انسان مسلمان، ص 101
2- علي اصغر عزيزي تهراني، ترك نماز چرا؟! ص 19
3- محمد رضا رضوان طلب، پرستش آگاهانه، ص 205
4- علي اصغر عزيزي تهراني، همان، ص 21
5- مرتضي مطهري، ده گفتار، صص 212 و 215
6- مصطفي خليلي، همان، صص 67 - 66
8- محمد بن علي بابويه قمي (شيخ صدوق)، علل الشرايع، سيد جواد ذهني تهراني، ج 2، ص 49
9- علي اصغر عزيزي تهراني، همان، ص 77
10- محمد رضا رضوان طلب، همان، ص 207
12- مصطفي خليلي، همان، صص 69-68
13- ابوطالب عبداللهي، نماز و شكوفه هاي زندگي، صص 151 - 150
14- رضا فرهاديان، والدين مربيان مسئول، صص 75-74
15- ابوطالب عبداللهي، همان، صص 152-151
17- ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، اسرار الصلوه، رضا رجب زاده، ص 131
18- رشيد الدين ابوالفضل ميبدي، داستان هاي تفسير كشف الاسرار، سيد مهدي شمس الدين، صص 482 - 481
20- علي قائمي، هدايت نوجوان به سوي نماز، ص 23
21- ابوطالب عبدالله، همان، ص 152
22- علي اصغر عزيزي تهراني، همان، ص 86
24- رك: علي اصغر عزيزي تهراني، همان، صص 90-87
25- محمد دشتي، نهج البلاغه، خطبه 199، ص 298
26- ابوطالب عبدالله، همان، ص 147
27- دبيرخانة دائمي اجلاس سراسري نماز، نماز و نوسازي معنوي، صص 64 - 63
28- ابوطالب عبداللهي، همان، ص 153
29- به قلم جمعي از نويسندگان، خانواهد و نماز، ص 129
32- علي اصغر عزيزي تهراني، همان، ص 105
33- ابوطالب عبداللهي، همان، ص 154
35- حسين واعظي نژاد، طهارت روح (نماز و عبادت در آثار شهيد مطهري)، ص 252
36- رضا فرهاديان، والدين و مربيان مسئول، ص 25
37- ابوطالب عبداللهي، همان، صص 156 - 155
38- سيد عبدالحسين دستغيب شيرازي، گناهان كبيره، ج 1، ص 384
39- حسين درياب نجفي، آداب زناشويي (از خواستگاري تا فرزندداري)، ص 79
40- حسين مظاهري، جهاد با نفس، ص 15
41- علي اصغر عزيزي تهراني، همان، ص 107-106