بخشی از مقاله
عوامل موثر بر پرخاشگري كودكان و نوجوانان
چكيده
در اين مقاله موضوعاتي از قبيل : پرخاشگري – ناسازگاري – عواملي كه در اين امر دخيل هستند – رفتار و عملكرد والدين – اجتماع – مدرسه – راههاي مبارزه با پرخاشگري وچگونگي رفتار با كودكان پرخاشگر مورد بحث قرار مي گيرد . اميد است مورد توجه و استفاده همكاران قرار گيرد .
مقدمه
آيا كودك شما واقعاً ناسازگار پرخاشگر است ؟
نخستين راه براي قضاوت در مورد اينكه آيا ناسازگاري فرزند شما ذاتي و نهادي است يا نه اين است كه از خود بپرسيد آيا چنين رفتاري از آغاز كودكي با او همراه بوده يا خير ؟ همان طور كه مشاهده كرديم صفات ذاتي در طفل زود بروز مي كنند و در واقع بخشي از نهاد او هستند تا پاسخي به محركهاي خارجي ، بنابراين طفل شما ذاتاً ناسازگار نيست ، رفتار طفل در نتيجه ي شرايط متغيري مانتد طلاق ويا جدايي والدين ، به دنيا آمدن بچه تازه و يا اسباب كشي از يك شهر به شهر ديگر ، بيماري و يا مشكلات در مدرسه و با دوستان جديد است .
رفتار او در نتيجه نقيصه مشخصي است كه توسط متخصصين تشخيصي داده شده ، مانند لكنت زبان ، كه طفل قادر نيست با افراد دور و بر صحبت كند ناهنجاريهاي مادر زادي در مغز يا صدمات مغزي كه در نتيجه بيماري يا سكته عارض شده و يا هر گونه نارسايي ذهني يا عضوي آنچه در بالا ذكر شد معمولاً نبايد از ديد والدين پنهان بماند بلكه بايد در همان ابتدا با متخصص ، مشاوره لازم به عمل آيد .
معلمين هم بايد در برخورد با ناسازگاري و پرخاشگري اين سوال را مطرح كنند كه چه انگيزه اي موجب چنين رفتاري از طرف دانش آموز شده است يا اين كه چه نيازي از دانش آموز به وسيله انجام اين عمل ارضا شده است ؟ به عبارتي معلمان بايد به تحليل رفتار بپردازند و به اين نكته توجه داشته باشند كه در وراي هر رفتار دانش آموز علت به خصوصي وجود دارد . معلمان بايد باور داشته باشند كه دانش اموزان بطور طبيعي بد يا خلاقكار نيستند بلكه افرادي هستند با نيازهاي طبيعي كه در شرايط عادي و مطلوب دچار خلاف و رفتار عادي نخواهند شد و تنها زماني كه شرايط غير عادي و نامطلوب باشد رفتار خطا ممكن است از آنها سر زده شود . مربيان پرورشي و تربيتي پس از مطالعه ي دقيق علل رفتار خلاف در دانش آموزان بايد برخورد تربيتي مناسبي را نيز در رابطه با آن رفتار خلاف داشته باشند .
عوامل موثر بر پرخاشگري و ناسازگاري
1- عوامل خانوادگي : روان شناسان بر اين نكته توافق دارند كه خانواده در پيدايش اختلالات كرداري فرد تاثير مهمي دارد . محيط خانواده نخستين مركز يادگيري كودك و نوجوان است در اين محيط كودك ياد مي گيرد چگونه وظايف اجتماعي خود را انجام دهد ، حقوق ديگران را محترم شمارد، با افراد خانواده نزديكان و خدمتگزاران ، سازگاري كند و صفات و خصايص نيك يا زشت را از آن ها بگيرد ، بطور كلي روابط خانوادگي در رشد هيجاني و عاطفي كودكان بسيار تاثير دارد چنان كه هر مشاجره و نزاع ميان پدر و مار بي ثباتي در خانواده زياده روي در كنترل كودك ، محدود كردن او و به تعويق انداختن اميال و خواهش هاي او ، تنبيه بدني ، او را به فردي پرخاشگر تبديل مي كند .
عوامل خانوادگي چون بي توجهي ، تبعيض قائل شدن والدين بين فرزندان ، تنبيه بدني ، محدود كردن فرزندان ، نزاع افراد خانواده ، فقدان يكي از والدين در ايجاد رفتار پرخاشگرانه در كودكان بسيار تاثير دارند .
عواملي چون بر طرف كردن خواسته هايي فرزندان و روابط صميمانه ي اعضاي خانواده در كاهش پرخاشگري آنان نقش مهمي ايفا مي كنند اما فضاي نا مساعد منزل تاثير چنداني در رفتار پرخاشگرانه ندارد . از عوامل خانوادگي مي توان به چند مورد اشاره كرد از جمله : پريشاني فكر بطور كلي توقعات نقش مهمي را در طرز فكر و برداشت والدين ايفا مي كنند . براي مادران كه هميشه طبق آخرين مد لباس مي پوشند درك اين مسئله كه طفل وي چطور مي تواند يك لباس را چند روز متوالي بپوشد و آراسته نباشد مشكل است همچنين براي مادري كه خجالتي ، ساكت و كم حرف ، داشتن يك كودك پر سر و صدا و نا آرام مشكل تر خواهد بود .
2- خستگي : بسياري از كودكان دائماً به اداره شدن و توجه نياز دارند و براي والدين آنها اين كار مشكل است زماني كه مادر و پدر با كودك دچار مشكل خواب هستند شبهاي زيادي را بي خوابي كشيده اند علاوه بر آن نظافت منزل و تهيه غذاهاي مخصوص و مورد نظر توجه بيش از حد بدون اينكه بهبودي در رفتار كودك حاصل شده باشد تمام اينها بسيار خسته كننده و روح آزارند.
عوامل اجتماعي
روان شناسان اظهار مي دارند كه در برقراري مناسبات اجتماعي گاه وقفه اي پيش مي آيد و بعضاً مانعي بر سر راه كودكان و نوجوانان قرار مي گيرد و او را دچار نا كامي و تعارض مي كند و به طور طبيعي بستر مساعدي براي رفتارهاي انحرافي او فراهم مي شود . تحقير كردن نوجوان در حضور ديگران و ناتواني در ارتباط برقرار كردن با ديگران و مشاهده ي فيلمهاي خشونت آميز ( تلويزيوني ، ويدئويي ، ماهواره اي و ... ) بازي هاي رايانه اي در ايجاد روحيه پرخاشگري در نوجوانان بسيار تاثير دارند . بر عكس عواملي چون شركت در مراسم مذهبي و معاشرت هاي خانوادگي و اجتماعي در كاهش پرخاشگري در نوجوانان بسيار موثرند . از ديدگاه آنان مشاهده ي صحنه هاي درگيري ميان همسالان و ناكامي در دستيابي به موفقيت هاي ورزشي چندان تاثيري در ايجاد پرخاشگري در نوجوانان ندارد .
3- عوامل آموزشي : نوجوان قبل از آنكه دانش آموز يك دستگاه تربيتي به حساب آيد نو بالغي است كه در پي كسب شخصيت است و هر جا آن را بيابد جذب مي شود و مي بالد . با هر ضربه اي كه دريافت مي كند ، جريمه دار مي شود و مي گريزد ، وقتي تمام راه هاي ابراز وجود و ثبات شخصيت براي او مسدود مي شود در ارزيابي از شخصيت خويش دچار ترديد مي شود و چنانچه تحقير و انتقاد مكرر اولياي مدرسه نيز بر آن افزوده شود ، تزلزل و ناتواني عميق در اركان شخصيت او رخ مي دهد . يكي از عوامل مدرسه اي كه در رفتار دانش آموز بسيار تاثير دارد موفقيت تحصيلي اوست بدين معنا كه وقتي دانش آموز در فعاليت هاي درسي خود موفقيت بدست مي آورد
معمولاً با تقدير و رضايت خاطر ديگران مواجه مي شود و اعتماد به نفس پيدا مي كند در حالي كه عقب ماندن و مردود شدن مكرر معمولاً انتقاد و سرزنش ديگران را به دنبال دارد و دانش آموز را ناراحت و غمگين مي كند و اعتماد به نفس او را از بين مي برد و در نهايت باعث پرخاشگري او مي شود .
عواملي چون تبعيض بين دانش آموزان توسط معلمان اهانت و سخت گيري در مقررات و تنبيه بدني توسط اولياي مدرسه و هم چنين عدم موفقيت تحصيلي و حجم زياده مطالب درسي و تكاليف مربوط ، اثرات بسيار زيادي در بروز پرخاشگري در دانش آموزان دارند . در جامعه آماري ما نوع مطالب و محتواي درسي را در رفتار پرخاشگرانه دانش آموز چندان موثر نمي دانند .
عصبانيت
مادراني كه از عهده اداره كودكان خود بر نمي آيند معمولاً به علت بي اثر بودن روشهاي انضباطي مانند فرياد زدنهاي مداوم و كتك زدن كه هيچ اثري ندارد ، عصباني هستند گاهي مادر چنان كلافه مي شود كه روياي از دست كودك خلاص شدن فرار كردن و يا سپردن كودك به كسي ديگر را در سر مي پروراند . عصبانيت ه تنها شامل حال كودك بلكه ساير فرزندان نيز مي شود : اين حالات ممكن است در نهايت به از دست دادن كنترل و كتك زدن تنبيه بدني منجر گردد .
احساس گناه
مادري كه تمام تميدات خود را براي پرورش كودك بي ثمر مي بيند به ناچار احساس گناه مي كند و به اين نتيجه مي رسد كه مسبب اصلي ناسازگاريهاي فرزندش خود اوست . اين احساس زماني كه با ملامتهاي دكتر ، معلمان و ساير مادران همه فاميل و مادر و پدر خود نيز همراه باشد ، شديدتر مي شود . در اين شرايط مادر در تواناييهاي خود ترديد مي كند و مي انديشد كه شايد مادر بدي بوده است كه كودك او اينگونه و محيط زندگي خانوادگي او اين چنين شده است
او احساس نا امني و بي كسي مي كند مادر زماني كه كودك خود را به پارك مي برد و او به اطفال ديگر حمله مي كند و دعوا راه مي اندازد خود را مقصر مي داند و فكر مي كنند كه اطرافيان او را گناهكار مي دانند . همچنين مادري كه جملاتي از قبيل « تو چه بر سر اين طفل نمي آوري؟ » و يا « چرا نمي تواني اين كودك را اداره كني » و يا « آيا ما هم با تو اين گونه رفتار مي كرديم » را از زبان مادر خود مي شنود مي داند كه مادرش او را مقصر مي داند .
نارضايتي
همه والدين اين احساس را دارند ولي در مورد والدين كودكان ناسازگار اين احساس هزاران بار قويتر است . اين احساس بر خلاف احساس گناه كه دروني است بروني بوده و معمولاً در مجامع عمومي و زماني كه مادر با نگاه هاي خيره مادران ديگر ، مغازه داران ، خريداران ، پيشخدمتهاي رستوران ، رانندگان اتوبوس و ساير افرادي كه شاهد رفتار ناهنجار طفل هستند روبرو مي شود بروز مي كند و در بيشتر مواقعي مشهود است كه والدين خود راناچار به اداره كودك مي بينند .
بي كفايتي
مادر خود را دست تنها، نابلد و بدون كنترل مي بيند و در مقايسه خود با ساير مادران اين حس شديدتر مي شود . مادري كه طفل خود را براي ورزش به ورزشگاه مي برد با انبوهي از مادران و فرزندان مقايسه مي كنند . كودك كه از تعويض يك برنامه به برنامه ديگر گريزان است نمي تواند به راحتي مانند ساير اطفال برنامه ها را دنبال كند و تنها با رفتار خويش توجه ساير افراد گروه را جلب مي كند زماني كه معلم در كلاس نقاشي از كودكان مي خواهد كه روپوشهاي خود را درآورده و قلم موها را كنار نهند كودك ناسازگار به خاطر حس عدم تطبيق با محيط و رعايت نكردن دستورات معلم در فرصت كوتاه ، از انجام اين دستورات خودداري كرده و ممكن است شروع به ناآرامي و كج خلقي نمايد .
تا زماني كه مادر خود را به كودك رسانده و روپوش او را درآورده و قلم مو را از وي بگيرد و جا به جا كند ساير اطفال در حال پوشيدن كفشهاي ورزشي و جورابهاي خود و حضور در كلاس ژيمناستيك شده اند . در اين حال مادر بايد بر سر پوشيدن كفشهاي ورزشي و راضي كردن كودك به ژيمناستيك جدال كند . با اينرفتار ناهنجار و نگاه هاي متعجب بر روي كودك كدام مادري مي تواند احساس رهبري و قدرت كند ؟
غمزدگي و افسردگي
اغلب مادران كودكان ناسازگار افسرده اند ، به خصوص بعد از گذراندن يك روز بد و يا يك هفته خسته كننده . گاهي اين افسردگي در صورتي كه تا اندازه اي زمينه ارثي نيز داشته باشد و ساسير شرايط محيط نيز به آن كمك مي كند باعث بستري شدن مادر مي گردد . اين احساس يك مسئله زود گذر و معمولي نيست بلكه ناراحتي است كه عوارض مختلفي را مي تواند در بر داشته باشد . اشكالات خواب و اشتها ،
از دست دادن حافظه و تمركز فكري ، كم شدن انرژي ، داشتن افكار منفي و خود كم بينانه و منفي بافي در مورد آينده اين نوع فشارهاي روحي را مي توان در درمانگاه هاي مخصوص مداوا كرد و كسي كه اين گونه عوارض را در خود مشاهده مي كند بايد براي كمك به موسسات مخصوص مراجعه كند .
قرباني بودن
اين احساس يكي از مهمترين سوالات براي مادران اطفال ناسازگار مطرح مي سازد كه چرا طفل من با من چنين مي كند ؟ آيا اواز من متنفر است ؟ يا اين كارها را از روي عمد انجام مي دهد . هر چه مادران در اين ميان خود را ضعيفتر و مغبونتر مي بينند كودك به نظر قويتر و سر آمدتر جلوه مي كند . او احساس شما را كنترل مي كند روز شما را اداره مي كند و در اداره تمام زندگي شما نقش دارد . شما مغبون او شده ايد .
احساس در دام بودن
مادران اطفال ناسازگار احساس مي كنند كه نمي توانند سرنوشت خود را تغيير دهند . ْآنها با كودكي كه پرورشش بسيار مشكل ولي بي اعتنا است طرف شده اند هيچ كس موقعيت و احساسات آنها را درك نمي كند و آنها آزار مي بينند . اغلب مادران بيشتر از حد تصور شما آرزوي فرار و روياي گريز از خانه و از كودكان ناسازگار خود را دارند .
درگير بودن
اين حس مخلوطي از احساسات مختلف است . عجب در اينجانب است كه مادر بيشتر و بيشتر در مشكلات كودك غرق مي شود و زياده از اندازه سعي در برآوردن احتياجات و توقعات او دارد . باعث آن حس مادري است و فقط مادر مي داند كه كودك در چه شرايطي است . درك و دريافت زجري كه كودك مي كشد مادر را وادار به مراقبت بيشتر و حفاظت از او مي كند . اين حفاظت ناشي از برخوردهاي فكري و وجدان ماري است و اين احساس در زني كه از او در دوران كودكي به طور غير عادي توقع داشته اند كه روي پاي خود ايستاده و مانند يك فرد بالغ رفتار كند ، بيشتر مشهود است .
همه اين عوامل زماني كه با رفتار روزانه كودك تداخل مي كنند باعث احساس بردگي و اسارت شده و كودك دشمن مادر شمرده مي شود راه حل اين وضع ناخوشايند پاره كردن اين زنجير و دور و تسلسل از عكس العملهاي پي در پي و مداوم درك و تمرين در به كار بردن روشها و راه هايي است كه اداره و استقرار حاكميت مادر را در مقابل كودك موجب گردد . با فهميدن چگونگي به كار بردن اين روش ها مادر مي تواند از رنج و مضرات همراه با آنها در مورد خود و كودكش بپرهيزد .
توصيه هاي مهم براي كاستن ناسازگاري و پرخاشگري كودكان
از خود بپرسيد آيا اين رفتار حائز اهميت است ؟ همان طور كه قبلاً مشاهده كرديد تنبيه بيش از حد بي اثر بوده و دور و تسلسل را تشديد مي كند شما بايد هر چه كمتر ولي موثر تنبيه كنيد .
زماني كه شما شاهد رفتار « دست خودش نيست » كه به خلق و خوارتباط دارد مي شويد و به مرور زمان مي آموزيد كه چگونه با آن به صورتي متفاوت به وسيله اداره كردن رفتار ، و نه تنبيه كردن مدارا كنيد ،
كم و بيش به همان فهرست رفتار حائز اهميت كه در بخش قبلي آن را تهيه نموده ايد بر مي گرديد . اين طرز رفتار بد فقط مي تواند به وسيله خود كمك بهبود يابد و اگر به او آشكارا بگوييد كه نبايد آن را انجام دهد بايد بياموزد و بداند كه اگر روزي از روي عمد آن را تكرار كند چه در انتظارش خواهد بود .
مجازات نمادين
از روي تجربيات من شدت وحدت مجازات به اندازه روشي كه شما مجازات مي كنيد اهميت ندارد . مثلاً پنج دقيقه در اتاق بودن همان اثر را بر روي كودك مي گذارد كه شصت دقيقه معمولي را گذراندن . در واقع نبايد از يك كودك خردسال توقع داشت كه بتواند براي مدت طولاني در اتاقش تنها بماند .
فكر نكنيد اگر مجازات شما سبك باشد اقتدار خود را از دست مي دهيد . مهم اين است كه شما تنبيه را در نظر بگيريد و آن را تا به آخر مرحله اجرا در بياوريد اين است كه آن را موثر خواهد دانست . بنابراين سعي كنيد مجازات را منصفانه انتخاب كنيد ولي آن را با جديت و حتي سنگدلي اجرا نماييد . سنگدلي به معناي ترساندن كودك نيست بلكه نشان دهنده آن است كه شما اقتدار و جديت كافي رويارويي با كودك را داريد و آن را به طفل نيز بفهمانيد . زماني كه كودك شما درك كرد كه شما درمورد تهديدات خود جدي هستيد در خواهد يافت كه چقدر با يك جمله جدي ولي برنده مي توانيد او را ساكت كنيد . اگر اين كار را ادامه دهي تنبيه خواهي شد .
مقررات و انتظارات را مشخص و روشن بيان كنيد
هر كودكي وقتي بداند كه والدين او به آنچه مي گويند عمل مي كنند بهتر رفتار خواهد كرد . رفتار به خصوصي كه انجام آن مجاز نيست بايد با ترتيب بخصوصي دنبال شود مقررات شما بايد روشن و فهم آنها ساده باشد . در اين صورت كودك شما مي داند كه توقعات شما چيست و چه مقرر شده است . شما تا به حال روي مقررات اوليه مصمم شده ايد و آنها را با سادگي و واقع بيني با طفل خود در ميان گذاشته ايد . قانون تازه اي در خانه مقرر شده است از حالا به بعد تو اجازه نداري كه كسي را كتك بزني . اگر اين كار را تكرار كني با حبس شدن در اتاقت مجازات خواهي شد .
بار اولي كه كودك شما مثلاً خواهرش را كتك زد ، خوب است كه به او يادآوري كنيد اما اگر اين كار دوباره نيز انجام داد به سرعت و به طور جدي عمل كنيد و مجازات برنامه ريزي شده قبلي را انجام دهيد . او خواهرش را كتك زده و در اين مورد به او تذكر داده شده است ولي قانون را شكسته پس بايد در اتاقش حبس شود بلافاصله بعد از رفتار بد ، مجازات بايد به سرعت و جدي انجام شود و نبايد آن را به تاخير انداخت .
چگونه تنبيه كنيد
كوتاه : هميشه نظرات خود را در موقع تنبيه به طور مختصر بيان كنيد : « تو مرتكب چنين كاري شده اي كه مجاز نبوده اي در اين صورت مجازات تو اين است » هيچ گاه مسائل را بيش از حد شرح ندهيد . براي مثال شما ميز تحرير چوبي زيبايي در اتاق نشيمن داريد . پسر شما دوست دارد كه اسباب بازيهايش را روي آن نهاده و آنجا به بازي بپردازد و شما در مورد خراش افتادن بر روي آن نگرانيد . مادري كه زياده از حد حاشيه مي رود و توضيح مي دهد خواهد گفت :
پوريا اين يك قطعه اسباب قيمتي است اگر تو اسباب بازيهايت را روي آن قرار دهي به خصوص ماشينها و كاميونهايت را امكان اينكه آن را خراش دهي زياد است اگر خراش بيفتد مادرت بايد آن را به مغازه تعمير مبلمان ببرد تا آن را تعمير كند كه البته خرج زيادي دارد . اين كار پدرت را عصباني خواهد كرد بنابراين روي اين ميز بازي نكن .
به جاي اين شما بايد يك گوشزد كوتاه به طفل بكنيد : پوريا تو مي داني كه اجازه نداري روي اين ميز بازي كني و اگر اين كار را بكني من به تو اجازه تماشاي فيلم كارتون امشب را نخواهم داد . اگر پوريا امتناع ورزيد بلافاصله بگوييد كه او امشب از تماشاي تلويزيون محروم است .
با طفل جر و بحث نكنيد و چانه نزنيد
اشكال بسياري از والدين كودكان ناسازگار اين است كه كودك در نظر دارد آنچنان قوي است كه او را به چشم يك آدم بزرگسال مي نگرند و خود را محتاج به تشريح اعمال خود و تصميماتشان مي بينند اما شما نبايد با كودكان ناسازگار چانه بزنيد بلكه مقررات را وضع مي نمايد و اگر كودك چون و چراي آن را سوال و رفتاري مي كند كه در نظر شما حائز اهميت و قابل ايستادگي است بايد جواب دهيد : چون من اينطور مي گويم يا چون اين قانون منزل ماست . اين بدين معني نيست كه شما يك مستبد خودكامه و بي رحم هستند در واقع مقررات شما از نظر كودك بسيار منطقي و بجاست هدف در اينجا نشان دادن قدرت شما به طريقي واقع بينانه و بي طرفانه است .
براي مثال اگر دختراتان سر ميز ، غذا را سلف مي كند و شما معتقديد كه اين رفتار مهم است بايد در موقعي كه سر ميز غذا نيستيد به او تذكر بدهيد كه اگر غذا را تف كند به اتاقش فرستاده خواهد شد اگر يك بار اين كار را كرد براي اولين بار و آخرين باربايد به او تذكر داد كه تنبيه خواهد شد و به اتاقش فرستاده خواهد شد او بار ديگر اين كار را مي كند .
شما نبايد به هيچ وجه اجازه دهيد چنين بگو مگويي بين شما رخ دهد .
سارا به اتاقت برو .
مامان خواهش مي كنم. من منظوري نداشتم و فقط تصادفي اين كار را كردم . ولي من منظورم همان است كه گفتم .
اما مامان تكه گوشتي كه به من داده بودي به قدري سفت بود كه جويدنش مشكل بود و لاي دندانهايم رفت .
تو بايد همين الان به اتاقت بروي .
مامان خواهش مي كنم من ديگر اين كار را نمي كنم دفعه آخر است .
سارا
پس بگذار به اتاق نشيمن بروم .
اين گفتگو بايد جايگزين با گفتگوي زير شود .
خوب سارا به تو تذكر داده بودم ولي تو دوباره عمل را تكرار كردي . حالا بايد براي پنج دقيقه به اتاقت بروي .
مامان خواهش مي كنم منظوري نداشتم .
به اتاقت برو و بحث نكن .
چرا
چون من اين طور مي گويم .
بهترين سياست براي خانواده يك كودك ناسازگار بايد طبق الگوي يك خودكامه خير خواه بنا شود تا بر طبق يك دموكراسي كودك حق رايي در انتخاب و تصميم گيري در مورد مجازات خود نداشته باشد . دوباره به ياد داشته باشيد شما نمي خواهيد يك فرد بي رحم باشيد ولي مي خواهيد رهبري مقتدر باشيد .
جدي باشيد
به جاي داد و فرياد بر سر كودك يك لحن صداي موثر را تمرين كنيد صداي شما بايد تاكيد شما را برسانيد در مورد كودك خردسال بخصوص لحن صدا بسيار مهم است . با طفل خود با لحن خوشايند سخن نگوييد كه طفل احساس مي كن شما به حرف خود عمل نخواهيد كرد .
حالا عزيزم ما دوست نداريم با مداد رنگي روي كاغذ ديواري نقاشي كني .
بچه هاي خوب اين كارها را نمي كنند باشد ؟ خوب عزيز دلم ؟دفعه ديگر كه مي خواهي نقاشي كني روي يك كاغذ اين كار را بكن و آن را به مادر بده .
به جاي اين بايد جدي باشيد :
من نمي خواهم هيچ وقت تو را در حال نقاشي روي اين كاغذ ديواري و يا هر جاي ديگري بجز دفتر نقاشي خودت ببينم مي فهمي ؟ بسياري از والدين نمي فهمند كه چقدر از كودك خود خواسته اند كه از رفتار آنان پشتيباني شود . مادري كه به كودك خود مي گويد حالا به اتاقت برو باشد . قدرت خود را كتمان مي كند و از كودك انتظار دارد كه او مثلاً بگويد باشد مادر من خيلي دوست دارم كه به اتاقم بروم . در به كار بردن ضميرهاي شخصي دقت به خرج دهيد . جملاتي نظير حالا وقت آن است كه ما به رختخواب برويم . معني متفاوتي با جمله وقت خواب تو فرا رسيده است دارند .
زياده از حدگوش نكنيد
در مورد تذكر زيادي دو مطلب وجود دارد . اول اينكه كودك شما ممكن است شما را امتحان كند و مطمئن شود كه در گفته خود پا برجاييديا نه . در اين صورت بسيار مهم است مجازاتي را كه تصميم گرفته بوديد اجرا كرده و از اخطارهاي مكرر خودداري كنيد . يك يادآوري كافي است اما بعد از آن اعمال قدرت لازم است كه بايد همراه با لحن جدي و حالت محكم باشد .
شما نبايد مرتباً اخطار كنيد كه مثلاً: سارا اگر با ساعت مادر بازي كني تنبيه مي شوي .
سارا آيا شنيدي چه گفتم من به تو گفتم با آن بازي نكن دوباره تكرار مي كنم كه اين كار را نكن .
به جاي اينها يك اخطار لازم است و بعد عمل :
سارا اگر با ساعت مادرت بازي كني بعد از نهار به تو آب نبتت چوبي نخواهم داد .