بخشی از مقاله
مهاجرت
مهاجرت عبارتاست از جابهجایی مردم از مکانی به مکانی دیگر به منظور کار یا زندگی. مردم معمولاً به دلیل دور شدن از شرایط یا عوامل نامساعد دورکنندهای مانند فقر، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبود امنیت مهاجرت میکنند. دلیل دوم میتواند شرایط و عوامل مساعد جذب کننده مانند امکانات بهداشتی بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر و مسکن بهتر در مقصد مهاجرت باشد.
اگرچه مهاجرت بشر برای مدت صدها هزار سال وجود داشته و دارد، «مهاجرت» در مفهوم مدرن به حرکت و کوچ افراد از یک ملیت- کشور به کشور دیگر ، که در آنجا شهروند نیستند ، محسوب میشود. مهاجرت بطور ضمنی به اقامت درازمدت با مهاجرت اطلاق میشود توریستها و بازدید کنندگان موقتی و کوتاه مدت به عنوان مهاجرت شناخته نمیشوند. اما با وجود این، مهاجرت فصلی کارگران و نیروی کار (بطور نمونه برای مدت کمتر از یک سال) اغلب به عنوان شکلی از مهاجرت بحساب میآیند. میزان جانی مهاجرت ، درشرایط کامل بالا ولی در شرایط مرتبط پایین است.بر طبق آمار تخمینی سازمان ملل متحد در حدود ۱۹۰ میلیون مهاجر بین المللی در سال ۲۰۰۵ وجود داشتهاست، که ۳٪ از کل جمعیت دنیا را شامل میشود. ۹۷٪ بقیه جمعیت دنیا در کشورها و محلهایی زندگی میکنند که به دنیا آمدهاند یا بهطور خانوادگی زندگی کردهاند.
عقاید جدید در مورد مهاجرت به توسعه و پیشرفت مربوط میشود، مخصوصا در قرن نوزدهم میلادی به ملیتها و کشورهایی با معیارهای مشخص شهروندی پاسپورت وکنترل دائم و مسمتر مرزها وحدود و قانون ملیت وجود داشتهاست.شهروندی و تابعیت یک کشور- ملیت به یک نفر خارجی و بیگانه حق اقامت در آن کشور و منطقه میداد ، ولی اقامت بخاطر مهاجرت منوط به شرایط بود که توسط قانون مهاجرت تعیین میشود. مهاجرت بدون تایید رسمی میتواند طبق این قوانین یک خلاف تلقی بشود، و حتی اگر آن به عنوان خلاف تعریف نشود ، دولتها معمولا برای مهاجرت غیر قانونی بازداشت و حبس تعیین میکنند. این ملیت ها- کشورها همچنین مهاجرت را یک مورد سیاسی ، با تعریف وطن و تابعیت اصلی یک ملت را که به عنتوان میراث شراکتی نژادی و یا فرهنگی اصلی بشمار میآید ، در بیشتر موارد مهاجرت شرایط نژادی و فرهنگی مختلفی پیدا میکند. این مسئله باعث تنشهای اجتماعی ترس و واهمه از خارجی و برخورد و مقابله با هویت ملی وبومی ، در بسیاری از کشورهای توسعه یافته به حساب میآید.
کشورهای مهاجرپذیر نیز از نیروی کار مهاجران نفع میبرند. بسیاری از کشورهای صنعتی برای گردش اقتصاد خود به نیروی کار ارزان مهاجرین نیاز دارند. مهاجران به ویژه در بخشهای کشاورزی، ساختمان، رستورانداری و هتلداری، مراقبت از سالمندان، نظافت و خدمتکاری منازل مشغول به کار هستند. حتی در درون اتحادیه اروپا نیز انجام کار محدودیتهای اقامتی برای بعضی از کشورها دارد و این امر رسماً به مهاجرت و کار غیرقانونی دامن میزند. در واقع در بحثهای مربوط به مهاجرت غالباً چنین جلوه داده میشود که مهاجرین خود را به زور به جوامع مرفهتر تحمیل میکنند. در این میان نه تنها به علل مهاجرت، که ریشهٔ بسیاری از آنان، مناسبات اقتصادی جهانی است، اشاره نمیشود، بلکه در مورد منافع سرشاری که از راه مهاجرت قانونی و غیرقانونی نصیب سوداگران میگردد نیز سکوت میشود.
آمارهای جهانی مهاجرت
آمارهای مهاجرت به افرادی اشاره میکند که از یک کشور به به کشور دیگری ، برای مثال ، مهاجران نسل اول، مهاجرت کردهاند. در موارد غیر رسمی ، اصطلاحاتی مانند ، «مهاجر»، یا «خارجی» اغلب برای نشان دادن ویژگیهای نژادی و قومی اقلیتهای مهاجران، بدون توجه به محل تولد یا شهروندی آنها استفاده میشود.
برطبق «گزارش منشیگری عمومی سازمان مهاجرت بین المللی و توسعه» بیشتر مهاجران بین المللی در کشورهای توسعه یافته دارای درآمد بالا یعنی در حدود ۹۱ میلیون در سال ۲۰۰۵ میباشند. کشورهایی که درآمد کم یا کمتر از حد متوسط را دارند ، دارای ۵۱ میلیون مهاجر بین المللی میباشند. تعداد کل مهاجران بین المللی در ایالات متحده امریکا در بیشترین حد آن ، یعنی ۳۹ میلیون نفر است . بالاترین درصد مهاجران در نیروی کار و کارگران در کشورهای حوزه خلیج فارس محاسبه شده که ۹۰٪ در امارات متحده عربی، ۸۶٪ در قطر، ۸۲٪ در کویت، ۶۴٪ در عمان که این جریان مهاجرت فقط از کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند نمیباشد: در حدود یک سوم مهاجران بین المللی از یک کشور توسعه یافته به کشور دیگری مهاجرت میکنند. در اروپا ، فقط لوکزامبورگاین میزان را با ۴۵٪ نیروی کار خارجی دارد. در کشور سویس، ۲۲٪ از نیروی کار از خارجیان تشکیل میشود ، اما در کشورهای دیگر اروپایی ، کمتر از ۱۰٪ خارجی هستند (کلمه خارجی معادل کلمه مهاجر نیست). در ۴۱ کشور ، بیش از یک پنجم جمعیت از مهاجران خارجی تشکیل شدهاست.
انواع مهاجرت
مهاجرت خارجی، بین کشورها صورت میگیرد و مهاجران از کشوری به کشور دیگر مهاجرت میکنند در حالی که مهاجرت داخلی جابهجایی بین نواحی داخلی یک کشور است. حرکت روزانه مردم از حومهها و شهرکهای اطراف به داخل شهرهای بزرگ به منظور رفتن به محل کار یا استفاده از خدمات داخل شهرها، نوعی مهاجرت داخلی است که به آن مهاجرت روزانه گفته میشود.در این نوع مهاجرت مردم در شب به محل سکونت خود بازمیگردند. حرکت کوچنشینان و جابهجایی کارگران از شهرها به روستاها در فصل میوهچینی، نوع دیگری از مهاجرت داخلی است که به آن مهاجرت فصلی میگویند.
پناهندگی نوعی از مهاجرت خارجی است که عوامل دافعه در مبدا؛مردم را مجبور به نقل مکان میکند. به عنوان نمونه،تشکیل دولت اسرائیل زمینه ساز پناهندگی بسیاری از فلسطینیها به اردن، مصر، سوریه و لبنان شد. حمله شوروی به افغانستان و جنگهای داخلی در آن کشور، باعث پناهندگی افغانها به ایران و پاکستان گردید. خشکسالی، قحطی و جنگهای داخلی باعث پناهندگی سکنه اتیوپی به کشورهای مجاور شد.
برخی مهاجرتهای خارجی با هدف دستیابی به منابع طبیعی و ثروت و یا دستمزد و رفاه بیشتر انجام میپذیرد که به آن مهاجرت اختیاری گفته میشود.در این گونه مهاجرتها کشور مبدا دچار مشکلات اقتصادی است. به عنوان نمونه مهاجرت اروپاییان به آمریکا، استرالیا، کانادا و آفریقا در قرن نوزدهم یک مهاجرت اختیاری است. مهاجرت کارگران ترکیه به آلمان غربی پس از جنگ جهانی دوم، و مهاجرت مردم اتریش، مجارستان،یوگسلاویبه آلمان پس از سال ۱۹۸۹ نیز مهاجرتهای اختیاری هستند.
آثار مهاجرت
طبق برآورد سازمانهای مدافع حقوق بشر، سالانه بین ۶۰۰ هزار تا ۸۰۰ هزار انسان توسط قاچاقچیان از مرزها عبور داده شده و به فروش میرسند که ۸۰ درصد از این افراد دختران و زنان هستند. بسیاری از این افراد به کارهای سیاه و غیرقانونی واداشته میشوند، و مورد استثمار و بدرفتاری قرار میگیرند.
در وضع قوانین مربوط به مهاجرین، به جای پذیرفتن آنان به عنوان شهروندان جامعه، کنترل آنان به عنوان حاشیهنشینان جامعه مد نظر قرار میگیرد. به این ترتیب مهاجرین آخرین حلقههای زنجیر سلطهٔ قدرتمندان را با هستی خود تنیده میبینند و زنان مهاجر رنگ جنسیتی را در شمایل این زنجیر باز میشناسند.
مهاجرت و زنان
اگرچه زنان نیز مانند مردان، به دلایل مختلفی از جمله دلایل سیاسی، وجود جنگ و یا فرار از فقر و گرسنگی مهاجرت میکنند، اما تعداد زیادی از زنان مهاجر هم از نظر اقتصادی به مردان وابسته هستند، و هم قوانین مهاجرت، اقامت آنان را به زندگی با مردان منوط میسازد. زنانی که به عنوان همسر، به مردی که ساکن یکی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا است ملحق میشود، اجازهٔ اقامتاش در صورت جدایی از شوهر لغو میشود. به این ترتیب خطر استثمار جنسی و اقتصادی زنان مهاجر به طرز چشمگیری وجود دارد و این زنان در معرض انواع و اقسام تعرضات قرار دارند.
طبق آمار رسمی تعداد زنان مهاجر که در درون مرزهای کشورهای اتحادیه اروپا به کارهای غیرقانونی اشتغال دارند، ۴۴ درصد و آمار زنان بیکار ۱۹ درصد کل زنان مهاجر در این کشورها است. به این ترتیب زنان مهاجر در درون خانواده به علت وابستگی اقامتی به مرد استثمار میشوند، در محیط کار از کمی دستمزد و شرایط دشوار کاری در رنجاند، و در جامعه به عنوان زن مهاجر در مقابل سیاستها و اعمال خشونتآمیز نژادپرستانه قرار دارند.
علل مهاجرت
تئوریهای سنتی مهاجرت بین موارد «عوامل رانده شدن» و عوامل جذب وکشش«تفاوت و تمایز قائل میشوند که عوامل راندن و رانده شدن در وهله اول به تحریک و انگیزش افراد برای مهاجرت از کشور مبدا باعث میشود. این موارد مانند مهاجرت اقتصادی یا کاری (معمولا مهاجرت نیروی کار)، تفاوتهایی در میزان و سطح دستمزدها عوامل مهم و تعیین کننده هستند. افراد فقیر از کشورهای کمتر توسعه یافته یا در حال رشد»می توانند" استانداردهای بالای زندگی در کشورهای توسعه یافته بیش از کشور اصلی خود داشته باشند.فرار از فقر و نداری یک عامل سنتی رانده شدن، فراهم وموجود بودن استخدام |شغل به عامل جذب کنندگی و کشش مربوط میشود. مهاجران میخواهند که مبالغی به افراد خانواده و فامبل خود بفرستند. بلایای طبیعی میتواند جریان مهاجرت ناشی از فقر ونداری را شدت بخشد. این نوع از مهاجرت ممکن است در کشور مقصد مهاجرت غیرقانونیباشد (مهاجرت از این نوع میتواند در بعضی از کشورها غیرقانونی تلقی شود ولی یک مورد خلاف نمیباشد).
مهاجرت و مهاجرت به کشورهای دیگر بعضی وقتها در شکل کنترات و قرارداد استخدام میباشد: کارمندان اتحادیههای چند ملیتی ، بین المللی تشکیلات غیر دولتی و سرویسهای دیپلماتیک میتوانند در مناطق و کشورهای فرادریایی کار کنند. آنها اغلب به عنوان «افراد مقیم خارج» ملاحضه میشوند و شرایط آنها برای استخدام همانند یا بهتر از افراد بومی است که در کشور میزبان برای کار(برای کار مشابه) درخواست میکنند.
برای بعضی از مهاجران، آموزش یک عامل جذب و کشش اولیه (توجه کنید که دانشجویان با ویزای محدود ]اغلب به عنوان مهاجر ان تعریف نمیشوند.مهاجران)بازنشستهاز کشورهای ثروتمند به کشورهای با هزینههای پایین با آب وهوایبهتر ومناسب تر ، نیز نوع جدیدی از مهاجرت بین المللی است. یک مثال از مهاجرت به شهروندان بازنشسته بریتانیایی| انگلیسی به اسپانیا است. بعضی از مهاجران علائق خود را به اقامت در کشوری با دلایل مربوط به فرهنگ یا بهداشت تعیین میکنند ، که افراد جوان از کشورهای توسعه یافته و پیشرفته برای ابراز علایق و عقاید خود و بیان آنها در مقابل موسسات یا بخاطر احتیاجات و نیازهای خود مستقیما به محیطهای فرهنگی دیگر مهاجرت میکنند.
عوامل راندن غیر اقتصادی شاملتعقیب (مسائل مذهبی یا موارد دیگر)، گاهی سوء استفاده،زورگویی و ارعاب،تصفیه نژادی و حتی قتل عام بخاطرافرادگرایی و رادیکالیسم و در خطر بودن افراد غیر نظامی در حین جنگ، حرکتهای سیاسی که بطور سنتی هجوم پناهندگان رابرای فرار از دیکتاتوریسم برای مثال میباشند.
بعضی مهاجرتها بخاطر دلایل شخصی هست ، براساس روابط بین اشخاص| روابط فیمابین(برای مثال بودن با خانواده یا رسیدن به شخص مورد علاقه). در موارد کمی ، یک نفر به کشور جدیدی در فرم انتقال وطن پرستی دوری و فرار از دادگاه کیفری(برای مثال اجتناب از بازداشت که (یک مورد منفی) برای حرکت و اقدام شخصی است.
موانع مهاجرت
موانع مهاجرت فقط مسائل قانونی نیستند بلکه موارد طبیعی هم خیلی نیرومند هستند. مهاجران هنگام ترک کشورشان باید خیلی چیزهای مورد علاقه را از قبیل : خانواده، دوستان، شبکه حمایتی، و فرهنگ خود راهم ترک گویند.آنها همچنین باید داراییهای خود را به مقدار زیاد به پول نقد تبدیل کنند که خرج مسافرت ومهاجرت خود را تامین کنند. وقتی که آنها به کشور جدید میرسند با خیلی چیزهای غیرمطمئن و پیش بینی نشده مانند پیدا کردن کار، محلی برای زندگی کردن، قوانین جدید، الگوهای فرهنگی جدید ، مسائل مربوط به لهجه زبانی، احتمالا راشیسم و نژادگرایی و سایر رفتارهای مخالف خود و خانواده خود مواجه میشوند. این موانع مهاجرت بین المللی را محدود میکنند ، سناریوهایی در مورد مهاجرت جمعیت به «به صورت انبوه» به قارههای دیگر ، ایجاد و افزایش مشکلات جمعیت انبوه ، و مشکلاتی ایجاد شده توسط آنها برای سرویسها و ساختار داخلی جامعه جدید و این محدودیتهای اسکان و ناتورالیسم موانعی در سر راه مهاجرت بیشتر میباشند.
تفاوت برداشتها و انتظارات از مهاجرت
مهاجرت یک مورد سیاسی ودر بعضی از کشورها یک مورد مهم و عمده سیاسی هم هست. مخالفت با مهاجرت عموما بیشتر از حمایت از آن مرسوم است، اما آن با بعضی از علائق اقتصادی و مالی تحت تاثیر قرار میگیرد.
دو بحث ومورد ارائه شده در مورد حمایت از مهاجرت موارد اقتصادی هستند که معمولا مربوط به تامین نیروی کار ، ومورد بحث فرهنگی تقاضا برای ارزش گذاری به ترکیب فرهنگی است. چهار موضوع ومفهوم ضد مهاجرت ساده هستند. وواهمه از خارجیان موارد اقتصادی (هزینههای مهاجرت و رقابت نیروی کار در بازار) موارد محیطی (مشکلات رشد جمعیت) و (مخصوصا در اروپا) مشکلات هویت ملی و طبیعت ملیت-کشور به نوبه خود میباشند.
حمایت برای مرزهای ۱۰۰٪ باز فقط مخصوص عده بسیار کمی است. بعضی از بازارهای آزاد آزادی و لیبرالیستها عقیده دارند که مهاجرت آزاد | آزاد نیروی کار بایستی هیچ محدو.دیتی در مهاجرت نداشته باشد، چون در طولانی مدت عقیده جدید جهانی شدن را تقویت میکند. همچنین گروههایی وجود دارند که مخالف کنترل مرزها به دلایل ایدئولوژیکی و زمینههای بشردوستانه هستند- آنها باور دارند که مردم کشورهای فقیر باید بتوانند به کشورهای ثروتمند بروند تا از استانداردهای بالای زندگی و درآمد استفاده کنند.
حمایت خیلی محدود برای مهاجرت افزایش یافته نیروی کار از طرف اقتصاد دانان و بعضی از علائق اقتصادی در کشورهای پیشرفته ارائه میشود. اگرچه اتحادیههای چند ملیتی به حرکتها و نقل مکانهای زیاد برای تامین کادر حرفهای نیاز دارند ، ولی آنها ضرورتا استفاده کننده اصلی از نیروی کار مهاجران نیستند. شغلها و تجارتهای متوسط و کوچک (رستورانها، مزارع) ممکن است به نیروی کار با دستمزد کم متکی باشند. در بخشهای مخصوص ، یک تالاری برای مهاجرانی است که فرم سیستم گرین کارتارائه میکند که با فراهم کردن شرایط خاص هجوم نیروی کار را محدود میکند.
این نوع از مهاجرت با مخالفت بازار کار روبرو میشود، گروههای محافظتی|محافظت کنندگانو اغلب از ناسیونالیسم اقتصادی بحث میکند.بخش اصلی بحث و جدل آنها این است که کارهای یک ملت «مایملک» آن ملت هستند و اجازه دادن به خارجیان برای گرفتن آنها از دست دادن این مایملک محسوب میشود.آنها همچنین از این نوع مهاجرت به عنوان شکلی از تامین اجتماعی اشتراکی انتقاد میکنند ، که تجارت بطور غیر مستقیم توسط دولت برای توسعه و تشویق مهاجرت استفاد
میشود. مقدار بیشتر انتقادها دراین مورد است که به کارگران مهاجر همیشه کمتر از کارگران غیرمهاجر در همان کارها حقوق پرداخت میشود، و مهاجرت باعث افت حقوقها و دستمزدها میشود- بطور نمونه مهاجران همیشه بصورت دارای اتحادیه نمیباشند. برای بعضی افراد اینها دلیل محدود کردن مهاجرت میباشد. گروههای دیگر فکر میکنند نباید بر مهاجرت کنترل اعمال شود ، اما میگویند که نباید حقوق برابری با افراد غیرمهاجر داشته باشند تا از افت کیفیت و کارآیی جلوگیری شود.
بحث و جدلهای مخالف ارزش مهاجرت – برای مثال ظرقیت مدارس برای جمعیت اضافی- در ایالات متحده امریکا و کانادا که بیشترین معیار مهاجرت به نسبت جمعیت را دارد، خیلی مشهود است: بخش مشکلات مهاجرت به کانادا را ببینید.
مخالفتهای غیر اقتصادی و مالی برعلیه مهاجرت بیشتر با ملی گرایی در اروپا ، «حزب ناسیونالیست» که تقریبا معادل «حزب ضد مهاجرت» است، اعمال میشود. اگرچه بطور سنتی ، بحث و جدلهای اقتصادی در مشاجرات و گفتگوهای مربوط به مهاجرت در ایالات متحده امریکا ابراز میشود، این مسئله در سالهای اخیر بیشتر شدت گرفتهاست که با تقاضاهای ملی گرایان و ناسیونالیستها برای نظامی شدن مرزهای ایالات متحده توام بودهاست. فوریت و اهمیت نیروهای نظامی خصوصی سرحدات در ایالات متحده امریکا توجه بیشتر وسایل ارتباط جمعی را برانگیختهاست. با این وضعیت مرزها و سرحدات جنوبی اتحادیه اروپا exclave اسپانیا در Ceuta و Melila مانند مرز ایالات متحده آمریکا با مکزیک نظامی شدهاست.
بحث و مشاجرات اولیه درباره علل ملی گرایی در اروپا این است که مهاجران طبق تعریف ارائه شده گروه نژادی دیگر هستند به ملیت آن کشورها وممالک تعلق ندارند. طبق این نظر بریتانیا ، برای انگلیسیها ، آلمان برای آلمانیها و مانند اینهاست. مهاجران به عنوان تغییر دهندگان ترکیب جمعیتی ملی وگاهی هویت ملی ملاحضه میشوند. از دیدگاه ملی گرایان ، تعداد زیاد مهاجران ، بسادگی «کشور آنهارا خراب میکند». بعضی از حمایتها از مخالفان ملی گرایی از ترس از خارجی که بطور مشخصی از حضور افراد بیگانه وخارجی میترسند وواهمه دارند، اما این مسئله براساسعقیده وایدلوژی ملی گرایی افراطی است. آلمان درحقیقت به کشور آلمانیها مختص شدهاست: مهاجرت انبوه تا قرن نوزدهم میلادی به دلیل حرکتهای ملی گرایی و ناسیونالیستی مشاهده نشده بود.مهاجرت کشور آلمان و سایر کشورهای اروپای غربی را وادار کرد که هویت ملی خود را دوباره بررسی و امتحان کنند:بخشی از جمیعت که آماده تعریف دوباره نبود شامل مهاجران میشد. این نوعی مخالفت با مهاجرت بود که حمایت و پشتیبانی از حزبهای ضد مهاجرت را مانند Vlaams Belang در بلژیک ، حزب ملی بریتانیا در انگلستان ، حزبLega Nord در ایتالیا ، جبهه ملی در فرانسه و حزب Lijst Pim Fortuyn در هلند داشتند.
یکی از برخوردهای کشورهای ملی گرا به مهاجرت انبوه، ایجاد جذب فرهنگی مهاجران به داخل جامعه ملی و اصلی، و ترکیب شدن در ساختار سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی است. در ایالات متحده امریکا جذب فرهنگی بطور سنتی به عنوان فرآیندی که میان اقلیتها اتفاق میافتد ، مانند بوته ذوب ملاحضه میشود. در اروپا جایی که کشورهای ملی گرا رسوم و سنتهای واحد و متحد الشکل ملی گرایی را برطبق رویههای فرهنگی و زبانشناسی دارند، تنوع این رویهها به عنوان تقویت و افزایش جذب فرهنگی مهاجران پیشنهاد شدهاست. معرفی تستهای شهروندی برای مهاجران شکل قابل مشاهده اجباری بودن جذب فرهنگی این کشورهاست. این تست معمولا شامل امتحان زبان ، و بعضی از کشورها فرمهای زبانی ممنوعیت زبانی را هم ارائه کردهاند. وزارت مهاجرت هلند Rita Verdonik ممنوعیت سراسرس در کشور به صحبت کردن به زبانهای هلندی را در محلهای عمومی پیشنهاد کرد ولی بعد از اعتراضاتی آن را لغو کرد.
مخالفت محیط گرایان به مهاجرت مخصوص به ایالات متحده امریکست که تعداد بسیار زیادی مهاجر از کشورهای مختلف دارد. در مخافت با مهاجرت میان فعالان حفظ محیط زیست مخصوصا در داخل کلوپ سیرا یک عنوان مخصوص و نمونهای است. بعضی مخالفتها در مورد رشد جمیعت متشکل از مهاجران در ایالات متحده امریکا به عنوان غیر قابل حفظ و کنترل و کاهش فداکاری و کمک مهاجرین میباشد. سایر طرفداران محیط زیست جمعیت بیش از حد را به عنوان عاملی برای صدمه به محیط زیست و مشکل جهانی ، تلقی میکنند که بایستی توسط روشهای دیگر مقابله شود. در اروپا ، مهاجرت نقش مهمی در رشد جمعیت آنها که رو به کاهش است ایفا نمیکند. در جمهوری ایرلند تنها کشور اروپایی است که مهاجرت نقش مهمی در رشد جمعیت آنجا ایفا میکند.
مشاجرات و بحثهای سیاسی درباره مهاجرت در حال حاضر مخصوص کشورهای توسعه یافته است. بعضی کشورها مانند ژاپن که بطور سنتی مهاجرت خیلی کمی داشتهاند آن یک مورد سیاسی مهم نبودهاست. بعضی کشورها مانند ایتالیا و مخصوصا جمهوری ایرلند که نسل جمعیت خود را با مهاجرت نیروی کار و افزایش مهاجرت انبوه توسعه دادهاند ، این یک مسئله سیاسی شدهاست. بعضی کشورهای اروپایی ، مانند بریتانیای کبیر و آلمان از دهه ۱۹۵۰ مهاجرتهای عمده داشتهاند.، و مهاجرت قبلا یک مسئله سیاسی برای چندین دهه بودهاست. مشاجرات و اختلافات سیاسی درباره مهاجرت بخصوص برروی آمار و تعدادقانون مهاجرت و سیاست و رویه و اعمال محدودیتهای موجود تکیه و تمرکز دارد. در بعضی از کشورهای اروپایی این مشاجرات و بحثها از دهه ۱۹۹۰ به بعد بر روی پناهجویی تمرکز یافته ، ولی سیاستهای محدود کننده در داخل اتحادیه اروپایی بطور جدی از میزان پناهندگی و پناهجویی کاستهاست. در اروپای غربی ، حالا مهاجرت بر اعضای جدید کشورهای اتحادیه اروپایی مخصوصا از لهستان تمرکز یافتهاست.
سیاستهای مهاجرت بطور فزایندهای در موارد و مسائل دیگر هم مانند امنیت ملی، تروریسم و مخصوصا در اروپای غربی با حضورو نفوذ، اسلام به عنوان دین جدیدی تاثیر داشتهاست. بعضی حزبهای ]] دست راستی[یک عدم جذب ، محرومیت اقتصادی و عموما دشمنی و کینه جمعیت مهاجرین را با ثبات ملی ملاحضه میکنند.آنها از حوادثی مانند تظاهرات افراد شخصی در فرانسه در سال ۲۰۰۵ ترس وواهمه دارند. آنها به به افزایش تنش ناشی ازکارتونهای حضرت محمد که توسط جیلاندز – پوستن کشیده شده بودند به عنوان مثالی در برخورد ارزشها که از مهاجرت یا مسلمانان در اروپای غربی ناشی میشود، یاد میکنند. اما با وجود همه این مسائل و برخوردها ، مهاجرت یک مسئله سیاسی مهم و پویا در بسیاری از کشورهای اروپایی شدهاست.
قوانین مهاجرت
اگرچه آزادی حرکت و کوچ اغلب به عنوان حقوق فردی شناخته میشود ، ولی این آزادی حرکت و کوچ در داخل مرزهای یک کشور وملت است: توسط جایگزینی یا با حقوق قانونی بشری تضمین میشود. بهعلاوه، این آزادی اغلب منحصر به شهروندان آن کشور است و افراد دیگر را دربر نمیگیرد. در حال حاضر هیچ کشوری آزادی کامل برای رفت و آمد و کوچ کردن را فراتر از مرزهای خود نمیدهد وقوانین حقوق بشر بین المللی اجازه داخل شدن به مرزهای کشور دیگر را نمیدهد.بر طبق ماده ۱۳ اعلامیه بینالمللی حقوق بشر شهروندان نبایستی ممانعتی در ترک کشور خود داشته باشند.اینجا قوانین مشابهی در مورد ورود افراد غیر شهروند وجود ندارد. آنهایی که تمایز و تفاوت در زمینههای قانونی را رد میکنند ، میگویند که آزادی رفت و آمد هم در داخل یک کشور و هم میان کشورهای مختلف یک حق بشری مهم و اساسی است، و سیاستهای محدود کننده مهاجرت ، اگر کشورها و دولتهایی این حق آزادی رفت وآمد و کوچ کردن را رد کنند در حقیقت حقوق وآزادی بشریت را رد کردهاند. اینجا توجه به این نکته لازم است که آزادی برای حق ورود ، به خودی خود برای مهاجران ، کار ، مسکن ، مراقبت بهداشتی یا شهروندی و اقامت را تضمین نمیکند.
مواقعی که مهاجرت اجازه داده میشود عمدتا انتخابی است. اصول و قواعد انتخابی بودن ، مانند سیاست سفید استرالیا به طور تدریجی از بین رفتهاست، اما اولویت به افراد تحصیل کرده، ماهر و ثروتمند داده میشود. افرادی که امتیازات کمتری دارند، شامل توده افراد فقیر در کشورهای کم درآمد میباشند که نمیتوانند از این فرصتهای مهاجرت استفاده کنند. این عدم واجدیت در برخورد با اصول و قواعد فرصتهای برابر مورد انتقاد قرار گرفتهاست، که (حداقل از لحاظ تئوری) در کشورها و ملتهای دموکراتیک صدق میکند. حقیقت اینست که در ورود برای افراد غیر ماهر بستهاست، در حالی که در همین حال در کشورهای خیلی توسعه یافته تقاضای بسیار زیادی برای نیروی کار غیر ماهر دارند، و عامل مهم و عمده مهاجرت غیرقانونی میباشد. طبیعت و وضعیت متضاد این سیاست – مخصوصا مشکلات مهاجران غیرماهر هنگام استفاده از نیروی کار – همچنین در زمینههای اصول و قواعد مورد انتقاد قرار گرفتهاست.
سیاستهای مهاجرت که بطور انتخابی آزادی مهاجرت را تضمین میکنند ، برای افراد مورد نظر دسترسی به شبکه اقتصادی را در کشور میزبان فراهم میکنند. معنی دیگر این مسئله ، ضررو زیان خالص برای منابع ملی و نیروی کارآمد کشورهای فقیر با از دست دادن اقلیت تحصیل کرده و کارآمد، میباشد یا فرار مغزها میباشد.. این مسئله همچنین باعث کاهش عدم واجدیت بین المللی در استانداردهای زندگی میشود، که تحرک و تشویق برای افراد ایجاد میکند که به اولین محل مهاجرت کنند. یک مثال دراین مورد«رقابت نیروی کار ماهر» در استخدام کارکنان بهداشتی کشورهای جهان سوم توسط کشورهای جهان اول است.
پناهندگان و مهاجران تعریف تفاوت دو مفهوم
از میان پناهنده و مهاجر، نباید به خاطر نگهداشتن یكی، دیگری را قربانی كنیم مهاجرت به دلایلی غیر از پناهندگی نیز از دیرباز وجود داشته است. اگر در سوابق پیشینیان خود به دقت اندیشه كنیم، در خواهیم یافت كه ریشه های همه ما در جای دیگری است.
از میان پناهنده و مهاجر، نباید به خاطر نگهداشتن یكی، دیگری را قربانی كنیم مهاجرت به دلایلی غیر از پناهندگی نیز از دیرباز وجود داشته است. اگر در سوابق پیشینیان خود به دقت اندیشه كنیم، در خواهیم یافت كه ریشه های همه ما در جای دیگری است. مهاجرت اغلب زمینه ساز مهمی برای پیشرفت بوده و به نظر می رسد كه از این پس نیز چنین باشد. پناهندگانی كه از جنگ و آزار و شكنجه می گریزند، در آسیب پذیرترین وضعیتی كه می توان تصور كرد قرار دارند اما اساساً
پناهنده با مهاجر فرق دارد. به همین علت طرز رفتار با آنها به موجب قوانین بین المللی متفاوت است. مهاجران، به ویژه مهاجران اقتصادی، به میل خود جا به جا می شوند تا دورنمای زندگی خود و خانواده خود را بهبود ببخشند. اما پناهندگان به خاطر نجات جان خود و حفظ آزادی شان ناچارند از جایی به جای دیگر بروند. پناهندگانی كه از جنگ و آزار و شكنجه می گریزند، در آسیب پذیرترین وضعیتی كه می توان تصور كرد قرار دارند. آنها در برابر دولت خودشان بی پناهند.در واقع حكومت
خود آنها است كه به شكنجه و آزار تهدیدشان می كند. اگر حكومت های دیگر آنها را راه ندهند و نپذیرند و هنگامی كه بر آنها وارد شدند به آنها كمك نكنند، حالا در واقع این حكومت های میزبان هستند كه آنها را به مرگ، یا تحمل یك زندگی غیرقابل تحمل در سایه، بدون بهره وری از حقوق انسانی و منابع مالی محكوم می كنند. حتی كسانی كه در اثر سیل، زلزله و بلایا
ی طبیعی دیگر آواره می شوند، در وضع مشابهی نیستند. دولت ها معمولاً با آنها همدردی می كنند و آنها را از خود نمی رانند. زیرا آنها هنوز از حقوق انسانی خود برخوردارند. كنترل های مرزی پیوسته سختگیرانه تر می شود، با این هدف كه از ورود مهاجران غیرقانونی جلوگیری شود آنها پناهنده نیستند. «پناهنده زیست محیطی» یا «پناهنده اقتصادی» وجود خارجی ندارد. علت این امر آن است كه دو دسته متفاوت از آدم ها كه در حال جابه جایی اند، پناهندگان و مهاجران هستند و اغلب
آنها را با هم اشتباه می گیرند و با آنها یكسان برخورد می كنند: برخوردی حاكی از بی اعتمادی و حتی بیزاری و طرد. قوانین بین المللی كه برای حمایت از پناهندگان وضع شده، به شدت زیر فشار قرار گرفته است. كنترل های مرزی پیوسته سختگیرانه تر می شود، با این هدف كه از ورود مهاجران غیرقانونی جلوگیری شود. البته كشور ها حق دارند كه تصمیم بگیرند چه تعداد مهاجر را می پذیرند و البته همه ما بر سر نیاز به جلوگیری از تروریسم داخلی و بین المللی اتفاق نظر داریم.
كنترل های مرزی و محدودیت مهاجرت اموری ضروری هستند. اما ما باید با طرد همه خارجیان مقابله كنیم. چه، در شرایط فعلی هم پناهندگان دستیابی به یك وضعیت ایمن را به طور روزافزونی مشكل می یابند. اصطلاح سومی هم هست كه سردرگمی در مورد آن از دو مورد پیشین هم بیشتر است و آن اصطلاح «پناهجو» است. در برخی كشورها این اصطلاح همچون دشنام به كار می رود. اگر رسیدگی به ادعای پناهجویان سال ها طول بكشد، همه درها برای سوء استفاده كسانی كه می خواهند آنها را استثمار كنند باز خواهد بود. سرانجام بعضی از «پناهجویان» به موقعیت «پناهندگی» دست پیدا می
كنند. برخی هم به این موقعیت نمی رسند. كسانی كه به عنوان پناهنده پذیرفته نمی شوند، ممكن است به كشور خودشان برگردانده شوند. اگر رسیدگی به ادعای پناهجویان سال ها طول بكشد، همه درها برای سوء استفاده كسانی كه می خواهند آنها را استثمار كنند باز خواهد بود. اما اگر نظام مهاجر پذیری، سریع، منصفانه و كارا باشد، انگیزه غیر پناهندگان برای ورود به كشور كاهش می یابد. بیشتر قاچاقچیان انسان نیز بین پناهنده و مهاجر تفاوت قائل نمی شوند. آنها هركسی را
كه بتواند پول بدهد، قاچاق می كنند. افزایش تعداد پناهجویان در اروپا باعث عقب افتادن رسیدگی به تقاضاهای پناهندگی شد و سیستم را كند كرد. همین امر باعث رونق كار قاچاقچیان انسان شد. در اروپا در دهه ۱۹۹۰ كه در بالكان جنگ پیش آم
د و اوضاع افغانستان و عراق به وخامت گرایید، تعداد پناهجویان به شدت افزایش یافت. این افزایش باعث عقب افتادن رسیدگی به تقاضاهای پناهندگی شد و سیستم را كند كرد. همین امر باعث رونق كار قاچاقچیان انسان شد. امروز تعداد پناهجویان در اروپا به نصف تعداد دهه ۹۰ رسیده است. تعداد پناهندگان در دیگر نقاط جهان نیز رو به كاهش است. این بدان معنا است كه اینك ما در وضعیتی هستیم كه بتوانیم به بهبود كیفیت نظام پناهنده پذیری در كشورهای صنعتی و همین طور به ایجاد شرایط بهتر در كشور های مبدأ فكر كنیم. باید برایمان روشن باشد كه پناهنده كیست و چه كسی مهاجر است. نباید به خاطر
نگه داشتن یكی از این دو، دیگری را قربانی كنیم. زمان آن فرارسیده است كه از روش های منفی فاصله بگیریم. باید از سیاست مرز های بسته، بازداشت پناهجویان، رهگیری در دریا ها و كاهش مبلغ پرداختی به پناهندگان بار دیگر به سنت های باستانی پناهنده پذیری بازگردیم. مطمئناً ما به روش های بهتری برای مدیریت جهانی موضوع پناهجویی نیاز داریم. كمیساریای عالی سازمان ملل برای امور پناهندگان پیشنهادهای آینده نگرانه ای برای دستیابی به این هدف ارائه داده است. اما برای شروع كار، ابتدا باید برایمان روشن باشد كه پناهنده كیست و چه كسی مهاجر است. نباید به خاطر نگه داشتن یكی از این دو، دیگری را قربانی كنیم.