بخشی از مقاله
نابرابری ارث زن و مرد
مقدمه :
عدم تبیین برخی از احكام و حدود الهیدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپنداری شده است كه در نظام آفرینش، به زنستم شده است. وجود برخی از آیات و روایات برای بسیاریاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این كه: «چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟» ....
موضوع این نوشته، بررسی مساله ارث زناست كه بر طبق آیه ۱۱ سوره نساء «للذكرمثل حظالانثیین»; سهم مذكر دو برابرسهم مؤنث است.
● در تبیین این موضوع ناچار از ذكر سهمساله هستیم:
۱) یكی از عوامل مهم در ایجاد شبهه، كماطلاعی و گاه بیاطلاعی از احكام و مسایلحقوقی است. موضوع ارث از آن نمونهمسایلی است كه حقیقت آن باچیزی كه زنانمیپندارند كاملا متفاوت است. بر پایه آنچهما در این گفتار دنبال میكنیم، ارث زن بیشاز مرد یا مساوی با مرد است. حال آن كه درنگاه سطحی، تصور میشود كه ارث زن نصفارث مرد است.
۲) این مساله هم از امور روشن اجتماعیو حقوقی است كه انتظار «تساوی حقوق زن ومرد» درهمه چیز، انتظاری بیهوده است. زن ومرد دو موجود با ویژگیهای مخصوص بهخود و دارای دو نوع طبیعت و امكاناتهستندو هیچ یك از آن دو نمیتواند خود راشایسته حقوق مخصوص آن دیگری بداند.آنچه میان آن دو نباید وجود داشته باشد،تبعیض است نه تفاوت. تبعیض در جاییاست كه بین دو شیء با امكانات كاملامساوی، فرق گذاشته شود. قرآن چنینتبعیضی را نه درحق مرد قائل است و نه درحق زن. درآنجا كه از بهره زن و مرد سخنمیگوید، میفرماید: برای هریك از زن و مردحاصل دسترنجشان باید داده شود.«للرجال نصیب مما اكتسبوا و
للنساءنصیب ممااكتسبن»(نساء آیه ۳۲) در ثواب اخروی آنان نیز میفرماید: هریكاز زن و مرد مؤمن كه كاری شایسته كردهباشند، به طور كامل پاداش خود را دریافتخواهند كرد. اما از طرفی این حقیقت از امور پذیرفتهعلمی و تجربی است كه توان بدنی مرد بیشتراز زن و نیروی عاطفی زن به مراتب بیشتر ازمرد است. بارداری و شیردهی ویژه زن استو مرد راهی برای دستیابی بدان ندارد و بهطور طبیعی نمیتواند امتیازات این دوره اززندگی زن را دارا شود.
۳) حقیقت این است كه در عصر نزولآیات ارث بر مسلمانان، هیچ زمینهای برایطرح حقوق زن وجود نداشت. مسلمانانی كهدر انتظار نزول آیات الهی پیرامون مسایلزندگی بودند، برخی همان كسانی بودند كه تازمانی پیش زن را جزو دارایی مرد برمیشمردند و هیچ گاه تصور نمیكردند كهاسلام برای زن سهمی از ارث قرار دهد. رسول اكرمصلی الله علیه وآله كه آگاهترین فرد بهرویدادها و افكار زمان خود بود، خوبمیدانست كه طرح مسایل حقوقی زنان درآن دوره، باواكنش رو به
رو خواهدشد.ازدیدگاه مردمان آن روزگار، زن موجودیضعیف است كه حتی اگر بخواهد از مزیتیبرخوردار شود باید امتیازش ازمرد كمترباشد. تصور این كه زن در یكی از حقوقخانوادگی یا اجتماعی هم تراز مرد شود واقعافاجعه آفرین بود. از این رو بایست هر حكمیبه نفع زن به تصویب میرسد، به گونهایزیركانه بیان شود كه نه زن از چیزی محرومماند، نه مرد در مقابل آن به واكنش و ستیزواداشته شود. موضوع ارث از آن نمونه احكام بود كهبسیار دقیق و زیركانه مطرح شد و شاید
بتوانچنین استنباط كرد كه در آن عصر به آسانیكسی از مردان انحصار طلب به ژرفای آن - كهبه نفع زن طرحریزی شده بود.- پینبرد تا درمقابلش جبههگیری كند.
مساله ارث زن درحالی مطرح گردید كه درمیان مردم عربهرگاه مردی میمرد، فرزندان، زن پدر خود رابه ارث دراختیار میگرفتند و با وی ازدواجمیكردند یا او را به عقد دیگری در میآوردندو مهریه او را مانند دیگر اموال، میان خودقسمت میكردند. این پدیده زشتسبب شدكه آیهای از قرآن (سوره نساء، آیه ۲۲) آنان رااز این كار
بازدارد و رفته رفته بدانها تفهیمشود كه زن همانند مرد دارای حقوقی استكه باید محترم شمرده شود. با نزول آیه ارث «فللذكر مثل حظالانثیین» (نساء، آیه ۱۷۶) گفتگوها بالا گرفت.چون برطبق آن آیه، زن نیز از ارث بهرهمیبرد، اگرچه به مقدار نصف مرد. لطافت آیهارث یكی درآن بود كه در ابتدا از حق مردسخن میگفت ولی در اصل نخست اعتراف بهحق زن داشت. آیه نمی فرمود: «ای زنان،ارث شما نصف ارث مردان است.» بلكهفرموده است: «ای مردان! ارث وبهره شما دوبرابر بهره زنان است.» این تعبیر در حقیقتمیزان در ارث را حق زن قرار میدهد. زیرابرای تعیین مقدار ارث مرد، وی باید نخستبه حق زن اعتراف كند و آنگاه به همراه دوبرابر
آن برای خود طلب نماید. بر طبق مفادآیه، نخستباید «بهره زن» مشخص وپرداخته شود و آنگاه نصیب مرد خود به خودمعلوم میشود.این موضوع مانند آن است كهبخواهند دوازده سیب را میان یك دختر ویك پسر تقسیم كنند. به پسر میگویند:سیبها باید طوری تقسیم شود كه شما دوبرابر سهمیه دختر برداری.
پس وی نخستباید سیبها را به سه قسمت مساوی تقسیمكند و پس از اعتراف به حق دختر و تقدیمیك سهم آن به وی، دو برابر آن را برای خودبردارد. تا همین جا مرد دلخوش از دو برابر بودنسهمیه خود است و چندان اعتراضی به حكمندارد و زن محروم گذشته نیز از این كه بااحترام، بخشی ازارث به وی تعلق
گرفتهخرسند است. با این تقسیم - به طور مثال -ازدوازده میلیون تومان پول كه از پدری بهتنها دختر و پسرش ارث برسد، چهار میلیونسهم دختر میشود و هشت میلیون سهمپسر. این به ظاهر پایان تقسیم ارث میانپسر و دختر (مرد و زن) است ولی در حقیقتكار به پایان نرسیده است. زن در هنگام تقسیم ارث، نصف بهره مردرا به دست آورده است ولی از طرفی از سویخداوند میان زن و مرد احكامی مقرر شدهاست كه این كاستی برای زن جبران میشودو چه بسا سهمیه او بیشتر از مرد میگردد.زیرا با طرح چند وظیفه بر مرد، او موظف بهپرداخت مخارجی است كه زن عهده دار آننیست.
● برخی از آنها بدین قرار است:
۱) پرداخت مخارج خانواده (همسر،فرزندان و پدر و مادر). زن در این مرحله وظیفهای ندارد و مردعهده دار تامین مخارج است و در صورتنیاز، مرد است كه باید نیاز آنان را برآورد.
۲) پرداخت دیه. هرگاه فرزندان (دختر یا پسر) به سببانجام كاری به پرداخت دیه محكوم شوند، درحقیقت مرد است كه باید این دیه را بپردازدنه زن. هرگاه فامیل هم ناچار به پرداخت دیهشوند، مردان فامیل عهده دار پرداخت آنجریمهاند نه زنان.
۳) پرداخت مهریه. در هنگام خواستگاری و ازدواج، مرد استكه به زن مهریه میدهد نه به عكس.
۴) مخارج كار خانه و شیردادن به بچهها. مرد وظیفه دارد كه در صورت تقاضای زن،نسبتبه انجام كار خانه و شیردادن به اطفال،به وی مزد دهد و حال آن كه در انجام كارهایمرد، لازم نیست زن چیزی به مرد بپردازد.
۵) و غیره. با توجه به احكام نامبرده، آنچه مرد درارث به دست آورده در حقیقتبیشتر بهمصرف زن میرسد و گاه بهره واقعی او ازنصف ارث هم كمتر میشود. بنابراین بایدسهمیه زن و مرد در این موضوع را به حقوقو در آمد تعبیر كنیم. زن حقوق كمتری از مرددارد ولی در واقع در آمد وی مساوی با او یا بیشتراز وی است. افزون بر همه اینها، زن ناچارنیستحاصلدسترنجخود در بیرون خانه را به مصرفخانه برساند. آنچه او كسب میكند - در خانهباشد یا بیرون - به خود او تعلق دارد; در حالیكه مرد حاصل كار خود را - به دلیل حقوقی كهبر عهده اوست - به خانه میآورد و به مصرفخانوادهاش میرساند
نابرابری ارث زن و مرد
عدم تبیین برخی از احکام و حدود الهیدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپنداری شده است که در نظام آفرینش، به زنستم شده است. وجود برخی از آیات و روایات برای بسیاریاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این که: «چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟»
عدم تبیین برخی از احکام و حدود الهیدرباره زنان و تبدیل آنان به شبهه، موجبپنداری شده است که در نظام آفرینش، به زنستم شده است. وجود برخی از آیات و روایات برای بسیاریاز بانوان پرسشانگیز است; از جمله این که: «چرا ارث زنان نصف ارث مردان است؟» ....
موضوع این نوشته، بررسی مساله ارث زناست که بر طبق آیه ۱۱ سوره نساء «للذکرمثل حظالانثیین»; سهم مذکر دو برابرسهم مؤنث است. در تبیین این موضوع ناچار از ذکر سهمساله هستیم: ۱ - یکی از عوامل مهم در ایجاد شبهه، کماطلاعی و گاه بیاطلاعی از احکام و مسایلحقوقی است. موضوع ارث از آن نمونهمسایلی است که حقیقت آن باچیزی که زنانمیپندارند کاملا متفاوت است. بر پایه آنچهما در این گفتار دنبال میکنیم، ارث زن بیشاز مرد یا مساوی با مرد است. حال آن که درنگاه سطحی، تصور میشود که ارث زن نصفارث مرد است. ۲ - این مساله هم از امور روشن اجتماعیو حقوقی است که انتظار «تساوی
حقوق زن ومرد» درهمه چیز، انتظاری بیهوده است. زن ومرد دو موجود با ویژگیهای مخصوص بهخود و دارای دو نوع طبیعت و امکاناتهستندو هیچ یک از آن دو نمیتواند خود راشایسته حقوق مخصوص آن دیگری بداند.آنچه میان آن دو نباید وجود داشته باشد،تبعیض است نه تفاوت. تبعیض در جاییاست که بین دو شیء با امکانات کاملامساوی، فرق گذاشته شود. قرآن چنینتبعیضی را نه درحق مرد قائل است و نه درحق زن.
در آن جا که از بهره زن و مرد سخنمیگوید، میفرماید: برای هریک از زن و مردحاصل دسترنجشان باید داده شود.«للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساءنصیب ممااکتسبن»(نساء آیه ۳۲) در ثواب اخروی آنان نیز میفرماید: هریکاز زن و مرد مؤمن که کاری شایسته کردهباشند، به طور کامل پاداش خود را دریافتخواهند کرد. اما از طرفی این حقیقت از امور پذیرفتهعلمی و تجربی است که توان بدنی مرد بیشتراز زن و نیروی عاطفی زن به مراتب بیشتر ازمرد است. بارداری و شیردهی
ویژه زن استو مرد راهی برای دستیابی بدان ندارد و بهطور طبیعی نمیتواند امتیازات این دوره اززندگی زن را دارا شود. ۳ - حقیقت این است که در عصر نزولآیات ارث بر مسلمانان، هیچ زمینهای برایطرح حقوق زن وجود نداشت. مسلمانانی کهدر انتظار نزول آیات الهی پیرامون مسایلزندگی بودند، برخی همان کسانی بودند که تازمانی پیش زن را جزو دارایی مرد برمیشمردند و هیچ گاه تصور نمیکردند کهاسلام برای زن سهمی از ارث قرار دهد. رسول اکرمصلی الله علیه وآله که آگاهترین فرد بهرویدادها و افکار زمان خود بود، خوبمیدانست که طرح مسایل حقوقی زنان درآن دوره، باواکنش رو به رو خواهدشد.
ازدیدگاه مردمان آن روزگار، زن موجودیضعیف است که حتی اگر بخواهد از مزیتیبرخوردار شود باید امتیازش ازمرد کمترباشد. تصور این که زن در یکی از حقوقخانوادگی یا اجتماعی هم تراز مرد شود واقعافاجعه آفرین بود. از این رو بایست هر حکمیبه نفع زن به تصویب میرسد، به گونهایزیرکانه بیان شود که نه زن از چیزی محرومماند، نه مرد در مقابل آن به واکنش و ستیزواداشته شود. موضوع ارث از آن نمونه احکام بود کهبسیار دقیق و زیرکانه مطرح شد و شاید بتوانچنین استنباط کرد که در آن عصر به آسانیکسی از مردان انحصار طلب به ژرفای آن - کهبه نفع زن طرحریزی شده بود.- پینبرد تا درمقابلش جبههگیری کند. مساله ارث زن درحالی مطرح گردید که درمیان مردم عربهرگاه مردی میمرد، فرزندان، زن پدر خود رابه ارث دراختیار میگرفتند و با وی ازدواجمیکردند یا او را به عقد دیگری در میآوردندو مهریه او را مانند دیگر اموال، میان خودقسمت میکردند.
این پدیده زشتسبب شدکه آیهای از قرآن (سوره نساء، آیه ۲۲) آنان رااز این کار بازدارد و رفته رفته بدانها تفهیمشود که زن همانند مرد دارای حقوقی استکه باید محترم شمرده شود. با نزول آیه ارث «فللذکر مثل حظالانثیین» (نساء، آیه ۱۷۶) گفتگوها بالا گرفت.چون برطبق آن آیه، زن نیز از ارث بهرهمیبرد، اگرچه به مقدار نصف مرد. لطافت آیهارث یکی درآن بود که در ابتدا از حق مردسخن میگفت ولی در اصل نخست اعتراف بهحق زن داشت. آیه نمی فرمود: «ای زنان،ارث شما نصف ارث مردان است.» بلکهفرموده است: «ای مردان! ارث وبهره شما دوبرابر بهره زنان است.» این تعبیر در حقیقتمیزان در ارث را حق زن قرار میدهد. زیرابرای
تعیین مقدار ارث مرد، وی باید نخستبه حق زن اعتراف کند و آنگاه به همراه دوبرابر آن برای خود طلب نماید. بر طبق مفادآیه، نخستباید «بهره زن» مشخص وپرداخته شود و آنگاه نصیب مرد خود به خودمعلوم میشود.این موضوع مانند آن است کهبخواهند دوازده سیب را میان یک دختر ویک پسر تقسیم کنند. به پسر میگویند:سیبها باید طوری تقسیم شود که شما دوبرابر سهمیه دختر برداری. پس وی نخستباید سیبها را به سه قسمت مساوی تقسیمکند و پس از اعتراف به حق دختر و تقدیمیک سهم آن به وی، دو برابر آن را برای خودبردارد.
تا همین جا مرد دلخوش از دو برابر بودنسهمیه خود است و چندان اعتراضی به حکمندارد و زن محروم گذشته نیز از این که بااحترام، بخشی ازارث به وی تعلق گرفتهخرسند است. با این تقسیم - به طور مثال -ازدوازده میلیون تومان پول که از پدری بهتنها دختر و پسرش ارث برسد، چهار میلیونسهم دختر میشود و هشت میلیون سهمپسر. این به ظاهر پایان تقسیم ارث میانپسر و دختر (مرد و زن) است ولی در حقیقتکار به پایان نرسیده است. زن در هنگام تقسیم ارث،
سهمیه او بیشتر از مرد میگردد.زیرا با طرح چند وظیفه بر مرد، او موظف بهپرداخت مخارجی است که زن عهده دار آننیست. برخی از آنها بدین قرار است:
۱) پرداخت مخارج خانواده (همسر،فرزندان و پدر و مادر). زن در این مرحله وظیفهای ندارد و مردعهده دار تامین مخارج است و در صورتنیاز، مرد است که باید نیاز آنان را برآورد.
۲) پرداخت دیه. هرگاه فرزندان (دختر یا پسر) به سببانجام کاری به پرداخت دیه محکوم شوند، درحقیقت مرد است که باید این دیه را بپردازدنه زن. هرگاه فامیل هم ناچار به پرداخت دیهشوند، مردان فامیل عهده دار پرداخت آنجریمهاند نه زنان.
۳) پرداخت مهریه. در هنگام خواستگاری و ازدواج، مرد استکه به زن مهریه میدهد نه به عکس.
۴) مخارج کار خانه و شیردادن به بچهها. مرد وظیفه دارد که در صورت تقاضای زن،نسبتبه انجام کار خانه و شیردادن به اطفال،به وی مزد دهد و حال آن که در انجام کارهایمرد، لازم نیست زن چیزی به مرد بپردازد.
۵) و غیره.
با توجه به احکام نامبرده، آنچه مرد درارث به دست آورده در حقیقتبیشتر بهمصرف زن میرسد و گاه بهره واقعی او ازنصف ارث هم کمتر میشود. بنابراین بایدسهمیه زن و مرد در این موضوع را به حقوقو در آمد تعبیر کنیم. زن حقوق کمتری از مرددارد ولی در واقع در آمد وی مساوی با او یا بیشتراز وی است. افزون بر همه اینها، زن ناچارنیستحاصلدسترنجخود در بیرون خانه را به مصرفخانه برساند. آنچه او کسب میکند - در خانهباشد یا بیرون - به خود او تعلق دارد; در حالیکه مرد حاصل کار خود را - به دلیل حقوقی کهبر عهده اوست - به خانه میآورد و به مصرفخانوادهاش میرساند.
عدالت و ارث
خلاصه:
آنچه در این نوشته میخوانید طرح یک شبهه پیرامون حقوق زنان، و بیان پاسخ آن است. پیش فرض این نگاشته بر پذیرش برخی تبعیضها میان زن و مرد نیست، تا آنگاه بخواهیم در صدد توجیه آن برآییم. هدف تبیین تفاوتهایی است که سبب شده ستحقوق و مسؤولیتهای زن و مرد از یکدیگر متمایز شود. بدین سبب با ارائه تحلیل و تفسیرهایی که بیشتر گویای حکمت احکام است و به جنبههای روانشناختی و جامعه شناختی نظر دارد به موضوع نابرابری ارث زن و مرد میپردازیم.
پیش از تبیین شبهه و ارایه پاسخ، یادآوری این امر ضروری است که: از نگران کنندهترین پدیدههای تباهیآور عصر حاضر، موضوع مقایسه میان آفرینش زن و مرد و نتیجهگیریهای ناروایی است که در پی آن مقایسهها صورت میپذیرد.
مقایسه توانایی جسمی و روحی زن و مرد - مانند میزان رشد قد، وزن، اندام، قلب، مغز و ... برای شناختحدود توانایی هر جنس، پدیدهای صحیح و پسندیده است، اما این که بخواهیم در پی مقایسه، یکی را برتر و دیگری را فروتر بدانیم یا با توجه به برخی امتیازات مشترک، در همه چیز و همه وقت و همه جا آن دو را مساوی یکدیگر بپنداریم و از حقوق یکسان بهرهمند سازیم، شک نیست که به راه نادرست گاه نهادهایم.
با بیتوجهی به عوامل تمایز آفرین میان زن و مرد، بزرگترین حقی که از زن و بلکه مرد ضایع میگردد حق «متفاوت بودن» زن و مرد است.
«برپایه اصول و آموزههای روانشناسی و فیزیولوژی، تفاوتهای جسمی و تمایز غدد و نحوه رشد اندام، اصلیترین عامل تاثیرگذار بر تفاوتهای روحی و روانی است.» (1) و همین امر عامل وجود تفاوت میان حقوق و امتیازات هر جنس (زن و مرد) است.
با این همه هیچ آیین آسمانی و عقل سالم بشری نگفته است که تفاوت در آفرینش زن و مرد به مفهوم انکار اصل «انسانیت مساوی» است. آیا اگر هر یک از این دو جنس نتوانند به برخی از وظایف دیگری بپردازند، بدین معناست که میان آن دو تفاوت نکوهیده (تبعیض) قائل شدهایم؟
نابرابری ارث زن و مرد
طرح موضوع: بر پایه آیه 11 سوره نساء «للذکر مثل حظ الانثیین» سهم فرزند پسر در ارث دو برابر سهم دختر است. بر همین اساس در انبوه روایات شیعه و سنی و نیز قانون مدنی کشور، همین حکم جاری است.
پیش فرضها
الف) در آیه نامبرده سخن از تفاوت ارث فرزندان دختر و پسر است نه جنس مذکر و مونث، در همه فرضهای تقسیم ارث.
ب) در برخی حالات، ارث زن و مرد مساوی و گاه ارث زن بیشتر از ارث مرد است.
ج) آنچه نباید در حقوق میان اشخاص راه یابد تبعیض است، نه تفاوت.
ارث نیز مانند دیگر پدیدههاست که به سبب آن نباید هیچ تبعیضی میان زن و مرد پدید آید، هر چند ممکن استبه دلایلی سهم ارث اعضای یک خانواده متفاوت باشد.
با توضیحات آینده، هر یک از این امور روشنتر میشود.
پاسخ و توضیح
در عصر نزول آیات ارث، با توجه به افکار عرب جاهلی نسبتبه زن، هیچ زمینهای برای طرح حقوق زن وجود نداشت. در نگاه ایشان زن جزو دارایی مرد قرار داشت که اگر شوهرش میمرد خود مانند دیگر اموال متوفی به میراث، نصیب دیگر بازماندگان قرار میگرفت. (2)
زنان در میان همه اقوام و ملل بشری به هیچ یک از عناوین همسر، مادر، دختر و خواهر، ارث نمیبردند و اسلام در این زمینه انقلاب به وجود آورد. (3)
در دیگر تمدنها اموال مردگان تابع قانون زور به فرد نیرومندتر میرسید و گاه نه فقط زنان که همه فرزندان پسر نیز از آن محروم میشدند و آن که زورمندتر بود همه اموال را تصاحب میکرد. (4)
رسول اکرمصلی الله علیه وآله که به تعلیم الهی آگاهترین فرد به رویدادها و افکار زمان خود بود و خوب میدانست که طرح مسایل حقوقی زنان در آن دوره، با واکنش فراگیر روبرو خواهد شد، در تشریح احکام، زیرکانه به گونهای گام برداشت که نه زن از حق خود محروم ماند، نه مردان در مقابل آن به واکنش و ستیز واداشته شوند.
بدین سبب موضوع ارث زن طوری تشریح شد که مردان انحصارطلب به ژرفای آن پی نبرند تا در مقابلش جبههگیری کنند. در عصری که زن خود میراث شناخته میشد، اسلام برای جنین در رحم مادر نیز ارث مقرر ساخت و چنین امری در هیچ یک از جوامع بشری نظیر و سابقه نداشت و نیز ارث، طبقهبندی شده و در همه شرایط، ارث همسر و مادر محفوظ داده شد. «للنساء نصیب مما ترک الوالدان و الاقربون مما قل منه او کثر نصیبا مفروضا»; (5) «برای فرزندان اناث نیز سهمی از ترکه چه مال اندک باشد یا که بسیار، نصیب هر کس از آن [در کتاب حق] معین گردیده است.» «ولابویه لکل واحد منهما السدس»; (6) «و فرض هر یک از پدر و مادر یک ششم ترکه است.» «و لهن الربع مما ترکتم ان لم یکن لکم ولد و ان کان لکم ولد فلهن الثمن مما ترکتم»; (7) «و سهم ارث زنان ربع ترکه شما مردان است اگر دارای فرزند نباشید و چنانچه فرزند داشته باشید برای آنها یک هشتم خواهد بود.» بر همین اساس اگر بازماندگان متوفا تنها منسوبین مادر باشند، ارث به طور مساوی میان آنان تقسیم میشود. (8)
دشوارترین آیهای که از حق ارث زنان سخن میگفت آیه «فللذکر مثل حظ الانثیین» است. بر طبق این آیه، زن نیز از ارث بهره میبرد، اگر چه به مقدار نصف مرد. این آیه برخوردار از لطایفی است که بدان اشاره میکنیم:
حق زن به ظاهر پس از حق مرد مطرح شده است، ولی در واقع پیش از حق مرد تثبیت و ادا میشود.
توضیح: آیه نمیفرماید مردان دو برابر زنان یا زنان نصف مردان ارث میبرند. بلکه میفرماید از میان فرزندان سهم هر پسر، برابر سهم دو دختر است. پس ابتدا از سهم فرزند پسر سخن به میان میآید ولی مقدار آن را به تعیین سهم دختر واگذار میکند. بدین معنی که معیار در مقدار سهم مرد، معین شدن سهم زناست. گویا به پسری میگویند، شما ارث فراوان بردهاید ولی مقدار آن معلوم نیست. تنها همین معلوم است که سهم شما دو برابر سهم خواهرتان است. بنابراین او ناچار است نخستبه سهم خواهر اعتراف کند و میزان آن را بداند، سپس حق خود را که دو برابر است، بردارد.
بدین مقدار مرد دلخوش از دو برابر بودن سهمیه خود است و چندان اعتراضی به حکم ندارد و زن محروم گذشته نیز از این که با احترام، بخشی از ارث به وی تعلق گرفته خرسند است. با این تقسیم - به طور مثال از دوازده میلیون تومان پول که از پدری به تنها دختر و پسرش به ارث برسد، چهار میلیون سهم دختر میشود و هشت میلیون سهم پسر. این به ظاهر پایان تقسیم ارث میان دختر و پسر (مرد و زن) است ولی در حقیقت کار به پایان نرسیده است.
بهره زن در هنگام تقسیم ارث، نصف بهره مرد است ولی از طرفی از سوی خداوند میان زن و مرد احکامی مقرر شده است که این کاستی برای زن جبران میشود و چه بسا سهمیه او بیشتر از مرد میگردد. زیرا با طرح چند وظیفه بر مرد، او موظف به پرداخت مخارجی است که زن عهدهدار آن نیست. برخی از آنها بدین قرار است:
1 - پرداخت مخارج خانواده (همسر، فرزندان، پدر و مادر): زن در این مرحله وظیفهای ندارد و هر چند ثروتمند باشد، تامین مخارج زندگی بر عهده مرد است.
2 - پرداخت دیه: هرگاه فرزندان (دختر یا پسر) به سبب انجام کاری به پرداخت دیه محکوم شوند، در حقیقت مرد است که باید این دیه را بپردازد نه زن. هرگاه فامیل هم ناچار به پرداخت دیه شوند، مردان فامیل عهدهدار پرداخت آن جریمهاند نه زنان. (9)
3 - پرداخت مهریه: در خواستگاری و ازدواج، مرد است که به زن مهریه میدهد نه به عکس.
4 - مخارج کار خانه و شیر دادن به بچهها: مرد وظیفه دارد که در صورت تقاضای زن، نسبتبه انجام کار خانه و شیر دادن به اطفال، به وی مزد دهد و حال آنکه در انجام کارهای مرد، لازم نیست زن چیزی به مرد بپردازد.
5 - و اموری دیگر: با توجه به احکام نامبرده، آنچه مرد در ارث به دست آورده در حقیقتبیشتر به مصرف زن میرسد و گاه بهره واقعی او از نصف ارث هم کمتر میشود. بنابراین باید سهمیه زن و مرد در این موضوع را به حقوق و درآمد تعبیر کنیم. زن حقوق کمتری از مرد دارد ولی در واقع درآمد وی مساوی با او یا بیشتر از وی است.
افزون بر همه اینها، زن ناچار نیستحاصل دسترنجخود در بیرون خانه را به مصرف خانه برساند. آنچه او کسب میکند در خانه باشد یا بیرون به خود او تعلق دارد; در حالی که مرد حاصل کار خود را - به دلیل حقوقی که بر عهده اوست - به خانه میآورد و به مصرف خانوادهاش میرساند.
نابرابری زن و مرد در مقام گواهی
در نظام آفرینش هیچ موجودی ناقص آفریده نشده است، چنان که هیچ موجودی نیست که سهم کامل خویش را از آفرینش و آفریدگار دریافت نکرده باشد. نیز در نقشی که هر آفریده در جهان دارد، وجود هر چیز به جای خود چنان لازم و تاثیرگذار است که گویا بدون آن هیچ چیز در جای خود قرار نگرفته است. بنابراین تعیین پارهای وظایف ویژه برای برخی آفریدهها به مفهوم بیارزشی دیگر آفریدهها نیست. قرآن کریم در این باره میفرماید: «ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض» (1) ; «زنهار، آنچه را خداوند به [سبب] آن، بعضی از شما را بر بعضی [دیگر ]برتری داده، آرزو نکنید.»
حقوق میان زن و مرد از آن نمونه اموری است که دارای تفاوتهایی چشمگیر است. نابرابری ارث زن و مرد، تفاوت گواهی زنان و مردان در پیشگاه قاضی، موضوع اختلاف دیه و قصاص زن و مرد و ... از این جمله بوده و سزاوار استبه طور روشن مورد بررسی قرار گیرد.
تفاوت گواهی زن و مرد
قرآن مجید در پی بیان حکم قرض دادن، نحوه شهادت زن و مرد را چنین بیان می کند: «واستشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجل وامراتان ممن ترضون من الشهداء ان تضل احدیهما فتذکر احدیهما الاخری» (2) ; «دو گواه از مردان را به شهادت طلبید. پس اگر دو مرد نبود، مردی را با دو زن، از میان گواهانی که [به عدالت آنان] رضایت دارید [گواه بگیرید]، تا [اگر] یکی از آن دو [زن ]فراموش کرد، [زن] دیگر، وی را یادآوری کند.»
جرایمی که سبب اجرای حد یا تعزیر میشود دو نوع است:
1 - حق الله
2 - حق الناس
در نوع نخست (حق الله) به اتفاق نظر فقها گواهی زنان به هیچ نحو پذیرفته نیست، به جز زنایی که حکم آن سنگسار باشد. (3) در زنا نیز گواهی زنان به طور مستقل پذیرفته نیست و با گواهی سه مرد و دو زن مجازات سنگسار ثابت میشود و با گواهی دو مرد و چهار زن، فقط مجازات شلاق به اثبات میرسد. (4)
در غیر شرایط نامبرده اگر زنانی چند بدون ضمیمه مردان بخواهند انجام لواط یا زنای فردی را به اثبات رسانند، حکم قذف درباره ایشان جاری میگردد و هر یک سزاوار هشتاد ضربه شلاق میگردد. (5)
نیز در اجرای صیغه طلاق که به حضور دو شاهد عادل نیازمند است و در اثبات رؤیت هلال ماه، گواهی زنان پذیرفته نیست.
شبهه بیاعتبار بودن گواهی زنان
برخی با تکیه به آیه نامبرده و حکم فقهی مساله، این امر را دلیلی بر کم ارزش بودن زنان از دیدگاه اسلام و ناقص بودن آنان از این دیدگاه برشمردهاند، و مخصوصا بیان امام علیعلیه السلام در خطبه 79 نهج البلاغه را مورد توجه قرار میدهند که آن حضرت تصریح کرده است که: قوای عقلی زنان ناقص است، به همین سبب گواهی دو تن از ایشان، اعتبار گواهی یک مرد را داراست.
حقیقت آن است که با چنین توجیهی باید به نقصان آفرینش زن مطمئن شد. آیا بنابراین عقیده، خداوند از میان همه آنچه شایسته و کامل آفریده است فقط زن را ناقص آفریده است؟! به فرض که از وجود زن در برخی مسایل نباید کمک جست آیا این امر به معنای ناقص بودن ایشان است؟!
آیا اگر مردان نتوانند برخی وظایف زنان را انجام دهند یا بهتر باشد که در انجام آن وظایف از ایشان کمک نگرفت، وجودشان ناقص شناخته میشود؟!
معیار حکم داوران
1 - گاه قاضی با تکیه بر دلایلی که خود به آن دستیافته - بدون توجه به شهادت افراد - به اجرای حکم میپردازد، اگر چه ممکن است گواهی افراد بر یقین او بیفزاید. در این قسم، تفاوتی میان گواهی زن و مرد وجود ندارد و چه بسا با گواهی چندین مرد، قاضی به یقین دست نیابد اما با گواهی یا اعتراف یک زن به یقین برسد.
2 - قاضی اطلاعاتی درباره رویداد ندارد و فقط به گواهی شاهد است که به چیزی حکم میکند. در اینجاست که گاه شهادت زنان پذیرفته نیست; مانند اثبات نوشیدن شر اب که از حقوق الهی است، نه حق الناس.
مسایلی که به طور ویژه حق الله نامیده میشود اموری است که در ارتباط بنده با پروردگار است و خداوند میداند که در صورت انجام آن، با بنده خویش چگونه رفتار کند. حقوق الهی دارای نوعی ویژگی است که به طور عادی گواهی زنان در آن سزاوار نیست; از آن نمونه:
الف - خداوند متعال در اثبات جرایمی که به خود وی مربوط است (حق الله) بندگان را به کشف جرم و کاوش در افعال بندگان سفارش نمیکند و تا حد امکان از ایشان میخواهد که آن کارها را به طور علنی به جای نیاورند و پوشیدهاش بدارند و با توبه از تکرار آن جلوگیری کنند.
ب - زمانی که فرد بداند گواهی او در پیشگاه قاضی ارزش و اعتباری ندارد وی در این باره مسؤولیتی احساس نمیکند و ناچار به تحقیق و تفحص نمیپردازد. بدین وسیله در اموری که گواهی زنان پذیرفته نیست، زنان به زحمت و رنج نمیافتند و از حضور در محاکم قضایی معاف میگردند.
تبیین و رفع شبهه
در پی رفع شبهه مورد گفت وگو، تبیین چند امر ضروری است:
1. حکمت مورد اشاره الهی
فرموده امام علیعلیه السلام در نهج البلاغه گویای حکمتی است که در آیه نامبرده (سوره بقره، آیه 282) بدان اشاره شده است. پیش از بیان آن حکمتیادآوری این امر لازم است که تصور میشود منظور از نقصان در فرموده امام علیعلیه السلام، نقص در برابر کمال است نه در برابر تمام; بدین معنا که زن با دارا بودن همه استعدادهای رشد و کمال، نتوانسته است کمال خود را به دست آورد، نه آن که وجودش ناتمام و ناقص (معیوب) است.