بخشی از مقاله

نسبت وصيت و ارث در فقه اسلامي



ارث در میان غربیها تابع وصیت و داخل در باب وصیت است، در صورتی که می دانیم ارث در اسلام غیر از وصیت است. وصیت حق مالک است و ارث حکم فرضی الهی خارج از اختیار مورث. در غرب یک شخص می تواند تمام دارایی خود را به شخص دلخواه خود حتی به سگ خود یا گربه عزیز خود به عنوان ارث منتقل کند، اما در اسلام اینچنین آزادی وجود ندارد و ثروت خواه ناخواه به نسبتهای معین میان فرزندان و پدر و مادر و همسر، تقسیم و تجزیه می شود. از قانون ارث تنها يك عده از

بستگان آنهم روى حساب معينى بهره مند مى شوند در حالى كه شايد عده ديگرى از فاميل، و احيانا بعضى از دوستان و آشنايان نزديك، نياز مبرمى به كمكهاى مالى داشته باشند.و نيز در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نياز آنها نيست، جامعيت قوانين اسلام اجازه نمى دهد كه اين خلاها پر نشود، به همین جهت در كنار قانون ارث قانون وصيت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مى دهد نسبت به يك سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ) خويش تصميم بگيرند.

از اينها گذشته گاه انسان مايل است كارهاى خيرى انجام دهد اما در زمان حياتش به خاطر نيازهاى مالى خودش موفق به اين امر نيست، منطق عقل ايجاب مى كند كه او از اموالى كه زحمت تحصيل آن را كشيده براى انجام اين كارهاى خير لا اقل براى بعد از مرگش محروم نماند.مجموع اين امور موجب شده است كه قانون وصيت در اسلام تشريع گردد و آن را با جمله حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ تاكيد فرموده است.خداوند در قرآن می فرماید:«كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (بقره،180) :بر شما نوشته شده، هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد اگر چيز خوبى از خود بجاى گذارده، وصيت براى پدر و مادر و نزديكان بطور شايسته كند، اين حقى است بر پرهيزكاران.در این آیه به جاى كلمه" مال"

كلمه" خير" گفته شده است فرموده اگر" چيز خوبى" از خود به يادگار گذارده وصيت كند.

اين تعبير نشان مى دهد كه اسلام ثروت و سرمايه اى را كه از طريق مشروع به دست آمده باشد و در مسير سود و منفعت اجتماع به كار گرفته شود خير و بركت مى داند و بر افكار نادرست آنها كه ذات ثروت را چيز بدى مى دانند خط بطلان مى كشد و از زاهد نمايان منحرفى كه روح اسلام را درك نكرده و زهد را با فقر مساوى مى دانند و افكارشان سبب ركود جامعه اسلامى و پيشرفت استثمارگران مى شود بيزار است.ضمنا اين تعبير اشاره لطيفى به مشروع بودن ثروت است، زيرا اموال نامشروعى كه انسان از خود به يادگار مى گذارد خير نيست بلكه شر و نكبت است.

از بعضى از روايات نيز استفاده مى شود كه از تعبير" خير" چنين به دست مى آيد كه اموال قابل ملاحظه اى باشد، و الا اموال مختصر احتياج به وصيت ندارد، همان بهتر كه ورثه آن را طبق قانون ارث در ميان خود تقسيم كنند، و به تعبير ديگر مال مختصر چيزى نيست كه انسان بخواهد ثلث آن را به عنوان وصيت جدا كنند « تفسير نور الثقلين جلد 1 صفحه 159».مقيد ساختن وصيت در آيه فوق با قيد" بالمعروف" اشاره به اين است كه وصيت بايد از هر جهت عقل پسند باشد، زيرا" معروف" به معنى شناخته شده براى عقل و خرد است.

خداوند در سوره نساء آیات 11 تا 12 می فرماید:«يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَوْ دَيْنٍ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً (نساء،11) وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ

 

وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ (نساء،12): خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش ميكند كه (از ميراث) براى پسر به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما (دو دختر و) بيش از دو دختر بوده باشد دو سوم ميراث از آن آنها است و اگر يكى

بوده باشد نيمى (از ميراث) از آن او است، و براى پدر و مادر او (كسى كه از دنيا رفته) هر كدام يك ششم ميراث است اگر فرزندى داشته باشد و اگر فرزندى نداشته باشد و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند براى مادر او يك سوم است و اگر او برادرانى داشته باشد.مادرش يك ششم ميبرد (و پنج ششم باقيمانده براى پدر است) (همه اينها) بعد از انجام وصيتى است كه او كرده است و بعد از اداى دين است- شما نمى دانيد پدران و مادران و فرزندانتان كداميك براى شما سودمندترند- اين فريضه الهى است و خداوند دانا و حكيم است.

و براى شما نصف ميراث زنانتان است اگر آنها فرزندى نداشته باشند و اگر فرزندى براى آنها باشد يك چهارم از آن شماست پس از انجام وصيتى كه كرده اند و اداى دين (آنها)، و براى زنان شما يك چهارم ميراث شما است اگر فرزندى نداشته باشيد و اگر براى شما فرزندى باشد يك هشتم از آن آنها است، بعد از انجام وصيتى كه كرده ايد و اداى دين، و اگر مردى بوده باشد كه كلاله (خواهر يا برادر) از او ارث مى برد يا زنى كه برادر يا خواهرى دارد سهم هر كدام يك ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند) و اگر بيش از يك نفر باشند آنها شريك در يك سوم هستند پس از انجام وصيتى كه شده و اداى دين، بشرط آنكه (از طريق وصيت و اقرار به دين) به آنها ضرر نزند اين سفارش خدا است و خدا دانا و حليم است.

 

ارث بعد از وصيت و دين است:

«مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَوْ دَيْنٍ»: قرآن مى گويد: وارثان هنگامى مى توانند مال را در ميان خود تقسيم كنند كه شخص ميت وصيتى نكرده باشد، و يا بدهى بر عهده او نباشد، بنا بر اين اگر وصيتى كرده يا ديونى دارد بايد نخست به آنها عمل كرد (البته همانطور كه در باب وصيت گفته شده انسان فقط مى تواند در باره يك سوم از مال خود وصيت كند و اگر بيش از آن وصيت كند صحيح نيست مگر اينكه ورثه اجازه دهند).«آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً

»:در اين جمله مى فرمايد" شما نمى دانيد پدران و فرزندانتان كداميك بيشتر به نفع شما هستند" يعنى قانون ارث بر اساس مصالح واقعى بشر استوار شده، و تشخيص اين مصالح به دست خداست، زيرا انسان آنچه را مربوط به خير و صلاح اوست در همه جا نمى تواند تشخيص دهد، ممكن است بعضى گمان كنند پدران و مادران بيشتر به نيازمندى هاى او پاسخ مى گويند، و بنا بر اين بايد در ارث بر فرزندان مقدم باشند، و ممكن است جمعى عكس اين را فكر كنند و اگر قانون ارث بدست مردم مى بود هزار گونه هرج و مرج و نزاع و اختلاف در آن واقع ميشد، اما خدا كه حقايق امور را آن چنان كه هست مى داند قانون ارث را بر نظام ثابتى كه خير بشر در آن است قرار داده.«فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً»:اين قانونى است كه از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حكيم است" اين جمله براى تاكيد مطالب گذشته است، تا جاى هيچ گونه چانه زدن براى مردم در باره قوانين مربوط به سهام ارث باقى نماند. می فرماید:«وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ»:آيه مى گويد: اگر مردى از دنيا برود و برادران و خواهران از او ارث ببرند، يا زنى از دنيا برود و برادر و يا خواهرى داشته باشد هر يك از آنها يك ششم مال را به ارث مى برند.

اين در صورت است كه از شخص متوفى يك برادر و يك خواهر باقى بماند اما اگر بيش از يكى باشند مجموعا يك ثلث ميبرند يعنى بايد ثلث مال را در ميان خودشان تقسيم كنند (فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ). سپس اضافه مى كند«مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى بِها أَوْ دَيْنٍ»: اين در صورتى است كه وصيت قبلا انجام گيرد و ديون از آن خارج شود" غير مضار" در حالى كه وصيت و همچنين

دين جنبه زيان رسانيدن به ورثه نداشته باشد به اين معنى كه بيش از ثلث وصيت نكند، زيرا طبق رواياتى كه از پيغمبر اكرم ص و ائمه اهل بيت ع وارد شده وصيت بيش از ثلث" اضرار" به ورثه است و نفوذ آن مشروط به رضايت آنها ميباشد، و يا اينكه براى محروم ساختن ورثه و زيان رسانيدن به آنها اعتراف به- ديون و بدهى هايى كند در حالى كه بدهكار نباشد.

در پايان براى تاكيد مى فرمايد« وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ» اين توصيه اى است الهى كه بايد محترم شمرده شود، زيرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است كه اين احكام را مقرر داشته و نيز از نيات وصيت كنندگان آگاه مى باشد، در عين حال" حليم" است و كسانى را كه بر خلاف

فرمان او رفتار مى كنند فورا مجازات نمى نمايد.از آيه فوق به خوبى استفاده مى شود كه انسان حق ندارد از طريق وصيت يا اعتراف به بدهى كه بر ذمه او نيست صحنه سازى بر ضد وارثان كند و حقوق آنها را تضييع نمايد، او تنها موظف است ديون واقعى خود را در آخرين فرصت گوشزد نمايد و حق دارد وصيتى عادلانه كه در اخبار حد آن مقدار ثلث تعبير شده بنمايد.در روايات پيشوايان اسلا

م در اين زمينه تعبيرات شديدى ديده مى شود از جمله در حديثى مى خوانيم :«ان الضرار فى الوصية من الكبائر»:زيان رسانيدن به ورثه و محروم ساختن آنها از حق مشروعشان بوسيله وصيت هاى نابجا از گناهان كبيره است" « مجمع البيان ».اسلام در حقيقت با اين دستور مى خواهد ه

م شخص را از قسمتى از اموال خود حتى بعد از وفات بهره مند سازد، و هم وارثان را، مبادا كينه و عقده اى در دل آنها بوجود بيايد و پيوند محبت كه بايد بعد از مرگ هم باقى باشد سست گردد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید