بخشی از مقاله

نام هاي پيامبر اعظم (ص) در قرآن


خبرگزاري فارس: در كتابهاي مختلف كه درباره پيامبر(ص) به جا مانده 300 اسم، لقب و صفات براي آن حضرت، ذكر شده است. نامهايي كه براي پيامبراسلام(ص) در قرآن ذكر شده، از نگاه برخي تا چهل اسم قيد شده و براي هر يك، شاهدي از آيات قرآن ذكر شده است.


مقدمه:
در سالي كه مزين به نام مقدس رسول اعظم(ص) است، بررسي اسماء و صفات آن نبي خاتم، با نگاه قرآني، راهي به سوي شناخت بيشتر آن حضرت مي باشد. در كتابهاي مختلف كه درباره پيامبر(ص) به جا مانده 300 اسم، لقب و صفات براي آن حضرت، ذكر شده است. نامهايي كه براي پيامبراسلام(ص) در قرآن ذكر شده، از نگاه برخي تا چهل اسم قيد شده و براي هر يك، شاهدي از آيات قرآن ذكر شده است. مطلب حاضر به بررسي برخي از اسامي متبرك آن حضرت خواهد پرداخت:

1و 2- محمد و احمد

مشهورترين نام پيامبر، «محمد»(ص) است. لقب مشهور ايشان، مصطفي و خاتم النبيين، و اولين كنيه مشهورش «ابوالقاسم» است. زيرا قاسم فرزند اول حضرت بود. اسم شريف «محمد» در سوره هاي آل عمران (آيه 144)، احزاب (آيه 40)، محمد (آيه 2) و فتح بارها آمده است. نام احمد، فقط يك بار در قرآن، در سوره مباركه صف/ 6 ذكر شده است. در تفسير مجمع البيان آمده است كه خداوند، نام محمد و احمد كه از اسامي مقدس خود برگرفته است، براي او برگزيد. (1) در تفسير نمونه، عنوان شده است كه نام «محمد» را عبدالمطلب، جد پيامبر، براي ايشان انتخاب نموده و نام «احمد» را آمنه، مادر پيامبر، براي او، انتخاب كرد. همچنين ابوطالب، عموي پيامبر، نيز از پيامبر(ص) با نام «محمد و احمد» ياد كرده است. در حديث معراج نيز خداوند يك بار با «يا محمد» و چندين بار، با «يا احمد» رسولش را مورد خطاب قرار داده است. (2)

* معناي «محمد و احمد»

«محمد» از ريشه «حمد» به معناي ستوده و ستايش شده است. «احمد» يعني كسي كه بيشترين حمد الهي را در بين جميع مخلوقات دارد. «محمد» نام زميني پيامبر(ص) و «احمد» نام آسماني آن حضرت مي باشد. در روايتي آمده است كه برخي از يهوديان از آن حضرت پرسيدند. چرا شما به اين دو نام، نامگذاري شده ايد؟ حضرت فرمودند: «همانا من در زمين ستايش شده و در آسمان ستايش شده تر، هستم». (3) يعني در آسمان، بيشتر از زمين، مورد ستايش اهل آسمان قرار گرفته ام. با تأسي به همين معاني است كه دوستداران آن حضرت، نام آن بزرگوار را براي خود بر مي گزينند. همچنين امام رضا(ع) از پيامبر(ص) روايت كرده است: «هرگاه نام فرزند خود را محمد نهاديد، او را گرامي داريد.»

3 و 4- نبي و رسول

واژه رسول و نبي و مشتقات آن دو، در آيات بسياري تكرار شده و در بيشتر اين موارد براي پيامبر(ص) به كار رفته اند.
«نبي» كسي است كه بر او وحي نازل مي شود و حامل خبري از غيب است. پيام الهي را بيان مي كند؛ هر چند مأمور به دعوت و تبليغ علني نيست. «رسول» كسي است كه علاوه بر مقام نبوت، مأمور به دعوت و تبليغ به سوي آيين الهي است. رسالت، مقامي بالاتر از نبوت است. «نبي» كسي است كه در خواب مي بيند، او وحي الهي را از اين طريق دريافت مي كند و صداي (فرشته) را مي شنود، ولي فرشته وحي را نمي بيند. ولي «رسول» كسي است كه هم صدا را مي شنود و هم فرشته وحي را مي بيند و در خواب و بيداري با وحي در ارتباط است. (7)


با توجه به معناي لغوي اين دو، روشن مي شود كه بين آنها، در مفهوم، اشتراكي نيست. نبوت چه به معناي «رفعت» و چه به معناي «باخبر بودن» باشد، به مفهوم رسالت نيست. هر چند لازمه رسالت، كه داشتن پيامي از طرف خداوند است، اين است كه رسول از آن پيام، با خبر باشد. لذا مفهوم نبوت اعم از رسالت است. از نظر مصداق نيز با توجه به آيات و روايات، بين نبوت و رسالت، نسبت عموم و خصوص مطلق است. (8)


در ميان انبيا، رسول كسي است كه داراي رسالت خاصي باشد، گاه پيامبران به طور كلي به پرستش و اطاعت خدا و پيمودن راه حق كه همان راه بندگي خداوند است، دعوت مي كنند، ولي گاه پيام خاصي را از سوي خداوند، براي امت خويش به ارمغان مي آورند. بنابراين، به كسي كه پيام مخصوصي از طرف خداوند دارد، رسول مي گويند و از آن جهت كه به طور كلي، مردم را به راه حق فرا مي خواند، او را «نبي» مي نامند. (9)


از جمله نكاتي كه مي تواند دليلي بر عظمت پيامبر(ص) باشد، اين است كه خداوند او را با نام خطاب نكرده است، ولي انبياي ديگر را به اسم آنان، مورد خطاب قرار داده است. مانند: «يا موسي، يا داود و...» ولي درباره حضرت محمد(ص) مي فرمايد: «يا ايها النبي»، «يا ايها الرسول»؛ زيرا مقام رسول اعظم(ص) بالاترين مقامها است. لذا اين گونه با عظمت، مورد خطاب الهي قرار مي گيرد. (10)

5- عبد

اين صفت، در سوره هاي متعددي از قرآن كريم، آمده است. از جمله: انفال (آيه 41)، اسراء (آيه 1)، كهف (آيه 1)، فرقان (آيه 1) و... قرآن در ستايش انبيا، بعد از كلمه «عبد» و يا قبل از آن، نام خاص انبيا را مي برد؛ مانند: «عبدنا ايوب» و... ولي درباره پيامبرخاتم(ص)، اين كلمه همواره به صورت مطلق و بدون ذكر نام، يا قرينه ديگري، به كار رفته است. در قرآن كريم، در هيچ موردي: كلمه «عبد» بدون اسم يا قيد ذكر نشده است، جز در مورد پيامبرخاتم(ص). اين شيوه بيان، نشانگر عبد مطلق بودن پيامبر(ص) است. (11) عبد و بنده الهي بودن، از ارزشهاي والاي انساني است؛ بلكه والاترين ارزش انساني است. بندگي خداوند، زمينه ساز دريافت كمالات معنوي است. عبوديت، مقدمه پرواز و عروج است و بدون خروج از صفات رذيله و كسب صفات فضيلت، امكان ندارد. لذا كمال عبوديت، كه به مفهوم كمال رهايي از غير خداست، از مختصات پيامبر(ص) است.

6- خاتم النبيين

اين نام كه در سوره احزاب (آيه 40) آمده، از ريشه «ختم» به معني «پايان» گرفته شده است. «خاتم» چيزي است كه با آن پاي نامه ها، اسناد و دفاتر را مهر مي زدند. از آنجا كه مهر زدن در خاتمه و پايان، قرار مي گيرد، نام خاتم بر وسيله مهر زدن، گذارده شده است. اگر يكي از معاني خاتم، نگين انگشتر است، به خاطر اين است كه نقش مهرها را روي انگشترها نيز مي كندند و به وسيله آنها، نامه ها و رسايل را مهر مي زدند و يا به خاطر آن است كه كار گذاشتن نگين انگشتر، آخرين عملي است كه در ساختن انگشتر انجام مي گيرد و لذا اين اشكال شبهه افكنان كه پيامبر(ص) چون نگين انگشتري در ميان انبيا است، نه پايان بخش آنان، وارد نيست. (13)


در كتاب «التحقيق» آمده است: ختم يعني كامل شدن چيزي و به آخر و انتها رسيدن. نكته جالب اين كه در قرآن مجيد، ماده ختم و مشتقات آن، در هفت مورد ديگر به كار رفته است و بدون استثنا، به معني پايان دادن به چيزي و يا مهري كه در پايان مي زنند، آمده است و اين خود دلالت دارد كه آيه مورد بحث نيز، مفهومي جز اين ندارد كه پيامبرخاتم(ص) پايان بخش سلسله انبيا است و مهري است كه در پايان دفتر رسالت، خورده است. مانند: اليوم نختم علي افواههم و...؛ امروز (روز قيامت) مهر بر دهانشان مي نهيم و دستهاي آنها با ما سخن مي گويند. (14) و ختم ا... علي قلوبهم و علي سمعهم و...؛ خداوند بر دل ها و گوشهاي آنها (منافقان) مهر نهاده و بر چشمهاي آنها پرده اي است.(15)


در همين خصوص جابر از پيامبر(ص)، روايت مي كند: حضرت فرمودند: «مثل من در ميان پيامبران، همانند مردي فرزانه است كه ساختمان پرشكوهي را مي سازد و آن را كامل و جالب مي آرايد و تنها جاي يك خشت طلايي و گران بها را خالي مي گذارد، روشن است كه هر كسي به آن بناي پرشكوه و تماشايي وارد مي گردد، مي گويد: راستي چه كاخ پرشكوهي است، جز اينكه جاي يك خشت طلايي خالي است. آن گاه پيامبر گرامي(ص) فرمود: و من جايگاه آن خشت سرنوشت ساز و آخرين هستم و با آمدن من، براي رساندن آخرين و جاودانه ترين پيام الهي حلقه رسالت و پيامبري تكميل شد و رسالت پايان يافت.» (16)


در اين ميان ممكن است اين اشكال پيدا شود كه قرآن مي گويد: «پيامبر خاتم، پايان دهنده انبيا است، و نه پايان دهنده رسولان، لذا ممكن است سلسله انبيا با ظهور ايشان پايان يابد، ولي سلسله رسولان، پايان نيابد. جواب آن است كه با توجه به اينكه هر رسولي، نبي نيز هست، بنابراين اگر كسي خاتم انبيا باشد به طريق اولي، خاتم رسولان نيز هست.» (17)

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید