بخشی از مقاله
نماز ، غدیر و امام علی (ع)
تمام پديدههاى نظام هستى معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرينش آنها خالق قادرى است كه هستى از او نشأت گرفته است. همه موجودات از جمله انسان از فيض حق وجود يافتهاند. و نه تنها در مقام حدوث بلكه در مقام بقاء نيازمند و محتاج اويند.
يعنى خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلكه ربوبيت و سرپرستى آنها را نيز عهدهدار گشته است پس خدا هم خالق است و هم رب، و همه موجودات به خالقيت و ربوبيت او اعتراف دارند.
يسبح لله ما فى السموات وما فى الارض الملك القدوس العزيز الحيكم.
«تسبيح مىگويد خدا را آنچه در آسمانها و در زمين است آن پادشاه پاك عزيز حكيم را».
انسان كه اشرف كائنات است بر اساس فطرت به ربانيت او مقر و معترف است و هرگونه شرك را از او نفى مىكند و لازم است كه فقر خويش و غناى خالق، كوچكى خود و عظمت رب را اظهار نمايد و رمز نماز در همين است كه بنده اظهار عبوديت و بندگى نمايد. چنانچه در كلام گوهر بار امام رضا(عليه السلام) آمده است كه: علة الصلاةِ انَّها اقرارٌ بالربوبيّة لله ـ عزّ وجل ـ وخلعُ الانداد وقيامٌ بين يدى الجبّار جلّ جلاله بالذّل والمسكنة والخضوع والاعتراف.
«علت نماز اقرار به ربوبيت خدا و نفى هرگونه شريك براى او و ايستادن با خضوع و كوچكى و بيچارگى در پيشگاه خداست»(2).
از آن جهت كه آدمى مركّب از عقل و شهوت است و نيز در فرمان بردارى او هيچ گونه جبرى وجود ندارد بلكه با اختيار زندگى مىكند قطعاً داراى معاصى و گناهان هم هست پنج بار ايستادن در مقابل خداوند در حال نماز به معناى اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت در مقام عمل است.
پس «نماز، ايستادن با اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان پيشين و نهادن صورت بر زمين پنج نوبت در شبانه روز با عظمت خدا، همراه است».
و چون هواى نفس هر لحظه او را به غفلت و سركشى سوق مىدهد و به غرور و خود خواهى دعوت مىكند و به افزون طلبى و تماميت خواهى فرا مىخواند بايد در مقابل آن، عاملى باشد بسيار قوى و نيرومند كه جلوى اين رذايل را سد نموده و او را به سمت عزت و عظمت انسانى سوق دهد كه آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از ذمائم اخلاقى است.
چنانچه در حديث آمده است كه «نماز موجب ياد خدا و دورى از غفلت و سركشى و باعث خشوع، فروتنى و خواهان طلب افزايش معنوى و مادى است».
و چون در سرشت آدمى نسيان و فراموشى عجين است هر لحظه بيم آن مىرود كه انسان خود و آفريدگارش را به باده نسيان و فراموشى سپرده و طغيان و سركشى را پيشه خود سازد و عمرى را در حيوانيت و پستى
سپرى سازد و كمال و انسانيت خويش را در حيات حيوانى ببيند اينجاست كه: «نماز او را به مداومت بر ذكر خدا در شب و روز بر مىانگيزاند تا بنده، مولى و مدبر و آفريدگار خود را فراموش نكند چرا كه فراموشكارى، باعث طغيان و سركشى خواهد بود»(1).
وبالاخره اينكه فلسفه نماز، حضور در پيشگاه ربوبى و اظهار بندگى و عبوديت و اقرار به ربوبيت پروردگار و جاودانگى بر آن ذاتى است كه موجب مىشود بنده در پى اصلاح و سعادت خويش برآيد و به كمال انسانى خود دست يابد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به ياد خداست و همين حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهىها و تاريكىها او را مانع مىشود».
فلسفه قبله
حالت نماز از بهترين حالات روحانى و معنوى انسان در تمام لحظات عمرش بحساب مىآيد بنده خود را به تمام معنى آماده مىسازد تا با معبود خويش سخن بگويد. عبد وقتى در مقابل معبود خويش قرار مىگيرد و مهياى سخن گفتن با او مىگردد احساس مىكند كه بايد آدابى را درنظر بگيرد و با حفظ آن آداب با او سخن بگويد چنانچه در عرف اجتماعى هم چنين است.
يكى از آداب اين حالت معنوى و ملكوتى، قيام در مقابل كعبه است، محلّى كه جلوهاى از حق در آن تجلّى يافت و نمونهاى از تصوير كعبه حق در بيت المعمور در اين سراى مادى در آن مكان ظهور يافت. لذا فرمان رسيد به آنان كه مىخواهند از دنيّت دنيا اِدبار نموده و قلب خويش را از همه امور سرگرم كننده آن بازداشته و با انقطاع از ملعبههاى خلق وصال به حق پيدا نمايند به قبله اقبال نمايند تا شايد بدان واسطه نورانيت قلبشان به وجود جسمانى و مادى آنان تسرّى يافته و قدرت حق را با خلافتى كه از قِبَل او بعهده دارند در زمين ظاهر سازند. چنانچه از امام صادق(عليه السلام) منقول است كه فرمودند: «هرگاه براى نمازى رو به قبله ايستادى از دنيا و آنچه در آن است و مردم و آنچه در آنند مأيوس باش و قلبت را از هر چيز كه تو را از خدا غافل مىكند خالى كن و با چشم دل عظمت خدا را نظاره كن»(1).
و قيام مقابل كعبه در حال نماز بايد يادآور ايستادن انسان در مقابل عظمت الهىاذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمان بوجهه لا إله غيره.
«آنگاه كه نمازگزار روى به قبله مىايستد روى به آن خدايى ايستاده است كه جز او خدايى نيست»(2).
در واقع رو كردن به قبله به معناى بردن دل بدانجاست يعنى سپردن دل به صاحبدل است كه گناه را از او باز دارد و در مسير كمال سير دهد بنابر اين استقبال ظاهرى به كعبه بايد با توجه باطنى بدان همراه باشد والاّ نماز، او را سودى نبخشد. «حاتم اصم را از نمازش پرسيدند در جواب گفت: چون وقت نماز آيد وضو سازم و به موضع نماز روم پس براى نماز كعبه را در ميان دو ابروى خود فرض مىكنم و صراط را زير دو قدم خود و بهشت را بر راست و آتش را از چپ و ملك الموت را پشت سر و آن نماز را آخرين نماز خود پندارم و با خوف و رجا، با خضوع و خشوع و اخلاص آن را انجام دهم»(1).
پس استقبال به قبله در حال نماز به معناى استدبار دل از غير خداست. و اعراض از قبله به معناى استقبال به غير اوست. و به همين خاطر توجه به قبله در نماز از واجبات شمرده شده و روى گردانى از آن از محرمات به حساب آمده چنانچه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمودند: «آيا آن كس كه در نماز صورتش را از قبله بر مىگرداند نمىترسد از اينكه خداوند او را مسخ نمايد و صورتش را مبدّل به صورت حمار كند».
سرّ الله اكبر
گفتن تكبير به معناى ورود در حريم معنوى نماز است و با تعظيم و تكبير در شروع نماز خداوند او را تكريم و تعظيم نمايد و او را نزد بندگان ديگرش بزرگ بدارد چون او با بيان الله اكبر نه تنها خالق خويش را بزرگتر دانسته بلكه از او نفى شرك نموده است. و اين مضمون كلام گوهر بار امام حسن عسكرى(عليه السلام) است كه فرمودند: «هنگامى كه نمازگزار دو دستش را جهت گفتن الله اكبر بالا برد و ثناى خدا گويد خداى تعالى به ملائكه خود چنين فرمايد: اى عبادت كنندگان من آيا نمىبينيد بندهام را كه چگونه مرا بزرگ و عظيم شمرد و از شريك و تشبيه و نظير پاك دانست و دستش را بلند كرد و دورى جست از گفتههاى دشمنان من كه براى من شريك قائلند شما را شاهد مىگيرم به درستى كه به زودى من او را در دار جلالم بزرگ و عظيم خواهم كرد و پاك مىگردانم او را در پاكيزگى دار كرامتم و او را از گناهان پاك مىسازم و از عذاب جهنّم و آتش آن او را حفظ مىكنم»(1).
و شايد سرّ بالا بردن دستان به هنگام تكبير (الله اكبر) نفى همه امور دنيوى و قدرتهاى پوشالى و يا نفى همه اوصاف مادى از اوست. چنانچه از على(عليه السلام) منقول است كه فرمودند: وجه ديگر «الله اكبر» اين است كه كيفيت و چگونگى را از او نفى مىكند گويى اذان گوينده مىگويد: خداوند والاتر از آن است كه وصف كنندگان صفت او را ادراك كنند»(2).
گفته مىشود همين كه وقتى بندهاى تكبيره الاحرام نماز را بگويد خداوند به او توجه كند و فرشتهاى را مأمور كند كه ثواب همه اجزاى نماز را به دست او سپارد و او را نزد خود عزيز دارد و مشمول عزت خود گرداند و در قلب او اثر كبريائى خويش را نمايان سازد اگر ذكر تكبير او از روى صدق و صفا باشد.
ولى اگر در قلب او چيزى باشد كه از حقيقت معناى تكبير بازش دارد خداوند او را از حلاوت و شيرينى ياد خود محرومش سازد و از قرب به خود و شادمانى مناجات محجوب سازد. امام صادق(عليه السلام) را در اين باره كلام زيبائى است كه فرموده ايشان چنين است: «پس به هنگام نماز دل خود را بيازماى اگر شيرينى نماز را و در عمق جان، سرور و بهجت آن را
مىيابى و دلت از راز و نياز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مىبرد بدان كه خداوند، تو را در تكبيرى كه بر زبان راندهاى تصديق فرموده است و گر نه بدان فقدان لذّت مناجات و محروميت از شيرينى عبادت دليل بر اين است كه خداوند تو را در گفتن تكبيرات دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است».
و اينكه چرا گفتن هفت تكبير در ابتداى نماز داراى ثواب و فضيلت است هشام بن حكم گويد از امام موسى كاظم(عليه السلام) پرسيدم امام در پاسخ فرمودند: «اى هشام خدا آسمانها را هفت، زمين را هفت و حجابها را هفتگانه آفريد پس چون پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را به معراج برد و قرب او به پروردگارش به اندازه فاصله دو كمان يا نزديكتر شد يك حجاب از حجابهايش برداشته شد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) تكبير گفت و آغاز نمود به گفتن كلمات افتتاحيه نماز، پس چون حجاب دوم برايش برداشته شد تكبير گفت و به همين منوال گذشت تا به هفت حجاب رسيد پس آن جناب هفتتكبير گفت بدين علت براى افتتاح نماز هفت تكبير گفته مىشود».
نماز و تأثير آن در زندگي فردي و اجتماعي
در دنياي مادي و ماشيني امروز، همه به دنبال پيشرفت و ترقي هستند و هر روز براي دستيابي به امكانات بهتر و جديدتر تلاش مي كنند، تا از رفاه بيشتري برخوردار شوند. اين همه اختراع و اكتشاف به خاطر راحتي و تأمين نيازهاي جسمي انسان است. آيا درميان اين همه رفاه اهميتي هم به غذاي روح بشر داده شده است؟
اصلا غذاي روح انسان چيست؟
هدف از آفرينش موجودات عبادت است. حال عبادت چيست؟ تمامي كارها و اعمالي را كه ما انجام مي دهيم اگر براي رضاي خدا باشد، عبادت محسوب مي شود. چرا كه آن چيزي كه يك امر را عبادت مي كند آن است كه با انگيزه و نيت پاك و مقدس انجام شود و به تعبير قرآن رنگ خدايي داشته باشد و عبادت نيز خود شامل درجه هاي مختلفي مي باشد كه نماز عاليترين نوع آن محسوب مي شود زيرا نماز تنها عبادتي است كه انسان هر روز موظف به انجام آن است و به ماه و فصل و شرايط خاصي وابسته نيست و اين عبادت اثرات مختلفي را براي انسان در زندگي فردي و اجتماعي به همراه دارد ازجمله اينكه: عامل نزديكي به خداوند و بازدارنده از گناه و دوري از شيطان است، زيرا نمازي كه در اول وقت باشد و تمام شرايط آن به جا و با حضور قلب ادا شود باعث مي شود انسان ازدرون و برون درمقابل خطرات شيطان حفظ شود؛ دوم: نماز عامل پاكي جسم و روح انسان است زيرا روح انسان نيز درميدان زندگي روزانه درمعرض آلودگي هاي زيادي مانند هوسها، خودخواهيها، غرور، تكبر و كينه و حسد قراردارد سوم: نماز، تمرين وظيفه شناسي و قبول مسئوليت پذيري است و مانعي دربرابر بي بندوباري و سهل انگاري نسبت به وظايف و كمكي به پيشرفت در زندگي مي باشد چهارم: نماز وسيله اي براي حفظ تعادل فرد در مقابل سختيها و نعمتها مي باشد. اين عامل سازنده ايستادگي و مقاومت انسان را در فراز و نشيب زندگي حفظ كرده و باعث مي شود كه فرد دربرابر هرگونه سختي و رنجي نلغزد و درهنگام سختيها به خدا توكل كند و او را تكيه گاه امني براي خود بداند زيرا نماز عاليترين مهم ترين وسيله استعانت و ياري جستن ازخداوند است كه در مواقع سختي و براي رفع پريشاني و نگراني سفارش شده است. از ديگر فوايد نماز، كبرزدايي است، حضرت علي(ع) درنهج البلاغه نماز را عامل تنزيه و تزكيه از كبر و خود بزرگ بيني معرفي مي فرمايند و مي گويند: خداوند حكيم، نماز را براي پاكسازي و جداسازي انسان از بيماري كبر و خودستايي مقرر فرموده است.
نماز عامل بازدارنده از گناه و شهوت است زيرا نماز واقعي انسان را از زشتيها و منكرات باز مي دارد و باعث مي شود كه انسان در موقع نماز از هرگونه بي عفتي پاك باشد و روحش نيز مانند جسمش طاهر شود.
نماز نوعي تمرين بدني يا ورزش است كه انسان را شاداب و سرحال مي كند و باعث مي شود كه تنبلي و كسالت از او دور شود و انسان با نشاط بيشتري به كار و فعاليت بپردازد.
يكي از اثرات اجتماعي نماز ترس از عذاب قيامت است زيرا يادآور معاد و روز محشر است و درنتيجه سبب مي شود تا انسان مواظب رفتار و اعمال خود باشد چرا كه خود را درپيشگاه خداوند مسئول مي داند نماز، وسيله ارتباط خالق با مخلوق و به منزله پلي براي رسيدن به خداوند است و مشوقي براي انفاق كردن اموال به ديگران به اين ترتيب، افراد هم ارتباطشان را با خدا حفظ مي كنند و هم پيوندشان را با مخلوق، خداوند دراين زمينه مي فرمايد «قل لعبادي الذين امنوا يقيموا الصلاه و ينفقوا مما رزقناهم سراً و علانيه» به بندگان من كه ايمان آورده اند بگو نماز را به پا دارند و از آنچه به آنان روزي داده ايم در پنهان و آشكار انفاق كنند. يكي ديگر از رموز نماز اين است كه خودبيني و غرور را درهم مي شكند و به انسان درس تواضع و خشوع دربرابر خداوند و همينطور در زندگي مي دهد نماز علاوه بر ايجاد خضوع و خشوع يك نوع تمرين جهاداست جهاد انسان با نفس خود. و بالاترين امر به معروف و نهي از منكر مي باشد. نماز، استحكام بخش ارزشها و جلوگيري از فروپاشي شخصيت افراد و اعضاء يك جامعه مي باشد. چرا كه اگر افراد جامعه سست و بي مسئوليت باشند، اجتماع آنها نيز متزلزل خواهدشد.
خلاصه: نماز، عبادتي انسان ساز، وسيله اي براي وسعت رزق، شفاي بيماريها، سهولت در امور زندگي و معيشت و دفع بلاها و خطرات است.
تآثير نماز بر اعتياد
حديث از امام صادق (ع):
اي انسان ، تو طبيب خويشتن هستي ، هم دردها براي تو بيان شده است و هم به دواي آن دردخها راهنمايي شده اي
اعتياد بلاي سياه و خانمان سوز . بشري در عصر بيگانگي از خود است . دامنه ابتلاء به اعتياد از وابستگي به مشروبات مرگبار الكي در كشورهاي غربي ( الكليسم ) گرفته تا اعتياد به مواد افيوني كه بدبختانه هنوز گريبانگير جامعه مسلمانان ماست گسترده است .
گويي ، انسان امروزي براي گم كردن خود و فرار از اضطرابها و افسردگيهاي خويش راهي جز وابستگي به صدها نوع ماده روانگردان پيدا نكرده است . حال آن كه اگر به مجموع تعداد معتادان به الك و مواد مخدر در سراسر جهان ، شمار كساني كه به لهو و لعب هاي ديگر از جمله قمار و انحرافات جنسي و ... اعتياد دارند را اضافه كينم ، به آمار تكان دهنده و وحشتناكي خواهيم رسيد كه خبر از افول دردناك ستاره انسانيت مي دهد .
با اين كه فجايع ناشي از اعتياد از جنبه هاي مختلف فرهنگي ، اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و ... قابل بررسي است . اما تنها در بعد پزشكي قضيه مي توان به اين نكته اشاره كرد كه هر سال بخش عضيمي از توان پزكشي و روانپزشكي كشورها ، مصروف درمان عوارض جسمي و رواني متعدد معتادان و تأثيرات شومي كه خواه ناخواه بر اعضاي خانواده شخص معتاد وارد ميشود ، مي گردد.
هر چند علتهاي مختلفي در ابتلاي به اعتياد مطرح شده است . اما بيشتر تحذير روان و تجربه تغيير حالات رواني ناشي از خود مي گريزد و دچار خود فراموشي مي شود و اين برعكس جريان مقتدر خودشناسي و معرفت النفس موجود در تعاليم نماز است . نمازگران با تكرار دائم آيات هفتگانه سوره حمد ( سبع المثاني ) كه چون حلقه هاي به هم متصل ، هر كدام راهگشاي بعدي مي باشد . پيوسته سرنوشت خود را مرور مي كنند و در مسير خودشناسي و خود باوري گام بر مي دارند و با اعتقاد به اياك نعبد و اياك نستعين از هيچ چيز جز خدا براي التيام دردرهاي خويش ياري نمي جويند .
و اين گونه ايت كه نماز حقيقي تيشه بر ريشه اعتياد مي زند و به قول انديشمند شهيد و استاد بزرگ مطهري (ره) :
راز اين كه اكثر جاني هاي دينا معتاد بع يك سلسله سرگرميهاي خيلي شديد از قبيل مصرف ترياك و هرودين و مشروبات الكي و قمار هستند، اين است كه مي خواهند از خودشان فرار كنند . مثل اين مه دورنشان پر از مار و پر از عقرب است و دايم او را مي گزند و اين اعتياد ها مانند مرفيني است كه به انساني كه از شدت درد مي ناليد تزريق مي كنند ، تا درد را احساس نكند ، اين بدبختي بزرگي است كه انسان نتواند خودش را آنچنان بسازد تا بتواند با خودش خلوت كند .
برعكس بيشتر اهل صلاح و تقوي و اخلاق ( نمازگزاران ) و آنهايي كه نداي وجدانشان را هميشه مي شنوند ، معتاد به اينها نيستند و از هز چند كه آنها را از خودشان منصرف مي كند ، فرار مي كنند ، دلشان مي خواهد ، خودشان ياشند و در خودشان فكر كنند . چون عالم درونشان از عالم بيرونشان واقعا سالم تر است .
تأثير نماز بر وسواس هاي فكري
حديث از امام صادق (ع) :
شيطان ، به وسيله وسواس نمي تواند بر ضرر بنده خدا كاري بكند ، مگر آن كه بنده از ياد خدا اعراض كرده باد.
وسواس از قديمي ترين اختلالات شناخته شده رواني است كه بين مردم از شيوع نسبتا بالايي( حدود دو درصد جامعه ) برخوردار است وسواس را امروزه در دو عنوان كلي وسواس فكري ( مانند احتياط يا تنفر مروبط به ترشحات و مواد دفعي بدن ، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناك مثل آتش سوزي و مرگ و ... ) و وسواس عملي ( مانند شست و شوي دست ، استحمام ، آرايش مفرط ، امتحان دردها و قفلها ، مرتب و منظم كردن ، احتكار و جمع آوري و .....) طبقه بندي مي كنند.
موضوع سخن امروز ما وسواس فكري است كه مي تواند مشكلات متعدد و مسايل آزاردهنده بسياري را براي شخص مبتلا و اطرافيانش به همراه داشته باشد . در اين حالت شخص مبتلا ممكن است تصاويري ذهني به شكل صحنه هاي وحشتناك و ناراحت كننده بسياري داشته باشد كه هر چه بيماري سعي در مقاومت در مقابل آنها دارد ، نمي تواند از آنها خلاص شود اين وسوسه فكري از موضوعات بسيار كلي مانند سوال ذهني درباره اينكه : چه كسي خدا را آفريده ؟ هدف از زندگي چيست ؟
و گرفته تا افكار گناه آلوده جنسي و ترسهاي مرضي و ..... متفاوت است و تقريبا همه اين افكاتر بيمار را در وضعيت وحشتناكي قرار مي دهند .
اما درست برخلاف آنچه كه در مورد شخصيتهايي مثل جاني باني يان ( خطيب و مؤلف انگليسي در قرن هفدهم ( كه به شدت از افكار وسواسي در ارتباط با خدا و مذهب رتج مي برد ، به نظر مي رسد ، مذهب و شكوهمندترين جلوه آن يعني نماز مي توانند در زدودن وسواس فكري نقش بسيار مهمي بازي كننند.
گواه اين موضوع نيز يادآوري اين مساله است كه در منابع اسلامي و وسواس پديده شناخته شده ايست و به آن به عنوان وسوسه اي از سوي شيطان اشاره مي شود . به عنوان مثال در كتاب اصول كافي ( باب عقل و جهل ) آمده است : در نزد امام صادق (ع) شخصي را به عقل و درايت نام بردند و گفتند او وسواس دارد ، حضرت فرمود : چگونه عاقل است كه شبطان را اطاعت مي كند؟
در اين مورد حتي منابع اسلامي از قول معصومين (ع) روشهاي متعددي را براي پيشگيري و درمان وسواس پيشنهاد كرده اند ، كهاز آن جمله بهره از ادعيه و اذكار خاصي از جمله (لا اله الاا..) و ( لا حول و لا قوة الابا ...) مي باشد كه در حقيقت ماحصل همه آن روشها را مي توان در ذكر خدا خلاصه كرد .
در منابع علمي جديد ، براي متوقف كردن افكار وسواسي ، علاوه بر درمانهاي دارويي و حاي قبل از آن درمانها ، از روشهاي خاصي استفاده مي شود كه مهمترين آنها روش توقيف فكر نام دادر بدين ترتيب است كه از بيمار خواسته مي شود كه به طور عمد افكار وسواسي خود را آزاد بگذارد و در اين بين ناگهان درمانگر با صداي بلند و بيزار كننده ، فرياد مي زند : ايست !؟! به نظر مي رسد اين عمل جريان فكر وسواسي را متوقف مي كند .
با اين وصف برخي از اذكار و اوجهات حين نماز نه تنها به اين قبيل روشها قابل مقايسه است ، بلكه بسيار مؤثر تر به نظر مي رسد.
استفاده زبان و ذهن از ذكر غير المغضوب عليهم و الضالين كه جدايي راه مومن را از ابليس و شيطان نشان مي دهد دست كم ده بار ، طي نمازهاي يوميه و فيض بردن از سورهمباركه ناس بعد از حمد ، بخصوص توجه آيات شريفه من شر وسواس الخناس الذي يوسوس في الصدور الناس به عنوان عواملي قدرتمند در توقف افكار وسواسي مطرحند .
همان طور كه اشاره شد ائمه معصوم (ع) كه پزشكان حقيقي بشرند ، براي دوري از وسواس ذكر خدا را پيشنهاد كرده اند و اين فرمان الهي است كه براي ذكر من نماز را به پا داريد (اقم الصلوة لذكري ) .
تأثير نماز بر شيوع خودكشي
( و استعينوا بالصبر و الصلوة....)
سوره مباركه بقره آيات شريف 45 و 153
قدمت خودكشي به اندازه خود انسان است . در سراسر تاريخ مكتوب بشر ، به اقدام انسان براي از ميان بردن
خود اشاره شده است كه از آن جمله مي توان به داستان خودكشي آژاكس درايليا هومر اشاره كرد
تقريبا هيچ جامغعه اي را نمي توان يافت كه اقدام به خودكشي در آن بوقوع نپيوندد . توجه كنيد كه اقدام به خودكششي موفق تا حدودي متفاوت است ، بعنوان مثال ثابت شده است كه خودكشي هاي جدي و مصمم كه معمولا از روشهاي جدي و خشونت آميز ( مثل پرت كردن خود از ساختمانهاي مرتفع ، پريدن زير قطار ، حلق آويز كدن ، بريدن رگ يا استفاده از گلوله و ....) صورت مي گيرد ، عمدتا در مردها و در سنين بالا و با موفقيت بوقوع مي پيوندد .
در عوض اقدام به خودكشي به شيو.ه تهديد آميز يا نمايشي و با استفاده از روشهاي كم خطر تر مثل مصرف دارو ، بيشتر در خانمها و در سنين جواني شايع است و كمتر به موفقيت مي انجامد . هر چند كه در موارد تهديد و اقدام نمايشي يه خودكشي نيز بايد مساله را كاملا جدي گرفت . چرا كه 70 تا 80 درصد كساني كه خودكشي موفق مي كنند ، قبلا نيت خود را با كسي در ميان گذاشتند كه البته مورد توجه قرار نگرفته است .
در هر صورت آن چه كه براي ما مهم است ، دلايل اقدام به خودكشي يا خودكشي موفق است كه عمدتا به سه گرئه تقسيم مي شوند :
1- زمينه هاي رواني 2- زمينه هاي اجتماعي 3- بحرانهاي شخصي و اتفاقاتي كه ايجائ فشار رواني مي كنند.
درباره زمينه رواني ، يك بررسي آماري در آمريكا پيرامون خودكشي نشان داده است كه : 72 درصد خودكشي هاي موفق به علت بيماريهاي افسردگي ، 13 درصد به علت مي بارگي ( الكليسم ) ، 8 درصد به علت ساير بماريهاي رواني و 7 درصد بدون هيج زمينه قبلي يا بيماري رواني خاص بوقوع پيوسته اند. بررسيهاي مشابه وجود اختلالات شخصيت توأم با اعتياد به الكل ويا مواد مخدر را در اقدام كنندگان به خودكشي و كساني كه موفق به خودكشي مي شوند نشان ميدهد .
اما از جمله زمينه هاي اجتماعي موثر در خودكشي ، به انزواي اجتماعي (ناشي از پيري ، بازنشستگي ، تغيير منزل و گسستن پيوند از خانواده و ....) اشاره شد ه است . بعنوان مثال آسيب پذيري گروه مردان پيري شناحته شده اند كه بر اثر بازنشستگي از كار و تقليل روابط اجتماعي و كم شدن يا از دست دادن درآمد در آنها باعث ايجاد احساس از دست دادن موقعيت در جامعه و فقدان هدف در زندگي فردي شده است كه احساس از دست دادن موقعيت در جامعه و فقدان هدف در زندگ فردي شده است كه ممكن است منجر به احساس بي ارزشي و افسردگي گردد و در نهايت به خودكشي منجر شود .
در ميان بحرانهالي شخصي ( سومين گروه) نيز فشارهاي رواني ناشي از داغديدگي ، فشار مالي و قانوني و وجود بيماري در خانواده حائز اهميت يشتري شناخته شده اند .
با مرور كلي و گذرايي كه بر عوامل ايجاد خودكشي انجام داديم ، نقش نماز در تخفيف يا از بين بردن كامل هر يك از عوامل بررسي است . درباره تأثير ايمان و نماز بر زمينه هاي رواني ، مي توانيم به تأثير عمده نماز در زدودن افسردگي و ايجاد اميد و انگيزه زندگي در افراد اشاره نمود و اين غير از عوامل دروني و ناقل هاي عصبي شيميايي ضد افسردگي است كه توسط نماز فعال مي شود و ما در نكته دوم از اين مجموعه مقالات بدان اشاره نموده ايم .
بعلاوه واضح است كه نمازگزار واقعي را با مي و افيون ( كه عوامل محرك ديگري در تحريك به خودكشي هستند ) ، ميانه اي نيست . در مورد تأثير نماز بر رفع اختلالات شخصيت نيز در آينده طي چند نكته سخن خواهيم گقت .
اما در زمينه هاي اجتماعي از جمله انزواي سالخوردگان نيز تأثير نماز نمود بارزي دارد ، ديدگاه معنوي و آخرت گراي نمازگزار سبب مي شود ، كه به دوران پيري خويش ، بعنوان فرصتي از آخرين فرصتها براي تجديد ميثاق با پروردگار خويش و توبه و رهايي از گناهان بنگرد و درست به همين دليل است كه پاي ثابت مسجدهاي ما را پيرا ن و خردمندان تشكيل مي دهند .
گو اين كه جامعه اسلامي و نمازگزار روابط توأم با احترام و ارزش را با اين گروه افراد بواسطه سابقه اسلامشان از ضروريات مي داند .
اما در بعد بحرانها شخصي ، مثلا در مورد داغديدگي ، باز هم ديدگاه معادنگر و تكرار مالك يوم الدين توسط نمازگزار او را ب طور كلي ، حتي از فكر خودكشي نيز دور مي سازد . چرا كه ديدگاه معادنگر نمازگزار سخن مولاي متقيان جهان حضرت علي (ع) را به ياد مي آورد كه فرمودند : گمان كنيد اين شخصي كه مرده است ، به مسافرتي دور و دراز رفته است و اگر روزي او از سفر باز نگردد ، شما براي ديدارش به همان سفر دور و دراز خواهيد رفت .
به اين ترتيب واكنش نشان دادن در مقابل داغديدگي و ساير بحرانهاي شخصي ، آن هم به شكل خودكشي در مورد مشلمان نمازگزار به كلي بعيد به نظر مي رسد . بخصوص كه صبر و صلوة قدرتمندترين دستاويز هاي انسان در بحرانهاي زندگي ، به حساب مي آيند . به قول رهبر عظيم الشأن انقلاب : انسان در هر شرايطي به نماز محتاج است و در عرصه هاي خطر محتاج تر .
تأثير نماز بر انحرافات جنسي
ان الصلوة تنهي عن الفحشا و المنكر
سوره ملاركه عنكبوت آيه 45
انحرافات جنسي از دردناك ترين مشكلات بشر د آستانه قرن بيست و يكم است . بررسيهاي كينزي در سال 1948 نشان داد كه از هر 100 مرد آمريكايي 4 مرد منحصرا همجنس خواه هستند ، يعني كوچكترين تمايلي به جنس مخالف ندارند !؟!
اين در حاليست كه گروههاي پر تعداد ديگري از اين 100 نفر ، همجنس را بر غير همجنس ترجيح مي دهند يا تفاوتي بين همجنس و غير همجنس برايشان نيست و يا با اين كه به غير همجنس متماليند ، بطور اتفاقي يا بيش از اتفاقي همجنس بازي نيز مي كنند . بدين ترتيب اين آمار نشان مي دهد ، بيش از 3/1 مردان آمريكايي بعد از سالهاي بلوغ خود همجنسي بازي كرده اند و حداقل نصف اين آمار در مورد زنان آمريكايي نيز صادق است .
تازه اين آمار مربوط به زماني است كه تفسير غلط از تظريات فرويد و انحرافات از آن ، گسترش چنداني پيدا
نكرده است . بديهي است پس از گذشت چند دهه بايد هم همجنس بازها به جايي رسيد باشند كه در پارلمان
آمريكا براي خود نماينده ها داشته باشند و كميسيون ها تشكيل دهند.
جالب اينجاست كه برخي منابع علمي روانپزشكي ، حتي اين تمايل را در برخي كاملا بهنجار و در افراد طبيعي با شخصيت پايدار و عاري از هر گونه نشانه رواني و با انطباق خوب از نظر اجتماعي توصيف كرده اند ! با اين اوصاف اگر همجنس بازي و لواط انحراف جنسي نيست ، مي توان حدس زد ، كه انحرافات جنسي در قاموس غرب ديگر چه واويلايي است !؟!
بچه بازي ، نمايش اعضاي جنسي ، ساديسم و مازوحيسم جنسي ، مبدل پوشي، خود ارضايي، نظر بازي ، حيوان پرستي ، مرده پرستي و نمونه هاي بسيار متعدد ديگري كه قداست قلم مانع از توصيف آنهاست ، همگي نمونه هايي از مهار گسيختگي و سقوط فاجعه آميز غرب در قهقراي فساد و فحشاء به شمار مي آيند .
بدين ترتيب انحرافات جنسي صرفنظر از مشكلات اجتماعي ، فرهنگي ، خانوادگي و ... كه ايجاد مي كنند تنها در بعد پزشكي و آن هم جداي از نتايجي كه در بروز بيماريهاي جسمي مانند بيماريهاي مقاربتي بر جاي مي
گذارند ، به خودي خود ، از بزرگترين مشكلات پزشكي بشر امروز به حساب مي آيند.
اين در حاليست كه در جوامع اسلامي ، قرنهاست كه نماز فعالانه و مقتدرانه بسان يك منجي از هر حيث قابل اطمينان ، دامان مدد جويندگان از خويش را از هر گونه فحشاء و انحراف جنسي پاك و مصون داشته است .
آيين اسلام با ترغيب هايي متعدد به امر ازدواج و بخصوص با وضع قانون مقدس و درخشان ازدواج موقت ( كه با توجه آنكه از موارد اساسي اختلاف شيعه و سني است ، در كشور شيعه مذهب ما نيز بسان ممالك اهل سنت به فراموشي محض سپرده شده است ) از هر جهت انسان را براي ارضاي غريزه نيرومند جنسي ، از طريق مشروع راهنمائي مي كند . آيات متعدد سوره هاي نور ، احزاب ، بقره ؤ نساء و ... بهترين گواه براي اين موضوع است .
اما علاوه بر تحريك همه جانبه اسلام براي ازدواج و حتي سهل نمود آن مثلا با وضع قانون متعه ( براي ريشه كردن كردن موانع اقتصادي ازدواج ) و علاوه بر مجازاتهاي سختي كه براي منحرفين جنسي در نظر گرفته شده است ، ساير قانونهاي اسلامي به گونه اي ارايه شده اند كه چنانچه حتي شخصي بدلايل از ازدواج بازماند ، هرگز به فساد و انجراف آلوده نشود و در رأس اين قانونها ،فريضه نوراني نماز است .
نمازگزار بامداد از نماز توانايي كنترل غرايز خود را افزوني مي بخشد و آتش سوزاننده و پر لهيب فحشاء كه چه بسا ممكن است به انحراف جنسي ييانجامد را به آب عفاف ، سرچشمه گرفته از نماز خاموش مي كند .
تأثير نماز بر احساس امنيت رواني
پس كداميك از دو دسته مردم سزاوار به امنيت اند (بگوييد ) اگر مي دانيد ! ( بگو ) : كساني كه ايمان آورده اند
و ايمان خود را به ستم نياميخته اند
سوره مباركه انعام – آيه شريفه 82)
هر چند كه در پزشكي و زيست شناسي امروزي واژه استرس به معني هاي متفاوتي به كار مي رود ، اما براساس تعريف هانس سليه ( روانشناس مشهور ) استرس در پزشكي و روانپزشكي معمولا اشاره به موقعيت هاي رواني و اجتماعي متنوعي دارد مه قادر به ايجاد بيماريهاي جسمي و رواني و ساير اختلالات رفتاري است .
مطالعات هاروي برنر ( محقق برجسته استرس ) نشان مي دهد كه آمار مرگ و مير ، بيماريهاي جسمي ، خود كشي و ديگر كشي ، پذيرش بمارسنهاي رواني و زندانها و .... در ميان افرادي كه در معرض استرس هاي گوناگون بوده اند ، به مراتب بيشتر از افراد عادي است .
از آنجا كه زندگي انسانها در عصر حاضر ، با استرس هاي بسيار متعدد و گوناگوني همراه شده است و با توجه به اين كه لازمه زبستم و تداوم زندگي سازش پذيري و مقاومت در برابر استرس ها افزايش بخشند و احساس آرامش و امنيت رواني را دروجود او حكمفرما سازند، بوضوح احساس مي شود .
چنانچه با دقت كافي و استناد به شواهد آماري به مكانهايي كه استرس هاي متعدد زندگي كار افراد را بدانجا مي كشاند ( مكانهايي مثل مطب پزشكان ، بيمارستانهاي جسمي و رواني ، قبرستان جوانمرگ ها !؟! ، زندانها و .... ) سري بزنيم متوجه مي شويم كه تعداد مذهبي ها ، در مقايسه با غير مذهبي هاي حاضر در اين قبيل جاها بسيار متفاوت است .
بعنوان مثال در كشورخودمان 90 % محكومان زندانها را افراد بي نماز تشكيل مي دهند .. يا مثلا آمار بيماران بستري در بيمارستانها كه با نماز بيگانه اند به طرز باورنكردني بيش از اشخاص مقيد به نماز است .
اين موضوع نه فقط در كشورهاي مسلمان ، بلكه در سرتاسر جهان عموميت دارد . بعنوان مثال : بررسي جوامع هوتري در آمريكاي شمالي حاكي از آن بود كه بروز اختلال رواني در آنها كمتر از ساير افراد جامعه است . جوامع هوتري نسبتا پايدار و منزوي هستند و در شرايط آرام كشاورزي و با عقاد ديني استوار زندگي مي كنند .
بدين ترتيب مي توان با فيلسوف بزرگ قرن اخير ليمان هم عقيده بود ، آنجا كه گفته است : دين مذهب در زندگي به انسان اطمينان و تكيه گاه روحي مي بخشد .
با اين اوصاف نماز بعنوان برجسته ترين چهره ايمان نقش بزرگي در ايجاد امنيت رواني و تواني مقابله با استرس ها در انسان ايفا مي كند و اگر به ياد آوريم كه بيش از 60 % مراجعه كنندگان به بيمارستانها ي عمومي ، در واقع از يك مشكل رواني رنج مي برند و بيماريهاي ( روان تني ) در طب نوين روز به روز جايگاه مهمتري پيدا مي كنند ، مي توانيم از دريچه تازه اي از نقش نماز در بيماريهاي جسمي سخن بگوييم .
پس با اين ديدگاه ؤ در چند شماره آينه به بررسي تأثيرات نماز بر برخي اختلالات مورد بحث در طب روان تني خواهيم پرداخت .
تأثير نماز بر ثبات شخصيت
ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا پروردگارا ! صبر و شكيبايي را بر ما فرو ريز و قدمهايمان را ( در زندگي ) ثابت و پايدار نما
(سوره مباركه بقره – آيه شريفه 250 )
شخصيت در تعريف روانشناسي و روانپزشكي ، معرف مجموعه اي از صفات رفتارها ، افكار و تمايلات عاطفي و هيجاني هر فرد مي باشد ، كه او را از ديگران متمايز مي كند .
دانش امروز ، عوامل شكب دهنده شخصيت انسان را در دو گروه دروني و بيروني ، طبقه بندي مي نمايد ، صرفنظر از عوامل دروني و چسمي تأثير گذار بر روي شخصيت ( از جمله مسائل ژنتيكي ، وضعيت فيزيكي و ظاهري بدن ، مسائل هورموني و شيميايي و .... ) عوامل بيروني ( محيطي ) نقش عمده اي را در شكل دادن به شحصيت انسان ايفا مي كنند.
اين عوامل بيروني شامل : 1- تأثير والدين و خانواده 2- عوامل فرهنگي – اجتماعي 3- تجارب زندگي مي باشند و تأثير هر كدام از اين عوامل بر شخصيت انسان توسط مطالعات متعدد پژوهشي به اثبات رسيده است .
با توجه به نقش اين عوامل متعدد ، بر روي تشكيل شخصيت ، مي توان رسيدن به ثبات شخصيت و برخورداري از آرامش و پايداري شخصيتي را يكي از ايده آلترين ، خواسته هاي بشري دانست ، چرا كه وجود ناهنجاري در هر كدام از عوامل شكل دهنده شخصيت مي تواند اثرات فاجعه آميزي مثلا به صورت اختلالات پيچيده و متعدد شخصيت به بار آورد ، كه از جمله اين اختلالات به سه نمونه در نكات پيشين اين مجموعه مقالات و تأثير نماز در رفع آنها ، اشاره شده است .
اما بي ثباتي شخصيت ( پسيكوپاتي ) كه گاهي از اصطلاح آن در ممالك غربي براي برچسب زدن به مخالفان سياسي و مذهبي نيز استفاده مي شود ، دلالت بر يك نوع شايع از اختلال شخصيت دارد كه مبتلايان به آن از تغييرات دائمي حالات و رفتارها و افكار رنج مي برند ، به نحوي كه هر لحظه به رنگي در مي آيند و نغمه جديدي ساز مي كنند.
اين بيماران كه بدون آن كه با عنوان بيمار شناخته شوند به وفور در جامعه حضور دارند ،كساني هستند كه از كمترين درجه سازشكاري و انطباق در خانه ، مدسه محل كار يا حتي در امر ازدواج برخوردارند ، بعنوان مثال به تغيير مكرر شغل مي پردازند يا گروه و جناح سياسي خود را پيوسته تغيير مي دهند .
مبتلايان به اين اختلال كه در جامعه ايراني با عناويني چون بوقلمون صفت ، عضو حزب باد ، دمدمي مزاج و ... معرفي مي شوند در واقع از بيماري بي ثباتي عمومي شخصيت رنج مي برند .
با اين كه موارد درماني متعددي در كتب روانپزشكي براي درمان اين بيماران ليست مي شود ( از جمله اين كه در دارو درماني گروهي از اينان كه دچار اختلال ريتم مغزي هستند از داروهاي محرك دستگاه عصبي استفاده مي گردد ) اما از ديدگاه ما نماز باز هم مي تواند ايفاگر نقش بسيار مهمي در پيشگيري در درمان اين اختلال عميق شخصيت باشد .
پذيرفتن مطلق و تسليم در مقابل يك دين و پيروي از يك مذهب و پي
مودن يك راه كه همانا صراط المستقيم است ، ويژگي مهم و برجسته نمازگزاران است . نمازگزاران ضمن تكرار مكرر مجموعه از الفاظ و اذكار واحد در طي نمازهاي روزانه خود پيوسته يك عقيده واحد و يك خط مشي مشخص را در زندگي خود دنبال مي كند و بدين ترتيب گويي يك شخصيت ثابت و يك روش و منش معين و يك ايدئولوژي هميشگي را براي خود انتخاب مي نمايند و در حين تكرار جزء به جزء اصول اساسي ايدئولوژي خود در نماز ( كه همگي آن اصول در مضامين نماز متجلي است )
پيوسته به تثبيت شخصيت واحد و ثابت خود مي پردازد ، بدين ترتيب براي آن گروه كه نماز را تكرار مكررات مي دانند شايد توجه به همين يك نكته كافي باشد ، كه در وراي همين تكرار هميشگي ، موهبت بزرگ ثبات شخصيت و تعادل كامل رواني نهفته است كه مي توان آنرا به نوعي سر منشاء تمام موفقيت هاي بشري در عالم ماده و معنا دانست.
تأثير نماز بر بيماريهاي روح (گناهان )
با آن كه طب سي و نه نكته گذشته با نكات گوناگون و متنوعي پيرامون برخي فوايد پزشكي نماز ، با شما همراه بوده ايم ، اما با طرح نكات سي و هشتم و سي و نهم و بحث درباره ” تعادل ناقل هاي عصبي “ به گسترده عظيم و بي نهايت عميقي از معارف نماز وارد شديم كه عرصه توانمنديهاي اين گسترده حداقل تا قرنهاي آينده از حيطه توانائي هاي متصور براي علم بشر و دانش پزشكي خارج است و آن همانا تأثير خارق العاده و فوق بشري نماز در از بين بردند روحيه گناه و بيماريهاي روح ، يعني همان چيزي كه ر قاموس قرآن از آن با نام ” امراض قلب “ ياد شده است – و گفتيك كه غربيان آن را با عنوان تعادل ماقل هاي عصبي مي شناسن – مي باشد .
هر چند اظهار نظر در اين مورد از حيطه نگاه و تخصص حقير سر تا پا تقصير نگارنده سطور ، به كلي خارج است اما از آنجا كه شايد براي برخي خوانندگان اين مجموعه مقالات ، اين نگرش پديد آمده باشد كه ” نماز “ تنها پديده اي عبودي و معنوي ، توأم با تأثيرات شگرف مادي و دنيايي از جمله روي جسم و روان انسان است ،لازم ديدم كه در بعدي ديگر و تنها به گونه اي اشاره وار ، از عظمت لايتناهي و قدرت و توانايي باور نكردني ” نماز“ در پيراستن انسان از ” گناه“ نيز سخن بگويم .
به خصوص كه با ارائه نكات اخير به اين ديدگاه رسيديم كه ” گناه “ ، نه فقط از ديدگاه دين و قرآ“ بلكه از ديدگاه علم و يافته هاي جديد دانش پزشكي ، نوعي ” بيماري “ است .
بنابراين اصرار ما مبني بر اين كه ، بيماريهاي روح ( گناهان ) را بعنوان مسائل پزشكي بشر بشناسيم ، نه فقط ديدگاه قرآني و ناشي از تعصب مذهبي نويسنده است ،بلكه اين موضوع يك باور عميق علمي است ، كه هر چه دروازه هاي علم بيشتر به روي انسان گشوده مي گردد ، اين باور عميق بيشتر تقويت مي گردد.
بعنوان مقال : در تعاليم اسلامي از دروغ به عنوان يك گناه كبيره و معصيتي بزرگ ياد شده است ، و ما در مطالعات روانپزشكي به بيماريها و اختلالات گوناگوني بر مي خوريم كه در آنها ” دروغ گويي “ به عنوان يك علامت برجسته مطرح است .
يا ” دشنام گويي “ كه يك گناه محسوب مي شود ، گهگاه با ابتلاء حاد برخي از اشخاص به گروهي خاص از بيماريهاي رواني ، در آنها ديده مي شود .
پس چه بسا كه ساختمان مغزو وضعيت ناقل هاي عصبي در اشخاص دروغگو ، به گونه اي باشد كه آنها را به دروغگويي وا دارد يا كساني كه دشنام گويي بيمارگونه دارند بر اثر تغييرات نابهنجاري كه بر اثر عوامل مختلف آنها بوقوع پيوسته است ، دچار اين عارضه شده اند .
در اين مورد مدرك و شواهد پزشكي متعددي مي توان ارائه داد ، بعنوان مثالهاي ديگر بد نيست به يكي بيماري عفوني مشهور موسوم به ”سيفليس“ اشاره بكنيم كه با توجه به مباحث قبلي ما در مورد شياطين توسط نوعي از انواع شيطان ، موسوم به ” تروپوتما پاليدوم “ ايجاد مي شود . علائم رواني و نشانه هايي كه شايد بتوان آنها را بيماري روحي تلقي كرد ، در اين بيماري به وفور ايجاد مي شود ، مثلا در مرحله سوم سيفليس ، بيمار مبتلا شروع به گزافه گويي ها و دروغگويي هاي عجيب و غريبي در مورد خود مي كند ،كه قبل از ابتلاء به بيماري هرگز سابقه اي از اين گونه اعمال را نشان نمي دهد ،يا در بيماري ديگر عفوني موسوم به ”بروسلوز “ ( تب مالت ) كه ناشي از تفوق شيطان ديگري ،در جسم انسان است ، از تظاهرات مهم بيماري وقوع حالت افسردگي شديد در فرد مبتلا ست .
با اين مثالها مي توان به رابطه نزديك شياطين ميكروبي ، با شياطين دستگاه مغز و اعصاب انسان كه او را به سوي بيماريهاي رواني ( مثل افسردگي ) يا بيماريهاي روحي ( مثل دروغگويي ) سوق مي دهند ، پي برد .
بد نيست براي تقهيم بهتر مطلب مثال بسيار جالب ديگري را نيز ارائه دهيم و آن در مورد يك اختلال مشهور روانپزشكي در برخي از خانمها و بخصوص خانمهاي حامله است . در اين اختلال خانم حامله اي كه حتي كوچكترين سابقه اي در انجام اعمال خلاف نداشته است به ناگاه مثلا پس از حاملگي خود تمايل بسيار شديدي براي ” دزدي كردن “ پيدا مي كند ، تا جايي كه گهگاه نمي تواند در مقابل اين تمايل بسيار شديد خود ، مقاوت كند و سرانجام اقدام به دزدي هاي عجيب و غزيب مي كند .
توجيه علمي اين دزدي هاي غير منتظره ، برزو تغيير و تحولاتي در ناقل هاي دوران بارداري مي باشند و اين تغيير مرموز در دستگاه اعصاب است كه زن را بدون هيچ سوء سابقه اي ، به سمت دزدي سوق مي دهد .
اين قبيل مسائل شناخته شده در دانش امروز بشر همگي دلالت بر آن دارند كه گناهاني كه بشر مرتكب مي شود همگي ناشي از تغيير و تحولاتي در دستگاه اعصاب اوست و گناهكاران و منحرفين ، باذات آدمهاي بدي نيستند ، بلكه موجودات بيماري هستند كه تعادل هاي ناقل هاي عصبي در آنها به هم خورده است .
بدين ترتيب برآيند و نتيجه همه عواملي كه آنها را در بروز گناهان و بيماريها مؤثر مي دانند ، ( مثلا تربيت خانوادگي بد ، اجتماع فاسد و منحرف ، دوستان ناباب و ....) همين بر هم خوردن تعدل ناقل هاي عصبي مي باشد كه در طي نكات اخير به مطالبي پيرامون آن اشاره شد .
با همين ديدگاه است كه در برخي ممالك پيشرفته وقتي كسي در يك فروشگاه هنگام دزدي ، دستگير مي شو.د او را به جاي آن كه به پليس بسپارند ، به بيمارستان روانپزشكي اعزام مي كنند در حالي كه علم بشر تا زماني كه به شناسايي كامل تغييرات ناقل هاي عصبي مربوط به هر انحراف ( مثلا دزدي ) دست ياسد و براي هر يك دارو پيشنهاد كند ، راه درازي را در پيش دارد . و بر اين اساس بيمارستانهاي روانپزشكي نيز در قرون حاضر نخواهند توانست كار چنداني براي شفا بخشيدن به اين قبيل بيماران (كه در واقع گنهكاران هستند ) انجام دهند .
و به همين دليل است كه آمار جرم و انحراف و جنايت روز به روز در كشورهاي غربي و اقتداركنندگان به ايشان بالا مي رود .
اما از آنجا كه مكتب اسلام هيچ سوال بشر را بدون پاسخ نگذاشته است در مورد نحوه درمان بيماريهاي روان ( گناهان ) و ريشه كن نمودن جرم و جنايت و انحراف از جامعه نيز ميتوان در رهنمودهاي اين مكتب روشهاي متعدد پيدا كرد و با سر نهادن كامل و بدون قيد و شرط به دستورات آن در راه ساختن جامعه اي به تمام معنا سالم ، قيام نمود .
پس وقتي كه خالف انسان و هستي ، در كاملترين صحيف ضامن خوشبختي و سعادت انسان ندا سر مي دهد كه : ان الصلوة تنهي عن الفحشا و المنكر ، مي توان با قبول كامل اين جمله الهي اطمينان يافت كه بهترين راه مبارزه با همه بديها و منكرات ” نماز “ است .
چرا كه نماز از راههاي اسارا آميز همه ناقل هاي عصبي بد و نامطلوب را در دستگاه اعصاب انسان مهار مي كند و او را به مفهوم تعادل ناقل هاي عصبي نزديك مي سازد .
با مروري كه در نكات پيشين ايم مجموعه مقالات بر فوايد پزشكي نماز نموديم و با نمونه هاي متعددي كه از تأثيرات مثبت نماز در پيشگيري يا حتي درمان بيماريهاي جسمي و رواني انسان ارائه داديم و با توجه به اين موضوع كه در نظريات مربوط به تعادل ناقل هاي عصبي ، همه بيماريهاي جسمي و رواني انسان به نوعي در ارتباط با تحولات ناقل هاي عصبي معرفي مي شوند ، مي توانيم به اين نتيجه درخشان برسيم كه نماز داراي تأثيرات غير قابل انكاري بر ناقل هاي عصبي بسيار متعدد دستگاه عصبي انسان است .
بعنوان مثال ديديم كه چگونه نماز بهداشت خواب را تأمين مي كند و در واقع از تأثير نامطلوب آن گروه از ناقل هاي عصبي كه با كم و زياد شدن خود ، اختلالات گوناگون مربوط به خواب را ايجاد مي كند جلوگيري مي نمايد .
يا متوجه شديم كه طهارت همراه نماز از طيف گسترده اي از بيماريهاي عفوني پيشگيري مي نمايد ،بر اين اساس مي توانيم قضاوت كنيم كه نماز جلوي بسياري از تغييرات نامطلوب ناقل هاي عصبي در دستگاه اعصاب ، كه بر اثر بيماريهاي عفوني حاصل مي شوند ( مثل روان پريشي ناشي از سيفليس ، افسردگي ناشي از تب مالت و ...) را مي گيرد .
يا در بعد بيماريهاي رواني كختلف اعم از اضطراب ، افسردگي ، وسواس ، اختلالات شخصيت و ... كه دانش امروز همگي را ناشي از تغيير و تحولات نامطلوب ناقل هاي عصبي مي داند ، به تأثير ذاري حتمي نماز پرداختيم .
با عنايت به مجموعه اين مباحث و با توجه به مشابهتي كه بين النحرافات و گناهان با بيماريهاي مختلف جسمي و رواني ، از نظر تأثيرات متقابل آنها بر دستگاه مغز و اعصاب ، قائل شديم مي توانيم به تأثير نماز از طريق ايجاد تعادل در ناقل هاي عصبي در ريشه كني بيماريهاي روح يعني همان گناهان و انحرافات ، توجه نماييم .
در حقيقت ، انسان نمازگزار با بهره بردن از اين فريضه نوراني خود را در مقابل همه گناهان و خطاها ، ” ايمن “ و ” واكسينه “مي كند .
يا اين كه در اين مورد مي توان به شواهد متعدد آماري كه به مقايسه ميان روحيات اشخاص نمازگزار و بي نمازها پرداخته ، استناد نمود ، اما با يك نگاه كلي به مردم اطراف نيز مي توان به اين نتيجه رسيد كه اشخاص نمازگزار نسبت به بي نمازها و ” تارك الصلوة “ داراي ويژگيهاي برحسته اخلاقي و ارزشهاي انساني به مراتب بيشتري هستند و به اين ترتيب تعادل تعداد ناقل هاي عصبي به درجات بيشتري در آنها برقرار است .
و اين معما براي دانش پزشكي همچنان باقي است كه نماز چگونه اثرات شگفت انگيز خود را در ريشه كني گناه و انحرافات از جامعه و در واقع مقابله با تحولات نامطلوب ناقل هاي عصبي به انجام مي رساند .
اما اي كاش بشر دانشمند امروز هر چه زودتر متوجه مي شد كه هر آن چه علم در طي مسير پيشرفت خود بدان دست مي يابد ، همان است كه شكل دقيق و بي عيب و نقص آن در آملترين مكتب يعني اسلام و بخصوص در تعبيرهاي علمي پيشوايان شيعه ( ع ) مورد بحث و بررسي قرار گرفته است .
و اي كاش انسان متوجه مي شد كه براي پيمودن مسير كمال لازم نيست كه دست به روي دست بلگذارد و به انتظار بنشيند تا علم به كمال مطلق برسد و مثلا با تكميل نظريات مربوط به ناقل هاي عصبي ، انسان را به طريقهاي جبر گونه به سعادت و آرامش و آسايش برساند ،بلكه كافي است تا دستورات انسان ساز آيين مقدس اسلام را گردن نهد و با اختيار كامل و بوسيله نماز در راه برقراري تعادل ناقل هاي عصبي در سرزمين وجود قيام كند .
در اين مورد آئين مقدس اسلام و بخصوص مكتب شيعه ، نه تنها راه حلهاي علمي و قدتمندي مثل نماز را براي برقراري تعادل ناقل هاي عصبي ارائه داده است بلكه معصومين (ع) را بعنوان انسانهاي كامل و اسوه هاي حسنه و مظاهر تمام عيار انسانيت معرفي نموده است .
با آنچه كه گفتيم معصومين ( ع) كساني هستند كه تعادل ناقل هاي عصبي به مفهوم مطلق كلمه ، در وجود مباركشان برپاست . بدين معني كه اين بزرگواران ، نه فقط در مقابل انجام هر گونه گناه و انحرافات با خطا و اشتباهي ، مصونيت دارند ،بلكه حتي در مقابل همه بيماريهاي جسمي و رواني نيز محفوظ هستند .
در باور بشر دانشمند امروز ، برقراري كامل تعادل ناقل هاي عصبي در وجود هر شخص ايجاب مي كند كه شخص به مفهوم سلامت كامل دست يابد و بدين سان نه فقط از هر گونه بيماري جسمي و رواني ،بلكه از همه گناهان و انحرافات ، به دور باشد .
كه اين باور علمي بشر در اعتقادات فلسفي شيعه پيرامون ” انسان كامل “ و حول و حوش مفهوم ” عصمت “ تأييد مي گردد . به عنوان مثال ” خواجه نصير الدين طوسي ( ره ) “ عالم بزرگ شيعه ، در كتاب ” تجريد الأعتقاد “ با ذكر براهين حكيم و فلسفي متعدد به اثبات رسانده است كه
معصومين ( ع ) نه فقط در مقابل كليه گناهان و اشتباهات مصونيت كامل داشته اند ، بلكه از ابتلا به هر گونه بيماري جسمي يا رواني نيز ايمن و محفوظ بوده اند . شواهد تاريخي متعدد نيز نشانگر اين موضوع است كه پياميران و امامان (ع) در زمان نبوت و يا اماتشان ، به دليل عصمت خويش ، هرگز بيمار نمي شده اند و يا حتي در سيماي فيزيكي و ظاهر اين اولياء الهي ، كوچكترين ناهنجاري وجود نداشته است . و بدينسان ، در وفات اين بزرگواران ، پيوسته عواملي به جز بيماري دخيل بوده است .
و با اين اوصاف مي توان حتي علت طولاني شدن بي سابقه عمر حضرت بقية الله امام زمان (عج ) را پيرامون اين نوع نگرش علمي و فلسفي نسبت به عصمت ايشان ، دريافت .
و اين يگانه معصوم زنده در دنيا ، كه قلبهاي منتظر شيعيان و عاشقانش ، پيوسته در حسرت ديدار با او در طپش است ، همان انسان كاملي است كه در انتهاي مسير حقيقي تكامل بشريت قرار دارد و همان نمازگزالري است كه نماز را با همه عظمتهايش به مفهوم حقيقي آن ، اقامه مي كند . نمازي كه تمامي اجزاي آن سزاوار سلام و ثنا و ستايش ابدي است .