بخشی از مقاله

چکیده

از مهم ترین متغیرهای کلیدی اقتصاد در تنظیم و اعمال سیاست های اقتصادی ، نرخ بیکاری است که در دهه های اخیر تلاش های وافری در جهت کاهش آن صورت گرفته و کاهش دادن آن به سطح مطلوب به عنوان یک مساله اولویت دار در دستورکار قرار گرفته است. دلیل این امر نیز در واقع تأثیر قابل توجهی بوده که این متغیر در حل و یا ایجاد مشکلات و نابسامانی های اقتصادی موجود در برخی جوامع داشته است.

در این راستا در این پژوهش ، پس از تعیین اثرگذارترین متغیرها بر نرخ بیکاری به بر آورد و تجزیه وتحلیل راه های کاهش نرخ بیکاری در ایران در طی دوره 1370 تا 1393 با استفاده از روش نقشه علی بیزین - BCM - پرداخته شده است . نتایج به دست آمده حاکی از آن است که با کاهش سرمایه گذاری دولتی ، کاهش تورم و تورم انتظاری ، و
کاهش مزد و حقوق و همچنین کاهش نرخ بهره ، نرخ بیکاری کاهش می یابد .

-1 مقدمه

بیکاری یکی از پدیده های نا مطلوبی است که پیامدهای منفی اقتصادی ، اجتماعی فراوانی به دنبال دارد . این معضل در دهه های اخیر هر دو گروه کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را به خود مشغول داشته است . در حال حاضر کشور ما نیز درگیر این پدیده می باشد و نظر به تأثیرات بسیار منفی آن لزوم انجام اقدامات مؤثر و عاجل برای از میان بردن این پدیده مورد تاکید مسئولین کشور قرار گرفته است - بختیاری و یحیی آبادی - 1381 .در راستای این هدف پژوهش حاضر در صدد بررسی و تحلیل تاثیر متغیرهای کلان اقتصادی مختلف در کاهش نرخ بیکاری کشور می باشد .

کاهش نرخ بیکاری یکی از بارزترین اهداف برنامه ریزان و تصمیم گیران اقتصادی کشور ها محسوب می شود و رسیدن به این مهم ، سر آغاز از میان بردن بسیاری از مشکلات اقتصادی ، اجتماعی خواهد بود . امروزه اکثر کشورهای جهان با مسائل و مشکلات جذب نیروی انسانی آماده به کار در بازار کار به صورت بیکاری مواجه هستند که علاوه بر اتلافمنابع انسانی ، مسائل و مشکلات متعدد اقتصادی و اجتماعی به همراه دارد

 بیکاری به عنوان یکی از موانع جدی برای پیشرفت های اقتصادی و اجتماعی طبقه بندی می شود بنابراین برای جلو گیری از اثرات منفی بیکاری ، کاهش نرخ بیکاری را به عنوان یکی از اهداف برجسته توسعه در کشورهای در حال توسعه باید در نظر گرفت . با توجه به اینکه در عصر حاضر اکثر اقتصاد ها از بیکاری رنج می برند کوشش برای شناسایی روابط تاثیرگذار بر روی آن از اهمیت خاصی برخوردار است

لذا هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر متغیر های کلان اقتصادی بر کاهش نرخ بیکاری در ایران طی سال های 1370-1393 می باشد .

وجود عامل انسانی در عرضه و تقاضای بازار کار این بازار را از دیگر بازارهای اصلی همچون، بازار پول، بازار سرمایه و بازار کالا متمایز مینماید. از اینرو، شاخص نرخ بیکاری که نمادی از عدم تعادل بازارکار تلقی میشود همواره برای سیاستگذاران حساسیت بیشتری نسبت به شاخص نرخ بهره در بازار پول، شاخص سود سهام در بازار سرمایه و حتی شاخص نرخ تورم در بازار کالا دارد.

با توجه به این امر، به رغم بهبود نسبی شاخصهای نرخ بهره، سود سهام و خصوصا نرخ تورم، که نتیجه اجرای سیاستهای پولی و مالی مناسب در اغلب کشورها است، پدیده بیکاری در جهان همچنان به صورت یکی از معضلات اقتصادی و اجتماعی نگرانکننده وحتی رو به گسترش باقی مانده است.

عواملی همچون انفجار جمعیت، ناتوانی بخش های تولیدی در جذب نیروی کار، استفاده از روش های تولید سرمایه بر به جای کاربر، کمبود سرمایه، انعطاف ناپذیر بودن ساختار تولید و وجود بیکاری پنهان، پایین بودن بهرهوری نیروی کار و تعیین دستمزدها بدون توجه به بازدهی نیروی کار از جمله عواملی هستند که باعث تشدید بیکاری در کشورهای در حال توسعه و از جمله کشور ایران گردیدهاند

در ادامه، پس از تعریفی کوتاه از بیکاری مروری بر برخی از مطالعات تجربی انجام شده در داخل و خارج از کشور شدهاست. و سپس ، مدل نقشه علی بیزین معرفی می شود و مهم ترین متغیر های کلان اقتصادی اثر گذار بر نرخ بیکاری تعیین می شوند و سپس نقشه علی بیزین پیشنهادی برای اقتصاد ایران طراحی می شود و در قالب چهار سناریوی جداگانه راه های کاهش نرخ بیکاری در ایران بررسی شده و سپس راه کارهایی به منظور کاهش نرخ بیکاری به سطحمطلوب ارائه می شود و در بخش پایانی مقاله نیز نتیجه گیری و پیشنهادات مبتنی بر نتایج آورده شده است .

-2مبانی نظری نرخ بیکاری

هرچند تعبیر واحدی از بیکاری وجود ندارد و آن را عموماً پدیدهای مرکب لقب میدهند، اما در هر حال بیکاران جزئی از جمعیت فعال میباشند که علیرغم تمایل برای انجام کار نتوانستهاند کاری بیابند. بیکاری ممکن است در اثر نوسانات تولید، تغییر درساخت و روش های تولید و یا عدم توسعهیافتگی کشور ناشی گردد. مسئله بیکاری را می توان به دو جزء تقسیم کرد؛ بیکاری بلند مدت و بیکاری کوتاه مدت

اگر بیکاری دارای مدت کوتاهی باشد ممکن است دلیلی بر اصطکاکی و در نتیجه غیرقابل اجتناب بودن آن باشد. از سوی دیگر بیکاری بلندمدت و مزمن نشانه وجود عدم تطابق بین مشاغل و مهارت های موجود در بازار کار یا کمبود تقاضای نیروی کار از سوی بنگاه های اقتصادی بوده و سیاست های مناسب مقابله با بیکاری ساختاری و ادواری برای آن تجویز میگردد. تفسیر آن این است که، همیشه مدت زمانی طول میکشد تا کارگران در جستجوی کار، شغل مورد علاقه و متناسب با مهارت خود را پیدا نمایند

باید توجه داشت که کاهش و افزایش تقاضا در بنگاه های اقتصادی در دراز مدت لزوماً مربوط به ادوار اقتصادی نیست، بلکه به تحولات فناوری و تغییر در سلیقه مصرفکنندگان نیز بستگی دارد. بهعنوان مثال وقتی کامپیوترهای نسل جدید به بازار وارد میگردند، تقاضا برای ماشین تایپ کاهش مییابد. زمانیکه دوربینهای دیجیتال به بازار میآیند، تقاضا برای دوربینهای آنالوگ کاسته و یا هنگامیکه انرژیهای نو به بازار میآیند تقاضا برای ذغال سنگ کاهش مییابد. این تحولات حتی پیامدهای معینی نیز بر بازار کار مناطق مختلف یک کشور دارد. اگر منطقهای در تولید و فروش یک محصول خاص تخصص یابد اما در طول زمان تقاضا برای آن محصول کاهش یابد، ممکن است آن منطقه از نظر اقتصادی رو به افول گذارد و نرخ بیکاری در آن افزایش یابد

با وجود آنکه بیکاری بلندمدت مسالهای مستقل از بیکاری نیست روشن است که تجربه آن پدیدهای زیانآور برای افرادی که به آن دچار هستند میباشد و باعث رواج فقر و افزایش نابرابری در درآمدهای خانوار میگردد. همچنین چون بنابر تعریف مرکز آمار ایران جمعیت 15 تا 64 سال که شاغل، بیکار فصلی و بیکار در جستجوی کار باشد جمعیت فعال میگویند. به عبارت دیگر مجموع دو گروه شاغلان و بیکاران جمعیت فعال را تشکیل میدهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید