بخشی از مقاله
نماز جماعت و اهميت، آثار، امام جماعت
آئين اسلام،از بعد اجتماعى مهمى برخوردار است و با عنايتبهبركات آثار وحدت و تجمع و يكپارچگى،در بسيارى از برنامههايشبر اين بعد،تكيه و تاكيد كرده است.
برگزارى نمازهاى روزانه واجب نيز به صورت جماعت و گروهى،يكى از اين برنامههاست.
در اينجا به اهميت«نماز جماعت»و آثار گوناگون آن اشارهمىكنيم:
اهميت نماز جماعت
غير از آثار فردى و اجتماعى نماز جماعت(كه به آنها اشاره خواهدشد)پاداشهاى عظيمى براى آن بيان شده كه در اينجا به بعضى ازروايات،اشاره مىشود. از رسول خدا(ص)نقل شده كه:«من سمع النداء فلم يجبه من غيرعلة فلا صلاة له» (1) نماز كسى كه صداى اذان را بشنود و بى دليل،در نماز جماعتمسلمانان شركت نكند،ارزشى ندارد.
در حديث،تحقير نماز جماعت،به منزله تحقير خداوند بشمار آمدهاست:«من حقره فانما يحقر الله» (2) شركت دائم در نماز جماعت،انسان را از منافق شدن بيمه مىكند. (3) و براى هر گامى كه به سوى نماز جماعت و مسجد برداشته شود،ثوابو حسنه در نظر گرفته شده است. (4) همين كه
كسى براى شركت در نماز جماعت از منزل خارجمىشود،يا در مسجد،در انتظار نماز جماعتبه سر مىبرد پاداش كسىرا دارد كه در اين مدت،به نماز مشغول بوده است. (5) تعداد حاضران در نماز جماعت،هر چه بيشتر باشد،پاداش آن بيشتراست.اين كلام رسولخداست كه فرمود:«ما كثر فهو احب الى الله» (6) حديث جالبى در بيان فضيلت نماز جماعت است كه قسمتى از آندر رسالههاى عمليه هم ذكر شده است.ترجمه تمام حديث چنين است:
اگر اقتدا كننده 1 نفر باشد،پاداش 150 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 2 نفر باشد،پاداش 600 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 3 نفر باشد،پاداش 1200 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 4 نفر باشد،پاداش 2400 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 5 نفر باشد،پاداش 4800 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 6 نفر باشد،پاداش 9600 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 7 نفر باشد،پاداش 19200 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كننده 8 نفر باشد،پاداش 36400 نماز داده مىشود.
اگر اقتدا كنندگان و امام جماعتبه 10 نفر رسيدند،پاداش72800 نماز دارد.
ولى،همين كه عدد افراد از ده نفر گذشت،حساب آنرا جز خداكسى نمىداند. (7) در حديث ديگر است:هر كه نماز جماعت را دوستبدارد،خدا وفرشتگان او را دوست مىدارند. (8) در زمان پيامبر(ص)هرگاه افراد نماز جماعت كم مىشدند، آنحضرت به جستجو و تفقد از افراد مىپرداخت و مىفرمود:شركت درنماز صبح و عشاء،بر منافقان از هر چيز سنگينتر است. (9) قرآن نيز،از اوصاف منافقان،بى حالى و كسالت هنگام نماز را بيانكرده است. (10 چرا كه سحر خيزى و حضور در جماعت مسلمين،آن هم ازراههاى دور و در گرما و سرما،نشانه صداقت در ايمان و عشق نمازگزاراست.
حضور در نماز جماعت،خاص يك منطقه نيست.انسان در هر جا كه باشد،خوب استبه فكر نماز جماعت و حضور در آن و تشويقديگران باشد.
رسول خدا(ص)در باره اهميت جماعت،فرمود:
«صلاة الرجل فى جماعة خير من صلاته فى بيته اربعينسنة.قيل:يا رسول الله!صلاة يوم؟فقال(ص):صلاةواحدة» (11) يك نماز با جماعت،بهتر از چهل سال نماز فرادى در خانهاست.پرسيدند:آيا يك روز نماز؟فرمود:بلكه يك نماز.
و مىفرمود:صفهاى نماز جماعت،همانند صفهاى فرشتگان درآسمان چهارم است. (12) اولين نماز جماعتى هم كه بر پا شد،به امامت رسول خدا و شركتحضرت على(ع)و جعفر طيار(برادر حضرت على(ع))بود.همين كهابوطالب،فرزندش على(ع)را ديد كه به پيامبر اقتدا كرده،به فرزندديگرش جعفر گفت:تو نيز به پيامبر اكرم اقتدا كن و اين جماعت دو سهنفرى،پس از نزول آيه «فاصدع بما تؤمر» بود،كه فرمان به علنى ساختندعوت و تبليغ مىداد. (13)
آثار نماز جماعت
بر پايى فريضههاى دينى به صورت دسته جمعتى،غير از پاداشهاى فراوانى كه ياد شد،در زندگى فردى و اجتماعى امت مسلمان نيز،آثارمثبت و فراوانى دارد كه به برخى اشاره مىشود:
1- آثار معنوى
بزرگترين اثر معنوى نماز جماعت،همان پاداشهاى الهى است كه گفته شد.روايت است كه شبى،على عليه السلام تا سحر به عبادتمشغول بود.چون صبح شد،نماز صبح را به تنهائى خواند و استراحتكرد.
رسولخدا(ص)كه آنحضرت را در جماعت صبح نديد،به خانه اورفت.حضرت فاطمه(ع)از شب زندهدارى على(ع)و عذر او از نيامدن بهمسجد سخن گفت.پيامبر فرمود:پاداشى كه بخاطر شركت نكردن درنماز جماعت صبح،از دست على(ع)رفت، بيش از پاداش عبادت تمامشب است. (14) رسول خدا(ص)فرموده است:
لان اصلى الصبح فى جماعة احب الى من ان اصلى ليلتىحتى اصبح (15) اگر نماز صبح را به جماعتبخوانم،در نظرم محبوبتر ازعبادت و شب زندهدارى تا صبح است.
بخاطر همين فضيلت و پاداشهاست كه اگر تعداد نمازگزاران از ده نفربيشتر شود،اگر تمام آسمانها كاغذ،و درياها مركب و درختها قلم شودو فرشتگان بنويسند،پاداش يك ركعت آنرا نمىتوانند بنويسند. (16) . و نماز جماعتبا تاخير،بهتر از نماز فرادى در اول وقت است. (17)
2- آثار اجتماعى
نماز جماعت،مقدمه وحدت صفوف و نزديكى دلها و تقويت كنندهروح اخوت است.
نوعى حضور و غياب بى تشريفات،و بهترين راه شناسائى افراداست.
نماز جماعت،بهترين،بيشترين،پاكترين و كم خرجتريناجتماعات دنياست و نوعى ديد و بازديد مجانى و آگاهى از مشكلات ونيازهاى يكديگر و زمينه ساز تعاون اجتماعى بين آحاد مسلمين است.
3- آثار سياسى
نماز جماعت،نشان دهنده قدرت مسلمين و الفت دلها و انسجامصفوف است.
تفرقهها را مىزدايد،بيم در دل دشمنان مىافكند،منافقان را مايوسمىسازد،خار چشم بدخواهان است.
نماز جماعت،نمايش حضور در صحنه و پيوند«امام»و«امت»
است.
4- آثار اخلاقى،تربيتى
در نماز جماعت،افراد در يك صف قرار مىگيرند و امتيازات موهوم صنفى،نژادى،زبانى،مالى و...كنار مىرود و صفا و صميميت ونوعدوستى در دلها زنده مىشود و مؤمنان،با ديدار يكديگر در صفعبادت،احساس دلگرمى و قدرت و اميد مىكنند.
نماز جماعت،عامل نظم و انضباط،صفبندى و وقتشناسىاست.
روحيه فردگرايى و انزوا و گوشهگيرى را از بين مىبرد و نوعى مبارزهبا غرور و خودخواهى را در بر دارد.
نماز جماعت،«وحدت»در گفتار،جهت،هدف و امام را مىآموزدو از آنجا كه بايد پرهيزكارترين و لايقترين اشخاص،به امامت نمازبايستد،نوعى آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است.
نماز جماعت،كينهها و كدورتها و سوء ظنها را از ميان مىبرد وسطح دانش و عبوديت و خضوع را در جامعه اهل نماز، افزايش مىدهد.
به خاطر اينهمه آثار است كه به نماز جماعت،آنهمه توصيه شدهاست.حتى نابينايى وقتى از حضور پيامبر،اجازه خواست كه به مسجدنيايد،آنحضرت فرمود:از خانه تا مسجد،ريسمانى ببندد و به كمك آن،خود را به نماز جماعتبرساند. (18) و نيز، نابينايانى كه اجازه ترك شركتدر نماز خواستند،رسول خدا(ص)اجازه نفرمود. (19) از طرف ديگر،برخورد شديد نسبتبه كسانى كه به نماز جماعتاهميت نمىدهند،نشان ديگرى بر اهميت و سازندگى آن است.
در حديث است كه به چنان كسان،همسر ندهيد (20) و معرف آناننشويد. (21)
امام جماعت
در نماز جماعت،آنكه جلو مىايستد و مردم به او اقتدا مىكنند،«امام»نام دارد.بعضى نيز به او«پيشوا»مىگويند.در نظام اجتماعىسياسى اسلام،آنكه پيشوايى جمعى را به عهده دارد،بايد از يك سرىفضيلتها و برترىها برخوردار باشد،تا فضايل او،الهامبخش ديگران نيزباشد.در نماز جماعت نيز،پيشنماز،بايد در علم و عمل و تقوا و عدالت،برتر از ديگران باشد.
در حديث مىخوانيم:«فقدموا افضلكم» (22) و«فقدموا خياركم»، (23) يعنى با فضيلتترين و بهترين خودتان را جلو بيندازيد و به او اقتدا كنيد.
احاديث،در اين باره،بسيار است.به چند نمونه اشاره مىكنيم:
امام جماعت،بايد كسى باشد كه مردم به ايمان و تعهد او اطمينانداشته باشند. (24) امام صادق(ع)فرمود:امام جماعت، رهبرى است كه شما را به سوىخدا مىبرد،پس بنگريد كه به چه كس اقتدا مىكنيد. (25) ابوذر فرمود:امام شما،در قيامت، شفيع شماست.پس شفيع خودتانرا از افراد سفيه و فاسق قرار ندهيد. (26) اقتدا كردن به افراد ناشناخته و آنان كه در دين يا امامت،غلومىكنند،نهى شده است. (27) افرادى كه در جامعه،بخاطر گناه علنى، شلاق
خوردهاند،يا از طريق نامشروع،بدنيا آمدهاند،حق امام جماعتشدن ندارند. (28) امام جماعت،بايد مورد قبول مردم باشد،و گرنه آن نماز،مورد قبولدرگاه خداوند نيست. (29) امام صادق(ع)در تفسير اين آيه شريفه (خذوا زينتكم عند كلمسجد) (30) هنگام رفتن به مسجد، ينتخود را همراه داشته باشيد(
فرمود:زينت مسجد،پيشواى شايسته و امام جماعت مسجد است. (31) البته پوشيدن لباس پاك و داشتن وقار و عطر زدن و. ..نيز دررواياتى به عنوان«زينت مسجد»آمده است.
امام باقر(ع)فرمود:امام جماعتبايد از افراد انديشمند و صاحبفكر باشد. (32) رسول خدا(ص)فرمود:كسى كه پشتسر امام عالم نماز بخواند،گويا پشتسر من و حضرت ابراهيم،نماز خوانده است. (33) امام جماعت،بايد مراعات ضعيفترين افراد را بكند و نماز را طولندهد. (34) از مجموع اين احاديث،موقعيتحساس امامت جماعتشناختهمىشود.
انتخاب امام جماعت
از آنجا كه در امام جماعت،برترى و فضيلتبر ديگران شرط است،اگر در موقعيتى،چند نفر شايستگى آنرا داشتند كه به آنان اقتدا شود،باز هم اوصاف و شرايطى به عنوان اولويت در روايات مطرح است كهآموزنده است و گرايش به ارزشها و انتخاب بهتر را مىآموزد.از جمله:
1- كسى كه قرائت نمازش بهتر باشد(اقرئهم)
2- كسى كه در هجرت،پيشقدم باشد(اقدمهم هجرة)
3- كسى كه دينشناستر و در مراتب علمى برتر باشد (اعلمهمبالسنة و افقههم فى الدين)
4- كسى كه سن بيشترى داشته باشد(فاكبرهم سنا)
5- كسى كه انس او با قرآن بيشتر باشد.
6- كسى كه زيباتر و خوشروتر باشد. (35)
7- صاحب منزل،از مهمان در امام جماعتشدن مقدم است.
8- امام جماعت دائمى،بر افراد تازه وارد به مسجد،مقدم است.
در ميان امتيازات،به مسئله«عالم بودن»بيش از هر چيزى تكيه شدهاست.اين دانايى و اعلميت،در همه مواردى كه نوعى رهبرى و پيشوايىدر كار است،شرط و امتياز است.
در حديث است:
«من صلى بقوم و فيهم من هو اعلم منه لم يزل امرهم الى السفال الىيوم القيامة» (36) كسى كه امامت نماز و پيشوايى گروهى را به عهده بگيرد،در حاليكه ميان آنان،داناتر از او هم باشد،وضع آن جامعه تا قيامت،همواره رو بهسقوط و پستى است.
البته همچنانكه در حديثى گذشت،امام جماعتبايد مورد پذيرش وقبول مردم باشد.اين مقبوليت،از راه علم و پاكى و عدالت و تواضع واخلاق نيكو بدست مىآيد.
نبايد غفلت داشت كه گاهى دشمنان و اهل نفاق،براى ضربه زدنبه اسلام و روحانيت،امام جماعتى را با شايعه و تهمت و دروغ،بدناممىكنند تا او را به انزوا بكشند.هشيارى مردم،خنثى كننده اين نقشهشيطانى است.پشتسر كسى نبايد به جماعت ايستاد كه با فسق و گناه وبدرفتارى،مقبوليتخود را از دست داده است،نه آنكه دستهاى مرموزدشمن،او را از نظرها انداخته باشد!...
عدالت در امام جماعت
از شرايط امام جماعت،عادل بودن است.
عدالت را در كتب فقهى تعريف كردهاند.فقهاى گرانقدر،از جملهحضرت امام خمينى(قدس سره)مىفرمايند:
عدالت،يك حالت درونى است كه انسان را از ارتكاب گناهانكبيره،و تكرار و اصرار نسبتبه گناهان صغيره باز دارد. (37) پاكى،تقوا،دورى از گناه،از نشانههاى عدالت است.بنا بهاهميت اين صفت،در نظام اسلامى يكى از امتيازات به حساب آمده ودر فقه اسلامى و قانونى اساسى،داشتن آن براى مسئولان بلند پايه ومشاغل حساس،شرط است و كارهاى مهم كشور و امور مردم،بايد بدست افراد عادل انجام گيرد.
به برخى از اين موارد كه عدالتشرط است،توجه كنيد:
در مسائل عبادى،امام جماعتبايد عادل باشد.
در مسائل سياسى عبادى،مثل نماز جمعه،خطيب و امام جمعه بايدعادل باشد.
در مسائل سياسى و حقوقى،(همچون نمايندگى مجلس و تصويبقوانين)نظر فقهاى عادلى بنام«شوراى نگهبان»معتبر است.
در مسائل حقوقى،گرفتن و دادن هر حق به صاحبش،بايد با گواهىافراد عادل باشد.
در مسائل تربيتى،اجراى حدود اسلامى و تاديب ظالم و خلافكار،وقتى است كه افراد عادل،به خلاف و گناه او شهادت دهند.
در مسائل اقتصادى،بيت المال بايد دست افراد عادل باشد.
در مسائل اجتماعى و فرهنگى،پخش و نشر خبرها،بايد دست افرادعادل باشد و به خبر افراد فاسق،اعتماد نمىتوان كرد، مگر پس ازتحقيق و تفحص.
در مسائل نظامى،فرمانده كل قوا،با رهبرى است،كه عدالتشرطآنست.
پس عدالت،از اركان مهم در نظام حكومتى اسلام و واگذارىمسئوليتهاى اجتماعى و تنظيم امور زندگى است.
راه شناخت عدالت
گرچه برخوردارى از عدالت،و داشتن ملكه ترك گناه،از اموردرونى افراد است،ولى با علائم و نشانههايى كه در زندگى و عمل افرادبروز مىكند،مىتوان به بود و نبود آن در افراد،پى برد.در روايات، برخى از اين علائم به چشم مىخورد و بعضى ملاكها بيان شده كه باوجود آنها،مىتوان كسى را عادل شمرد.
از امام صادق(ع)پرسيدند:عادل كيست؟
فرمود:
«اذا غض طرفه من المحارم و لسانه عن الماثم و كفه عنالمظالم» (38) كسى كه چشمش را از نامحرم،زبانش را از گناه، ودستش را از ظلم حفظ كند:
پيامبر خدا(ص)نيز در حديثى انسان جوانمرد و عادل را چنين معرفىمىكند:
«من عامل الناس فلم يظلمهم و حدثهم فلم يكذبهم و وعدهمفلم يخلفهم فهو ممن كملت مروته و ظهرت عدالته...» (39) كسى كه با مردم،در معاملات،ستم نكند و در سخن،دروغ نگويد و در وعدههايش تخلف نكند،او از كسانىاست كه مروتش كامل و عدالتش آشكار است.
از امام صادق(ع)سؤال شد:عدالت انسان را از كجا بشناسيم؟
فرمود:همين كه كسى اهل حيا و عفتباشد و در خوراك و گفتار وشهوت،خود را به گناه نيالايد،و از گناهان بزرگى مثل زنا،ربا،شراب،فرار از جنگ،...(كه مورد تهديد قرآن است)بپرهيزد،و جز در مواردىكه عذر دارد،از شركت در جماعت مسلمين دورى نكند،چنين انسانىعادل است و تفتيش از عيوب او و غيبت او بر مردم حرام است... (40) در روايات ديگرى مىخوانيم:
به آنكس كه نمازهاى پنجگانه را به جماعتبخواند،خوشبين باشيدو گواهى او را بپذيريد. (41) شايد آنچه را كه فقهاء،به عنوان«حسن ظاهرى»در عدالتبيانمىكنند،همين باشد كه با حضورش در مراسم و جماعت مسلمين ونبودنش در مراكز فساد و گناه،مايه اعتماد مردم شود و او را از اينطريق،انسان عادل و درست كارى بشناسند.
امام باقر(ع)در مورد عدالت زنان مىفرمايد:
همين كه اهل حجاب و از خانوادههاى محترم بود و از شوهر خويشاطاعت مىكرد و از كارهاى ناپسند و جلوهگرىهاى ناروا پرهيز داشت،عادل است. (42) در بعضى روايات،«فاسق»را كسانى مىداند كه به خاطر گناهانزشت علنى،در جامعه شلاق خورده،يا ميان مردم مشهور به خلاف وبدكارى يا مورد سوءظن باشند. (43) البته معناى عدالت در يكنفر،آن نيست كه در طول عمر،مرتكبگناهى نشده باشد،چرا كه اين ويژگى،تنها در انبياء و اولياء معصوماست،ولى همين كه ما،در ظاهر،از او گناه بزرگى نديده باشيم،كافىاست.
اين نيز ناگفته نماند كه:اگر كسى خود را عادل نمىداند،و حتى به مردم بگويد كه من عادل نيستم،اما مردم او را عادل و با تقوا بشناسند،مىتواند امام جماعتشود و مردم نيز مىتوانند به او اقتدا كنند و اگرمردم،مايل به اقتدا باشند،نبايد سرپيچى كند. (44) و حتى اگر پس ازنماز جماعت،معلوم شود كه امام جماعت،عادل نبوده،نمازهايى را كهپشتسر او خواندهاند صحيح است و اعاده لازم نيست. (45)