بخشی از مقاله
پیشوای انقلاب و رهبر بزرگ اسلام حضرت آیت الله العظمی خمینی در روز بیستم جمادی الثانی مصادف با روز میلاد باسعادت یگانه دختر عالیقدر پیامبر عظیم اسلام حضرت فاطمه زهرا (ع) به سال 1320 هجری در خانواده ای نسبتا متوسط و روحانی در شهر خمین چشم به جهان گشود و پا به عرصه گیتی نهاد.
و هر روز که از عمر شریف این نابغه دهر، مرزبان با کفایت اسلام و وارث همه اصالتهای مذهب که میگذشت آثار فوق العادگی شجاعت، شهامت، اراده، قاطعیت، ثبات و پاکی و دور اندیشی از چهره جذاب و پیشانی تابنده اش می درخشید.
دوران کودکی
هنوز بیش از پنجماه از زندگی این کودک هوشمند و حیرت انگیز نگذشته بود که : پدر بزرگوارش آیت الله سید مصطفی موسوی، به درجه رفیع شهادت رسید و این انسان بزرگ و شگفت آور نزد مادر گرامیش تحت سرپرستی و کفایت برادر بزرگ خویش، علامه سید مرتضی موسوی، پرورش یافت.
تحصیلات ابتدائی
دوران کودکی را در همان شهر خمین، پشت سر گذاشت و تحصیلات ابتدائی و مقداری از دروس مقدماتی را در همان جا، نزد اهل فضل و دانش آموخت و در سن 19 سالگی برای ادامه تحصیلات اسلامی به اراک که در آن روزگاران، یکی از مراکز علمی و حوزه های بزرگ دینی بشمار می رفت مسافرت فرمود. در آن زمان حاج سید عبدالکریم حائری یزدی از مجتهدین حوزه علمیه نجف اشرف از شاگردان برجسته حوزه درس، به دعوت علماء و فضلا به شهر اراک برای زعامت حوزه به آن شهر تشریف آورده بود، ادراه می شد.
هجرت به قم
در سال 1340 هـ . آیت الله حائری به درخواست علما بزرگ اراک به شهر مقدس قم مهاجرت کرد. او با اراده آهنین و عزم راسخ و محکم خویش در جوار مرقد بانوی با عظمت اسلام حضرت معصومه (س) حوزه عظیم و با برکت قم را پایه گذاری کرد و بدست توانای خود حوزه علمیه قم را تاسیس نمود.
آیت الله خمینی نیز بدنبال هجرت استاد، خود را از اراک به قم و به آن دانشگاه عظیم اسلامی رساند. در آن مهد علم ودانش و پرورشگاه شخصیتهای بزرگ روحانی، به فراگرفتن علوم اسلامی و تزکیه نفس پرداخت و از محضر استاد بزرگ آیت الله حائری و دیگر اساتید عالی مقام مانند، آیت الله شاه آبادی استفاده های شایانی نمود. پشت کار بی نظیر و لیاقت فوق العاده به زودی به درجه عالی اجتهاد نائل گردید.
آینده درخشان او
زعیم رشید اسلام از همان دوران اول تحصیل در هر اجتماع، جلسه و حوزه درس و بحثی که حاضر می شد و با هر استاد توانا و زبر دستی که روبرو میشد. طرح اشکالات دقیق، قوت منطق، و تقوای بی مانند و بلاخره ویژگی های روحی و اخلاقی او نظر اساتید بزرگ و با بصیرت و دور اندیش را به خود جلب می کرد و مبهوت از این هوش سرشار و فوق العاده اش میشدند.
آمادگی روحی و مسئولیتهای سنگین رهبری
زعیم بزرگ اسلام، در سراسر دورانیکه، به حضور رهنمایان اخلاقی، مربیان وارسته، و آموزگاران به مجالس پند و موعظه مردان خدا برای آموختن معارف الهی و علوم می رفت. او می دانست باید فردا رهبر و هادی جامعه بزرگ مسلمانان باشد. و رهبری شرائط ویژه ای دارد. می دانست تنها مسئولیتی که بر دوش رهبر و مرجع یک امت است، استخاره گرفتن، نماز جماعت خواندن و مسئله گویی نخواهد بود بلکه مسئولیتهایی بی شمار و خطیر و وظائفی بسیار سنگین به دوش وی نهاده خواهد شد.
اولین گام علیه سیاست
پیشوای اسلام در سال های 1360 هـ . بطور کلی از حضور در حوزه های درس اساتید بزرگ پر فیضی از تحصیل بی نیاز گردید. دیگر نزد اساتید بزرگ چیزی نیافت که لازم به آموختن آن باشد. در نوشته های قبل گفتیم که حوزه علمیه قم با اراده آهنین و همت والای مرحوم حاج شیخ سید عبدالکریم حائری یزدی پایه گذاری شد و در کوتاهترین مدت توانست فضلا و محصلین جوان و با لیاقتی جمع آوری و حوزه آبرومند و با برکتی را بوجود آورد. ولی متاسفانه طولی نکشید که وضع سیاسی ایران تغییر کرد. دشمنی رضاشاه جلاد و دیکتاتور، نسبت به امور دینی و اسلامی بویژه به حوزه علمیه قم، هر روز آشکارتر می گردید و نقاب از چهره منحوس او بر می داشت. به حکم آن جبار و دیکتاتور زمان- جمع مجالس سوگواری و ارشاد و
موعظه و علی الخصوص مجالس عزاداری سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین منع شدید گردید. تا فرصتی برای تبلیغ متعهدان مذهبی نباشد که ملت قهرمان ایران را آگاه بر وظائف و مسئولیتهای ملی و اسلامیشان گردانند. در چنین موقعیت حساس و خطرناک و روزهای سیاه و تاریکی بود که امام خمینی که در آن زمان از بزرگترین اساتید حوزه علمیه قم بود و از تابنده ترین چهره های روحانی آن دانشگاه عظیم بشمار می رفت به حکم و خلیفه اسلامی و روح تعهدپذیری که دارا بود. قهرمانانه بپاخاست و نخستین گامی که علیه
سیاست رضاخان برداشت این بود که جهت بیدار ساختن ملت بزرگ اسلام از جریانات تلخی که بر آنان می گذشت و نقشه های شومی که در شرف پیاده شدن بود. حرکتی همگانی را شروع نمود تا مطالبی را که لازم می دید برای حفظ روحیه طلاب و روشن ساختن ملت دلاور ایران به آنان گوشزد فرماید. و نیز دستگاه جنایت پیشه را از عواقب تلخ و خطرناکی که شیوه ظالمانه و ستمگرانه شان در پیش داشت تهدید نماید. امام خمینی با قلبی نیرومند و روحی استوار در برابر ستمگر جلاد و خون آشامی چون رضاشاه قلدر همچون کوهی عظیم و راسخ ایستادگی و قاطعیت از خود نشان داد. او مردانه پا به میدان مبارزه و فداکاری نهاد. با خروش جاوید، صراحت لهجه و شجاعت بی نظیر خویش سکوت مرگباری را که بر ایران سایه افکنده بود، درهم شکست.
اصول فقه و درس فلسفه
پس از درگذشت مرحوم آیت الله حائری جلسه درس و فلسفه امام خمینی از پرجمعیت ترین جلسات درس دانشگاه قم بود بیش از پانصد طلبه با استعداد حاضر می شدند و پروانه وار گرد شمع وجودش حلقه زده و از دریای بیکران علم و دانشش سیراب می گشتند. در دوران حیات مرحوم آیت الله بروجردی که رهبری حوزه علمیه را بر عهده داشت آیت الله خمینی یکی از درخشنده ترین چهره های علمی و معلمین روحی و اخلاقی فضلا و محصلین حوزه علمیه قم بشمار می رفت.
زعامت حوزه علمیه قم و مرجعیت تقلید
آیت الله خمینی پس از درگذشت مرحوم آیت الله بروجردی حتی از اجازه چاپ رساله عملیه شان به نفع دیگران هم ممانعت می فرمودند، بالاخره جمع کثیری از طلاب، فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم بطور دسته جمعی به حضورشان شرفیاب شده و با اصرار زیاد بطوریکه احساس تکلیف شرعی کردند فتاوی و آراء ایشان را گرفته و با کسب اجازه حضرتش با نفقه خویش بوسیله النجاه مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی به چاپ رسانیدند بعد از آن رساله عملیه ایشان به چاپ و در دسترس مؤمنین قرار گرفت و از این پس امام خمینی زعامت حوزه علمیه قم و مرجعیت تقلید مسلمین را عهده دار گردید.
رضاخان با علما بد بود
در صفحات قبل گفتیم که فریاد حق طلبانه پیشوای دلاور اسلام در آن شرائط سخت خفقان شدید و دیکتاتوری سیاه رژیم کودتا که براستی شدت فشار سرنیزه آدمکشی و زورگوئی نفس ها را در سینه ها خفه و زبانها را بریده و قلم ها را شکسته بود، طنین افکند و سکوت مرگبار و وحشتناکی را که بر جامعه بزرگ مسلمانان ایران حاکم گشته بود درهم شکست، با عزمی راسخ اراده ای فولادین و شهامتی بی نظیر نخستین گام را در میان آنهمه تاریکی و سیاهی علیه سیاست شوم رضاخان قداره بند برداشت با دلاوری ویژه ای به یاری
ستمدیدگان برخاست از اسلام حمایت کرد و از حوزه های اسلامی جانبداری نمود، با خروش جاوید خویش به توده های وحشتزده از جور و ستم رضاخان جلاد امید، گرمی و حرارتی بخشید. این گام نخست از « درس اخلاق» شروع گردید بطور عجیبی با استقبال عمومی روبرو شد و در کوتاه مدت این اجتماع بسیار بزرگ از همه طبقات خلق و روشنفکران جامعه مبدل گردید ازدحام توده های مختلف در این اجتماع عظیم اسلامی تا آنجا بالا گرفت که دستگاه حاکمه را سخت به هراس افکند و ادامه آن با مخالفت شدید رژیم روبرو گردید.
استعمارگران برای تعطیل نمودن آن به دست و پا افتادند ولی در مقابل با پایداری ایشان روبرو گردیدند و این آوای انقلاب و سرور آزادیخواهی و بالاخره فریاد مخالفت ملت ایران علیه رژیم از زبان حقگوی پیشوا بگوش می رسید و این تا پایان دوره بیست ساله دیکتاتوری رضاخانی و نابودی آن دست نشانده استعمار همچنان ادامه داشت. بعد از مدتی پیشوای هوشمند اسلام کتابی به عنوان « چرا رضاخان با علما بد بوده» را به چاپ رسانید در این بیست ساله که به درستی دوره اختناق ایران و دین بشمار می رفت همه دیدند دیدیم که بالاترین هدف رضاخان کوبیدن علما بود، چون میدانست اگر الگوی اینها را با سختی فشار ندهد و زبان حقگوی اینها را در هر گوشه که هستند با زور و سرنیزه نبندد تنها کسانیکه میتوانند با مقاصد شوم او مقابله کنند علمای عالی مقام اسلام هستند. رضاخان با مدرس روزگاری گذرانده بود و تماس خصوصی داشت او فهمید که با هیچ چیز نمی توان او را قانع کرد نه با تهدید و نه با زور رضاخان از مدرس حال علمای دیگر را سنجید و تکلیف خد را برای اجرا کردن نقشه های شوم اربابهای خود بکار انداخت .
زهد پیشوا
پیشوای پرهیزکار اسلام همانطور که از لحاظ مراتب علمی جامعیت و فهم صحیح اسلامی بی نظیر و بی مانند بود و کسی به پایه شخصیت علمی او نمی رسید و دارای صفات بر جسته دیگری بود او علی (ع) و از زهد را پیشه ساخته بود، چشم از دنیا و لذتهای ناپایدار آن به یک باره فرو بسته بود بطوریکه سرمشق تمام مسلمانان جهان گردید.
تصویب لایحه انجمن های ایالتی ولایتی و مبارزه امام خمینی
رضاشاه که تصور می کرد روحانیت دچار ضعف شده در سال 1341 هـ . ش لایحه ای را بنام لایحه انجمنهای ولایتی و ایالتی به مجلس نبود وی که بی شرمانه اعلام داشت از پشتیبانی مردم برخوردار است بدین روز به روز سر نیزه این لایحه را به اجرا در آورد و با این کار چهره ضد مردمی و ضد اسلامی خویش را روشن تر ساخت و شرایط سوگند به قرآن مجید را از شرایط انتخاب شوندگان آن انجمن قرار داد که بعدها مراسم سوگند خوردن به قرآن مجید حذف و سوگند خوردن به هر کتاب آسمانی را ممکن ساخت علاوه بر آن لایحه به زنان حق انتخاب کردن و یا انتخاب شدن را دارد مسلم بود که در جامعه آن روزی ایران که مردها حق رأی سازنده نداشتند شاه می خواست با این کار زنان و عموم مردم را فریب دهد و از اینجا
بود که بطور کلی از مردم جدا شدند و در صفی مقابل آنها قرار گرفت که صف او متشکل از استعمارگران و حلقه بگوشان امپریالیسم و صهیونیسم بود و درمقابل صفی متشکل از زحمتکشان، بینوایان و ستم دیدگان و بالاخره اقشار و طبقات اجتماعی جامعه بود که امام خیمنی هادی و رهبر این صف بشمار میرفت وبا رهنمودهای خویش علمای قم و دیگر بلاد اسلامی را طی تلگرافی آگاه ساخت و خواستار لغو این لایحه گردید. امیر اسدالله علم که از سر سپردگان رژیم منفور پهلوی بشمار میرفت ابتدا در مقابل این خواسته امام خمینی مقاومت کرد و حتی تهدید نمود که روحانیون را سرکوب خواهد کرد اما ببا مخلفتها و حضور مردم در صحنه مبارزه مجبور به عقب نشینی شد سرانجام با پیگیریهای امام خمینی لایحه مذکور کنار گذاشته شد.
تصویب اصول شش گانه و آغاز دوره دوم نهضت
شاه در ادامه اطاعت از سیاست های آمریکایی اعلام کرد که تصمیم دارد اصول شش گانه ای را به نام ( اصول انقلاب شاه و ملت ) به همه پرسی بگذارد. پس از اعلام این تصمیم امام خمینی در جلسه ای با حضور مراجع و علمای قم تصمیم گرفتند خطر تهاجم به اسلام و مسلمانان و استقلال کشور را به مردم گوشزد کنند و با اقدامات آمریکایی شاه به مبارزه برخیزند. امام خمینی همه پرسی را بر خلاف قانون دانسته و آن را تحریم کردند و به دنبال آن تظاهراتی درتهران آغاز شد. در همین زبان مردم قم نیز به خیابانها ریختند و باران شعارهای همه پرسی را محکوم کردند. به دنبال این وضع شاه تصمیم گرف تا قبل از برگزاری همه پرسی به قم مسافرت کند وبا بهره برداری از استقبالی که تصور می کرد از وی به عمل خواهد آمد، توجه مردم را به خود جلب کند. اما امام خمینی اعلامیه ای دادند و مردم را به ماندن در خانه ها فراخواندند در نتیجه استقبال چندانی از شاه نشد.
در بهمن ماه 1341 شاه همه پرسی موردنظر خود را برای اجرای اصول شش گانه انجام داد. بعداز آن اعلام شد که اکثریت رأی دهندگان با این اصول موافقت کرده اند. ولی دو روز پس از انجام همه پرسی، که مصادف با اول ماه مبارک رمضان بود، امام خمینی و گروهی از علما در قم تصمیم گرفتند که به منظور متوجه ساختن مردم به عواقب همه پرسی در آن ماه نماز جماعت و تبلیغ و سخنرانی را در سراسر کشور تعطیل کنند. این حرکت رژیم را به وحشت انداخت.