بخشی از مقاله
مقدمه
تاریخ لغت "همجنسگرا / همجنسگرایی"
کلمه همجنسگرا برای اولین بار( تا آنجا که من از آن اطلاع دارم) در سال 1369(یا 1367) بر سر زبانها افتاد. زمانی که برای اولین بار در تاریخ ایران، بعد از ماها تلاش، تعدادی همجنسگرای ایرانی پناهنده در سوئد دور هم جمع شده و گروه هومان را تشکیل دادند. در آن نشست بحثهایی درمورد بار منفی اصطلاح "همجنس باز" در اذهان مردم و نارسا بودن آن در انعکاس روابط عشقی- عاطفی و گرایش درونی یک فرد به همجنس خودش صورت می گیرد و در آخر جمع حاظر در آن جلسه ( 13 مرد و یک زن)، نام " هومان( گروه دفاع از حقوق همجنسگرایان ایران) " را برای خود انتخاب می
کنند. بعد از آن فعالان هومان علاوه بر انتشار مجله هومان وگسترش بحثها در این مورد، به نویسندگان روزنامه ها و مجلات ایرانی که هر از گاهی خبر یا مطلبی مربوط به همجنسگرایی منتشر می کردند و از کلمه "همجنس باز" استفاده می نمودند نامه نوشته و با توضیحاتی کاربرد اصطلاح "همجنسگرا" را پیشنهاد می کردند. این کار تا دو سه سال اول فعالیت هومان همچنان ادامه داشت و به مرور کلمه همجنسگرا بر سر زبانها افتاد. گروه هومان همچنین تعداد خیلی
محدودی از نسخه های مجله خود را به داخل کشور می فرستاد و به این طریق تعداد اندکی از همجنسگرایان داخل هم با این بحث آشنا شدند. بعدها اینترنت از راه رسید و دسترسی افراد به سایت هومان و سایتهای دیگر همجنسگرایان خارج آسان تر شد. اکنون دیگرکمتر کسی از کلمه "همجنس باز" استفاده می کند و این یکی از خدمات خوب گروه هومان است هر چند که بعدها فعالان این گروه بعد ازحدود 15سال تلاش، پراکنده شدند. من هرچند با استدلات فعالان سابق گروه هومان موافقم اما قصد تکرار آنها را ندارم وبه جنبه های دیگری خواهم پرداخت.
دلائل د. ساتیر :
ایشان می نویسند: " مهمترین دلیل این اختراع (همجنسگرایی) به قول مخترعان آن این است که همجنس بازی در کنار کلماتی چون قمار بازی، کفتر بازی، دختر بازی و غیره قرار میگیرد و بار منفی دارد. مشکل این است که شما نمیتوانید یک کلمه را بدون خویشاوندش در زبان عوض کنید. یعنی اگر پسوند <باز> را میخواهید بردارید، آنگاه باید از همه کلمات مشابه نیز این پسوند را بردارید." (بحران جنسی ایرانیان بخش 2)
باید گفت که در این گفته یا د. ساتیر سفسطه می بافد یا نا آگاهانه احساس عشقی و عاطفی دو زن / دو مرد به هم را در کنار دختر بازی و کفتر بازی قرار داده و آنها را هم ارزش می داند یا آنقدر پست مدرنیست می شود که من متوجه نمی شوم.اما گرایش جنسی دو زن یا دو مرد به هم یک نیاز درونی است، عاطفی است و با تو در توی پیچیده انسان سر و کار دارد، درست مانند گرایش جنسی دو غیر همجنس به هم. اگر کسی به همجنس خود گرایش درونی داشته باشد،
این احساس و نیاز خود را بشناسد، بپذیرد و به آن عمل کند یعنی هویت جنسی خود را انتخاب کرده است؛ او می خواهد که جامعه احساس و عوطف او را برسمیت بشناسد نه گناهکار و قانون او را بخاطر این احساسات مجرم و خطاکار تعریف نکند؛ او قادر است و دوست دارد که نسبت به شریک زندگی خود متعهد باشد و عمری را در کنار همسر که ( که همجنس اوست) به خوشی
و خرمی بگذراند. قرار دادن نیازها و درخواستهای چنین شخصی در کنار نیازها و رفتار و حرکات یک دختر باز اشتباه محض است و توهین به شعور او. دختر باز به کسی که فقط دوست دختری به سبک غرب برای خود بگیرد ( که هیچ عیب و ایرادی هم ندارد) گفته نمی شود؛ دختر باز به مردی گفته می شود که نه با یک دختر بلکه با دختران متعدد ( و اغلب همزمان) روابط عمدتآ یکجانبه
برقرار می کند و با تمهیداتی همچون وعده ، وعید ، اغوا، تطمیع و تهدید آنها را در خمت ارضاء نیاز جنسی خود در می آورد. سرنوشت این دختران و آینده آنها هم تنها چیزی است که به مخیله اش راه نمی یابد و در هنگام " آرام گرفتن"، برای ازدواج سراغ یک دختره باکره می گردد. بگذریم که چنین شخصی برای خواهر خود و روابط او چه الم شنگه ای که در نمی آورد. فراموش نکنیم که دون ژوان ها در همه جا هستند؛ یک دختر باز ممکن است مرد متاهلی باشد که بنا به هر عللی از
سکس با همسرش راضی نیست، یا هست ولی زیاده خواه باشد یا تنوع طلب و به همین دلیل هم هیچ فرصتی برای رابطه با دختران( یا زنان ) را از دست نمی دهد. در دختر بازی رابطه ها پنهانی است، نه صرفآ به دلیل تابوهای اجتماعی، بلکه خود افراد هم خواستار پنهانی بودن آن
هستند چرا که ممکن است مثلآ روابط زناشویی طرف را تهدید کند یا تعهداتی به بار آورد که طرف خواستار آنها نیست. اینجا هدف قضاوت اخلاقی در باره این پدیده نیست بلکه نشان دادن تفاوتها است و اینکه چرا کابرد پسوند <باز> در مورد افراد با کشش و گرایش به همجنس غلط و تنزل دادن محسوب می شود. "دختر بازی" و" کفتر بازی" بیشتر به تفنن و خوشگذرانی می ماند( قضاوت اخلاقی نمی کنم) ولی همجنسگرایی این نیست.
شاید به همین دلیل هم بوده که در فرهنگ لغت های جدید بدرستی کلمه همجنسگرا بعنوان معادل کلمه انگیسی هموسکشوال بکار برده شده است. از جمله در لغت نامه نصرت الله پورافکاری ( فرهنگ جامع روانشناسی- روانپزشکی و زمینه های وابسته- نشر فرهنگ معاصر 1373) یا در لغت نامه داریوش آشوری ( لغت نامه انگلیسی- فارسی برای علوم انسانی- نشر مرکز- 1374). یک دختر باز هر چند که ممکن است حتی طرفدار روشنگری جنسی و بالا رفتن ضریب تحمل و کنار آمدن جامعه با روابط جنسی باز باشد اما خواهان تصویب قوانین و برسمیت شناختن رابطه
دختر"باز" ی خود نیست چرا که به همراه قانون مسائلی همچون مالیات، بازنشستگی، حق ارث و..... مطرح میشود در حالی که یک همجنسگرا برای بالا رفتن ضریب تحمل جامعه(هر چند که مثبت است) مبارزه نمی کند بلکه برای حق خود که او را از آن محروم کرده اند تلاش کرده و می خواهد به همان حقوقی در قانون دست یابد که زوجهای دگر جنسگرا. نکته دیگر اینکه یک همجنسگرا در پی به خدمت گرفتن شریک خود با اغوا، تطمیع ، تهدید و امثالهم در جهت منافع و لذت و امیال جنسی یکطرفه خود نیست؛ او رابطه دو طرفه و آگاهانه و بر اساس انتخاب می خواهد.
د. ساتیر ادامه می پرسد: " مگر دختر بازی یا کفتر بازی منفی است؟" (که در ادامه بگوید مگر همجنس بازی منفی است؟). اگر دختر بازی را همانی بدانیم که در بالا تعریف کردم من آن را منفی می دانم. چرا که یکطرفه است، مگر اینکه ایشان تعریف جدید دیگری از این گونه روابط دارند و در مورد کفتر بازی از آنجا که احساسات و تمایل و خواسته خود کفتران بر ما معلوم نیست، از آن می گذرم. با اینهمه من با روابطی که بر اساس ارتباط آزادانه، آگاهانه، دوجانبه و با احساس مسئولیت متقابل باشد نه تنها مخالفتی ندارم که حامی آن هم هستم.
اما د. ساتیر باید به این سئوال جواب دهد که چرا ما اصطلاح " پسر باز" یا "مرد باز" با این ذهنیت که طرف عمل کننده مؤنس است، نداریم؟ جواب ساده و آسان همانا استناد به فرهنگ زن ستیز ما و بی حقوقی زنان خواهد بود اما ریشه اصلی آن شکل و تجلی جنسیت زنان است که نسبت به سکس و جنسیت مردان از تنوع طلبی کمتری برخوردار است و بی جهت هم نیست که روابط همسری زنان لزبین از هر گونه رابطه ای پایدارترند. اما د. ساتیر در ادامه ظاهرآ یک بحث پست مدرنیسمی را مطرح می کند و می نویسد:
" برای مقابله با آن اما راه حل نه در کلمه ای مثل همجنس گرایست، بلکه ابتدا باید همه این کلمات را زیبا کرد و بار منفی را از دوش آنها ورداشت و نیز کلمات مترادف مناسبی پیدا کرد، مانند همجنس خواهی که من آن را در ترجمه آقای آشوری در کتاب لغت ایشان یافتم."
د. ساتیر می نویسد:" کسی بخواست خود همجنس باز یا دگر جنس باز نمی شود. برای مثال همجنس خواهی هم دارای بار احساسی قویتری است و هم اشتباه دیگر همجس گرایی را دارا نیست. همجنس بازی یا خواهی یک گرایش نیست که آنرا همجنس گرایی ترجمه کنیم." بله،
همجنس بازی و همجنس خواهی درونی و باطنی نیست و از پمیر پیچیده انسان نشآت نمیگیرد به همین دلیل یک <بازی> است ولی هکجنس گرایی درونی، باطنی، روانی، عاطفی و عمقی است و به همین دلیل هم <گرایش> است. البته من با کاربرد کلمه ظاهر روشنفکر پسند اما ناقص و پاسیو همجنسخواهی مشکلی ندارم و خود همجنسگرایان هم هر از گاهی آن را بکار می گیرند ولی از آنجا که اصطلاح <
همجنس خواهی> ذات جنسی درون انسان را تداعی نمی کند شخصآ از کاربرد آن امتناع می ورزم چرا که <خواهی> از خواستن است و فرد میتواند خواسته خود را عوض کند در حالی که گرایش جنسی را هر چند بتوان مهار و یا سرکوب نمود ولی نمیتوان آن را تغییر داد. با اینهمه همجنسخواهی و همجنسگرایی با " همجنس بازی" فرق دارند و بر خلاف نظر ساتیر از آنجا که"همجنس بازی" دال بر رفتار و عمل دارد نه میل باطن بنا براین انتخابی است و طرف بخواست خود <باز>یگر میشود مثلآ فردی ممکن است چون به جنس مخالف دسترسی ندارد یا برای
کنجکاوی هم که شده با جنس موافق خود دست به عمل جنسی بزند بدون آنکه واقعآ و درونآ چنین میل و گرایشی داشته باشد یا فردی که درونآ به همجنس خود تمایل و گرایش دارد بر اثر فشار اجتماعی، حکومتی، خانوادگی و... علیرغم جهت گیری جنسی و میل درون خود ضمن تسلیم شدن به فشارها، با توسل به دروغ و ظاهر سازی و برای خلاصی از تنگناها، جامعه و
فرهنگ آن را هم به بازی بگیرد وبا فردی از جنس مخالف ازدواج کند. بر اساس گفته های فوق <بازی> یک رفتار انتخابی و در عین حال غیر جدی و تفننی است که زمانی ممکن است تمام شود. همچون فوتبال بازی، کفتر بازی، زن بازی ، ورق بازی و... و با <گرایی> که دال بر غیر انتخابی بودن و درونی، روانی، عاطفی و احساسی بودن است فرق دارد.
از طرف دیگر معلوم نیست د. ساتیر بر چه اساسی همجنس گرایی را یک گرایش نمی داند؟ همجنس گرایی همان سکشوال اورینتیشن ( یعنی گرایش جنسی) هست و خود آقای آشوری هم اورینتیشن را معادل جهت یابی و جهت گیری ترجمه کرده اند. از آن گذشته گرایش جنسی به این معنی است که فرد در درون خود این احساسات را دارد و سمت و سوی کشش و میل
جنسی او رو به جنس موافق است و این با هویت جنسی ( که ممکن است دروغین باشد) یا عملکرد و رفتار جنسی( که گاهی ممکن است بازی باشد) متفاوت است چه همانطور که گفته شد ممکن است کسی گرایش جنسی درونی به همجنس خود داشته باشد ولی بنا به هر عللی از عملی کردن آن و یا اعتراف به میل خود بپرهیزد و با انخاب شریک جنسی از جنس مخالف هویت و رفتاری مغایر با گرایش درونی خود انتخاب کند. و این فرق بین گرایش جنسی ( که انتخابی
نیست) با رفتار و هویت جنسی ( که انتخابی است و فرهنگ و شرایط اجتماعی در آن مؤثرند) را نشان می دهد. دگر جنس گرایی اجباری که در بسیاری جوامع از جمله در کشور ما اعمال میشود و در نتیجه فشارهای اجتماعی، حکومتی و خانوادگی همجنسگرایان را مجبور به ازدواج با جنس مخالف می کند نمونه بارزی از این گفته فوق است. پس نتیجه می گیریم که همجنس گرایی دقیقآ یک گرایش است حال چه طرف بخواهد و یا نخواهد چون ممکن است آن را در درون خود سرکوب
کند اما همانطور که گفته شد توان تغییر آن را ندارد. پس لغت <بازی> بیشتر برازنده کسانی است که رفتار و هویت جنسی ای مغایر با میل و گرایش درون خود انتخاب می کنند تا همجنسگرایانی که گرایش خود را شناخته، قبول کرده ، آن را بعنوان هویت جنسی خود پذیرفته و برای بدست آوردن حقوق خویش مبارزه می کنند. بی جهت هم نسیت که بسیاری از همجنسگرایان به کسانی که بدون شناخت گرایش درونی خویش و پذیرش آن، صرفآ به سکس با همجنس مبادرت می ورزند را همجنس باز می خوانند.
کاربرد کلمات
کاربرد کلمات همجنسگرا و همجنسگرایی یک بار و مفهوم دیگری هم دارد و آن اینکه حاملان اینگونه گرایشات جنسی که در نتیجه اینترنت و دسترسی به اطلاعات، دیگر نمی خواهند به سرنوشتی که جامعه و مذهب در طی قرون برایشان رقم زده تن در دهند و میخواهند زندگی و سرنوشت خود را آگاهانه و امروزی همچون همتایان خود در جوامع آزاد و دمکرات رقم زنند. از آنجا که تلاشها و
مبارزات همجنسگرایان کشور از خصلت آگاهگرانه و روشنگری برخورداراست، در خدمت گسست جامعه از سنت های کهنه وحرکت آن بسمت مدرن شدن می باشد و بر همین اساس باید از طرف همه کسانی که در فکر فردای بهتری برای ایران هستند جدی گرفته شده و مورد حمایت قرار گیرند وحداقل ترین و اولین قدم، ارائه تعریف درست همراه با اصطلاحات صحیح از گرایشات جنسی همجنسگرایان و توضیح آن برای جامعه است."
دیدگاههای مختلفی دربارهی همجنس بازی در بین اندیشمندان ایرانی وجود دارد که به علّت حساس بودن موضوع معمولاً سخنی از آن در رسانههای گروهی نمیرود. موضع علمای رسمی روشن است. آنها طبق آیات و تعلیمات اسلامی این کار را حرام میدانند. کراهت همجنس بازی نزد ایشان تا آنجاست که معتقدند در روایات آمده باید دیوار بر سر فردی که مرتکب لواط شده، خراب کرد. اما روشنفکران مذهبی موضع نامعلوم و مبهمی پیش گرفتهاند. اینان با توجه به
ریشههای مذهبیشان همان اعتقاد علمای رسمی را دارند منتها با توجه به دید امروزی و با احتساب دیدگاههای جدید در مورد همجنس بازی نتوانستهاند دیدگاهی یکپارچه و روشن ارائه کنند. اندیشمندان غیرمذهبی نیز خود به چند دسته تقسیم میشوند. عدهای که همجنس بازی را به خاطر غیراخلاقی بودن آن و تبعات اجتماعی و بهداشتیاش مردود و مطرود میدانند و عدهای که آن را دربست پذیرفته و قبول دارند.
در اینجا قصدم تجزیه و تحلیل نظرات دیگران نیست، تنها میخواستم آنچه را خود از این مطلب برداشت کردهام و پرسشهایی که برایم مانده را مطرح کنم.
خارج از هرگونه فلسفهبافی و توجیه کردن مطلب، میتوان همجنس بازی را با دیدی کارکردی نگاه کرد. این واقعیتی است که ما در جامعهای مریض زندگی میکنیم. شاید اگر جامعه، جامعهای سالم بود مقولهی همجنس بازی اصلاً مطرح نمیشد. اما میدانیم که در این جامعه عوامل زیادی در شکلگیری شخصیت دخالت دارند ـ چه مثبت و چه منفی ـ. حوادث، رویدادها و پیشامدهای
زیادی دست به دست هم دادهاند تا بعضی از افراد علاقهای به سکس با جنس مقابل خود نداشته باشند. این افراد شدیداً از جنس مخالف میترسند و در مردان کسانی را مشاهده کردهاند که اندام تناسلی زنان برایشان چیزی واقعاً دهشتناک است. باز تکرار میکنم کاری به عوامل ایجاد
کنندهی این حالات ندارم هر چند آن را نتیجهی بیماری جامعه میدانم. برای این افراد واقعاً راه چاره چیست؟! امیدوارم که جواب رجوع به پزشک نباشد چون رد آن بسیار آسان است. این افراد حق زندگی دارند و قسمتی از زندگی لذت بردن از حس جنسی است. اگر جامعه این راه را برای استفاده از این حس بر همجنس بازان ببندد در واقع مرتکب ظلمی در حق آنها شده است، مگر
زمانی که راه بهتری برای ارضای آن پیدا کند. از طرفی وقتی در جامعه امری به صورت قرارداد بین دو طرف باشد و در آن هیچ فریب و اجباری وجود نداشته باشد، به فرض ضرر داشتن آن، آن ضرر به خود آن افراد بر میگردد و به جامعه آسیبی نمیرساند.
بهر حال رفتار مسئولان رسمی جامعه و خود مردم در قبال این افراد بسیار ناخوشایند و توهینآمیز است. اکثر مردم با خودخواهی و بیاطلاعی از عوامل ایجاد چنین تیپی دست به طرد و ذم این افراد میزنند و مسئولان امور نیز آن را جزء جرایم کیفری به حساب میآوردند.
هم جنس بازی علّت نیست و بلکه معلول عوامل زیادی است و حالا که ما در برطرف کردن آن عوامل ناکام هستیم حداقل شیوهی بر خورد با این معلول را بدانیم طوری که نه افراد سرکوب شوند و نه جامعه صدمه ببیند.
توضیح: منظور از همجنس باز کسی است که صرفاً با جنس خود آمیزش جنسی دارد نه اینکه فرد منحرفی که به خاطر لذات منحرف شدهی خود با هر دو جنس مقاربت میکند
حقوق زن همجنس گرا
اين يادداشت از سری يادداشت های مهرانگيز کار درباره وضعيت حقوقی زنان در ايران به مناسبت روز جهانی زن است که تا 8 مارس دراين سايت منتشر خواهند شد.
در قانون مجازات اسلامی ایران همجنس گرایی جرم است و همجنس گرایی زنان زیر عنوان "مساحقه" عمل مجرمانه اعلام شده که مجازات آن بسیار شدید است. ماده ی 127 قانون مجازات اسلامی مساحقه را این طور تعریف کرده است :"مساحقه، هم جنس بازی زنان است با اندام تناسلی".
در موضوع مساحقه جرم به فعل دو زن بستگی دارد و در جریان تحقق جرم اساسا جنس مذکر غایب است. به موجب ماده ی 134 قانون مجازات اسلامی:
"هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت ، برهنه زیر یک پوشش قرار گیرند به کمتر از صد تازیانه تعزیر می شوند. در صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر در مرتبه ی سوم به هر یک صد تازیانه زده می شود".
در صورت تکرار جرم، مرتکب را اعدام می کنند ( ماده ی 131 قانون مجازات اسلامی).
یکی از راه های اثبات جرم هم جنس گرایی زنان شهادت شهود است. قانونگذار حتی درباره ی این جرم فقط به شهادت مردان اهمیت می دهد و برای شهادت زنان ارزش و اعتباری قائل نیست. بنابراین شهادت زنان در دادگاه در زمینه ی هم جنس گرایی در حکم هیچ است. معلوم نیست چرا قانونگذار شهادت زنان را حتی در جرمی که کاملا زنانه است معتبر نمی شناسد. در موارد دیگری چنین است و قانون مجازات اسلامی یا اساسا شهادت زنان را معتبر نمی داند یا شهادت دو زن را برابر شهادت یک مرد ارزیابی می کند.
دفتر شعر هستند یا پژوهش ادبی. یک رمان (زیر پوست ابدیت) و کتاب طنزی هم در میان آنها هست. نیمی از این کتابها در پیش و پس از انقلاب در ایران منتشر شده اند و نیمی دیگر در برونمرز. در ایران تیراژ کتابها بیشتر و فروششان سریعتر از برونمرز بوده است. چند کتابی از من که با همت و پیگیری ناشران در ایران منتشر شده اند همیشه دچار مشکلاتی بوده اند. یا بلافاصله آنها را گردآوری و خمیر کرده اند و یا اجازه ی تجدید چاپ به آنها نداده اند.
ماها: این اولین بار است که یک چهره معروف ادبی ایرانی با یک مجله که از طرف همجنسگرایان کشور منتشر می شود، مصاحبه می کند ، و ما مطمئن هستیم که این تابو شکنی شما تاثیر مثبت زیادی خواهد داشت. احساس شما چیست؟
میرزاآقاعسگری: نخست با صراحت بگویم که من همجنسگرائی را مغایربا قاموس طبیعت می دانم و آن را با روند تولید مثل در تضاد می دانم. براساس یافته ها و نظریات انکارناپذیرعلمی، جهان موجود و هستی موجودات، حاصل کش و واکش بین دوعنصر نرینه و مادینه، ین و یانگ، مثبت و منفی، جاذبه و دافعه است. حتا کیهان در ابعاد کهکشانی هم برهمین محور نرینگی و مادینگی شکل یافته و تداوم دارد. این، قانون طبیعت است. ما انسانها بخش بسیار کوچکی از این هستی
هستیم. همه ی ما (از جمله همجنسگرایان) حاصل درآمیزی زنان با مردان هستیم. این نکته ها را بی گمان شما بهتر از من می دانید اما بایسته دانستم نگاهم را در این پیوند، روشن بگویم.
با اینهمه در دو سه سخنرانی گفته ام و در اینجا هم تکرار می کنم که یک جامعه وقتی به درجه ی مطلوبی از آزادی و دموکراسی می رسد که همجنس گرایان آن هم بتوانند بی دغدغه و پنهانکاری حرفهاشان را مطرح کنند و رفتار جنسی مورد علاقه شان را داشته باشند. تردید نباید داشت که اگر در یک جامعه، همجنسگرایان سرکوب شوند، احزاب دگراندیش هم محدود یا سرکوب می
شوند، نویسندگان و پژوهشگران هم محدود یا سرکوب می شوند، گروه های اجتماعی ناهمروند با نورمهای اجتماعی هم محدود یا سرکوب می شوند. و در کشوری که سرکوب بخشی ازجامعه، قانونی و توجیه شود بتدریج بخشهای دگراندیش و رقیب و نواندیش اش هم به حاشیه رانده شده و بعدا سرکوب می شوند. آزادی، بخش ناپذیر است. یا هست و برای همه هست و یا نیست و فقط ادعای وجودش مطرح شده است. امور جنسی از امور خصوصی انسانها است. حریم خلوت هر انسانی باید به مثابه معابد مقدس نگریسته شود. یعنی ورود به آن برای غیر ممنوع گردد. این
«غیر» می تواند نام قانون، دین یا حکومت یا عرف برخود بگذارد. فرقی نمی کند. «غیر» است. باید از ورود به معابد مقدس افراد منع شود.
البته جامعه شناسان می توانند در باره ی همجنسگرائی پژوهش کنند، بنویسند، با آن موافقت یا مخالفت کنند، آن را یکی از نورمهای رفتار اجتماعی ارزیابی کنند یا نوعی بیماری. اما گرایش یا
دوری مردم از این یا آن نورم اجتماعی باید امری آگاهانه و داوطلبانه باشد. اینها را گفتم تا بگویم که پذیرش این گفتگو از سوی من، به معنای پذیرش و تأکید بر حقوق بخشی از هموطنان زن یا مرد من است که دوست دارند در حریم شخصی خود بگونه ای رفتار کنند که می خواهند، و نه آن گونه که دیگران تعیین می کنند. من امیدوارم پژوهندگان، شاعران و نویسندگانی که آگاهی افزونتری در این موارد دارند، به این پدیده ی اجتماعی هم بپردازند.
ماها: از چه زمانی با پدیده همجنسگرایی آشنا شدید و چطور شد (یعنی چه عواملی باعث شدند) که شما اینقدر راحت با همجنسگرایی کنار بیائید و به اهمیت رعایت حقوق همجنسگرایان بها دهید؟
میرزاآقاعسگری: گفته می شود که همجنسگرائی با یورش و سلطه ی اسکندر مقدونی به ایران راه یافت و مردم ایران تا آن زمان با اینگونه رفتار جنسی بیگانه بوده اند. بعد از حمله ی اسلام به ایران، ممنوعیت های جنسی به طرز بی سابقه ای افزایش یافت.