بخشی از مقاله

پيامبر خاتم از نگاه اديان


مقـدمه
پيامبر اعظم (ص) درجامعه اي به رسالت برانگيخته شد كه مردم به لحاظ فرهنگي و تمدني ، بسيار ابتدايي ، بسيط ، غريزه محور ، خودبنياد ، مردسالار ، متعصب و خرافه پرست و به لحاظ اجتماعي داراي ساختاري از هم گسيخته بودند كه هيچ گونه همگرايي اجتماعي ميانشان به چشم نمي خورد . اداره جامعه به صورت عشيره اي و قبيله اي بود ، و هر قبيله متناسب با خلق و خو و آداب رئيس عشيره ، داراي فهم ، رفتار و منش خاصي مي توانست باشد . در جامعه اي كه خصلتهاي غريزه محور و خرافه پرستي وجه غالب آن بود ، و مردمي كه اگر گاو ماده آب


نمي خورد ، گاو نر را مي زدند ؛ و شتر سالم را داغ مي زدند تا شتر بيمار معالجه شود و اگر بزرگي فوت مي كرد ، شتري در كنار قبرش در ميان گودالي حبس مي كردند و آب و علف به آن نمي دادند تا بميرد و متوفا در روز رستاخيز بر آن سوار شود و پياده محشور نگردد ! و در طبابت و معالجه بيمار از روشهاي خاصي بهره مي جستند ... در اين شرايط فرهنگي ـ اجتماعي و اعتقادي ، پيامبري برگزيده شد كه هدف او پي‌ريزي جامعه اي متمدن ، و تكامل بينش ، دانش و اخلاق مردم بود : « اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق » .
براي اين جامعه شب زده و عقب مانده ، پيامبري برانگيخته شده بود كه آموزه‌هايش بسيار


عميق تر از بينش و رفتار آن عصر بود ؛ جامعه اي كه آستانه تحمل و ظرفيت پذيرش آن بسيار اندك و حقير بود و اين مباني ، هاضمه فرهنگي‌اش را به شدت به هم مي ريخت . در اين شرايط سخت و نفس‌گير ، پيامبر (ص) مبعوث شد و به ابلاغ رسالت خويش پرداخت و گرانبارترين معاني را با ظريف ترين شكل طرح نمود .
در اين فرآيند كه با فراز و فرودهاي پرشماري همراه بود و رنجها ، دردها و مصيبتهاي بي شماري را بر پيامبر (ص) و همراهان آن بزرگوار تحميل كرد ، جامعه اي توليد و تولد يافت كه پايه‌گذار تمدني جهان‌گستر شد .


جامعه سازي پيامبر (ص) شكل گرفت و ساختار اجتماعي مورد نظر به سرعت فراگير شد و فضاي عشيره اي و قومي و تعارض‌ها ، تضادها و خشونتها ، جاي خود را به رهبري واحد داد و همگرايي ، مهرورزي ، عزت مداري و كرامت مندي ، فضاي جامعه را در بر گرفت .
جامعه به سمت عقلاني شدن حركت كرد و رفتارها و مناسبات مبتني بر اصول عقلي قابل دفاع و منطقي ، پي‌ريزي شد .
عدالت در شؤون و ساحتهاي مختلف آن ـ اعم از عدالت سياسي ، عدالت اقتصادي ، عدالت
توزيعي ، عدالت اجتماعي و ... نضج گرفت و جامعه‌ي قائم بالقسط پايه‌گذاري شد .


در مهندسي اجتماعي پيامبر (ص) احقاق حق ، حقوق شهروندي ، حقوق اقليتها و ... به شايستگي نهادينه شد .
و در اين مسير ، « خانواده » به عنوان مهمترين نهاد اجتماعي ، مكانت ويژه اي يافت و شخصيت و شأنيت « زن » به عنوان مؤثرترين عضو خانواده احيا شد .
نسبت حاكميت و مديريت جامعه با مردم بر پايه‌اي بسيار پيشرو بنيان نهاده شد . در اين ساختار آنچه بسيار حايز اهميت است و تبيين شايسته اي از آن صورت نگرفته ، اين است كه پيامبر (ص) بر ارتقاي ذهني و بينشي جامعه بسيار تأكيد داشتند .


نگاه و اهتمام پيامبر (ص) در تربيت عقلاني جامعه و انسان رشيد ، كمال يافته كه نگاه او به مسايل و هستي داراي عمق و ژرفاي بيشتري باشد ، از مسايلي است كه بايد از سوي انديشمندان مورد بازكاوي قرار گيرد.
آنچه مهم مي نمايد آن است كه ما نياز داريم تا به بازخواني جامعه مطلوب پيامبر (ص) بپردازيم ؛ جامعه اي كه زيرساختهاي فكري و معرفتي آن بر محوريت انديشه و رفتار پيامبر (ص) باشد و در اين ميان نخبگان ديني ، سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي ، سازمان روحانيت ، نهادهاي فرهنگي ، مطبوعات ، صدا و سيما ، هنرمندان ، نهاد سياست و حكومت ، و گروههاي مرجع كه مي توانند بر بخش و يا بخشهايي از جامعه اثرگذار باشند ، نقش ويژه اي را بر عهده خواهند داشت .


ضروري است در سالي كه از سوي رهبر فرزانه انقلاب به نام « پيامبر اعظم (ص) » نامگذاري شده است ، تلاش ويژه اي در بازخواني و ارايه شايسته سيره و رفتار رسول اكرم (ص) در عرصه ها و قلمروهاي مختلف زندگي آن بزرگوار به عمل آيد .


بازخواني جامعه مطلوب و مورد نظر پيامبر (ص) مي تواند ما را در وضعيتي شايسته و ممتاز قرار دهد و جامعه را از بسياري آسيبها ، ناراستيها و كژيها برهاند ؛ آسيبهايي همچون : به هم خوردن تعادل اخلاقي و رواني جامعه ، از ميان رفتن حريم‌هاي اخلاقي و انساني ، عبور از هنجارها ، نياز‌آفريني هاي كاذب ، تزلزل در حوزه اعتماد عمومي جامعه ، آسيب پذيري نهاد خانواده ، حذف پيامهاي انساني از فضاي عمومي جامعه و بسياري از آسيبهايي كه جامعه ما و جهان امروز را به شدت دچار بحران كرده است .


با رهايي از اين آسيبها از طريق بازفهمي جامعه مطلوب و مورد نظر پيامبر (ص) ، جامعه اي پويا ، اخلاق مدار ، انساني و سرشار از اميد و پويش ، فرارويمان قرار خواهد گرفت و جامعه به سمت سلامت نفس و روان ، اعتمادسازي ، عدالت گرايي ، پاكدامني ، رعايت حدود و تكاليف الهي ، همبستگي و امنيت ، هدايت خواهد شد .
خوانش انديشمندانه سيره و سنت پيامبر (ص) و رجوع انديشه ورزانه به قرآن و عترت، مي تواند راهبردي كامل و جامع در تنظيم مناسبات و تعاملات ، ساخت و مهندسي اجتماعي مطلوب باشد و ما را به حيات طيبه نبوي و جامعه اي اعتلايافته ، رشيد و برومند ، بانشاط و سالم ، پويا و تمدن ساز رهنمون شود .


پيامبـر (ص) در آيينـه اديان الهي
اشاره
در منابع كلامي و فلسفي و اعتقادي دلايل فراواني براي نبوت رسول اكرم (ص) ذكر شده است . يكي از مهمترين استدلالهاي دانشمندان مسلمان ، گواهي پيامبران پيشين و نخبگان امتهاي گذشته و علماي اهل كتاب به رسالت و نبوت آن حضرت مي باشد . در اين نوشتار سعي شده به گفتار برخي از انبياء و علماي امتهاي پيشين در مورد پيامبر اعظم (ص) نگاهي كوتاه داشته باشيم .


پيمان ازلي
قرآن در اين رابطه مي فرمايد : « همانها كه از فرستاده خدا پيامبر امي پيروي مي كنند ، پيامبري كه صفاتش را ، در تورات و انجيلي كه نزدشان است مي يابند . » 1
از منظر قرآن كريم تمام اقوام پيشين و پيامبران گذشته موظف بوده اند به رسالت خاتم
الانبياء (ص) ايمان بياورند، زيرا خداوند از همه آنان در اين رابطه پيمان گرفته و آنها اعتراف كرده بودند كه اگر بعد از تولد و ظهور حضرت محمد (ص) زنده بودند، به آيين اسلام ايمان بياورند .2 قرآن در مورد پيمان پيامبران مي فرمايد : « هنگامي كه خداوند از پيامبران پيشين پيمان گرفت كه هرگاه به شما كتاب و حكمتي دادم ، سپس شما را فرستاده اي آمد كه آنچه به شما كتاب و حكمتي دادم ، سپس شما را فرستاده اي آمد كه آنچه را با شماست، تصديق كرد ، البته به او ايمان بياوريد و حتماً ياري‌اش كنيد . آنگاه فرمود : آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد؟ گفتند : آري ، اقرار كرديم . فرمود : پس گواه باشيدو من هم با شما از گواهانم .» 3


بر اساس اين آيات ، تمام انبياي الهي ، حضرت محمد (ص) را مي شناختند و موظف بودند از آن حضرت پيروي كرده و به آيين پاكش ايمان بياورند ، رسول خدا (ص) در حقيقت خاتم پيامبران و برترين و افضل آنان است و در آخرت هم همه امتهاي گذشته به همراه پيامبرانشان زير پرچم اسلام و تابع پيامبر خاتم (ص) خواهند بود .
امام علي (ع) مي فرمايد : « خداوند هيچ پيامبري را از حضرت آدم تا پيامبران بعدي مبعوثنكرد ، مگر اينكه از آنان عهد و پيمان گرفت كه خود و پيروانشان در صورت درك عصر حضرت خاتم الانبياء (ص) به او ايمان آورده و ياريش كنند .» 4


پيامبر در صحف ابراهيم (ص)
حضرت ابراهيم (ع) پيامبر بزرگ الهي وقتي خانه كعبه را در مكه بنا كرد، دست به دعا برداشته و در مورد حضرت محمد (ص) چنين گفت : پروردگارا ! در اين منطقه پيامبري مبعوث فرما كه اهل اينجا باشد و آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و آنان را از آلودگي ها و گناهان پاكيزه گرداند . 5
« كعب بن غالب » از دانشمندان برجسته اهل كتاب و از انديشمندان آيين توحيدي حضرت ابراهيم (ع) قبل از پيامبر اعظم (ص) بود . او ويژگيهاي حضرت محمد (ص) را در صحف حضرت ابراهيم خوانده و به او ايمان آورده بود .6


پيامبر خاتم از منظر يهـود
روزي پيامبر اعظم (ص) به همراه عده اي از يارانش در مدينه به عبادتگاه يهوديان رفت و مشاهده كرد كه آنان به قرائت تورات حضرت موسي (ع) مشغولند . وقتي پيامبر اعظم (ص) را ديدند سكوت كرده و از ادامه قرائت تورات خودداري نمودند. پيامبر (ص) از آنان پرسيد : چرا تلاوت تورات را قطع كرديد !؟ همه سكوت كردند و پاسخي به پيامبر (ص) ندادند .
در گوشه اي از كنيسه يهوديان مرد بيماري دراز كشيده بود . وقتي سكوت همكيشان خود را مشاهده كرد از بستر بيماري برخاسته وگفت : اي محمد ! آنان به اوصاف و ويژگيهاي تو در تورات رسيده بودند . وقتي تو را ديدند نخواستند در حضور تو و يارانت فضايل و امتيازات تو را بازگو كنند كه نوعي تأييد آيين تو هم بود . سپس از بستر بيماري برخاست و با تلاش زياد تورات را در د ست گرفته و تمام مطالب مربوط به فضايل و مناقب حضرت محمد (ص) را در آنجا قرائت كرد و گفت : اي محمد ! اين اوصاف توست و ويژگيهاي آيين و امت تو ، من همين جا گواهي مي دهم كه خدا يكي است و تو فرستاده خداي يگانه هستي ! آنگاه لحظاتي سكوت كردو نفسهايش به شماره افتاد و از دنيا رفت . حضرت دستور داد تا آن يهودي روشن ضمير و خوش عاقبت را به روش اسلامي غسل داده و پس از نماز دفن كنند .


عبدا... بن عمر گفته است ، به خدا سوگند ويژگيهاي حضرت رسول (ص) در تورات حضرت
موسي (ع) همان گونه است كه خداوند در قرآن توصيف كرده و فرمود : « اي پيامبر ! ما ترا فرستاديم تا گواه نويد بخش و هشداردهنده باشي ! » 7
در تورات موسي (ع) افزون بر صفات والاي نبوي (ص) آمده است : تو استوانه استواري براي مكه بوده و بنده و فرستاده مني ، تو را متوكل ناميدم ، تو تندخو و سخت دل نيستي و در مجامع عمومي فرياد نمي كشي . تو بدي را با بدي پاداش نمي دهي ، عفو و گذشت عادت توست .


در ادامه آيات تورات ، رسول خدا (ص) اين گونه ستوده مي شود : خداوند متعال او را قبض روح نخواهد كرد تا اين كه ملت عقب مانده و كح فهم را به راه راست هدايت نموده و آنان را با نداي توحيدي « لااله الاا... » آشنا سازد ، او چشمان نابينا را روشن ساخته دلهاي زنگ زده و بيمار را جلا مي بخشد و گوشهاي ناشنواي از حق را براي شنيدن سخن حق آماده مي سازد . 8


پيامبر (ص) در صحف ادريس
سيدبن طاووس در كتاب « سعدالسعود » مي نويسد : در صحف ادريس اوصاف پيامبر خاتم (ص) به شايسته ترين وجهي بيان شده و در بخشي از آن آمده است : من براي بندگان صالح ، مخلص و باتقوايم مصطفي (ص) را پيامبر و مرتضي (ع) را امين گردانيدم . محمد (ص) پيامبر و رسول امت و مؤمنان باتقوا ياران او از ميان امتش هستند . خداوند متعال به حضرت آدم (ع) خطاب كرد : اي آدم به ذريه‌ات بنگر و حضرت آدم در ميان ذريه‌اش گروهي را ديد كه نور آنان همه جاي آفاق را فرا گرفته و درخشش ويژه اي دارند ، حضرت آدم پرسيد : پروردگارا ! اينان كيانند ؟ خداوند فرمود : اينها پيامبران از نسل تو هستند ... حضرت آدم گفت : خدايا چرا نور آخرين نفر از سلسله انبيا از همه درخشنده تر و تابناك‌تر است ؟ خداوند فرمود: به خاطر برتري او بر همه انبيا و اوليا . پرسيد : اين پيامبر كيست و نامش چيست ؟ خداوند فرمود : اين محمد ، پيامبر فرستاده مورد اعتماد ، نجيب ، محرم اسرار ، برگزيده ، پاك ، خالص ، حبيب ، دوست ، گرامي ترين مخلوق در پيشگاه من است و محبوبترين ، نزديكترين ، شناخته ترين مخلوقاتم مي باشد. او از نظر علم ، حلم ، ايمان ، يقين ، صداقت ، نيكوكاري ، پاكدامني ، تواضع و فروتني ، پارسايي ، فرمانبري بر همه آنان برتري دارد .


عرشم و ساير آفريده ها در آسمانها و زمين پيمان گرفته ام كه به او ايمان آورده و به نبوتش اقرار كنند . اي آدم ، به او ايمان بياور كه در نزد من مقام و منزلت ، فضل و وقارت فزوني يابد . حضرت آدم (ع) گفت : به خدا و پيامبرش محمد (ص) ايمان آوردم .
خداوند فرمود : من نيز فضل و كرامت تو را افزايش دادم . اي آدم تو اولين كس از پيامبرانم و فرزندت محمد (ص) آخرين آنان مي باشد . 9
خاتم النبيين در نگاه آيين مسيح (ع)


حضرت عيسي (ع) در مورد پيامبر خاتم (ص) به پيروانش مژده داده بود. در كتاب انجيل علاوه بر بيان مشخصات حضرت محمد (ص) به مسيحيان توصيه شده است كه از آن حضرت پيروي كنند . قرآن در اين زمينه مي فرمايد : « هنگامي كه عيسي بن مريم گفت : اي فرزندان اسرائيل ، من فرستاده خدا به سوي شما هستم . تورات را كه پيش از من بوده تصديق مي كنم و به فرستاده‌اي كه پس از من مي آيد و نام او احمد است بشارت مي دهم .»10


علاوه بر آيات قرآني و اعترافات بسياري از كشيشان مسيحي در مورد رسالت و عظمت حضرت محمد (ص) در دايره المعارف بزرگ فرانسه آمده است : محمد مؤسس دين اسلام و فرستاده خدا و خاتم پيامبران است . كلمه « محمد » به معناي « بسيار حمد » شده است . او از ريشه حمد كه به معناي تجليل و تمجيد است مشتق گرديده و تصادفاً ، نام ديگري كه آن هم از ريشه « حمد » است و مرادف لفظ محمد مي باشد ، يعني « احمد » ذكر شده كه احتمال قوي مي رود مسيحيان عربستان آن لفظ را به جاي « فارقليط » به كار مي بردند . احمد ، يعني بسيار ستوده شده و بسيار مجلل ، ترجمه لفظ « پيركلتوس » است كه اشتباهاً لفظ « پاراكلتوس » را جاي گذارده اند. به اين ترتيب نويسندگان مذهبي مسلمان مكرر گوشزد كرده اند كه مراد از اين لفظ ( در عهد قديم و عهد جديد ) بشارت ظهور پيامبر اعظم (ص) است . قرآن مجيد در آيه شگفت‌انگيز سوره صف به اين موضوع اشاره مي كند .11
در كتاب انجيل نيز از آن حضرت به نام « فارقليطا » كه معادل كلمه احمد است ، ياد شده است .
محمدصادق فخرالسلام مؤلف كتاب « انيس الاعلام » كه خود يكي از كشيشان برجسته مسيحي بوده است ، بعد از آن كه از يكي از استادان ممتازش كه از سران مسيحيت بوده واقعيت شخصيت حضرت محمد (ص) را فهميده ، به درستي آن حضرت را شناخت و به اسلام گرويد ، علت ايمان او به دين محمد (ص) را در همان كتاب اين گونه توضيح داده است : استادم در واتيكان دو كتاب از كتابهاي تحريف نشده مسيحيان را به من نشان داد كه يكي به خط يوناني و ديگري به خط سرياني بر روي پوست نوشته شده بود . در كتاب سرياني از حضرت محمد (ص) به نام


« فارقليطا » و در كتاب يوناني آن حضرت را به نام « پريكاتوس »‌ معرفي كرده و هر دو را به نام احمد و محمد ترجمه نموده بود و تمام اوصاف و احوال حضرت محمد (ص) را ستوده و به آمدنش از زبان حضرت عيسي (ع) مژده داده بود .
يوحنا صاحب انجيل چهارم نيز آمدن او را در بابهاي 14 و 15 و 16 از زبان حضرت عيسي (ع) نقل كرده است . استادم گفت : علماي نصارا قبل لز ظهور حضرت محمد (ص) اختلافي در اين معني نداشتند ، اما بعد از ظهور آن حضرت ، معناي فارقليطا و پريكلتوس را به خاطر منافع مادي به نفع خود تغيير دادند . استادم سپس به من گفت: امروزه با آمدن دين اسلام مسيحيت منسوخ است و نجات و سعادت در پيروي از دين محمد (ص) مي باشد . 12
خاتم الانبيا (ص) دركلام نخبگان اهل كتاب


حسان بن ثابت مي گويد : هنگامي كه نوجوان بودم ، يك عالم يهودي در يثرب روزي تمام
هم كيشان خود را در شهر دور خود گرد آورده و فرياد برآورد : اي گروه يهوديان ! امشب ستاره احمد طلوع كرد و مطمئناً او در شب گذشته پا به عرصه هستي نهاد ! حسان مي گويد : آن پيشگوي يهودي با همه اطلاعات از پيامبر (ص) و شناخت حقانيت او ، آن حضرت را درك كرد ، ولي به آيينش ايمان نياورد . 13


بحيرا يكي از دانشمندان آگاه جهان مسيحيت نيز هنگامي كه پيامبر اكرم (ص) را در سفر شام در دوران نوجواني حضرتش ملاقات كرد، سيماي ملكوتي و نشانه هاي خارق العاده اي كه از وجود آن حضرت احساس و مشاهده نمود ، سؤالاتي را از ابوطالب ، عموي پيامبر نمود . آن گاه به وي گفت : اين همان پيامبر موعود است كه كتابهاي آسماني از رسالت جهاني و حكومت فراگير وي خبر داده اند . تمام نشانه هايي كه من از پيامبر آخرالزمان خوانده ام ، بر وي منطبق است . او همان پيامبري است كه من نام او و نامهاي پدر و اقوامش را در كتابهاي ديني خوانده ام .

پي نوشتها :
1- اعراف / 157
2- سبل الهدي و الرشاد محمد صالحي شامي ، ج1 ، ص 90
3- آل عمران / 81
4- الدر المنثور ، جلال الدين سيوطي ، ج2 ، ص47


5- بقره / 119
6- سبل الهدي والرشاد ، ج1 ص 196حيوه القلوب ، علامه مجلسي ، ج2 ، ص 62
7- احزاب / 25
8- صحيح بخاري ، ج2، ص 121 ، مسند احمد ، ج2 ، ص 172
9- بحارالانوار ، ج 19 ، ص 151
10- صف / 6
11- تفسيرنمونه ، ج32 ، ص 77، به نقل از دايره المعارف بزرگ فرانسه ، ج23 ، ص 2176
12- تفسير احسن الحديث ، ج11 ، ص 147، قاموس قرآن ، ج2 ، ص 177
13- المنظم ، ابن جوزي ، ج2 ، ص 236


برخـورد با همسايـه
اسلام براي همسايگان همچون خويشاوندان ، حقوقي قابل شده كه اگر كسي بخواهد آنها را ناديده انگارند يا ضايع نمايد ، گناهكار ، خاطي و متجاوز است .
توجه به حقوق همسايگان و مراعات و برآوردن نيازهاي آنان از جمله خصلتهاي پيامبر اكرم (ص) بوده است .
در اين مجال به بخشي از فرمايشات آن رسول رحمت و مهرباني در خصوص احسان و نيكوكاري در حق همسايگان و رعايت حال آنان اشاره مي گردد :
صداقت


رسول اكرم (ص) به مسلمانان توصيه مي كردند : « اگر خواستار آن هستيد كه پروردگار و فرستاده اش شما را دوست بدارند ... با همسايگان خود به نيكي رفتار كنيد . » (1)
حد همسايگي
رسول اكرم (ص) در خصوص حد همسايگي فرموده اند : « تا چهل خانه از روبرو ، پشت سر ، طرف راست و سمت چپ ، همسايه شمرده مي شود . » (2)
حق همسايگي
خاتم رسولان (ص) در تشريح حق همسايه فرموده است : « حق همسايه آن است كه اگر بيماري به وي روي آورد ، عيادتش نمايي و اگر مرگش فرا رسيد ، در تشيع جنازه او شركت كني و اگر از تو قرض خواست ، از پرداخت آن امتناع نكني و اگر شادماني در زندگي اش رخ داد ، بر او تبريك گويي و در مصايب و ناگواريها و در ناراحتيهاي او شريك باشي و بناي خويش را از خانه او فراتر نبرده و او را از نسيم هوا محروم نكني . (3)


اول همسايه ، بعد خانه
رسول اكرم (ص) به پيروان آيين اسلام تأكيد مي كرد : « قبل از خريد خانه درباره همسايه تحقيق كنيد . » (4)
حضرت فاطمه زهرا (س) با الهام از اين سخن پدر بزرگوارشان خطاب به فرزندش امام حسن مجتبي (ع) فرموده اند : « اي فرزندم ! اول همسايه ، بعد خانه. »
حفظ حرمت همسايه


پيامبر اكرم (ص) درباره حفظ حرمت همسايه چنين مي فرمودند :
« هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد همسايه اش را حرمت نهد و اكرام نمايد . » (5)
نيكي به همسايه
پيامبر اكرم (ص) در سخنان متعدد و موقعيتهاي گوناگون به مسلمانان توصيه نموده اند : « اگر خواستار آن هستيد كه پروردگار و فرستاده اش شما را دوست بدارند ... با همسايگان به نيكي رفتار كنيد. (6)
آزار نرساندن
رسول خدا (ص) فرمود : كسي كه همسايه از دست او در امان نباشد ، ايمان ندارد و كسي كه به خدا و روز قيامت يقين دارد ، به همسايه آزار نمي رساند . » ( 7)
همچنين مي فرمود :
« اگر همسايگانت تو را نيكوكار دانستند ، نيكوكاري و در غير اين صورت ، بدكاري ! » (8)

پي نوشت :
1- ميزان الحكمه 2- اصول كافي
3- نهج الفصاحه 4- كلمات نغز محمد (ص)
5- المحجه البضاء 6- نهج الفصاحه
7- سفينه البحار 8- نهج الفصاحه

در حديث ديگـران ...
شخصيت منحصر به فرد ، كامل و الهي پيامبر اكرم (ص) نه تنها انديشمندان مسلمان ، بلكه ديگر انديشمندان مكاتب مختلف جهان را مورد شگفتي قرار داده است .
غيرممكن است كسي زندگي و شخصيت پيامبر (ص) را مطالعه كند و او را تكريم نكند ؛ شخصيتي كه يكي از بزرگترين پيامبران الهي و برگزيده ترين انسانها لقب گرفته است . آنچه
مي خوانيد به نقل از انديشمندان شهير مكاتب مختلف فلسفي ، ادبي ، سياسي و ... ، شخصيت عظيم آن بزرگوار را معرفي خواهد كرد .
هانري هاسه


اگر درباره پيامبر (ص) يك بحث اجمالي نماييم ، شخصيتي كه همواره متفكر و در انديشه است ، با نفسي كه باطنش مملو از غم و اندوه باشد، در برابر ما مجسم مي شود ؛ اما مداركي كه از او در دست است ، شخصي را در برابر ما مي آورد كه معتقد به خداي يگانه و زندگاني اخروي است و از صفات برجسته اش ، مهرباني بي شائبه ، عزم ، اراده و اعتقاد است . علاوه بر اين ، مردي است حاكم ، اداره كننده ، سياسي ، جنگي و با وجود اين ، قاهر و آشوب طلب نبوده ؛ برعكس ، هميشه طالب صلح و آرامش بوده است .
توماس كارلايل


گرچه قرآن مشتمل بر آيات بليغه توحيد و تمجيد مقام ارجمند خداوندي است ، وليكن يگانه چيزي كه در رأي من سزاوار تقديس و تقدير و مورد اعجاب است ، همانا شعاع نظرهاي نافذ محمد (ص) است به اسرار امور ، كه در ميان آيات قرآني ساطع و نمايان و تأثير عميقي در آيينه دلهاي بي رنگ دارد . و اين بزرگترين مزيتي است كه حقاً باعث تقديس و اعجاب است و اگر به ديده عقل بنگريم ، اين معني موهبت و فضل خداوندي است كه به محمد (ص) از طرف خداوند حكيم اعطا شده است .
... در اصلاح عالم و تبليغ توحيد خداوند حق نموده روز و شب در رنج و تعب كوشش در نشر عدل و فضايل اخلاق مي كرد و ابداً مانند اشخاص ضعيف النفس در تحمل شدايد و رنجها طمع و ميل به شهرت اسم يا نيل به سلطنت نداشت و هرگز نمي خواست هيچ قسم سيطره در عالم داشته باشد . بلكه نشر دين توحيد و عدل را در عالم ، وظيفه روحي و انساني خود مي شمرد.


ارنست هگل
اسلاميت ، طرحي خيلي جديد و در عين حال ، طرز غيرمخدوش و بسيار عالي توحيد مي باشد.
جواهر لعل نهرو
مذهبي كه پيامبر (ص) تبليغ مي كرد، به واسطه سادگي و راستي و درستي آن و دارا بودن طعم دموكراسي و برابري ، مورد استقبال توده هاي كشورهاي مجاور شد .
كارل ماركس
محمد مردي بود كه ... از ميان مردمي بت پرست با اراده آهنين برخاست و آنان را به يگانه پرستي دعوت كرد و در دلهاي ايشان روح و رواني جاودان را كاشت . بنابراين او را نه تنها بايد در رديف مردان بزرگ و برجسته تاريخ شمرد ، بلكه سزاوار است كه به پيامبري او اعتراف كنيم و از دل و جان بگوييم كه او پيامبر خدا بوده است .
تولستوي


پيامبر (ص) سزاوار همه گونه احترام و اكرام مي باشد . شريعت پيامبر اعظم (ص) به علت توافق آن با عقل و حكمت در آينده عالمگير خواهد شد .
هربرت جرج ولز
اسلام تنها ديني است كه هر بشر شرافتمند مي تواند به داشتن‌‌ آن افتخار ورزد .

او قرآن مجسـم بود ...
حجه الاسلام والمسلمين محسن قرائتي
پيامبر خدا (ص) ، قرآن مجسم بود . اين كلام را شيعه و سني از همسر پيامبر ، نقل كرده اند:« كان خلقه القرآن » (1)
اكنون اين حقيقت را از لابلاي آيات قرآن و كلمات پيامبر اعظم (ص) به تفصيل نقل مي كنيم :
قرآن در قيامت شفيع است : « نعم الشفيع القرآن لصاحبه يوم القيامه » (2) ، پيامبر كرم (ص) نيز فرمود : من اولين شفيع هستم . « انا اول شافع » (3)
قرآن ، براي تمام جهانيان هشدار است : « للعالمين نذيرا (4) ، پيامبر (ص) نيز : « نذيراً للعالمين » (5)
قرآن ، خيرخواه است : « هوالناصح » (6 ) پيامبر (ص) نيز : « فبالغ في النصيحه » (7)


قرآن ، موعظه است : « موعظه من ربكم » (8) ، پيامبر (ص) نيز مردم را به موعظه دعوت مي كند : « والموعظه الحسنه » (9)
قرآن ، مردم را به بهترين شيوه و استوارترين راهها دعوت مي كند : « يهدي للتي هي اقوم » (10) حضرت علي (ع ) نيز در مورد پيامبر (ص) مي فرمايد : از راه و رسم پيامبر خود پيروي كنيد كه بهترين راه هدايت است. (11)
نگاه به قرآن عبادت است . « النظر في المصحف عباده » (12) ، پيامبر (2) هم فرمود : نگاه به من عبادت است : ( النظر الي عباده » (13)
قرآن وسيله اي است تا مردم از ظلمات به نور هدايت شوند : « كتاب انزلناه اليك
لتخرج الناس من الظلمات الي النور » (14) ، پيامبر (ص) نيز مبعوث شد تا مردم را از عبادت بتها به عبادت خدا و از اطاعت شيطان به اطاعت خدا ، رهبري كند . » (15)
قرآن ، كتاب پيروي است : « هذا كتاب انزلناه مبارك فاتبعوه » (16) ، دستور پيامبر (ص) نيز بايد مورد پيروي قرار گيرد . « ما آتاكم الرسول فخذوه » (17)
قرآن كتاب رحمت است : « نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شي و هدي و رحمه و بشري للمسلمين » (18) ، پيامبر (2) نيز براي هستي ، جز رحمت نيست : « و ما ارسناك الا رحمه للعالمين » (19)

تلاوت قرآن و صلوات بر پيامبر (ص) ، هر دو مورد سفارش است. چنانكه امام حسن عسكري (ع) فرمود : « اكثروا ... تلاوه القرآن و الصلاه علي النبي » ( 20 )
قرآن ، نور است : « و انزلنا اليكم نوراًً مبينا » (21) ، پيامبر (ص) نيز نور است : « السلام عليك يا نورا... » (22)
قرآن ، بيان است « هذا بيان للناس » (23) ، كلام پيامبر (ص) نيز بيان است : « كلامه بيان » (24)
قرآن ، مبارك است : « كتاب انزلناه مبارك » (25) پيامبر (ص) نيز مبارك است : « فصل علي محمد مفتاح البركه » (26)
درباره قرآن ، لقب كريم آمده است : « انه لقرآن كريم » (27) ، پيامبر نيز معدن كرامت است . « تنشافي معادن الكرامه » (28)
قرآن پرچم نجات است : «‌ علم نجاه » (29) ، پيامبر (ص) نيز پرچم نجات است : « علما لدلاله عليك » (30)
بايد فرزندان خود را با قرآن گره بزنيم و آنان را با معرفت و اطاعت محمد و آل محمد آشنا كنيم : « ادبوا اولادكم علي ثلاثه خصال : حب نبيكم و حب اهل بيته و قرائه
القرآن » (31)


قرآن سراسر يقين است : « انه لحق اليقين » ‌(32) رسول خدا نيز به قدري عبادت خالصانه كرد كه به درجه يقين و باور رسيد : « و عبدت ا... مخلصاً حتي اتاك اليقين »
(33)
قرآن شفاست : « و شفاء لما في الصدور » (34) ، پيامبر (ص) نيز طبيب است : « طبيب دوار بطبه » (35)
براي قرآن صفت روشنگري آمده است : « و قرآن مبين » ( 36 ) براي پيامبر نيز : « قل اني انا النذير المبين » (37) قرآن عزيز است : « لكتاب عزيز » (38) ، پيامبر (ص) نيز مايه عزت است . « اعز به الذله » (39)


قرآن مردم را به رشد فرا مي خواند: « يهدي الي الرشد » (40) ، پيغمبر نيز مردم را به رشد فرا مي خواند : « و هدي الي الرشد » (41)
قرآن حافظ اصول كتابهاي آسماني است : « مهيمناً عليه » ، (42) پيامبر (ص) نيز حافظ تمام انبياي پيشين است ، « مهيمناً علي المرسلين » (43)
قرآن امام است : « عليكم بالقرآن فاتخذوه اماما » (44) ، پيامبر (ص) هم امام است: « و انا ... امام المتقين » (45)
قلبي كه در آن قرآن است ، گرفتار عذاب الهي نمي شود : « لا يعذب ا... قلباً وعي


القرآن » (46) ، امتي نيز كه در ميان آنان پيامبر باشد ، گرفتار عذاب الهي نمي شود :
« و ما كان ا... ليعذبهم و انت فيهم » (47)
در قرآن انحرافي نيست : « لم يجعل له عوجا » (48) ، و در پيامبر (ص) نيز انحرافي نيست : « انك لمن المرسلين علي صراط مستقيم » (49)
و خلاصه اين كه :
هم قرآن حرف آخر را مي زند : « انه لقول فصل » (50 ) ، هم كلام پيامبر (ص) آخرين حرف است : « كلامه فصل » (51)
آري ، او قرآن مجسم بود .


پي نوشتها :
1- شرح ابن ابي الحديد ، ج6 ، ص 340 2- نهج الفصاحه ، ص 633
3- فضايل الخمسه ، ج1 ، ص 43 4- سورة فرقان ، آيه 1
5- نهج البلاغه ، خطبه 26 6- نهج البلاغه ، خطبه 176
7- نهج البلاغه ، خطبه 95 8- سوره يونس ، آيه 57
9- نهج البلاغه ، خطبه 109 10- سوره اسراء ، آيه 9
11- نهج البلاغه ،خطبه 110 12- وسايل الشيعه ، ج4، ص 854
13- فضايل الخمسه ، ج1، ص 17 14- سوره ابراهيم ، آيه 1
15- نهج البلاغه ، خطبه 16- سوره انعام ، آيه 155
17- سوره حشر ، آيه 7 18- سوره نحل ، آيه 89
19- سوره انبياء ، آيه 107 20- تحف العقول ، ص 488
21- سوره نساء ، آيه 174 22- موسوعه زيارات المعصومين ، ج1، ص142
23- سوره آل عمران ، آيه 138 24- نهج البلاغه ، خطبه 96


25- سوره ص، آيه 29 26- صحيفه سجاديه ، دعاي دوم
27- سوره واقعه ، آيه 77 28- موسوعه زياره المعصومين، ج1، ص 142
29- صحيفه سجاديه ، دعاي 42 30- صحيفه سجاديه ، دعاي 42
31- كنزالعمال ، حديث 45409 32- سوره حاقه ، آيه 51
33- موسوعه زياره المعصومين ، ج1 ، ص 95 34- سوره يس ، آيه 57
35- نهج البلاغه ، خطبه 106 36- سوره حجر ، آيه 1


37- سوره حجر ، آيه 89 38- سوره فصلت ، آيه 41
39- نهج البلاغه ، خطبه 96 40- سوره جن ، آيه 22
41- نهج البلاغه ، خطبه 195 42- سوره مائده ، آيه 48
43- نهج البلاغه ، خطبه 63 44- نهج الفصاحه ، حدي 1979
45- بحارالانوار ، ج9 ، ص 294 46- كنزالعمال ، حديث 2400
47- سوره انفال ، آيه 33 48- سوره كهف ، آيه 1
49- سوره يس ، آيه 4 50- سوره طارق ، آيه 13
51- نهج البلاغه ، خطبه 279

شخصيت اجتماعي پيامبـر اعظم (ص)
مقـدمه :
لزوم تبيين و شناخت ابعاد مختلف وجودي پيامبر اعظم (ص) ، اعم از ابعاد اخلاقي و معنوي ، سياسي ، فرهنگي و ... آغاز يك جهش بزرگ در ميان نويسندگان و صاحب‌نظران را نويد مي‌دهد . پيامدهاي اين امر ، از محدوده زماني خاص فراتر مي رود و تمامي گستره تاريخ را در بر مي گيرد. اين پيامدها نه در يك جهت و يك بعد ، بلكه در ابعاد مختلف مي تواند مشاهده و بررسي شود .


بدون شك ، مقام معظم رهبري نيز با اين ديدگاه وسيع و با اقدامي حكيمانه و عالمانه ، گامي بزرگ برداشتند و جاني تازه به نفسهاي خسته اين راه بخشيدند . اميد كه بركات اين رويداد مبارك و ميمون نه در سال 85 ، بلكه در همه زمانها و مكانها ادامه يابد و راهبردهاي علمي و مفيد در اين زمينه جستجو و كشف گردد .
پيامبر اعظم (ص) ، داراي شخصيت عظيم و همه جانبه اي بوده است كه بررسي حتي يكي از ابعاد آن ، يعني بعد اجتماعي شخصيت آن حضرت ، نيازمند بررسهاي عميق و همه جانبه است و در فرصت و مجال اندك ، اين بحث قابل ارايه نيست . با اين حال ، در اين مقاله سعي شده مي شود به برخي از مهمترين جوانب شخصيت اجتماعي آن حضرت پرداخته شود .
1- ارتباط صميمي و پاسخ آرام :


يكي از رمزهاي موفقيت چشمگير پيامبر اعظم (ص) مهرباني ، خوشرويي و برخورد مشفقانه و مهرآميز و دوستي خالصانه با مخاطبان بود .
او مشركان را به منزله بيماراني نيازمند مداوا و مؤمنان را برادراني محتاج راهنمايي ، و هر دو گروه را لايق شففت ورزي مي ديد و از اين جهت برخوردي در نهايت صميميت ، عاطفه و دلسوزي داشت تا دلهاي آنان براي پذيرش پيامهاي آسماني ، نرم و پذيرا گردد و از مقاومت و عنادشان بكاهد .
اين صفات نيكو ، آن هنگام كه رسول خدا (ص) ، با تند خويي و تهمت زني مخالفان مواجه مي شد، تبلور بارزتري داشت . هرگاه شخصيت آن حضرت ، آماج تيرهاي تهمت و دشنام كوردلان و ناآگاهان واقع مي شد ، پاسخ حضرتش پيوسته از روي كرامت نفس ، سعه صدر ، اغماض و گذشت بود .
2- ساده زيستي


از پيامبر اعظم (ص) ، به عنوان انساني كه مواهب دنيوي را تنها در مسير تعالي روحي مي بيند و از تعلق به اسباب معيشت فارغ است ، جز ساده زيستي و دوري از تكلف و تشريفات ، انتظارنمي رود. تا جايي كه آن حضرت بر روي حصير مي خوابيد و يا در برخورد با افرادي كه نزد آن حضرت مي آمدند ، امر به آرامش مي فرمود ، زيرا خود را پادشاه نمي دانست .
3- بسط خودباوري و اعتماد به نفس :


اعتماد به نفس ، يعني تكيه به انسان ديگر نداشتن ، كار خود را تا جايي كه ممكن است ، خود انجام دادن و از احدي تقاضا نكردن . در نتيجه اعتماد به نفس ، احساس ارزشمندي در نفس انسان پديد مي آيد و او را آماده مي سازد تا از طريق بهره گيري از لياقتها و توانمنديهايي كه دارد ، به انجام وظايفي كه بر عهده اوست ، قيام نمايد و در اين راه ، از مشكلات و موانعي كه پيش مي آيد ، هراسي به دل راه ندهد . از اين حالت روحي در فرهنگ اسلامي ، با تعابيري چون علو همت ، مناعت طبع ، اعتماد به نفس ، عزت نفس و ... ياد مي شود .
پيامبر خدا (ص) ، با انجام كارهاي خود و واگذار نكردن آنها به غير ، در مسافرتهاي مختلف ، اين ويژگي اخلاقي را در سطح فردي نمايان كردند . در بعد اجتماعي هم به هنگام جنگ هايي كه مسلمانان از ترس شكست داشتند ، با ايجاد اعتماد به نفس ، پيروزي را براي آنان به ارمغان آوردند .
4- خوش بيني به ديگران :


پيامبر اعظم (ص) ، آنچنان به صفاي دل خود ، نسبت به اصحاب خويش علاقه داشت كه فرمود : « كسي درباره اصحاب من مطلبي را كه موجب دلسردي و رنجش خاطر است ، به من نگويد، دوست دارم با دلي پاك و سالم به جمع اصحاب خود بپيوندم . »
5- توجه به ترغيب افراد :


رسول ا... (ص) ، همواره بر اصل ترغيب و تشويق افراد به اصول مورد نظر تأكيد مي كردند . ايشان به فرستاده خود به يمن توصيه مي كنند كاري بكن كه مردم ، مزاياي اسلام را درك كنند و از روي ميل و رغبت ، به اسلام گرايش پيدا كنند . كاري نكن كه مردم از اسلام فرار كنند و متنفر شوند . مطلب را طوري تقرير نكن كه واكنش روحي مردم ، فرار از اسلام باشد .
بدون شك تبيين و تشريح اصول اسلام و انقلاب اسلامي ، با ظرافتهاي خاصي همراه است كه اگر رعايت نشوند ، نسل جواني كه واقعيتهاي گذشته را به چشم خود نديده ، نسبت به آنها واكنش منفي نشان مي دهد و نتيجه اي معكوس به بار مي آورد .
6- مبارزه با عوام فريبي


از ديدگاه پيامبر اعظم (ص) ، يكي از بيماريهاي بزرگ بشر ، عوام فريبي و سنتهاي پوچ و عقايدبي پايه بود ، بلكه بت پرستي با آن همه گستردگي و نفوذ ، جز نوعي عوامفريبي بزرگ نبود . لذا به مبارزه جدي با انحراف ، كمر همت بست . از آنجا كه عوام فريبي ، نه تنها از بين نرفته است ، بلكه به شيوه هاي بسيار پيچيده و مرموز در جوامع امروزي نيز يافت مي شود ، بزرگترين دست‌آورد فرهنگي سال پيامبر اعظم (ص) ، مي تواند بكارگيري شيوه هاي فرهنگي براي مقابله با عوام‌فريبي باشد .
7- نفي قوميت‌گرايي :


يكي از راه حل هاي فرهنگي پيامبر اعظم (ص) در مسير بنيانگذاري جامعه اسلامي ، نفي قوميت گرايي و تبعيض هاي ناروا و ناپسند بود .
آن حضرت با گسستن مباني نظام ارزشي حاكم بر جامعه جاهلي ، در مشاركت اجتماعي همه اقوام و گروهها ، سهمي عمده ايفا نمود . دعوت فرهنگي پيامبر اعظم (ص) به توحيد ، سبب شد تا زمينه شكستن تبعيض هاي ظالمانه دوران جاهليت فراهم شود، معيارهاي جاهلي روابط نسبي از بين رفته و در نهايت ، بدون وابستگي قومي و قوم گرايي ، به دين جديد بگرايند .


8- پالايش فرهنگي جامعه :
دوران قبل از پيامبر را دوران جاهليت ناميده اند كه فرهنگ و آداب و رسوم مخصوص به خوددارد . پس از بعثت پيامبر اعظم (ص) ، گرچه بسياري از آداب و رسوم منسوخ و كهنه جاهلي از قبيل زنده به گور كردن دختران و ... از بين رفت ، اما ايشان برخي از مصاديق فرهنگي (غيرخرافي ) آن دوران را باقي گذاشتند و به آن عمل كردند . مانند حرمت ماههاي حرام و ... در واقع رسول خدا (ص) ، فرهنگ جاهلي را به يكباره انكار ننمود و به پالايش و اصلاح آن دست زد .

9- گفتمان سازنده در جامعه :
در قرآن پيامبر اعظم (ص) ، به عنوان رحمت براي تمام خلق جهان معرفي شده است ، خداوند در آيه اي به ايشان دستور مي دهد كه مردم را با حكمت و پند و اندرز نيكو به سوي راه پروردگار دعوت نما .


پس شرايط يك گفتمان ، زماني تأمين مي گردد كه همراه با منطق و استدلال محكم و متين باشد و هم توأم با پند و اندرز ، با نحو نيكو و شايسته و هم به دنبال مناظره به بهترين طريق و شيوه باشد .
10- تعداد پايگاههاي اجتماعي :
رسول اكرم (ص) ، براي تمركز بخشيدن و سازماندهي صحيح و پيوسته فعاليتهاي فرهنگي و تبليغي خود، حتي در دوران دعوت نهايي ، در هر مقطع ، پايگاهي براي تبليغ مشخص مي كرد . خانه ارقم ، مسجدالحرام ، مسجد قبا و مسجدالنبي (ص) ، از جمله اين پايگاه‌هاست .
نكته مهم ، كيفيت و دامنه بهره برداري آن حضرت از اين پايگاههاي دعوت است كه براي هدفهاي مختلف عبادي ، سياسي و ... مورد استفاده قرار مي گرفت .
11- ترويج فرهنگ برادري :


رسول خدا (ص) ، از راههاي مختلف مي كوشيد فرهنگ برادري و اخوت اسلامي ، در تفكر ، گفتار و عمل مسلمانان تجلي يابد . ايشان علاوه بر آن كه بطور پيوسته مردم را به همدردي ، محبت ، عطوفت ، فريادرسي و مصافحه دستور داده و از بي مهري ، كناره گيري ، دروغ ، تهمت ، سخن چيني ، نيرنگ بازي و فخرفروشي نسبت به يكديگر منع مي فرمود ، دوبار ، يكي قبل از هجرت به مدينه بين مهاجرات و ديگري ، بعد از هجرت به مدينه بين مهاجران و انصار ، رسماً اقدام به عقد اخوت بين مسلمانان نمود .
اين كار بزرگ در جامعه اي كه روابط اجتماعي بين مردم متزلزل و ناپسند شده است و در بسياري از مواقع بسياري از مشكلات ، ناشي از همين امر مي باشد ، مي تواند منشاء بسياري از تحولات اجتماعي گردد كه در سال پيامبر اعظم (ص) نمود بيشتري دارد .
12- توجه به طبقات مختلف اجتماعي بخصوص جوانان :
با توجه به روحيه حق پذيري و تلاشگري و تحرك موجود در جوانان و نيز با عنايت به حق جويي و اخلاص زياد ضعفا و مستمندان از تعلقات جدي دنيوي ، از سوي پيامبر اعظم (ص) اهتمام ويژه اي به اين اقشار معطوف گرديد . به طوري كه مؤمين نخستين ، بيشتر از ضعفا و جوانان بودند . در دنياي امروز كه طبقات اجتماعي ، داراي طبقه بندي گسترده تر و پيچيده تري مي باشند ، سخن گفتن از توجه به طبقات مختلف اجتماعي ، ارزشي جداگانه پيدا مي كند . اين توجه به طبقات اجتماعي ، عمدتاً از سوي دولت و مجموعه حكومت انتظار مي رود و پيامد سال پيامبر اعظم (ص) ، در اين زمينه نمي توند چيزي جز توجه مسؤولان به همه طبقات اجتماعي و به ويژه توجه به اقشار و طبقات مختلفي مانند جوانان ، زنان ، اقشار محروم جامعه و ... باشد.
13- احترام به شخصيت و كرامت افراد جامعـه :
در طول تاريخ ، هيچ شخصيتي مانند پيامبر اعظم (ص) ، احترام و ادب برخاسته از عمق جان ، در قبال انسانها نداشته است . آن حضرت ، حتي در مقابل كافران و مشركان ، به لحاظ حرمت انساني ، جانب ادب را فروگذار نمي كردند و اين از عوامل موفقيت چشمگير دعوت او بود . به اصحاب خود شخصيت مي داد ، رأي و عقيده آنها را كاملاً محترم مي شمرد و حتي انتقاد آنها را تحمل مي كرد. منشاء اين التزام به حفظ حرمت انسانها را در قرآن بايد جستجو كرد ، زيرا در جاي‌جاي قرآن كريم ، انسانيت محترم شمرده مي شود .
14- توجه به مسؤوليت اجتماعي افراد و رفع فساد :
پيامبر اعظم (ص) ، با مثال مشهور كشتي كه يكي از مسافران در حال سوراخ كردن زير پاي خود بود و به دليل بي احتياطي ديگران ، همگي غرق شدند ، اين موضوع مهم را بيان فرموده‌اند . چنان چه فردي در جامعه به كارهاي فساد ، اعم از اخلاقي ، مالي ، و ... بپردازد و ديگران بي تفاوت بمانند ، مسلماً بتدريج همه افراد ، مضرات كارهاي او را درك خواهند كرد و مانند مسافران كشتي ، همگي از كار نادرست يك نفر ، آسيب مي بينند .
15- رعايت اصل تساوي افراد جامعه و رفع تبعيض :
رسول خدا (ص) در اين زمينه مي فرمايند :
انسانها مانند دندانه هاي شانه با يكديگر برابرن

د . اين سخن در شرايط مكاني و زماني بيان مي گردد كه درك آن بسيار سخت و غيرقابل باور بوده است . چنانچه ايشان همه را فرزند آدم مي دانستند و افتخار به نژاد ، نسب ، قوميت و ... را مجاز نمي دانستند و ارتقا معنوي يك جامعه را منوط به بازپس‌گيري حق ضعفا از قدرتمندان جامعه ، بدون لكنت زبان مي دانستند .
معضل تعبيض كه به همراه فقر و فساد ، بارها از سوي مقام معظم رهبري به عنوان مشكلات اصلي جامعه ما مطرح شده است ، در اثر عدم رعايت تساوي افراد جامعه ايجاد شده است و نامگذاري سال 1385 به نام پيامبر اعظم (ص) ، مي تواند ايده اصلي در زمينه محو اين معضل اجتماعي محسوب گردد .

پي نوشت ها :
1- آيتي ، محمدابراهيم ، تاريخ پيامبر اسلام
2- ابراهيم ، حسن ، تاريخ سياسي اسلام ، ترجمه پاينده
3- جوادي آملي ، عبدا... ، كرامت در قرآن
4- طباطبايي ، محيط ، تطور حكومت در اسلام
5- محسني ، منوچهر ، جامعه شناسي عمومي
6- مطهري ، مرتضي ، سيري در سيره نبوي .


رسـول ا... (ص) و حقـوق ا جتماعي مردم
انسانها در زندگي فردي و اجتماعي خود ، به آسايش و آرامش نياز دارند تا بتوانند دركنار سر و سامان دادن به امور دنيويشان ، پله هاي سعادت و كمال را بدون دلهره و اضطراب طي كنند .


استقرار عدالت ، بدون ترديد بهترين و كارسازترين وسيله و ابزاري است كه مي تواند بستر آسايش و آرامش را براي انسانها و جوامع بشري فراهم سازد ، زيرا در تعريف عدالت گفته شده است« عدالت اجتماعي عبارت از اين است كه حق هر كسي داده شود و هر كسي بر اساس لياقت و شايستگي كه دارد ، در مقام و موقعيت مناسب خودش قرار گيرد . » (1)
در چنين فضا و بستري است كه انسانها با خيال راحت و آسوده مي توانند فضايل اخلاقي و انساني را كسب نموده و با تمرين و مهارت ، آن را در وجود خود نهادينه كنند و زمينه هاي سعادت و كمال و رسيدن به جوار حق را براي خود فراهم سازند .


از جمله راهكارهايي كه پيامبران الهي بخصوص پيامبر گرامي خدا ، حضرت محمد مصطفي (ص) براي نجات و هدايت انسانها در دستوركار داشته اند ، استقرار عدالت اجتماعي بوده است ، لذا قرآن مي فرمايد : « لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط ... ؛ ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب « آسماني » و ميزان « شناسايي حق و قوانين عادلانه » نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند . » (2)


از آيه شريفه استفاده مي شود كه در سايه هدايت و تربيت سفيران الهي ، آحاد جامعه به
مرحله اي از رشد و بلوغ فكري برسند كه سعادت و شقاوت را تشخيص داده ، شخصاً در برپايي و اجراي قوانين عدالت گستر ، سهم فعال داشته و در برخوردها و معاملات آن را مدنظر قرار دهند .


ولي اين بدان معنا نيست كه پيامبران الهي به انذار و موعظه و نظارت بسنده مي نموده اند ، بلكه پيامبران الهي اگر خود توانايي پيدا مي كردند ، دست به تشكيل حكومت و اجراي قانون و تحكيم پايه هاي عدالت اجتماعي مي زدند . اين اصل ، بويژه درباره پيامبر اعظم (ص) ، به گواهي تاريخ ، ترديدناپذير است .


قرآن كريم در جاي ديگري ، از زبان پيامبر (ص) اين گونه مي فرمايد : « و امرت لاعدل بينكم ، من مأمور شده ام تا در بين شما عدالت را ( چه در قضاوت و داوري چه در حقوق اجتماعي ) برقرار كنم (3) و در جاي ديگر مي فرمايد : « قل امر ربي بالقسط ؛ بگو پروردگارم به رعايت قسط ( و عدالت ) به من فرمان داده است . » (4)


از سيره پيامبر (ص) و هم آنچه به ما رسيده است ، در مواردي چون قضاوت و داوري ، عزل و نصب افراد و اشخاص ، تقسيم بيت المال و غنايم جنگي ، رعايت حق قسم بين همسران ، حتي صحبت كردن و نگاه نمودن به افراد و ... به خوبي مي توان رعايت عدالت را از سوي پيامبر (ص) مشاهده و مطالعه كرد كه هر كدام مي تواند درس عبرتي باشد براي كساني كه خود را پيروان آن بزرگوار مي دانند ، بخصوص آنان كه اداره امور مسلمين و بيت المال را در دست دارند ، بيش از هر كس ديگري بايد در رعايت عدالت ، تقوا و پاكدامني جديت نمايند ، زيرا پيامبر فرمود :


« پست ترين و بي مقدارترين مردم نزد خداوند ، كسي است كه مسؤوليت امور مسلمين را بر عهده مي گيرد و در ميان آنها به عدل و داد رفتار نمي كند . » ( 5) در جمله ديگري از زبان مبارك آن حضرت (ص) مي خوانيم : « محبوب‌ترين و نزديك‌ترين كس نزد خداوند در روزقيامت ، حاكمي است كه به عدالت رفتار كرده باشد و مبغوض‌ترين و دورترين كس به خداوند ، حاكمي است كه نسبت به مردم ستم كرده باشد . » (6 )


آن بزرگوار ، از جمله توصيه هايي كه به مولاي متقيان علي (ع) دارند ، اين است : « هنگامي كه طرفين نزاع نزد تو مي آيند ، حتي در نگاه كردن به آن دو ، و مقدار و چگونگي سخناني كه به آنها مي گويي ، عدالت و مساوات را رعايت كن . » (7) و خود آن حضرت نيز ( در هنگام نگاه كردن ، صحبت نمودن و استماع صحبت ديگران ) مساوات را رعايت مي كردند و مي فرمودند :« يك ساعت به عدالت رفتار نمودن ، بهتر از هفتاد سال عبادت كردن است . هفتاد سال كه شبهايش را به نماز بگذراني و روزهايش را روزه بگيري و يك ساعت ظلم و ستم نزد خداوند ، سنگين تر از گناهان شصت ساله است . » (8)


بنابراين ، مي توان گفت يكي از اصلي ترين راهكارهايي كه پيامبر گرامي اسلام (ص) در برنامه هاي آسماني خود داشته اند تا زمينه و بستر لازم را براي نجات و هدايت انسانها فراهم سازند ، حاكميت قسط و عدالت اجتماعي در تمام زواياي زندگي انسانهاست .
پي نوشتها :
1- الميزان ، ج1، ص 371
2- حديد ، 25
3- شوري ، 10
4- اعراف ، 29
5- دشتي ، سيد مصطفي حسيني ، معارف و معاريف ، ج7 ، ص 291
6- موسوعه ، النعيم في مكارم اخلاق الرسول الكريم ، ج7، ص 2801
7- تفسير نمونه ، ج2 ، ص 12
8- بحارالانوار ، ج72‌، ص 352

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید