بخشی از مقاله

چگونه مسائل و مشكلات زندگي را حل كنيم؟
ما انسان ها در دنياي واقعيت ها زندگي مي كنيم نه در دنياي ايده‌آل‌ها.
دنياي واقعيت هاي ما مملو از مسائل و مشكلاتي است كه هر روز با آنها مواجه مي‌شويم و كنترلي بر روي آنها نداريم. ولي اين مشكلات بهرحال تأثير خود را روي زندگي ما مي‌گذارند. مسألة مهم اين هست كه ما چگونه با اين مشكلات مواجه شويم و آنها را مقتدرانه و توانمندانه حل كنيم. به گونه‌اي كه اين مشكلات نتوانند آسيبي به زندگي ما برسانند.


باور ما نسبت به مسائل زندگي:
ما بايد باور داشته باشيم كه همواره در زندگي ما اتفاقات زيبا و پرحاصل رخ مي‌دهد. از آنجايي كه قانون زندگي قانون باورهاست رخدادهاي زندگي شما بايد در راستاي باورها و انديشه هاي زيباي شما اتفاق بيفتد. اين بدان معني است كه در دنياي شما هرگز نبايد مشكلي رخ بدهد كه شما از آن آسيب ببينيد و در نتيجه كيفيت زندگي شما خراب شود. با اين فلسفه معلوم مي شود ك اتفاقات به ظاهر نامطلوب حتما حاوي يك خير و يا خيرهايي است كه در ظاهر نياز هاي آن مشهود نيست و خداوند رحمان در دل آن مسأله براي ما خيري نهاده است. بنابراين مشكلات در زندگي، الطاف الهي هستند كه به شكل نامطلوبي نفوذ پيدا كرده اند.


مشكلات در كار و زندگي چيستند و چه تاثيري مي توانند در زندگي ما داشته باشند؟
زندگي بدون مشكلات انسان را به آب راكدي تبديل مي‌كند. چالش ها و مشكلات به زندگي هيجان و روح مي بخشد. انسان ها زماني قدر عافيت را مي دانند كه دچار مصيبت و مشكل شوند. بنابراين مشكلات هشدارهايي هستند كه انسان‌ها قدر لحظه‌هاي بدون مشكل را بدانند. علاوه بر اين مشكلات ظرفيت آدمي را بزرگ مي‌كند به گونه‌اي كه انسان‌هاي موفق كساني هستند كه بيشتر از همه با مسائل و مشكلات كار و زندگي مواجه بوده‌اند و آنها را حل كرده‌اند.


منطقه راحتي: Comfort Zone
انسان در يك مركز دايره‌اي قرار دارد به نام منطقه راحتي. به اين معنا كه اين منطقه دايره‌اي، شعاع و بزرگي مشخص دارد كه اين بزرگي بستگي به ظرفيت انسان‌ها دارد. هرچه منطقه راحتي انسان بزرگتر باشد بيشتر از زندگي خود لذت مي‌برد. دايره راحتي اينگونه تعريف شده است كه مثلا اگر اتفاقي كه براي انسان رخ مي دهد در داخل آن دايره قرار بگيرد در آن صورت آن اتفاق هيچ تأثيري بر زندگي او نمي گذارد اما اگر اتفاقي براي يك انسان رخ بدهد كه خارج از دايره راحتي او باشد آنگاه بعنوان يك مشكل و يا يك مسأله براي او تلقي مي شود. انسان‌هايي كه داراي دايره راحتي بزرگ هستند در مقابل مسائل زندگي بسيار آرام هستند و روحيه‌اي بسيار عالي دارند. انسانها هرچه بيشتر با مسائل زندگي مواجه شود و آنها را حل كنند دايره راحتي آنها بزرگتر مي‌شود.
لذا مشكلات براي آدمي اين خاصيت را دارد كه ظرفيت انسان را بزرگتر مي‌كند و در نهايت انسان به كوهي تبديل مي‌شود كه در مقابل مشكلات زندگي محكم مي‌ايستد.


چگونه با مسائل و مشكلات زندگي مواجه شويم و آنها را حل كنيم؟
ما بايد براي حل مشكلات ضمير ناخودآگاه خود را به خدمت بگيريم. ضمير ناخودآگاه بدون هيچ قضاوتي در خدمت شماست. لذا تمام هنر انسان اين است كه به گونه‌اي اين ضمير را هدايت كند تا عاليترين بهره برداري را از او به عمل آورد. در اينجا اصولي را مطرح مي كنيم كه با اجراي اين اصول مي‌توانيم ضمير ناخودآگاه را هدايت كنيم و مشكلاتمان را حل كنيم.


اصل اول: نگاه به مسأله
نگاه ما به يك مسأله و يا مشكلي كه در زندگي ما اتفاق افتاده است اين نيست كه مثلاً خداوند به ما خشم كرده و ما را اينگونه دچار مشكل كرده است. بلكه نگاه ما بايد اين گونه باشد كه اين مشكل خيري است از جانب خداي رحمان و اين مشكل فرصتي است براي كسب تجربه.
بنابراين نگاه ما به مسائل زندگي بايد به گونه اي باشد كه بتوانيم نگاه نيكي نسبت به مشكل داشته باشيم تا مشكل را راحت تر حل كنيم.


اصل دوم: تغيير در واژگان
شما خوب مي دانيد كه هر واژه اي كه به كار مي بريد تأثير خاصي بر ضمير ناخودآگاه دارد كسي كه مي گويد: من خسته ام، اين واژه خسته در ضمير ناخودآگاه شخص اثري نامطلوب مي گذارد و يا كسي كه مي گويد من آرام هستم واژه آرام در ضمير ناخودآگاه پردازش مي شود و يك روحيه آرامي در شخص ايجاد مي‌كند.
پس نتيجه مي گيريم كه اولين مساله اي كه شما بايد در نظر بگيريد اين است كه هرگز نبايد در مقابله با مشكلات واژه نامناسب به كار ببريد.
هرگز نگوييد چه مصيبتي گرفتار شدم و يا چرا من مشكل دارم. بلكه مراقب واژه‌هاي خود باشيد و بگوييد براي من مسئله اي پيش آمده است كه البته آنرا حل خواهم كرد و موفق مي شوم.
اصل سوم: ياد خدا و اعتقاد به قدرت و ياري او
انسان در مواجهه با مشكلات قبل از هر چيز به يك روحيه خوب نيازمند است. بنابراين زماني كه انسان رابطه خوبي با خدا داشته باشد و ياري او را بطلبد و به او تكيه كند يقين دارد كه خداوند به او كمك مي‌كند. چنين انساني در نهايت اقتدار در مقابل مسائل زندگي‌اش مي ايستد و نه تنها روحيه خود را نمي بازد بلكه بسيار اميدوار مي شود.
اصل چهارم: اعتماد به نفس و خودباوري
اعتماد به نفس و خودباوري عامل بسيار مهمي در مقابله با مشكلات است.
انسان هايي كه خود را باور دارند همچون كوهي در مقابل مشكلات زندگي مي‌ايستند. مي‌انديشند و راه حل پيدا مي كنند به خدا توكل مي كنند و روحيه اي عالي پيدا مي‌كنند.
اصل پنجم: «چگونه» به جاي «چرا»؟
انسان هاي ضعيف در مقابل هر رويداد به ظاهر نامطلوبي مي گويند، چرا؟ ضمير ناخودآگاه انسان در مقابل واژه «چرا» به بن بست مي رسد و نه تنها در مقابل واژة «چرا» شكست مي خورد بلكه يك روحيه خراب در انسان ايجاد مي‌كند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید