بخشی از مقاله

گلیم
مقدمه
گليم نوعى فرشينه است با بافتى ساده که با پشم و پنبه و در مواردى با پشم و موى بز بافته مىشود. نخهاى تاروپود يک در ميان از زير و روى يکديگر مىگذرند. مانند بافت سادهٔ يک سبد. گليم بهعنوان يک صنعت دستى زنانه در مناطق عشايرى و روستايى ايران رواج دارد. وسيلهٔ بافت گليم مانند قالى براساس دارهاى افقى يا عمودى است. اين فرشينه بهدليل ارزان بودن مصرف عمومى دارد. گليم ايرانى برحسب مناطق گوناگونى که آن را مىبافند، داراى شيوههاى بافت و نقوش متنوع است.

مواد اوليهٔ گليم
يکى از ويژگىهاى گليم، وفور مواد خام آن است و به همين دليل در ميان اقوام مختلف توليد مىشود. مواد اوليهٔ گليم پشم گوسفند، پشم شتر، موى بز و اسب و پنبه مىباشد. از نزديک به ده هزار سال پيش که انسان به دامپرورى و اصلاح نژاد دام پرداخت، بهتدريج پشم گوسفند به الياف بلند و نرمى که قابل ريسيدن بود، تبديل شد. خصوصيات پشم با مو، پنبه و ابريشم بسيار متفاوت است. گرههايى بر سطح الياف پشم وجود دارد که هنگام ريسيدن به آن خاصيت درهم پيچيده شدن مىدهد و پارچههاى پشمى بهدليل درصد بالاى چربي،

عايقى ممتاز است و خاصيت فرمپذيرى عالى دارد. چيدن پشم يک تا دوبار در سال انجام مىشود و غالباً پس از پايان سرماى زمستان در ماههاى فروردين و ارديبهشت، و يا پس از کوچ گله به مراتع تابستانى انجام مىشود. در مناطق ساحلى و گرمتر مثل عربستان و جنوب ايران در ماه اسفند و در مناطق کوهستانى با آب و هواى سردتر مثل شمال شرقى ايران و افعانستان در خردادماه آغاز مىشود. محصول پشم هر گوسفند از يک تا سه کيلو است و براى شستن آن گله را يا از درون نهر يا رودى عبور مىدهند يا آن که پشم را چيده و سپس مىشويند.


در مناطقى که پشم خوب توليد مىشود، آمادهسازى نخ با مراقبتهاى خاص همراه است. پشم را به دفعات مىشويند و آب مىکشند تا کاملاً پاکيزه شود و چربى آن به ميزان دلخواه برسد.
براى افزودن به قدرت پاککنندگى آب و زدودن چربىهاى سطحي، ترکيباتى شيميايى مانند کربنات دوسود، پتاس و مواد قليايى ديگر از جمله مواد گياهى به آن اضافه مىکنند. مرحلهٔ شستوشو نه تنها در زدودن مواد زايد و چرک بلکه در افزودن به قدرت رنگپذيرى پشم نيز حائز اهميت است. پس از شستوشو پشم را براساس رنگ و کيفيت، درجهبندى مىکنند. امروزه به دليل تجارى شدن و کاهش معيارهاى توليد، مراقبتهاى کمترى در مرحلهٔ درجهبندى پشم صورت مىگيرد.


مرحلهٔ بعد شانه کردن پشم است که الياف را از يکديگر جدا و يکدست مىکنند. رايجترين ابزار اين کار يک قطعه چوب با رديفى از ميلههاى فلزى است که در زمين نشانده مىشود. پشم را به دفعات از داخل ميلهها عبور مىدهند و الياف کوتاه از بلند جدا مىشود.


مرحلهٔ ريسندگى چنانچه با دستگاه انجام شود با صرفهتر است و امروزه در بسيارى از قالىها و گليمها از آن استفاده مىشود. اين پشم به هيچ وجه مناسب نيست، زيرا دستگاه ريسندگى پشم را نازک، شکننده و کوتاه مىکند و حالت انعطافپذيرى آن را از بين مىبرد. رايجترين شيوهٔ ريسندگي، با دوک نخريسياست. دوک داراى صفحهٔ گردى از چوب يا سفال است، که نوع متداول آن داراى ميلهٔ مخروطى چوبى يا فلزى است که در ميان صفحهٔ گرد يا چهاروش چوبى فرو رفته است. ريسندگى به شکل اشتغالى خودکار و غيرارادى شکل مىگيرد و چوپانان حتى هنگام مراقبت از گله و زنان در ساعات فراغت و در هر حالتى که بتوانند نخريسى را همزمان با کارهاى ديگر انجام مىدهند.


از موى بز، شتر و اسب نيز در گليمبافى استفاده مىشود. اين مو، گاه همراه با پشم گوسفند دوباره ريسيده مىشود تا ريشههاى ظريفى به تار گليم بدهد. موى شتر دوکوهانهٔ آسياى مرکزى خودبخود ريزش مىکند. اين نوع مو را همراه با پشمى که از گردن و گلوى حيوان چيده مىشود، در گليم بافتهاى عشايرى افغانستان، بلوچستان و شرق ايران به وفور استفاده مىکنند. موى دم و يال اسب در منگولهها و ريشههاى تزئينى گليم بافتها، استفاده مىشود.


در بيشتر دشتهاى حاصلخيز آسياى مرکزى و آفريقاى شمالى پنبه خودبخود مىرويد. در عصر حاضر کشاورزان پنبه را براى تجارت کشت مىکنند. اختصاصات و امکانات پنبه از پشم بيشتر است. پنبه به وفور کشت مىشود و الياف آن بسيار مستحکم است. آنرا با قطر کم مىتابند تا براى بافتها ظريف مناسب باشد. قسمت اعظم تارهاى بافندگى از نخ پنبه فراهم مىشود. پنبه برخلاف پشم سفيد شفافيت اوليهاش را از دست نمىدهد. اما رنگ را بهخوبى پشم جذب نمىکند.


در دورهٔ صفوى در کارگاههاى صحنه و سنندج، گليم ابريشمى توليد مىشود؛ اما امروز جز در منطقهٔ قيصرى در آناتومي، از ابريشم در بافت گليم استفاده نمىشود. بافندههاى عشاير و صحرانشين علاقه زيادى به تزئين گليم بافتهايشان دارند که با زينتآلات کمياب و غيرعادى مانند الياف فلزى و مصنوعي، مُهره، صدف و سکه انجام مىگيرد.



بافندگى
دارهاى گليمبافى بسيار ساده است. اما سادگى آنها ارتباط چندانى با نوع بافتى که بهوسيله آنها توليد مىشود ندارد. بافتهاى پيچيده نيز با دارهاى ساده انجام مىشود.
بافندگى بنا بر سنت ، به عهدهٔ زنان است. مردان اغلب در برپا کردن دارها و چلهکشى با زنان همراهى مىکنند. اخيراً مردان بسيار جوان نيز در بافتن گليم براى فروش مشارکت دارند. در گليمبافى بيشتر از دارهاى خوابيده استفاده مىشود. هر قبيله و منطقه از ابزارآلات مختلفى استفاده مىکند. ابزار بافندگى را بافنده يا در خانه خود مىسازد يا از بازارهاى محلى تهيه مىکند. شانهها براى کوبيدن پودها و ترتيب فاصلهٔ تارها بکار مىرود و تماماً از چوب و يا از دندانههاى بلند فلزى ساخته مىشود. کجو و هاف (چوبى براى جدا ساختن بيشتر تارها) را از چوب صاف و صيقلى مىسازند. قيچى و چاقو را يا آهنگرهاى محلى مىسازند، يا پيشهوران سيار.


هدف اصلى بافندهٔ گليم همزمان با آفرينش نقشهاى زيبا و رنگارنگ با نخهاى پشمى نمايان بر سطح گليم، پديد آوردن زيراندازى محکم و بادوام است.
سادهترين نوع بافت، بافت متعادل است که تاروپودها از زير و روى يکديگر رد شده و درهم بافته مىشود. اين نوع بافت معمولاً تکرنگ است و جنبهٔ تزئينى ندارد. اين بافت گاهى روى کنارههاى غيرتزئينى قالىهاى گليم باف، گره باف و در آستر خورجينها ديده مىشود.

بافت متعادل
در بافت پود رو تعداد پودها بيش از تارهاست و تارها ديده نمىشود و رنگ اين نوع گليم را پودها تعيين مىکند. اين شيوه بطور گسترده در گليمبافى مناطق مختلف جهان استفاده مىشود. اين نوع بافت در کنارههاى گليم ديده مىشود.

بافت پودرو

بافت تار رو يا جاجيمباف، عکس پود رو است. از شيوههاى ديگر بافت گليم، اُريبباف است. بافت چاکدار شيوۀ ديگرى است که بسيار متداو لاست و تا حدود ۲۰ سال پيش تنها شاخص گليمها بوده است. شيوههاى بافت بسيار متنوع و پيچيدهاى در بافت گليم وجود دارد مثل گليم باف با پود معلق، جاجيمباف با تار معلق، پيچباف، بافت چرخان، گليمباف جفت قلاب و ...


بافت اريب

بافت چاک دار

از مهمترين عوامل در استحکام و کيفيت و زيبايى گليم، پرداخت نهايى است. شيوهٔ بستن انتهاى پودهاى منقطع، استحکام شيرازهها و نوع رنگى که در آنها بکار مىرود، بافت و تزئين کنارههاى عرضى گليم، نحوهٔ بستن ريشهها و وجود زيورآلات اضافى همگى به تکميل دستباف مىانجامد.

گليم ايران
پس از قرن هيجدهم و نوزدهم، کلکسيونرهاى غربى فرش بهجاى استفاده از ترکيه، کلمهٔ پرشيا را براى مشرق زمين بکار بردند. اين سرزمين که بنام ايران قرار گرفت با فرشهاى گرانقيمت و تجملى که براى قصرهاى ايران بافته شده بود، رفته رفته توجه ثروتمندان اروپايى را جلب کرد. و به عنوان اشيايى مُد روز و شرقى جزء لاينفک خانههاى بزرگ آنها شده و بهتدريج با افزايش حجم تقاضا، شبکهاى از دلالان و فروشندگان فرش ايران و بازارهاى دنيا پديد آمده اما گليمهاى ايرانى بهخاطر سادگى در مواد، بافت و طرح چندان مورد توجه اروپائيان

و امريکائيان قرار نمىگرفت. اما کنجکاوى و اشتياق گروه کوچکى از جمع آورندگان و فروشندگان آگاه غربي، راه ورود گليمهاى ايرانى را در دهههاى ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به مغرب زمين باز کرد. اما باز هم تعداد محدودى از گليمها در نمايشگاههاى هنرى و بومى در معرض نمايش قرار گرفت. اما کيفيت قوى طرح و رنگ در گليمهاى قشقايى و لر که مربوط به جنوب و جنوب غربى ايران بود، کار خود را کرد و بسيارى از علاقمندان گليم را براى تزئين و ديوارآويزهاى بزرگ بکار گرفتند. و اين علاقه رو به فزونى گذاشت و در طول بيست سال اخير انواع بسيار گوناگونى از گليمهاى ايرانى وارد کشورهاى غربى شد.

اما تحولات گوناگون شصت و چند سال اخير در سرزمينهاى بافنده گليم، آثار نامطلوبى بر توليد سنتى اين نوع دستبافت باقى گذارد؛ که بيشتر در گليمهاى جديد ديده مىشود، که بنا بر تقاضاى خريداران غربى بافته مىشود. کارهاى سفارشى و توليدات انبوه تجاري، تمايل و نياز را به بافت گليم به سبک قبيلهاى و روستايى از بين برده است. گليمهاى ايران نسبت به گليمهاى ترک و آفريقاى شمالى از تنوع و گوناگونى بيشترى برخوردار است. تعداد قبايل و ريشههاى متفاوت آنها در ايران بسيار است.


در طول قرنهاى متوالي، سلطنتها و دولتهاى گوناگون با فتوحات تاخت و تازهاى خود و بيرون راندن اهالى بومى و جايگزين کردن انسانهايى از کشورهاى دوردست، چون مغولستان و يونان، نوعى هرج و مرج در بافت سنتى کشور پديد آوردند. اغتشاشاتى که در اثر نفوذ فرهنگهاى مختلف و جابجايى قبايل چادرنشين در مرزهاى ملى و بينالمللى پديد آمده موجب شد تا تخمين ريشهٔ اصلى بعضى قبايل مشکل شود و خريداران ترجيح دهند براى تشخيص محل دقيق بافت گليمها، آنها را مستقيماً از بافنده خريدارى کنند. نامگذارىها نيز مشکلات بيشترى در اين رابطه ايجاد کرده است. مثلاً يک گليم مىتواند بنام قبيلهاى که در آن بافته شده، شهرى که در آن پيدا شده، يا سبکى که در بافت آن بکار رفته نامگذارى شود. از طرفى بافندگان اين گليمها ممکن است با افراد قبايل ديگر ازدواج کنند و ريشهٔ قبيلهاى مشخصى نداشته باشند.

 

کُردها
از ديدگاه نژادشناسي، کردها مانند ديگر مردمان اين سرزمين - پشتوها و بلوچها - ايرانى هستند. تبعيدها، کوچها و ازدواجها در ميان قبايل مختلف، در طول هزار سال گذشتند. کردها را به گروههايى با عقايد و سنتهاى متفاوت تقسيم کرده است. پراکندگى جمعيت کردها، تأثيرى مستقيم بر روى تاريخ آنها گذاشته است. اکثر کردها در استانهاى کردستان و کرمانشاه زندگى مىکنند. قبايل بزرگى از کردها در نواحى دور شمال شرقى ايران در رشتهکوههاى ”کوپت داغ“ خراسان و تعداد کمى در نواحى غربى تاکستان و جنوب شرقى ايران ميان بلوچها سکونت دارند.


بهدليل پراکندگى گستردۀ کردها، اختلاف زيادى نيز در گليمهاى آنها وجود دارد. اين اختلافات در طرح، بافت، مواد بهکار رفته، اندازه و رنگ بهچشم مىخورد.
مشهورترين گليمهاى کردستان صحنه است که در حال حاضر شامل سنندج و اطراف آن مىشود. صحنه هميشه مرکز کارگاههاى توليد قالى و گليم کردستان بهشمار مىرفته است. گليمهاى صحنه چه از نظر سنى و چه از لحاظ زيبايىشناسى با ديگر گليمهاى قبايل کرد تفاوت دارد و بيش از گليمهاى ديگر به فرشهاى گرهدار ايرانى شبيه است.

صحنه : ۹۹/۰ × ۹۸/۱ متر

طرح متن در گليمهاى صحنه تکرار بىانتهايى از طرحهاى گلدار است و يا طرحى گلدار در داخل ترنج ميانى است. اين گليمها معمولاً کوچک و مستطيل شکل هستند. البته در اندازه بزرگ و دايره شکل نيز بافته مىشوند. رنگها غالباً آبي، قرمز و سفيد است. تارها معمولاً از نخ و پودها غالباً از رشتههاى پشمين، ابريشمى و اخيراً پلىکروم ابريشمين است. گليمهاى صحنه بهخاطر ظرافت و زيبايى خود شهرت خاصى دارند.


جزئيات گليم

بىجار منطقه و شهرى تجارى در حاشيهٔ کردستان است که گليمبافتهايى به اين نام دارد، که مربوط به خود شهر و چهل روستاى اطراف آن است. گليم بىجار طويل و باريک است و در آن از ترنجهاى رنگين مثلثى شکل يا لوزى شکل استفاده مىشود. يکى از زيباترين و جالبترين ويژگىهاى بعضى از اين گليمها، بافت انسان و حيوان در متن يا حاشيهٔ آنها است.
کردهاى خراسان در دست بافتهاى خود از طرحها، رنگها و فنون بسيار متنوعى استفاده مىکنند. گليمها غالباً پيچباف است و رنگهاى ملايم و تا حدى تيره در آنها بهکار رفته است. اين گليمها درخشش و زندگى گليمهاى شمال غربى ايران را ندارد.


بيجار از مراکز بافندگى مهمى است که گروه هاى قبيله اى گوناگون در آن زندگى مى کنند.اين گليم مى تواند مربوط به شاهسون يا قبايل ديگرى از شمال غربى ايران باشد ، اما رنگ و نگاره هاى خاص آن ترجيحاٌ متعلق به کردستان است.


بيجار کرد : ۸۳/۰ × ۴۹/۴ متر

بيجار کرد : ۴۴/۱ × ۲۷/۳ متر

پشم گليم بیجار زبر ، ضخيم وصورتى رنگ است. اين رنگ از ريشه هاى روناس و آب دوغ تهيه مى شود . طرح هايى که به اشکال انسانى و حيوانى شباهت دارد در کناره هاى متن به چشم مى خورد ، از ويژگى هاى دست بافت هاى کرد است .بنا بر عقيده بازاريان ، اين طرح ها عروس و داماد را در مراسم عروسى و آرزوى آنان را براى رسيدن به خوشبختى نشان مى دهد.
کردهاى خراسان رواندازى مربوط به نواحى قوچان و بجنورد در شمال غربى مشهد. اين رو تختى در اواخر قرن نوزدهم، در دو تکه بافته شده و بر روى زمينهاى ساده و يکدست، پودهاى اضافه شده عبارت است از ريشه هاى طويل و منگولههاى تزئينى در دو طرف روانداز.

کردهاى خراسان(۱۴/۱×۲۱/۲متر)

لُرها
قبايل لُر از مرز ايران و عراق گرفته تا شهر کرمانشاه واقع در شمال لُرستان و جنوب کردستان و از دامنههاى زاگرس گرفته تا جلگههاى مرتفع خليج در نزديکى شيراز، در همه جا پراکنده هستند. تا همين اواخر بافتهاى قبايل لُر با صنايع دستى ديگر نواحى جنوبى اشتباه مىشد. تنها در چند دههٔ اخير بود که مشخص شد بسيارى از گليمهاى قشقايى در واقع لُر بوده و لُرها تمام طرحهاى خود را از دست بافتهاى قشقايى اقتباس نکردهاند بلکه در واقع لُرها بيشترين تأثير را بر طرحهاى قشقايى گذاشتهاند. زير بنا به عقيدهٔ مورخين، قدمت تاريخى لُرها بسيار بيشتر از قشقايىها است. آنچه دربارهٔ تفاوتهاى اين دو نوع گليم مىتوان گفت اينکه: پشم منسوجات لُر در بافت زبرتر است و موقع لمس کردن ضخيمتر بهنظر مىرسد و تارهاى

بهکار رفته در آنها از پشم قهوهاى است، در صورتى که در گليمهاى قشقاقى از پشمهاى سفيد استفاده مىشود. رنگ گليمهاى لُر تيرهتر و از تنوع رنگ محدودترى برخوردار است. ترکيببندى قالىهاى لُر نسبت به کارهاى قشقايى پيچيدگى کمترى دارد. متنها مشخص و ساده بوده، قسمتهاى فرعى آن بدون هيچ زينتى از متن اصلى جدا شده و داراى حاشيههايى بسيار ساده است.


بافندگان ، زمينه گليم را به نوارهاى رنگين و نگارههاى پراکنده تقسيم کرده اند. متن مرکزى با حاشيهاى شطرنجى احاطه شده است. نگاره ترکى که در داخل هر يک از ترنجها به چشم مىخورد ، در بسيارى از گليمها وجود دارد.


بعضى از گليمها ، من جمله کارهاى قشقايى و لر ، از يکديگر به سختى قابل تشخيص است. پشم به کار رفته در اين گليم نسبتاً ضخيم و فاقد درخشندگى و مرغوبيت دست بافتهاى قشقايى است. رنگها تيرهتر است و از زرد کم رنگ و قهوهاى در اين گليم بيشتر استفاده شده است. تارها پشمى و قهوهاى رنگ است و ريشهها باموى اسب يا بز بافته شده است .


لر : ۵۱/۱ × ۱۸/۲ متر


لر : ۴۴/۱ × ۶۶/۲ متر
قشقايىها
اکثريت بافتهاى اين منطقه در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم منسوب به شهر شيراز بوده است. و مبدأ و هويت بسيارى از قالىها و گليمهاى اين ناحيه مبهم باقى ماند.
در ميان تمام قبايل جنوبي، قشقايىها بهخاطر کيفيت نيرومند رنگآميزى دستبافتهاى خود شهرت بسيار دارند. قشقايىها از مشهورترين و ثروتمندترين اقوام ايرانى هستند و هنر بىنظير آنان در بافت گليم آشکار مىشود. آنها در بافت گليمهاى خود از پشم رشتهاى بلند، محکم و درخشان گوسفند پروار استفاده مىکنند که در کوچهاى درازمدت نيز به نسبت ساير گوسفندان مقاومت بيشترى دارند. گليمهاى قشقايى شايد از مشهورترين گليمهاى ايرانى باشد، که قدرت و انرژى طراحى آنها در هيچ جاى ديگر يافت نمىشود. گليمهاى قشقايى داراى برش چاکدار است و گاه در آنها از تارهاى نخى و پشم طبيعى قهوهاى نيز استفاده مىشود.


طرح متن در گليمهاى قشقايى ترنجهاى هندسى شکل و نگارههاى پراکنده بر روى طرحهاى شبکهاى مربع شکل و يا نگارههايى بهصورت نوارهاى افقى مستطيل مىباشد.

گلیم عشایر قشقایی
افشار
ريشهٔ قبايل افشار به قبيلههاى ترک نژاد اُغوز برمىگردد که از دشتهاى ”قبچاق“ ترکستان مهاجرت کردهاند.
افشارها در ميان مردم ترکزبان از اصلىترين قبيلههاى ايرانى هستند و هنوز تعداد قابل ملاحظهاى از آنها در آذربايجان خمسه، خراسان و کرمان و خوزستان زندگى مىکنند. گليمهاى افشار احساس خاصى به بيننده منتقل مىکنند.


گليمهاى افشار خوزستان اکثراً کوچک و بهشکل مستطيل است. رنگهاى محدود و تيره دارد و طرح متن، دو يا سه ترنج بر روى بافت يکدست است. گليمهاى افشار خوزستان در طرح و بافت بهدست بافتهاى لُرها شباهت دارد.


گليمهاى افشار آذربايجان بلند و مستطيل شکل است و بشتر در رنگهاى قرمز تيره، آبى و سفيد بافته مىشود. تارها از نخ و پودها از پشم است و طرح متن ترنجهاى بزرگى است روى زمينهٔ يکدست.
دست بافتهاى افشار خراسان و گليمهاى آنان ”کَلات“ نام دارد. در طرح متن آنها از نگارههاى مرکب کوچک در داخل طرحهاى نوارىشکل و يا نگارههاى مرکب کوچک در اطراف يک ترنج هندسى تشکيل يافته است. رنگهاى اين دستبافتها معمولاً قرمز تيره، آبي، قهوهاى شترى و سفيد عاجى است. کيفها و وسايل زمينى بسيارى در اين ناحيه بافته مىشود.
اشتباهاتى در بافت طرح عجيب اين گليم ديده مى شود. بافنده در بافت برگردان چهار رديف چپ و راست متشکل از مربعهاى کوچک و رنگى باشيوه متصل جفت قلاب تبحرى نشان نداده است. گلهاى رز کوچک و سفيد از مشخصات دست بافتهاى افشار بهشمار مىآيد.

افشار خراسان : ۱۴/۱ × ۱۴/۱

افشار کرمان مهمترين و بزرگترين قبيله از افشارها است. اين قبيله با وجود توليد انبوه قالىهاى گرهدار، گليمهاى زيادى نيز مىبافند که شايد در ميان قبايل ايران از بيشترين تنوع و گوناگونى برخوردار باشد. گليمهاى افشار طرحها و نگارههاى مختلفى دارد که بعضى از آنان يادآور دستبافتهاى هندى است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید