بخشی از مقاله
اثر نماز در استحکام بخشي به روابط ميان اعضاي خانواده
چکيده
خانواده نهادي است که ارزشها در آن متبلور گرديده و کودک از بدو تولد خويش با اين ارزشها رشد مي کند. يکي از اين ارزشها، اعمال عبادي در فرهنگ اسلامي و در يک خانوادة اسلامي است که نقش تقويت کنندة ايمان را داشته و زمينۀ تربيت و کسب مکارم اخلاق را فراهم مي آورد.
اعمال عبادي و واجبات عملي، تأثير مستقيم در رفتار و اخلاق آدمي دارد. يکي از اين آثار اخلاقي و تربيتي، قوام بخشي و استحکام بخشيدن به روابط ميان اعضاي خانواده است .
توجه خانواده به نماز در پهناي اصول تربيتي موجب ميشود تا فرزندان در پناه اين اصول ، جايگاه عبادت را پيدا کنند و در پناه آن زندگي خويش را شکل و نظم بخشند.
اين اصول تربيتي که خانواده ها در نتيجۀ توجه دادن و هدايت کردن فرزندان به نماز به آن دست مي يابند عبارتند از : اصل تعقل ورزي، معرفت و بصيرت ، اصل محبت ورزي و اصل اعتدال و ... که همگي موجب استحکام روابط اعضاي خانواده گرديده و در نهايت جامعه را به سوي اهداف والاي انساني سوق مي دهد.
کليد واژه : نماز- خانواده - استحکام - تقابل
مقدمه :
انسان به مقتضاي آن که بر فطرت الهي آفريده شده و سرشت او با سرشت خـدايي عجـين شـده اسـت ، داراي فطرتي کمال جو و خداخواه است و همواره به دنبال يافتن کمال مطلوبي براي کرنش و نيـايش و ابـراز نيازهاي خود مي باشد. نماز متعاليترين شکل نيايش و کامل ترين شيوة بيان نياز به درگاه ايزد بي نياز است .
کانون خانواده اولين و بهترين مکان براي تعالي و رشد افراد است . به همين خاطر دين اسـلام ، مسـئوليت سنگين و خطيري را بر عهدة خانواده گذاشته است و از ادب و تربيت فرزند به عنوان بهتـرين عمـل صـالح و ارثي ماندگار ياد کرده است . به نظر ميرسد والدين با بهره گيري مناسب از کانون مستحکم خانواده مـيتواننـد در هدايت فرزندان در جهت تقيّد و پايبندي به انجام احکام و فرائض ديني به خصوص فريضـۀ نمـاز، نقـش مؤثر و مطلوب را ايفا نمايند.
نهاد خانواده نقش اساسي و حياتي در تربيت کودکان و نوجوانان داشـته و دارد زيـرا کودکـان از ابتـداي تولد تا گام نهادن در مدرسه و اجتماع بيشترين اوقات خود را در کنار خانواده و در کنار والدين سپري مي کنند و گفتار و کردار آنان تأثير اساسي بر کودکان دارد، لذا والدين براي تربيت ديني و اخلاقي کودکان بايـد از ايـن فرصت مناسب استفاده کنند و فطرت الهي او را با زباني ساده بيدار نمايند و اين اصل را بايد مورد توجه قـرار دهند، که به کودک اعتقاد و ايمان به خداوند را بياموزند کـه در ديـن مقـدس اسـلام ايـن از وظـايف اساسـي والدين نسبت به کودکان است . زيرا احساس خداجويي و پرستش آن براساس آيات روايـات در ذات و بـاطن هر انسان با هر نژاد و قوم و در هر مکان که باشد قرار دارد، ولي احتياج به پرورش صـحيح دارد، کـه والـدين ميبايست بدان همت گمارند.
مهم ترين نکته اي که توجه ها را به رابطۀ دين و خانواده جلب ميکند آن اسـت کـه باورهـا و احساسـات ديني طي دوره کودکي در محيط صميمي و منظم خانواده شکل مي گيرد و پرورش مـييابـد، بـه گونـه اي کـه ديدگاه کودک را نسبت به زندگي و رفتار آينده تحت تأثير قرار مي دهد. علاوه بر ايـن بايـد روشـن کـرد کـه اسلام معيارهاي مهمي را براي تشکيل زندگي خانوادگي مبتني بر بنيادهاي سالم و نيز ايجاد فضاي معنوي کـه کودک اولين تأثيرات شخصيت ساز را در آن فضا دريافت ميدارد، در نظر گرفته است .
اين رابطه را ميتوان به شرح ذيل تبيين کرد:
الف ) خانواده يک نهاد اجتمـاعي اسـت کـه احساسـات مـورد اهتمـام ديـن در آن تمرکـز مـييابـد. در جامعه شناسي، خانواده به عنوان نوعي از جامعه تعريف شده که اعضاي آن همانند بدن با هم بستگي واقعي بـر محور ارزشهاي معنوي متحدند. پدر و مادر، که پيش از اين حس همکاري، عشق ، وفاداري و اعتماد متقابل بـا يکديگر داشتند، با ورود کودک در محيط خانواده نمودهاي جديدي از عشق ( مانند حمايت و فداکاري ) را نيز تجربه ميکنند. تمام اين نمودهاي جديد به خاطر کودک اسـت و والـدين را بـه مراقبـت عاشـقانه از خـود و مواجهه با همۀ مشکلات قادر مي سـازد. در يکـي از احاديـث پيغمبـر، احساسـات مـادر نسـبت بـه فرزنـد از موهبت هاي الهي به انسان شمرده شده است . به عقيدة برخي از روان شناسان ، دل بستگي و علاقمندي کودک به والدين از نخستين نشانه هاي عشق و محبت به دين است .
ب ) عمق و عشق دوجانبه حاکم بر خانواده ، اين نهاد را مناسب ترين محيط براي دين مي سازد. اگرچه در يادگيري انسان محدوديت سّني وجود ندارد، ولي شک نيست که سال هاي اول زندگي در يادگيري بسيار مهـم است ، زيرا کودک باورها، نگرش و رفتارهاي اساسي را در همان سال هاي نخستين فرا مي گيرد. به گفته برخـي از روان شناسان شيوة زندگي کودک تا ٤ يا ٥ سالگي، چنان عميق شکل ميگيرد که پس از آن ، عوامل بيرونـي نميتواند آن شيوه را تغيير دهد. شخصيتي که با انواع عشق و محبت نوع دوستانه ، با خـوش بينـي بـه زنـدگي مي نگرد، گرايش هاي عالي همانند گرايش هاي اجتماعي و ديني را به فضيلت مي رساند.
پيامبرعظيم الشأن اسلام (ص ) ميفرمايد: هدف دين شکل دادن به آن سطح از زندگي اسـت کـه بـالاتر و ظريف تر از سطح تنکرد شناختي است . در حديثي از پيامبراسلام (ص ) ارتباط اعتقادي و عاشقانه بـا خـدا ايـن گونه بيان شده است : « اگر شما به خدا ايمان نداسته باشيد، نمي توانيد به بهشت برويـد، و اگـر مهـر و محبـت نداشته باشيد، نميتوانيد به بهشت برويد. و اگر مهر و محبت نداشته باشيد، ايمان به خدا نيز نخواهيد داشت .» هدف حقيقي دين پرورش احساسات عالي و مهر و محبت اجتماعي انسانهاست . پـدر و مـادر در محـيط خانواده نخستين مراجع صلاحيت دار و نمونه هايي هستند که کـودک ارزش هـاي اساسـي و رفتارهـايي را کـه روش زندگي او را شکل خواهد داد از آن ها فرا ميگيرد.
ج ) بنا به گفتۀ روان شناسان در کودک، نوعي طرفيت فراگير و گرايش فطري به دين وجود دارد. خـانواده بايد گرايش کودک به دين را، که از همان سالهاي اوليه زندگي آغاز ميشود، هماهنگ با عقايـد خـود هـدايت کند. در حقيقت اشتياق کودک به يادگيري و علاقه والدين به آموزش با هم تلفيق مي شوند. پيامبر(ص ) اهميت خانواده را در شکل دادن گرايش ديني کودک گوشزد نموده اند، اما رشد ديني کودک به دليل فقدان ژرف نگري دراحساسات اوليه ديني او به وقوع نمي پيوندد.
د) اسلام براي تشکيل و حفظ خانواده يک سلسـله پيشـگيريهـا و راهنمـاييهـايي ارائـه داده و روابـط خانواده را به صورت قانون مطرح کرده است . پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله فرمودند: خانواده در دست افـراد به نگرش درست يا نادرست از زندگي و روش آن ، نقش اساسي دارد. قرآن کريم دو چيز را چشم گير و حياتي تلقي کرده و آن دو عبارت است از: حقوق زن و قانون خانواده .
واقعيت اين است که صفات اخلاقي مهم ، ارزشها و رفتارهاي پسنديده و مطلوب بـراي کودکـان چيـزي است که در درجۀ اول خانواده يا گروه مرجع نخستين و الگوهاي رفتاري با باورهاي قوي و رفتارهاي مستمر، متعادل و متعالي به آنها آموخته اند. به عبارت ديگر کودکـان و نوجوانـان نظـام ارزشـها و رفتارهـاي الگوهـاي بزرگسال را به عنوان يک هدف رفتاري مطلوب ميپذيرند، بخصوص زماني که رفتار الگوها ترسيمي از شـيوه و طريق متعالي زندگي بوده ، پاسخي باشد براي نيازهاي فطري کودکان .
تقليد و يادگيري مشاهده اي، اساس رفتار و آموخته هاي اوليۀ انسان را تشکيل مي دهد. حقيقـت آن اسـت که يادگيري از طريق تقليد و تأثير رفتارهاي کلامي و غيرکلامي الگوها، از همـان سـالهاي اول تولـد فرزنـدان وجود دارد. از آنجايي که اولين مرحله در يادگيري مشاهده اي، توجه کودکان و نوجوانان به رفتارهاي کلامي و غيرکلامي الگوهاست ، و با درک اين حقيقت که اگر يادگيرنده به رفتار الگو توجه نکند، چيـزي از رفتـار او را نخواهد آموخت . لازم است رفتار الگوها همواره براي مشاهده کنندگان ، گيرا و جذاب باشد.
در مرحله دوم از يادگيري مشاهده اي، فرزندان رفتار الگوها را بصورت رمزهاي کلامي و يا تجسـمي بـه خاطر مي سپارند. بديهي است چنانکه اشاره شد، هر قدر الگو محبـوبتر باشـد، يـاد سـپاري رفتـاري او آسـانتر است زماني که الگوهاي رفتاري محبوب کودکان و نوجوانان با تعظيم و تکريم و با چهره اي مصمم و در عـين حال متبسم به نماز مي ايستد و با خالق هستي سخن ميگويند، کودکان نه تنهـا از تماشـاي ايـن حالـت دچـار سرور و احساس رضامندي مي شوند، بلکه سعي ميکنند با انگيزة فراوان اين قبيل رفتارهاي الگوها را به خاطر بسپارند و اشتياق بازآفريني اين رفتارها را مي توان از نگاه هاي نظاره گر آنها دريافت .
با توجه به فطرت الهي انسان براساس آيـه شـريفه فـاقم وجهـک للـدّين حنيفـاً فطـرة الله اللتـي فطرالناس عليها ( روم . ٣٠) اصليترين هدف تربيت ، شکوفايي فطرت و فعليت بخشيدن بـه اسـتعدادها و درون مايه هايي است که خداوند در وجود قرار داده است . هدف پيامبران الهي نيز چيزي جز هدايت انسـان از طريق تلاوت آيات و تزکيه و تعليم نبوده اسـت . هو الذي بعث في الامين رسـولاً مـنهم علـيهم آياتـه و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه ( جمعه . ٢)
او خدايي است که از ميان مردم اُمّي پيامبري برانگيخت تا آيات الهـي را برآنـان بخوانـد و آنهـا را پـاک گرداند و به ايشان کتاب و حکمت بياموزد. بنابراين هدف اولياء و مربيان نيز در تربيت بايد فعليت بخشيدن به استعدادهاي معنوي و شکوفايي حس ديني و خداجويي آنها باشد.
کودکان تا زمانيکه به دور بزرگسالي منتقل نشده اند بهترين و مسـاعدترين شـرايط بـراي پـرورش حـس ديني، باورها و اعتقادات مذهبي را دارند. ميثاق کودکان با فطرت خويش ، تازه و شفاف تـر از دورة بزرگسـالي است . قلب کودک در اين دوران بسيار مستعد پذيرش بذرهاي نيک تربيتي است .
در واقع قلب کودک همان ظرف مهيا و مستعدي است که آماده پذيرش آموزه هاي نيک از جانب اولياء و
مربيان است . حضرت علي عليه السلام در نامه اي خطاب به فرزندش امام حسن عليـه السـلام مـيفرمايـد:
إنما قلب الحدث کا لأرض الخاليه ما القي فيها من شيء قبلته ، فبادرتک بالأدب قبـل أن يقسـو قبلـک و يشغل لّبک لتستقل بجدّ رأيک من الأمر ماقد کفاک اهل التجارب بغيـۀ و تجدبتـه ( نهـج البلاغـه ): بـه راستي که قلب کودک مانند زميني خالي است که هر بذري در آن بکارند ميرويد، من تربيت تو را در کـودکي و قبل از اينکه قلبت سخت و ذهنت مشغول شود آغاز کردم تا تو به حقيقت آنچه را که اهـل تجربـه تـو را از تجربۀ مجدد آن بي نياز ميرساند، بپذيري.
به همين سبب است که وظيفۀ والدين در باروري ارزشهاي ديني و پاشيدن بـذرهاي ايمـان و معنويـت و شکوفا ساختن نيکي و صداقت و ديانت در روح و قلب کودک به عنـوان يکـي از بنيـاديتـرين رسـالت هـاي تربيتي آنها محسوب مي شود که ميتواند زندگي فردي و اجتماعي فرزندان را از گزند پليدي هـا و بـدبختيهـا مصونيت بخشد.
در حقيقت ، اين ساختار تربيتي خانواده است که از همان ابتدا ساختار اعتقادي فرزند را شـکل مـيدهـد.
اعتقاد قلبي اعضاي خانواده به ويژه پدر و مادر به احکام ديني و در رأس آن « نماز» و چگونگي برپـايي آن از نظر انگيزه ، ايمان دروني، حرمت و ارزش گـذاري علمـي، صـفا و صـميميت روحـي، خلـوص و يکپـارچگي رفتاري ميتواند به همان ميزان نگرش فرزند را به نماز پايدار کند.
به عبارت ديگر، نگرش يا گرايش دروني، يک ساخت ذهني و نيمه پنهان و بعضاً ناهشيار در عميق تـرين لايه هاي شخصيت است که از طريق آن فرد مي تواند آمادگي ويژه اي از نظر رواني در رويارويي بـا پديـد هـا، موضوعات ، اشيا، مفاهيم ، وقايع و بروز عکس العمل توأم با هيجان مثبت و منفي نسبت به آن ها داشته باشد.
منابع و عوامل ايجاد اين نگرش ها و گرايش ها ريشـه در نخسـتين تجربـ هـا، عـادت هـا و برخوردهـاي مختلف دارد و نفوذ بسيار تعيين کننده اي در جهت گيريهاي زندگي آدمي دارد. نگرشهاي مـذهبي نيـز واجـد همين ويژگي ها و منابع و عوامل تعيين کننده به ويژه در سطح خانواده که نخستين رگه هاي بنيادي شخصـيت و اعتقادات آدمي در آن تکوين مي يابد ميباشد. در حقيقت گرايش ها عبارتند از: ارزشيابيهاي مثبت و منفـي يـا احکام ارزشي مطلوب و نامطلوب درباره موضوعات ، اشخاص و وقايع کـه در اثـر تجربيـات قبلـي بـه شـکل پنهان ، مخفي و نامرئي به وجود مي آيند.
از مبانياي که بايد در امر هدايت فرزندان به نماز از سوي والدين مورد توجه قرار گيرد تا آنـان بـا نمـاز آشنا شده و با آن پيوند گيرند، توجه دادن فرزندان به آثار تربيتي نماز مي باشـد. چـرا کـه انجـام چنـين کـاري موجب اقبال و روي آوري فرزندان به انجام فريضۀ نماز است .
آثار تربيتي نماز:
الف ) بازدارندگي از انجام کار ناشايست و ضدّ اخلاقي
بنا به فرمودة قرآن ، يکي از آثار ارزنده نمـاز، جلـوگيري از گنـاه و آلـودگي اسـت . قـرآن در ايـن مـورد
مي فرمايد:
قل ما اوحي اليک من الکتاب و اقم الصلوة ان الصلوة تنهي عـن الفحشـاء و المنکـر ولـذکر الله الأکبر ( عنکبوت . ٤٥)
قطعاً نماز بازدارنده از فحشا و منکر است و انسان را از کارهاي زشت و بسيار زشت باز مي دارد.
نمازهاي واجب يوميه علاوه بر آن که باعث تزکيه روح انسان از آلودگي ها است ، بلکه فرصـتي پـنج گانـه براي توبه روزانه از اعمال سوء و اسباب صلاح اعمال و افکار است .
در واقع نماز مقدمه و فراهم کنندة زمينۀ لازم در نمازگزار براي انجام اعمال اخلاقي است . بند اي که در محضر خدايي ايستاده است که مظهر همه خوبيها، عدالت ، حکمت ، قدرت و رحمانيت است و در برابر او سر به سجده ميگذارد، يقيناً اگر اين ايستادگي و رکوع و سجود علاوه بر بيان زباني، با حضور قلب نيز همراه باشد، ميتواندتأثير دروني سازنده در فرد نمازگذار بگذارد.
به همين جهت مي بينيم که قرآن مي گويد:
قالوا يا شعيب أسوتک تأمرک ان نترک ما يعبد اباءُ نا أو ان نفعل في أموالنا ما نشاءُ
« اي شعيب آيا اين نماز توست که تو را امر به معروف و نهـي از منکـر مـيکنـد و مـا را بـه راه راسـت هدايت مي کني؟» آري اگر نماز انسان را عامل به نيکي ها و متصف به صفات الله نکند و نمازگزار برکشش ها و قوانين حاکم بر نفسانيات فائق نگردد، معنا و مفهوم خود را در جامعۀ مسلمين باز مي يابد.
بايد براي فرزندان بيان داشت که هر کس نماز ميخواند، امين جان و مال نـاموس مـردم اسـت ، نـه کـم فروشي مي کند و نه گران فروشي، نه غيبت مي کند و نه تهمت مي زند و نه دشنام مي دهد، نه خيانت مي کند، نـه ظلم ميکند و نه زيربار ظلم و ذلت ميرود. هر کس نماز مي خواند چهر اي گشاده دارد، مهربـان و بـا محبـت است ، پرخاشگري نمي کند و دشنام روا نمي دارد، حق ناشناسي نمي کند. هر کـس نمـاز مـيخوانـد شخصـيش آميخته اي از عطوفت و منطق استواري است . صادقانه و شجاعانه سخن مي گويد و عادلانه مي انديشد.