بخشی از مقاله
ارائه الگوي ترکيبي براي خط مشي گذاري
خط مشي گذاري از وظايف حاکميتي به شمار مي رود و دانش آن ما را به فعاليت هاي خردو کلان دولت در عرصه هاي مختلف رهنمون مي سازد.دانشگاه يکي از اين عرصه هاست که به منظـور انسـان سـازي و تـرويج فرهنگ ، علوم و فنون داراي اهميت است و بايد از جهت شيوه و تعيين الگوي خط مشي به آن توجـه شـود.
چه بسا کاربست الگوي نامناسب در خط مشي گذاري نظام دانشگاهي آن را از اهداف خود دور سازدو حتي مشکلات بيشتري را بر جامعه تحميل کند. در اين ميان استفاده از مدل ها يا مدل سازي از جمله تدابيري است که براي شناخت بهتر عوامل و متغيرهاي خط مشي گذاري در عرصه دانشگاه ارائه مي شود اما ميزان موفقيت و کارايي آنها با توجه به وضعيت امروزي مورد ترديد است . ازاين رو اين مقالـه در تـلاش اسـت بـه بررسـي خط مشي هاي وضع موجود بپردازد تا بتواند ميزان بهره مندي آنها از مدل هاي جاري را تعيين کند و سرانجام به الگوي مناسبي دست يابد. يافته هـاي تحقيـق نشـان مـي دهـد شـوراي عـالي انقـلاب فرهنگـي کـه مرجـع خط مشي گذاري آموزش عالي است در مجموعه مصوبات خودکم وبيش از همه الگوها استفاده کرده است اما الگوي پيشنهادي ايـن تحقيـق (تلفيقـي بـا رويکـردي اقتضـايي ) حاصـل ترکيـب پـنج الگـوي سيسـتمي ، فرايندي ، عقلايـي ، جزئـي ـ تـدريجي و نهـادي اسـت کـه بـه نظـر مـي رسـد بتوانـد در مقابـل نارسـايي هـاو محدوديت هاي کاربست مجزاي الگوها پاسخ گو و کارگشا باشد.
کليدواژه ها: دانشگاه ؛ مدل هاي خط مشي گذاري ؛ مهندسي آموزش عالي
مقدمه
آنچه از تعاليم اسلامي برمي آيد اين است که علم ، معرفت و شناخت مهـم تـرين شـالوده در پرورش ، تعالي و تکامل انسان به شمار مي آيد و در اين راستا شناخت ، ملاک هر حرکـت و عمل است . در اسلام فرض است که هر حرکت و عملي بر شـناخت و دانـش و آگـاهي بنـا شده باشد. به اين ترتيب نقش ، جايگاه و اهميـت دانشـگاه هـا و مراکـز آموزشـي و پژوهشـي بيش ازپيش روشن مي شود. علاوه بر اين از جمله کارکردهـاي دانشـگاه در جوامـع امـروزي غير از آموزش تخصصي شاخه هاي مختلف علوم بشري ؛ در فرايند توسعه ، تـرويج فرهنـگ و توانمندسازي جامعه نيز نقش اساسي برعهده دارد. دانشگاه اين امکان را به وجود مي آورد که انسان ها دربـاره خـود شـناخت و آگـاهي پيـدا کننـد و فراينـدهاي اجتمـاعي ، فرهنگـي ، اقتصادي و ايدئولوژيکي را بهتر ارزيابي کنند. در هر نظام اجتماعي پيشرفته ، دانشـگاه رشـد شخصيت و شکوفايي فطرت انساني را موجب مي شـود. در حـال حاضـر بيشـتر دانشـگاه هـا به دليل توجه صرف به تعليم و حل مسائل آموزشي و اتخاذ خط مشي هاي تک بعدي ، گـاهي از وظيفه ديگر خود يعني تربيت انساني غافل مانده اند. درحالي کـه محـيط متنـوع و پيچيـده دانشگاه به خط مشي هاي چندبعدي و ترکيبي نياز دارد تا در خلال حل مسـائل آموزشـي بـه فرهنگ سازي و تربيت انسان هاي فرهيخته بپردازد.
از طرفي چون الگوي تعيين خط مشي ، چارچوب اساسي اسـتفاده از راهبـرد خاصـي را معين مي سازد (مولر، ١٣٧٨: ٥٤). مي توان بـه عنـوان پايـه و اسـاس معيارهـا و اسـتانداردهاي ارزشيابي خط مشي و راهنماي توسعه و پيشرفت از اين الگوها بهره گرفت و مسـير و فراينـد خط مشي گذاري و روش به کارگيري آن را مشخص کـرد و بـا ترسـيم واقعيـات در فضـاي مجازي بهترين تحليل را ارائه و راه حل انتخاب کرد (قلي پور، ١٣٨٧: ١٤٨).
در اين خصوص شوراي عالي انقلاب فرهنگـي بـه مثابـه مرجـع عـالي تنظـيم و تـدوين خط مشي هاي فرهنگي و آموزشي کشور نقش اساسي دارد. ايـن مقالـه بـه بررسـي وضـعيت خط مشي هاي آن شورا در قبال دو وظيفه مهم دانشگاه ها (تعلـيم و تربيـت ) مـي پـردازد و بـا اتکا به مطالعات اکتشافي و پژوهش ميداني الگوهاي خـط مشـي گـذاري در آمـوزش عـالي (دانشگاه ) نحوه استفاده شورا از آن الگوها را بررسي مي کند و در نهايت الگوي پيشـنهادي ارائه مي دهد.
١ خط مشي و اجزاي آن
درور١(١٩٢٨) در مقالـه «تحليلگـري خـط مشـي : يـک نقـش حرفـه اي جديـد در خـدمات حکومت » به توضيح خط مشي (اين وظيفه قديمي ولي تخصص حرفه اي جديد) مي پـردازد.
تحليل خط مشي هم فراگرد شکل دهي و هم تنظيم محتواي خط مشـي را دربـرمـي گيـرد. در بحث فراگرد شکل دهي به خـط مشـي ، بـه فهـم و شـيوه هـاي مشـارکت در تـدوين آن و در تنظيم محتوا به ملاحظه نتايج گزينه هاي خط مشي (از طريق تحليل هزينه و منفعت و مسائلي نظير توزيع منافع ) پرداخته مي شود (پورعزت ، ١٣٨٧: ٩٣).
خط مشي فرايندي است که دولت بـا آن ايـده هـاي خـود را بـه برنامـه هـاو فعاليـت هـاي اجرايي براي دستيابي به نتايج و ايجاد تغييرات مطلوب در دنياي واقعي عملي مي کنـد. تمرکـز اصلي در خط مشي ، بررسي تعامل دولت با جامعه است که در مراحـل شـناخت و فهـم مسـئله ، طراحي و شکل گيري ، اجرا، ارزيابي ، اصلاح و تغيير خط مشي عملي مي شود.واژه خط مشـي ، مفاهيم و معاني بسياري را با طيف گسترده اي از اصول و بيانيه ها دربرمي گيـرد کـه فراينـدهاي سياسي سطح بالاي دولت تا تصميمات اداري خرد سازمان هاي دولتي را شامل مي شود.
هر خط مشي مانند سيستم فرعي با خط مشي هاي بالاتر و پايين تر خود در ارتبـاط اسـت (دانش فرد، ١٣٨٩: ١٢-١١). به طوري که مي تـوان آن را بـه خـط مشـي هـاي کـلان ، ميـاني و اجرايي تقسيم کرد.
ازاين رو با نظام قضاوت گر دقيقي مي توان يک گزينه خط مشـي را از ديگـر گزينـه هـا انتخاب کرد. نظام خط مشي بايد بتواند چگونگي اجراي خط مشـي را معلـوم و مـدت زمـان طولاني از آن پشتيباني کند تا نتايج مطلوبي به دست آيد و سازوکارهاي اصلاح و تغييـر آن ديده شود تا درصورت ضرورت اصلاح شده و يا به آن خاتمه داده شود. اين فرايند پيچيده حاصل حداقل چهار گروه متغيـر اسـت کـه عبـارت انـد از: مسـائل و رويـدادهاي عمـومي ، تصميم گيرندگان ، مجريان خط مشي ها و جريان راه حل ها و گزينه ها.
٢ الگوهاي خط مشي گذاري
يکي از تدابيري که براي شناخت بهترو ساده تر عوامل و متغيرهاي مسئله به کار گرفتـه مـي شـود، استفاده از مدل ها يا مدل سازي است . منظور از مدل يا الگـو تصـويري اسـت کـه از واقعيـت هـاو روابط موجود گرفته شده و نشان دهنده متغيرها، نحوه ارتباط و نتايج حاصـل از کـنش و واکـنش آنهاست (الواني ، ١٣٨٧: ٥٢). به اين ترتيب علوم خط مشي گذاري ما را به عرصه فعاليت هاي خـرد و کلان دولت رهنمون مي سازد. امـوري کـه مـي تـوان آن را از وظـايف حـاکميتي حکومـت و دولت نام برد. البته خط مشي گذاري را مي توان در سطوح پايين تر از دولت همچـون شـرکت هـا، ادارات ، مؤسسات خصوصي و ... نيزبه کار برد. يکي از اين عرصـه هـا در جامعـه ، نظـام آمـوزش عالي است که به دليل تأثيرپراهميتش در راستاي انسـان سـازي و تـرويج علـوم و فنـون در آحـاد جامعه بايد ازنظر شيوه و تعيين الگوي خط مشي گذاري توجه شود.
نظريه ها و مدل هاي مختلفي براي تبيين فرايند خط مشي گذاري طرح شده است کـه بـا توجه به روند رو به افزايش و پيچيدگي روزافـزون آنهـا بـه ضـرورت تعـدادي از الگوهـاي اصلي و دلايل رد يا قبول کاربست آنها در نظام آموزش عالي بررسي مي شود.
١-٢ الگوي عقلانيت مطلق
هر خط مشي وقتي عقلايي است کـه بـه «حـداکثر سـود اجتمـاعي » برسـد، در ايـن ديـدگاه دولت ها بايد خط مشي هايي را انتخاب کنند که منـافعي بيشـتر از هزينـه هـا در جامعـه داشـته باشد در غير اين صورت از انتخاب آن خودداري کنند. تعقل گرايي نه فقط آن مواردي کـه در قالب مالي سنجيده مي شود بلکه همه ارزش هاي اساسي اجتماعي ، سياسي و اقتصـادي از دست رفته يا به دست آمده از طريق خط مشي را محاسبه مي کنـد. بـراي انتخـاب خـط مشـي عقلايي خط مشي گذاران بايد: ١. همه ترجيحات ارزشي جامعه و وزن نسبي آنـان را بداننـد،
٢. به همه بديل هاي خط مشـي هـاي در دسـترس آگـاهي داشـته باشـند و ٣. همـه پيامـدهاي هريک از بديل هاي خط مشي را بدانند، ٤. نسبت منافع بـه هزينـه هـاي هـر بـديل را محاسـبه کنند و ٥. کاراترين بديل خط مشي را انتخاب کنند. تعقل گرايي مي تواند ترجيحات ارزشـي «اجتماع به عنوان يک کل » را شناخت و وزن آن را تعيين کرد. دانسـتن وزن ارزشـي برخـي گروه ها کافي به نظر نمي رسد و بايد درک کاملي از ارزش هاي اجتمـاع بـه دسـت آورد کـه اين امر مستلزم اطلاعات ، توانايي پيش بينـي ، هوشـياري و در نهايـت سيسـتم تصـميم گيـري است (الواني و شريف زاده ، ١٣٧٩: ٢٨؛ گيوريان و ربيعي مندجين ، ١٣٨٤: ٨٩-٨٨).
مدل عقلايي که آن را تعقل گرايي يا مـدل عقلانيـت مطلـق و خـردگرايـي کامـل نيـز ناميده اند، مدل کلاسيک تصميم گيري است که بيشتر جنبه آرمان گرايي دارد و بـر رفتـار و ويژگي هاي تصميم گيرنده و شرايط تصميم متمرکز است . مـدل عقلايـي ، تصـميم گيـري را فرايندي منظم فرض مي کند که براساس آن تصميم گيرنـده ، گـام هـاي مشـخص و تعريـف شده اي برمي دارد و نتيجه اين اقدام ، انتخاب بهترين پيشنهاد براي حل مسئله است . اين مـدل بيشتر براي تصميمات برنامه ريزي شده اي مناسب است که تکراري و کاملاً مشـخص باشـند و درعين حال براي حل مسئله ، روش ها و رويه هاي مشخصي وجود داشـته باشـد. بـراي ايـن منظــور مــي تــوان از شــاخص هــاي دقيــق ســنجش عملکــرد و ارزيــابي اســتفاده کــرد و از خـط مشـي هـايي بهـره گرفـت کـه نتـايج بـه نسـبت مشـخص و مطمئنـي داشـته باشـند. امـا درصورتي که تصميمات برنامه ريزي شده نباشند، کار خيلي مشکل مي شود؛ زيـرا ايـن گونـه تصميمات جديدند و نظام تصميم گيري يا خط مشي گـذاري تجربـه روشـن و مفيـدي بـراي وضع خط مشي يا حل مسئله ندارد (دانش فرد، ١٣٨٩: ٢١٠-٢٠٩). مراحل خط مشـي گـذاري براساس اين مدل عبـارت انـد از: تعريـف اهـداف ، درجـه بنـدي ارزش هـا، مشـخص کـردن ترجيحات ، شناسايي همه گزينه هاي مناسب ، محاسـبه نتـايج همـه گزينـه هـا و مقايسـه آنهـا، انتخاب گزينه يا ترکيبي از گزينه هـا کـه مـي توانـد مهـم تـرين ارزش را بـه حـداکثر رسـاند (الواني ، ١٣٨٧: ٣٩).
نظام آموزش عالي کشور داراي مسائل ناشناخته ، اهداف غيـرصـريح ، معيارهـاي مـبهم و راه حل ها و نتايج نامعلومي است پس اين مدل به تنهـايي بـراي خـط مشـي گـذاري دانشـگاهي نامناسب است ؛ چرا که مستلزم شـناخت همـه اطلاعـات دربـاره امـورداخلـي و بـين الملـل آن سيستم و سيستم هاي سياسي ، اقتصادي واجتماعي مـرتبط بـا آن ، بـراي اتخـاذ خـط مشـي هـاي آموزشي عقلايي است . ولي به هرحال نمـي تـوان و نبايـد عقلانيـت را در نظـام آمـوزش عـالي تعطيل کرد، بلکه مي بايسـت از ويژگـي هـاي مناسـب تصـميم گيـري در ايـن مـدل بهـره بـرد.
ازاين رو نويسندگان مقاله کاربرد اين مـدل را بـراي داده پـردازي و تشـخيص مسـائل عمـومي براساس معيارها و خط مشي هاي بالادستي (نقشه جامع علمي کشور) که جزء حـوزه هـاي فنـي سيستم است در «خرد سيستم درون داد» پيشنهادمي کند (شکل ٢).
٢-٢ الگوي عقلايي تعديل شده (عقلانيت محدود)
با توجه به محدوديت هاي گفته در مورد فرايند عقلايـي خـط مشـي گـذاري ، کوشـش هـايي بـراي تعـديل ايـن فراينـد بـه عمـل آمـده و مـدل هـايي از قبيـل مـدل اکتشـافي ـ ابـداعي ، رضايت بخش و تغييرات جزئي و تدريجي ارائـه شـده اسـت کـه بـا دنيـاي واقعيـات تطبيـق بيشتري دارد و در ذيل به توضيح آنها پرداخته مي شود.
١-٢-٢ الگوي اکتشافي ـ ابداعي
در الگوي اکتشافي ـ ابداعي برخلاف شيوه عقلايي هدف يافتن بهتـرين هـا نيسـت (اگـرچـه ممکن است به صورت اتفاقي بهترين ها به دست آيند) بلکه کوشش براي بهينه سـازي جزئـي است . به عبارت ديگر نوعي برخورد رضايت بخش در راه حل يابي دنبال مـي شـود. ايـن مـدل روش هاي مفيدي را در فرايند تصميم گيري به کار مـي گيـرد و بـا سـعي و خطـا و حـدس و گمان براي رسيدن بـه راه حـل رضـايت بخـش تـلاش مـي کنـد. مبنـاي روش هـاي تحليلـي ، استدلال قياسي است و پشتوانه آنها اثبات ها و خواص شناخته شده رياضي است ، امـا مبنـاي روش هاي ابتکـاري يـا جسـت وجـويي (اکتشـافي ـ ابـداعي ) اسـتنباط اسـتقرايي اسـت و بـه ويژگي هاي انساني حل مسئله همچون خلاقيت ، بصيرت ، الهام و يادگيري برمـي گـردد. هـر روش خاص ابتکاري که براساس الهام يا تجربه به يافتن جوابي مطمئن کمک کند، تعقيـب مي شودوبه محض يافتن قاعده اي برتر، قاعده قبلي کنار گذاشته مي شود (همان : ٨٤).
٢-٢-٢ الگوي رضايت بخش
انتقادها درباره نگرش افراطـي موجـود درالگـوي عقلانيـت مطلـق باعـث شـد بـراي ارائـه يـک جايگزين تلاش بيشتري صورت گيرد تا آنکه در نهايت هربرت سايمون مدل عقلانيـت محـدودرا ارائه داد. عقلانيت محـدود، خردگرايـي انسـان اداري اسـت کـه دربرابـر انسـان اقتصـادي مـدل عقلانيت مطلق قرار گرفته است . انسان اداري فردي است که اهداف خود را در قالب سـازمان هـا و سيستم هاي اجتماعي دنبال مي کند و آزادي خويش را محدود به منطق آنها مي بيند.
سايمون اين نظر را رد کـرد کـه اهـداف و ترجيحـات مـي توانـد بـه صـورت نظـام منـد مشخص و مطلق باشد. ازنظر وي انتخاب ها مقيد به قيـود و محـدود بـه حـدود اسـت ، خـرد انساني هميشه به دو قيد اساسي و اجتناب ناپـذير مقيـد اسـت : اول ، نقـص دائمـي اطلاعـات ؛ شناخت نتايج خط مشي هاي مختلف و ارزش هايي که به دست مي آيد فقط به صورت نسـبي ، جزئي و حدسي ممکن باشد. دوم ، عدم امکان بهينه سازي در حد کمـال مطلـوب بـراي هـر انتخاب با قابليت هاي واقعي انسـان در تحليـل اطلاعـات و اسـتدلال بـا آن تناسـبي نـدارد و ازاين رو خط مشي گذار به جاي استدلال و تحليل جامع و کلي گرا ماننـد آنچـه کـه در مـدل کلاسيک توصيه مي شـود، فقـط بـه اسـتدلال و تحليـل مرحلـه اي و جزئـي دسـت مـي زنـد.
تصميم گير در اين مدل راه حل هـاي ممکـن را بررسـي مـي کنـد و بـا يـافتن راه حلـي کـه بـا معيارهاي تعريف شده منطبق باشد و يا حتي مخالف نباشد، بـه يـافتن بهتـرين راه حـل ادامـه نمي دهد وهمان را انتخاب مي کند؛ راه حل انتخاب شده نه بهترين بلکه از ميان راه حـل هـاي بررسي شده بهتر است (٧٢-٦٩ :٢٠٠٢ ,Brooks and Lewis).
الگوي رضايت بخش بيانگر رفتار تصميم گيري است که بايد ميان حل يـک مشـکل و قيدوبندهاي محيط و نظام سازش ايجاد کند. ازاين رو حصول رضايت مبناي انتخاب در ايـن مدل خواهد بود (٥٦ :٢٠٠٤ ,Guseh and Clayton). انسان اداري به دنبـال يـافتن راه حلـي بسنده است نه بهينه . سايمون در کتاب رفتار سازماني دو ويژگـي مثبـت بـراي انسـان اداري برمي شمارد: اول ، ازآنجاکه به دنبال رضايتمندي اسـت پـس مـي توانـد بـدون بررسـي همـه گزينه ها و احتمالات که بسيار وقت گير و غيرمفيد اسـت تصـميم گيـري کنـد. دوم ، ارتبـاط متقابلي بين محيط و سيستم در نظـر مـي گيـرد و بنـابراين تصـميماتش داراي حـد بـالايي از پذيرش ، انطباق و کارايي است .
مراحل خط مشي گذاري برمبناي مدل رضايت بخش را مي توان اين گونه مشخص کرد:
شناسايي مشکل يا تعريف هدف ، تعيين سطح حداقل ها يا استانداردهايي که گزينه ها بايد بـا آن منطبق باشد، انتخاب گزينه عملي که مسئله را حـل مـي کنـد، بررسـي تـوان آن در حـل مسئله و اينکه آيا با حداقل استانداردها يا سطح رضـايت بخشـي منطبـق اسـت و يـا بـا تغييـر خط مشي (٣١٨ :.Ibid).
اگرچـه خــط مشــي گـذاران دانشــگاه هــا خواهـان اتخــاذ تصــميمات بهينـه هســتند، ايــن خط مشي ها به دليـل مسـائل و محـدوديت هـايي مثـل کـافي نبـودن اطلاعـات ، محـدوديت در سياست هاي داخلي و خارجي ، الزامات رفع تضاد بـين خـط مشـي گـذاران ؛ تشـخيص قـدرت ، اختيــارو محــدوديت هــاي عقلانيــت انســاني را تعــديل مــي کنــد. بنــابراين در ايــن عرصــه خط مشي گذاران سعي در انتخاب راه حل هايي برمبنـاي عملکردهـاي گذشـته و ارزيـابي آنهـا برمبناي درجه رضايت بخشي خواسته ها دارند. بسياري از کشـورها بـراي اتخـاذ خـط مشـي در دانشگاه ها، راه حل هاي جديد را مطابق سطوح مختلـف رضـايت بخشـي و خواسـته هـا بررسـي مي کنند. اما مشکل عمده اينجاست که تعريف و تعيين سطح رضايت بخشـي در فرهنـگ هـاو اذهان مختلف متفاوت است بنابراين ، خـط مشـي هـاي دانشـگاه هـا کـه بـا ايـن رويکـرد اتخـاذ مي شود ازنوآوري بسيار پاييني برخوردار است (الواني و همکاران ، ١٣٨٨: ٧٩-٧٨).
٣-٢-٢ الگوي تغييرات جزئي و تدريجي
الگوي تغييرات جزئي و تدريجي ، خط مشي عمومي را تداوم فعاليت هاي گذشـته دولـت بـا تعديلات جزئي مي داند. چارلز ليندبلوم صاحب نظر علوم سياسي نيز مدل عقلانيت مطلـق را مورد انتقاد قرار داده و استدلال مي کند که نواقص بسياري دارد کـه يکـي از آنهـا تغييـرات سريع ، انقلابي و شتاب دار است .
مفروضات اصلي اين مدل عبارت اند از: اهداف ، منفک وتعيين شده نيست و براسـاس تحليـل اوضـاع کنـوني تـدوين مـي شـود و در خـلأ خلـق نمـي شـود؛ خـط مشـي گـذاران و تصــميم گيــران فقــط تعــدادي گزينــه را در نظــر مــي گيرنــد، بــه خصــوص آنهــايي کــه بــا خط مشي هاي جاري تفاوت اندکي دارد؛ همه نتايج خط مشي ها حتـي در مـورد گزينـه هـاي مهم در نظر گرفت نمي شود؛ زيرا توان پيش بيني همه ايـن نتـايج ، در زمـان معـين و بـا منـابع مورد نياز براي بررسي کل گرايانه ، وجود ندارد.
لينـدبلوم ادعـا مـي کنـد کـه خطاهـاي ناشـي ازمـدل اصـلاح تـدريجي ، بـا توجـه بـه ذات محافظه کار اين مدل تـأثيرات منفـي زيـادي دربرنـدارد وبـه آسـاني اصـلا مـي شـود. از حيـث خط مشي ، نيل به توافق درباره اهداف وترجيحـات ايـن مـدل آسـان تـر اسـت ؛ زيـرا مخالفـت و حساسيت شديدي (همچون مدل هاي عقل گرا) ايجاد نمـي کنـد و حمايـت بيشـتري را بـه همـراه دارد. وي ادامه مي دهد که اصلاحات تدريجي ومداوم درمراحل تعريف مشکل ، ارائـه راه حـل واجرا روشي عقلاني ومؤثر براي خط مشي گذاري است (همان : ٨٢-٨١).
اما اين الگو به علت ناتواني در ارائه توضيحي درباره روشني از رقابت هـاي گـروه هـاي ذي نفع در جريان خط مشي گذاري ؛ عدم ترسيم مرز روشني بين تغييرات تـدريجي و سـريع ؛ عدم ارائه درک مناسبي از تقابل ارزش ها، اهداف وغلبه ترجيحات نخبگان و اکتفا کردن بـه توضيح کوتاهي ازآنچه دروضعيت عادي وتصميم گيـري هـاي غيـرحسـاس روي مـي دهـد؛ همچنين به علت توصيه وتأکيد برتغييرات جزئي و اينکه وضع موجود را حتي اگر غلط هم باشد به چالش نمي کشد، مورد انتقاد واقع شده است . ضمن اينکه با توجه به ايستايي زيـاد و عدم پويايي در ارائه خـط مشـي هـاي جديـد، در درازمـدت بـاتلاقي از خـط مشـي هـا ايجـاد مـي شـود کـه انباشـت آنهـا قابليـت اجـرا نـدارد! در جمهـوري اسـلامي ايـران بســياري از خط مشي هاي اتخاذ شده نظام آموزش عالي (مجلس شوراي اسلامي ، شوراي عالي انقـلاب فرهنگي و هيئت وزيران ) مبتني بر نوعي مدل تدريجي است به طوري که مـي تـوان گفـت در همه مصوباتي که به شکل الحاقي مطرح مي شود خط مشي گذاران بدون تغيير کلي قـوانين و مصوبات پيشين ، فقط بند يا بندهايي را به آن ملحق مي کنند (همان : ٨٣).
نتايج اين تحقيق نشان مي دهد حدود يک پنجم کل خط مشي هاي به کار گرفته شده در سطح کلان دانشگاه ها از اين نوع است (نمودار١) درحالي که برآورد مي شود در دانشگاه هـا
(سطح خرد نظام آموزش عالي ) اين رقم بيشتر هم باشد؛ چرا که به نظر مي رسـد دانشـگاه هـا بيشتر در حل مسائل آموزشـي کـه چنـدان هـم مخـاطره آميـز نيسـت بـا تغييـرات جزئـي در خط مشي قبلي و با کسب رضايت طرفين سعي در حل وفصل موضوع داشته باشند. کاربست الگوي جزئي ـ تدريجي در سطوح خرد آموزش عالي ، به تمرين عملي با هدف حل مشکل موجود کمک مي کند چرا که سـطوح خـرد بـه دنبـال دسـتيابي بـه اهـداف بلندپروازانـه در کوتـاه مـدت نيسـت . بنـابراين در دسـتيابي بـه خـط مشـي هـاي اجرايـي ـ آموزشـي ، کـاربرد گسترده اي دارد. البته براساس اين مدل معمولاً خط مشي گذاران دانشگاهي فقط معدودي از گزينه هاي در دسترس و مشـخص را مناسـب مـي داننـد و بـا دسـتيابي بـه گزينـه مطمـئن در تصميم گيري ها، فراگرد جست وجو براي حل مشـکل را متوقـف مـي کننـد. ازايـن رو شـايد نتوان اين مدل را در سطح کلان آموزش عالي که خط مشي هاي آن بايد هماهنگ بـا اسـناد بالادستي نسبتاً ثابت باشند، به کار برد.
اين مدل در مرحله اجراي برنامه هاي عملياتي خط مشـي هـاي آموزشـي بـراي کـاهش مقاومت در برابر تغيير پيشنهاد مي شود؛ زيـرا معتقـد بـه تغييـرات انـدک ، تـدريجي و حفـظ وضع موجود است نـه تغييـرات شـديد و ناگهـاني . بـه طبـع در عرصـه هـاي آمـوزش عـالي ، جاانداختن خط مشي جديد به جاي خط مشي قبلي که جزئي از فرهنگ موجـود شـده اسـت بايد با احتياط و مراقبت همراه باشد.
٣-٢ الگوي فرايندي
الگوي فراگردي (فرايندي ) بر چگونگي ايجـادو توليـد خـط مشـي هـا بحـث دارد. ايـن مـدل به جاي توجه به محتوا يا علل و نتايج خـط مشـي هـا بـه چگـونگي ايجـاد آنهـا توجـه مـي کنـد