بخشی از مقاله

استراتژی های روانشناختی مداخله در بحران های ناشی از حوادث
چکیده
بحران نوعی پاسخ به وقایع خطرآفرین است و درواقع نوعی پاسخ به خطرزایی یک حادثه می باشد که خود بصورت یک شرایط دردناک تجربه می شود. بحران میتواند به چند ساعت محدود شود و یا هفته ها به درازا انجامد. بحران دو جنبه دارد. در یک جنبه آن، اضطراب و تنش پدیدار میشود و در بعد دوم سازوکارهای حل مشکل به حرکت در میآید. بحران تمایل دارد که واکنش های قدرتمندانه را برای کمک به فرد در کاهش ناراحتی به حرکت درآورد و شخصی را از نظر تعادل هیجانی به حالت با ثبات قبلی برگرداند و زمانی که شخص به تعادل هیجانی دست پیدا کرد، بحران رفع می شود. واکنش های سازگارانه در برابر بحران، پتانسیل رشد بحران را به حرکت درمی آورد و برعکس، واکنش های ناسازگارانه باعث عمیق تر شدن بحران، انحطاط، واپس گرایی و بروز علائم اختلالات روانی می شود. بحران انواع دارد. انواع بحران بر اساس ملاکهایی چون شدت، نوع منبع ایجاد کننده، ماهیت بحران و شیوه های مواجهه با آن طبقه بندی می شود. یکی از آنها، بحران های ناشی از سوانح طبیعی است. بحران هایی نظیر جدایی، فقدان یا از دست رفتگی، عذاب درونسی، مجروحیت، آسیب ناشی از استرس، از دست دادن دارایی، آوارگی، مهاجرت، از جمله بحران هایی هستند که بیشتر ناشی از عامل سوانح طبیعی است. بحران ها از هر نوعی که باشند، دارای ویژگی، علائم، مراحل و شیوههای مواجهه (شیوه های مداخله ای) تقریباً یکسانی هستند. در این مقاله سعی شده با تکیه به منابع علمی و با استفاده از تجارب کلینیکی، مهمترین و اساسی ترین استراتژیهای روان شناختی مداخله در بحران با تأکید بر شرایط بحران ناشی از حوادث، تدوین و ارائه شود. روش جمعآوری اطلاعات، روش کتابخانه ایی و کلینیکی است. نیز سعی شده تا شیوه های مداخله ای در بحران که منطبق با شرایط فرهنگی جامعه و - .مرتبط با بحران های ناشی از حوادث است، شناسایی و مورد بحث و تحلیل قرار گیرد در بخش نتایج و بحث آمده است که بحرانهای روان شناختی از یک سوی مستعد ایجاد علائم روان شناختی است و از سوی دیگر پتانسیل رشد را به همراه دارد. مداخله مناسب در یک بحران بر جلوگیری از علائم فوری یا درازمدت اختلالات روان شناختی موجبات شکوفایی فرد نیز می شود. تدوین و ارائه استراتژیهای روانی مداخله در بحرانهای ناشی از حوادث، به دلایل مختلف ضرورت دارد. بر این اساس، این مقاله سعی دارد ضرورت امدادهای روانی را مطرح نموده و شیوههای بحران زدایی را با تاکید بر حل بحران روانی در صحنه حوادث ارائه دهد.

مقدمه
بحران ابعاد گوناگونی دارد، و بر این اساس تعاریف متعددی از آن بعمل آمده است. در هر یک از تعاریف بعمل آمده از بحران بر یک بعد یا تعدادی از ابعاد تأکید شده است. در یک جا بر فرایند شکل گیری بحران تأکید شده است. از این منظر بحران شدت و اوج استرسی است ، خاصیت تراکمی استرسی موجب می شود که با گذشت زمان، استرسی های تراکم شده تبدیل به بحران عمده شوند (۳)، بر اساس چنین دیدگاهی، روش مطالعه بحران، روشهای بکار رفته برای مطالعه استرس است. از دیدگاهی دیگر، بحران عبارتست از نقطه اوج و برگشت، لحظه تصمیم گیری، زمان مشکل یا خطر (۶)، یک لحظه تعیین کننده، مقطع حیاتی و نقطه برگشت برای بهتر یا بدتر شدن وضسعیت (۴). از این منظر، بحران وضعیتی اضطراری، تهدید به خطر و نیاز به اقدام را منعکس می کند. بر این اساسی، واژه بحران وقتی بکار می رود که وضعیت اظسطراری و پراسترسی حاکم شده باشد (۸). پایه و اساسی چنین دیدگاهی نسبت به بحران بعد زمان است. در جایی دیگر بحران بر اساس علائم توصیف شده، از این نظر بحران به حالت و شرایطی گفته می شود که باعث نابسامانی میگردد. در چنین شرایطی فرد با ناکامی در نیل به اهداف مهم زندگی یا گسیختگی روال زندگی خویش و فروپاشی روشهای مقابلهای روبرو است. از این دیدگاه، بحران غالبا با احساس فرد نسبت به از هم گسیختگی وابسته است، نه خود از هم گسیختگی (۱۱). با توجه به این، ویژگیهای شخصیتی افراد در میزان آسیب پذیری آنان از بحران دخالت دارد. بر اساس چنین تعریفی آسیب پذیری از بحران، بیش از عامل بحران به ویژگیهای شخصیتی و نوع ادراک افراد دچار بحران بستگی دارد. در دیدگاهی دیگر، بحران ادامه طبیعی وضعیتی است که حل نشده و به نقطه ای رسیده است که بایستی یا از آن گذشت و یا از آن برگشت . گذر از بحران در گرو حل مسالمتآمیز بحران و برگشت بدنبال بکارگیری آخرین حربه های ناموفق است. مبتنی بر این دیدگاه است که بحران هم دارای آثار مثبت و هم آثار منفی است، زیرا آن عاملی برای انتقال از یک وضعیت بالفعل به یک وضعیت بالقوه است. بنابراین در بحران دو نیرو درگیر هستند (۶). نیروی اول در جهت رشد فرد و نیروی دوم به سوی سقوط و انحطاط می باشد. به عبارتی دیگر، یک نیرو خواستار تغییر وضع موجود و نیرویی دیگر برای جلوگیری از تغییر وضع موجود است. بخاطر همین شرایط است که عموماً افراد آسیب دیده از بحران دچار تعارض در اهداف و تصمیم گیریها می باشند. همانگونه که اشاره شد، بحران دارای ابعاد وسیع و انواع گوناگون است. از انواع بحران طبقه بندی های گوناگونی بعمل آمده است. در یک گروه بندی وسیع، بحران به انواع سیاسی همچون یک کودتای اقتصادی مانند تورم، اجتماعی از قبیل تهاجمات و تعارضات ارزشی و فرهنگی و بحران خانوادگی همچون طلاق و بحران شخصی نظیر اختلال سایکوتیک طبقه بندی می شود (۱۸). از دیدگاه فلسفی، بحران به انواع طبیعی تکاملی همچون تولد فرزند، وضعی همچون از دست دادن شخصی عزیز و اگزیستانسیال همچون تعارض ارزشی و سرگشتگی در هدف زندگی (۱۱). از این نظر بحران های ناشی از حوادث از نوع وضعی است که تداوم آن می تواند به بحران اگزیستانسیال منتهی شود. سای بحران ها را بر اساسی میزان قابلیت پیش بینی آنها طبقه بندی کرده و از انواع بحرانهای قابل پیش بینی و غیرقابل پیش بینی نام برده و ویژگیهای هر یک رأمورد بررسی قرار داده است از نظر وی بحران های غیرقابل پیش بینی، اثرات غیرقابل پیش بینی و شدید دارد (۱۸)، بر اساسی این گروهبندی، بحران ناشی از حوادث از جمله بحرانهای غیرقابل پیش بینی است. هیل بحرانها را به انواع بحران ناشی از عوامل خارجی از قبیل جنگ، ایذاء، حوادث طبیعی و بحرانهای ناشی از عوامل داخلی از قبیل خودکشی، جنایست و الکلسیم طبقه بندی میکند (۱۱). بر این اساس، بحرانهای ناشی از حوادث جزء عوامل خارجی محسوب میشود. بنابراین می توان گفت که بحران ناشی از حوادث دارای ویژگیهای زیر هستند (۲، ۴، ۱۲، ۱۷، ۱۸، ۱۱، ۱۹): ۱- انواع مختلف دارند: حوادث شامل سوانح ، بلایای طبیعی و جنگ است. بحران سوانح، به مجموعهای از علائم روان شناختی گفته می شود که بدنبال آسیبهای بدنی و احتمال وقوع مرگ ایجاد می شود. بحران سوانح می تواند به سادگی سقوط بدون خطر از بلندی تا حادثه رانندگی منجر به آسیبها و صدمات جسمانی شدید همچون شکستگی استخوان، آسیب مغزی و قطع نخاع باشد. قتل و جنایت نیز از جمله سوانح محسوب می شود. بالایای طبیعی شامل زلزله، طوفان، گردباد، آتشفشانی، آتش سوزی، سیل، رانش زمین، سقوط سنگ آسمانی و رعد و برق می باشد. ویژگی اصلی بلایسای طبیعی، عدم توانایی کنترل از سوی شخصی در معرض حادثه است و بخاطر همین موجب فشار روانی شدید می شود. نوع سوم از حوادث، جنگ است. جنگ موجب ترس و اضطراب صحنه جنگ، اسارت، مرگ دوست و هم رزم، جراحت، خستگی رزم و جدایی می شود (۱۲، ۲،۱). نوع فرعی از حادثه جنگ را می توان آشوبهای خیابانی یا آنچه که نتیجه عملکرد تروریسم است(12)
۲- همیشه همراه با فقدان است. فقدان، ویژگی اصلی بحران ناشی از حوادث است. از دست رفتگی، داغدیدگی، بیکاری، فاجعه، طلاق، زندانی شدن، مهاجرت، بستری شدن خود یا عزیز، خودکشی، از دست دادن، سلامتی، از دست دادن عضوی از بدن از جمله موارد فقدان در اثر حوادث است (۱۱). عموماً فقدان یا از دست دادن ها موجبات یاس، نامیدی و افسردگی می شود. لازم بذکر است که تمامی بحران ها همراه با فقدان نیست مانند الکلیسم یا نشئه اعتیاد و حتی برخی از بحرانهایی هستند که برخلاف فقدان، منجر به اضافه شدن می شوند همچون رجعت اسیر، ورود ناپدری یا نامادری یا حاملگی ناخواسته. ۳- غافلگیری: عدم پیش بینی پذیری در اغلب حوادث وجود دارد. ناتوانی فرد در کنترل حادثه موجب افزایش شدت استرس پذیری می شود. غافلگیری با بحران زمان ارتباط دارد و می تواند یکی از ملاکهای تشخیص شدت بحران باشد. براساس همین ویژگی است که شیوههای مداخله ای در بحران ناشی از حوادث متفاوت با سایر بحرانها است (۴). تمامی کسانی که در معرض اتفاق آسیب زا (حادثه) قرار میگیرند، به درجاتی از آن متأثر می شوند (۴). تأثیرات ناشی از بحران حادثه در برخی از افراد بسرعت حل و فصل می شود و افراد دچار حوادث و مصائب، سازگاری مجدد بدست میآورند و بطور معمول حداقل یک سوم آنان دچار حالاتی می شوند که اصطلاحاً سندرم بلا گفته می شود(۱). مطالعات روان شناختی در خصوص افراد دچار حادثه که زنده ماندهاند، نشان داده است که عموماً همه یا بعضی از تجارب و علائم زیر در آنها وجود داشته است (۱۷، ۷۸، ۱). به علائم فشار روانی و فیزیولوژیکی: از قبیل ترس، هراسی، تنش. به کرختی روانشناختی : از قبیل تجربه حالت از هم گستگی و پریشانی، احساس بیکفایتی و درماندگی اضطراب: اضطراب جزء بنیادین بحران است. فرد دچار حادثه حداقل در طول مدت بحران دچار اضطراب است و فرد قادر به اجتناب از آن نمی باشد. اختلال در تفکر: شخص بحران زده از نظر استدلال و قضاوت دچار مشکل می شود. فرد بحران زده ابتدا خود را بسته همه جا میزند و چون شکست می خورد، ناکام می شود.
• انزواطلبی و اشتغال ذهنی: پس از پایان رخداد و حادثه، از میزان شوک حادثه کاسته شده و علائم اختلال تازه شروع می شود و آن، تغییرات در زندگی هیجانی و ذهنی است. انکار واقعیات، اجتناب از تفکر یا تکلم درباره بحران، حقیقت گریزی، بی توجهی و بی قیدی نسبت به امورات شخصی و زندگی و پناه بردن به رویا و تخیلی.
• افسردگی: در بحران ناشی از حوادث که همواره با فقدان همراه است، چنانچه بحران حل و فصل نشود، واکنشسهای غصه، غم، ناکامی به اختلال افسردگی تبدیل میشود. اختلال خواب، اختلال خوردن، افکار مربوط به خودکشی، تجسم غیرارادی حادثه واقع شده یا وقوع مجدد آسیب، گریه های غیرارادی از جمله علائم افسردگی ناشی از بحران حوادث است. این علائم ممکن است بمدت طولانی باقی بماند و حتی تبدیل به اختلال افسردگی مزمن شود.
• تغییرات اساسی در زندگی: هرچند بحران هایی که به خوبی حل و فصل می شوند، پتانسیل های بالقوه رشد را به حرکت در می آورد و موجب پویایی و تغییر مثبت در زندگی می شود، بحرانهای حل و فصل نشده، تغییرات دیگری را در رفتار فرد و زندگی درازمدت او موجب می شود. فرد یا افراد دچار بحران، حوادث زندگی انزوای اجتماعی را در پیش می گیرد، فعالیتهای لذت بخش را رها میسازد، ممکن است به مناطق جغرافیایی دیگر مهاجرت نماید، کارآیی قبلی خود را از دست می دهد، بدنبال یافتن معنای زندگی و اهداف جدید برای زندگی اش می باشد و در مجموع روال عادی زندگی فرد تغییر مییابد.


روش
روش مطالعه ، روش کتابخانه است . در این بررسی با استفاده از مطالعات انجام شده در ایران و کشور های خارج
، استراتژی های روانشناختی مداخله در بحران های ناشی از حوادث استخراج و تدوین شده است . هر چند استراتژی هایروانشناختی مداخله ای در انواع بحران ها تقریبا یکسان است، ولی نوع برنامه ها و روشهای بکارگیری در هر یک متفاوت است. این تفاوت بخوبی در این مقاله نشان داده شده است.

نتایج
در این قسمت، استراتژیهای مداخله در بحران های ناشی در حوادث در چهار بخش که هر بخش به یک استراتژی اختصاص یافته، آورده شده است. آمادگی، مدیریت زمان، تشخیص و جداسازی و مشاوره و درمان بترتیب استراتژیهای ارائه شده، در این مقاله می باشند.

استراتژی اول: آمادگی غافلگیری
ویژگی اصلی بحرانهای ناشی از حوادث است به نوعی که عبارت حادثه خبر نمی کند ، به عنوان ضربالمثل در بین عموم مردم مطرح است. غیرقابل پیش بینی بودن حوادث از یک سو موجب افزایش آسیب روانی برروی افراد حادثه دیده شده و از سویی دیگر فرصت و امکان برنامه ریزی و تدوین استراتژی مداخله ایی را از بین می برد. بنابراین لازم است برنامه ریزی و شیوه های مدیریتی و مداخله روانشناختی در بحران، از پیشی تدوین و آماده شود. علیرغم ضرورت و اهمیتی که مداخلات روان شناختی در بحران های حوادث دارد، متأسفانه در کشور ما (ایران) بطور کلی به بوته فراموشی گذاشته شده
أست. همانگونه که میدانیم و بطور معمول عمل می شود، تشکیل گروه بحران یا اصطلاحاً اتاق بحران در مقابله با هر بحرانی اولین قدم است. این امر وسیله ای برای کنترل و حل بحران است (۶). گروه بحران مسی تواند شامل مداخلات روانشناختی نیز باشد. علاوه بر این، داشتن یک برنامه عملیاتی دقیق برای انواع بحران هایی که در حوزه فعالیت افراد رخ میدهد، به همراه گروههای راهنمایی تاکتیکی و استراتژی می تواند اوضاع و شرایط بحران را بکلی تغییر دهد. این امر بهترین فرصت ممکن را برای مقابله سریع و قاطع با هر بحرانی که روی می دهد، برای افراد فراهم می آورد (۴). نقطه شروع برای ایجاد هر نوع برنامه های اضطراری همچون مداخله در بحران های حوادث، ایجاد نگرش وسیع در مورد حوادث بالقوه ای است که ممکن است در جامعه بوجود آید. می توان شیوه های اطلاع رسانی و آمادگی را در سطح جامعه آموزش داد تا افراد جامعه نشانه های بحران را شناسایی کرده و وقایعی را که ممکن است از دید مسئولین و مدیران جامعه پنهان باشد را گوشزد نمایند (۴). علاوه بر این، با گذشت زمان و رشد و توسعه علم و تکنولوژی، روشهای مداخله در بحران ها نیز متحول می شود (۶)، و لازم است استراتژی آمادگی، هر از چند زمانی بازنگری شده و مبتنی بر علوم و یافته های جدید شود. علاوه بر این، در تدوین برنامه مداخلات روان شناختی در حوادث باید به نکات زیر توجه داشت: (۶، ۴) ۱- برنامه عملیات روانی در شرایط اضطراری حوادث باید در راستای اهدافی باشد که با اهداف عمده جامعه و بهداشت روانی جامعه وسیع منطبق باشد. ۲- در برنامه ها نه تنها مشاوران و روان شناسان متخصص بلکه نیمه حرفهای هایی که آموزش دیده اند، نیز جایگاهی داشته باشند. ۳- مسئولیتها و وظایف تیم مداخله روان شناختی در بحران کاملاً مشخص و تعریف شده باشد. ۴- برنامه های مداخله روان شناختی در بحران های حوادث باید با فرهنگهای قومی، ارزشهای فرهنگی منطقه، فرصتهای شفادهندگی اجتماع سازگاری داشته باشد.

استراتژی دوم: مدیریت زمان غافلگیری
اولین عامل مخرب در بسیاری از بحرانهای ناشی از حوادث است. غافلگیر شدن یا احساسی غافلگیر بودن و فقدان پیش بینی بر میزان و مدت تداوم شرایط حادثه، تقریباً تمامی افراد دچار حادثه را از نظر روانی دچار آسیب می کند. بنابراین ۲۴ ساعت اول بحران در پیشگیری و کاهشی آسیبهای حادثه، ساعاتی تعیین کننده می باشد. اذهان عمومی، سبکهای شناختی، تصورات قالبی درباره حادثه بسیار سریع شکل می گیرد و شایعات آسیب زا که رنج حادثه را ناگوار و تحمل آنرا دشوار می سازد، بسرعت گسترش مییابد و پس از شکل گیری و گسترش آنها، تغییر بسیار مشکل است. تمامی اینها در اولین روز بحران رخ میدهد (۴). از همان لحظه ای که حادثه رخ میدهد، باید کار اتخاذ تصمیم و تصمیمات عمده و مهم شروع شود. تصمیمات باید مطابق استراتژی اول از پیش تعیین شده، قاطع، منطقی و بدون تزلزل باشد. نوع، کیفیت و دقت این تصمیمات، اثرات جانبی گستردهای بر افراد دچار حادثه می گذارد. اولین کار در تصمیم گیریهای صحیح در بحرانها، دستهبندی حقایق و واقعیتهاست. اینکه چه چیزی رخ داده است؟ چه اقداماتی لازم است صورت گیرد و آینده چگونه خواهد بود؟ (۴) همانگونه که در استراتژی قبلی ذکر شد، باید برنامه مدیریت روانی بحران از پیش آماده باشد و بخش عمده تفکر و تصمیم گیری قبل از وقوع حادثه انجام گیرد. یقیناً مدیریت خوب می تواند اثرات منفی بحرانهای ناشی از حوادث را به حداقل برساند و فقدان آن می تواند بسرعت وضعیت را از آنچه که هست بدتر کند. هراس، احساس خطر، تنش واکنشهای معمول افراد دچار حادثه است و به مداخلات ویژه ای نیاز دارند (۲). چنانچه مدیریت بحران آمادگی لازم را برای کنترل این علائم نداشته باشند، ممکن است بسرعت غافلگیر شوند و در نتیجه واکنش های افراد شدیدتر شود.

استراتژی سوم: تشخیص و جداسازی
هر چند هر کسی که در معرض حوادث و عوامل استرسزای ناشی از آن قرار گیرد، به درجاتی از آن متأثر می شود و علائم اولیه بحران حوادث همچون سردرگمی، تنش، هراس و اضطراب همگانی است، ولی همه آنها دچار اختلال نمی شوند. بررسیها نشان داده است که عواملی از قبیل نوع، چگونگی و روشهای بکارگیری استراتژیهای اول و دوم، چگونگی تجربه حادثه و آسیب پذیری شخصی بستگی دارد (۱۲ و ۱۸). در اینجا دو عامل اخیر بطور مختصر توضیح داده می شود:
چگونگی تجربه حادثه
تجربه حادثه که با میزان ترومای حادثه ارتباط دارد، عبارتست از:
۱- در معرض آسیب بودن : یعنی افراد نزدیک به حادثه آسیب زا و آنهایی که مدت زمان بیشتری در معرض حادثه بوده اند، احتمال زیادی دارد که دچار آسیب روانی شوند. ۲- ارتباط با قربانیان حادثه: به این معنی که میزان و کیفیت رابطه افراد با قربانیان حادثه، یکی از مهمترین عامل مرتبط با آسیب روانی است. کسانی که نزدیکان و عزیزان خود را از دست دادهاند، احتمال ابتلاء به ترومای حادثه را به میزان بیشتری دارند. ۳- شدت درماندگی : نوع پاسخهای فوری افراد نسبت به حادثه بسیار مهم است. پاسخهای انطباقی می تواند از شدت آسیب روانی بکاهد و در عوض واکنشهای شدید هراس"، از هم پاشیدگی می تواند میزان آسیب را در فرد افزایش دهد. ۴- تهدید ادراک شده، به این معنی که فکر و عقیده ذهنی
فرد در زمینه حادثه آسیب زامی تواند بسیار مهم تر از خود حادثه باشد. بنابراین افرادی که حادثه را بسیار وحشتناک و فوق العاده خطرناک تصور کردهاند، احتمال بیشتری دارد که دچار آسیب روانی شوند. میزان هراسی کودکان به میزان وحشست و هراس اولیاء و مراقبان آنان وابسته است و چنانچه کودکان، بزرگان خود را آرام ببینند و یا هراس آنها را مشاهده نکنند،
احتمال دارد از حادثه بوجود آمده آسیب روانی نبینند و یا میزان آسیب پذیری آنان ناچیز باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید