بخشی از مقاله
چکیده
پدیده قومگرایی بلوچها در مقابل استعمار بریتانیا به اوایل قرن بیستم قبل میگردد، اما آغاز حرکت منسجم و خشونت-آمیز بلوچ پاکستان علیه دولت مرکزی به زمان استقلال پاکستان بازمیگردد. در دوران بازی بزرگ شوروی و بریتانیا، بلوچها تحت تأثیر ایدئولوژی مارکسیستی و کمونیستی شوروی درصدد کسب خودمختاری و حقوق اقتصادی و سیاسی برآمدند که با حمله شوروی به افغانستان در سال 1979م.، این چپگرایی تقویت شد. هند نیز بعد از جدایی پاکستان در سال 1947م.، سیاست حمایت از بلوچها را در پیش گرفته و با توجه به رقابتهای دیرینه افغانستان و پاکستان، در همراهی با افغانستان و از خاک افغانستان، سیاست مشترکی را در حمایت از بلوچها اتخاذ کردهاند.
حتی طی سالهای اخیر، اقدامات امریکا و انگلیس نیز در استمرار جداییطلبی بلوچستان بیتأثیر نبوده است. بنابراین، این پژوهش در پی پاسخ بدین سوال است که بازیگران خارجی چه تأثیری در بحران قومی بلوچستان داشتهاند. این مقاله نشان میدهد هدف رهبران مخالف بلوچ، تجزیه نبوده و در ازای کسب امتیازات و حداکثر خودمختاری آماده مصالحه بودند. همچنین، با کشته شدن یا فوت رهبران ارشد بلوچ یا زندگی در تبعید، تلطیف موضع سران بلوچ و گرایش به مذاکره، خلع سلاح و تسلیم شدن گروههایی از بلوچها و روی کار آمدن نسل جدید موضوع قومگرایی کمرنگ شده و تنها سیاست دولتهای منطقه مانند هند و افغانستان و دولت-های بینالمللی چون شوروی سابق، امریکا و انگلیس عامل استمرار قومگرایی بلوچ و جداییطلبی میباشد.
واژگان کلیدی: قومگرایی، بلوچ، جداییطلبی، شوروی، هند
-1 مقدمه
در خصوص علت منازعات بلوچ، تاریخنویسان و نظریهپردازان عوامل متفاوتی را بر شمردهاند. نظریه استعمارداخلی و مرکز-پیرامون، از خودبیگانگی، منازعه بر سر منابع، جهانی شدن ومدرنیزاسیون از جمله مهمترین دیدگاههایی هستند که علت خودمختاریهای قومی را توضیح میدهند. در میان این نظریهها، نقش بازیگران وعوامل خارجی از شاخصههایی است که در منازعه قومی بلوچستان کمتر بدان پرداخته شده و تاثیرگذاری آن درسیر تحولات قومی مورد بررسی قرار نگرفته است. به عبارتی تفکر غالب در خصوص منازعه بلوچ مبتنی بر استعمار داخلی آنها توسط قوم مسلط پنجابی و ارتش پاکستان میباشد. در حالی که در این پژوهش، روندمنازعات بلوچ با تکیه بر نقش دولتهای منطقهای و فرامنطقهای مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. اهمیت بررسی این موضوع از بابت تأثیرگذاری محرکهای بیرونی بر ایجاد بحرانهای قومی در جنوب آسیا و مناطق همجوار ایران میباشد. لذا در بخش نخست، با نگاهی تاریخی فراز و فرودهای قومگرایی بلوچهای پاکستان از آغاز تا آخرسال 2015م. رصد شده و سپس فعالیت بازیگران خارجی متعدد در ایالت بلوچستان پرداخته میشود. در پایان،تأثیرگذاری این شاخص بر روند منازعه قومی بلوچستان مورد بررسی قرار میگیرد.
-2 روش تحقیق
این پژوهش در پی پاسخ به این سوال است که بازیگران خارجی چه نقش در بحران قومی بلوچستان داشته-اند. طی بررسیهای بعمل آمده، در نهایت نشان داده میشود که بحران قومی بلوچستان پاکستان با تحریک و اراده دولتهای خارجی تداوم یافته است. این فرضیه با استفاده از منابع کتابخانهای و مصاحبه با افراد آگاه و متخصص این حوزه، و با روش تحلیلی-توصیفی اثبات شده است.
-3 تاریخ قومگرایی در بلوچستان پاکستان
1؛-3 پیش از استقلال پاکستان
نقطه آغاز ملیگرایی بلوچ یکی از مسائل مورد اختلاف بلوچها، تحلیلگران و تاریخنگاران میباشد. برخی تاریخ منازعات بلوچها را به اواخر قرن 19م. نسبت میدهند. چنانکه، با اولین حمله انگلیس به افغانستان، نیروهایانگلیس برای کنترل جاده ترانزیت محمولههای خود به کابل به بلوچستان روی آوردند. - Grare, 2013: 7 - گروهی دیگر، نخستین اقدام ملیگرایانه را به سال 1929م. در مقابل سربازگیری دولت برای نیروهای مسلح نسبت میدهند. در سال 1930م.، چندین گروه سیاسی به عنوان جنبش رهایی بلوچستان در مقابله با استعمار شکل گرفت و در سال 1935م.، نخستین حزب ملی کلات با هدف کسب استقلال بلوچستان متحد تأسیس شد. - Khan, - 2003:285 با این وجود، و بر اساس نظر غالب تاریخ نگاران، ملیگرایان بلوچ همگام با انقلاب شوروی و جنبش استقلالطلبانه هند، به استقلالطلبی روی آوردند.
یک روز پس از استقلال پاکستان در سال 1947م.، خان کلات - بخشی از خاک بلوچستان - اعلام استقلال کردو خواستار تسلط دولت مرکزی پاکستان تنها در امور دفاعی و خارجی گشت، که مورد پذیرش پاکستان قرار نگرفت. - Grare, 2013: 7 - لذا پاکستان آنها را مجبور به الحاق کرد. احمدیارخان - خان کلات - در کتاب خودمینویسد: » جناح از من خواهان پیوستن کلات به پاکستان شد. من نیز نظر وی را به نفع پاکستان دانستم. - Yar «Khan, 1975: 153 - اظهارات احمدیارخان در حالی است که الحاق کلات به بلوچستان با اجبار صورت گرفت و وی نیز دستگیر شد. - Zia Ur Rehman, 2014: 2 - اما پس از دستگیری بنای همکاری با دولت را بنیان گذاشت. لذا اولین منازعه دولت و بلوچ در سال 1948م. رخ داد.
2؛-3بعد از استقلال پاکستان
با مقاومت بلوچها به طرح یک واحد1 ژنرال ایوبخان 1958 - ؛1969م. - ، که به منظور اتحاد ایالتهای غربی بود و هویت سرزمینی ایالتها را نادیده میگرفت، وی بلوچهای ناراضی را دستگیر و شورشیان را اعدام کرد. این حوادث و منازعه قبیله بوگتی با دولت بر سر افزایش حق امتیاز منابع گاز سوئی موجب واکنش نظامی حکومت تا دهه 1960م. شد. این دومین شورش بلوچها از زمان استقلال پاکستان بود و سومین شورش نیز در سال 1962م. درهمین دوره رخ داد. - Fair, 2012: 4 - در سال 1973م.، حمله به سفارت عراق در اسلامآباد و کشف 300 مسلسلدستی و 48000 فقره مهمات،موجب بزرگترین تنش دولت مرکزی و اقوام بلوچ گردید.
چراکه، پاکستانیها معتقد بودند این تسلیحات قرار است به بلوچهای پاکستان برسد. - Fair, 2012: 5 - اقدامات ذوالفقارعلیبوتو در سرکوب ناراضیان بلوچ بر مشکلات افزود. در فوریه 1973م.، وی حکومت ایالتی بلوچستان را برکنار کرد و یک جنگ چریکی درگرفت. - Vali Nasr, 1994: 175 - گروههای بلوچ با ایده گرفتن از جنبشهای آزادیبخش مارکسیست-لنینیست به تدریج شکل گرفتند. لذا تقاضای استقلال در نتیجه بیگانگی تدریجی و رادیکالیزه شدن جوانان در طول منازعه 1973؛1977م. مطرح و جنبشهای ملیگرای بلوچها به وسیله قبایل مری و منگال آغاز شد. - Grare, 2013: 7 - بعد از کودتای ضیاءالحق، ارتش از ایالت عقبنشینی کرد و منازعات دولت با بلوچها فروکش کرد؛ چرا که احزاب ملی بلوچ وارد فضای سیاسی شدند. - Grare, 2013: 10 -
اگرچه، نارضایتیهای آنان باقی بود، ولی از طریق مجالس و مجاری سیاسی گلایهها و خواستههای خود را بیان میکردند.اما با آغاز به کار مشرف، علما در اتحاد با نظامیان، از حزب مجلسمتحدهعمل2 متشکل از شش حزب اسلامی حمایت کردند و در انتخابات سال2002م. این حزب در ایالت خیبرپختونخوا و همچنین در بلوچستان - با ائتلاف مسلم لیگ قائداعظم - پیروز شدند.. - Crisis Group, 2006: 6-8 - با قدرت گرفتن احزاب اسلامی در دو ایالت همجوار با افغانستان، هم بلوچ و هم پشتونها از این وضعیت متأثر شدند و پشتونها با بلوچها در مقابل اسلامگراهای افراطی متحد شدند. - Grare,11؛ - 2013: 10 اما سال 2004م.، تنش دیگری میان بلوچ و دولت پاکستان صورت گرفت.