بخشی از مقاله

اهمیت آب در اساطیر ایرانیان و نقش آن در معماری


چکیده

آب به عنوان نخستین عنصر درخور توجّه در نظم جهانی، که از زمان خلقت وجود داشته و همهی کاینات از آن هستی یافتهاند، تلقی گردیده است. در طی این پژوهش با رجوع و استناد به منابع نشان داده میشود، که آب از دیرباز در باور ایرانی، از یک سو به سبب داشتن فضیلت حیات بخشی و برکت، و از دیگر سو به عنوان عنصری که آیینهای مذهبی جهت تصفیه و تطهیر ذات به آن توسّل میجوینداز، تقدّس و احترام ویژهای برخوردار بوده است. در این پژوهش، نخست از باورها و اسطوره های ایرانیان باستان در باب باران و دریا و چشمه و ایزدباران و آیینهای طلب باران سخن میرود، سپس به رمز آب و چشمه، در زبان رمزگرای عرفا و فلاسفه اشارت میشود، ویژگیهای آب واکاوی می شود، و در انتها به نحوهی ظهور آب در معماری بناها، چه پیش ازسلام و

چه در دوران اسلامی میپردازد.


واژگان کلیدی: آب، تیشتر، تقدس، آیینها، قرآن، معماری

-1 مقدمه

آب و نقشی که در پالایش روحی و جسمی دارد و بازشناسی آن در اساطیر و نگاه به ان به عنوان نماد زایش و زایندگی و نماد تطهیر، جایگاه والایی را در ذهن انسان از گذشتههای دور به خود اختصاص داده است. آب، اساس و شالودهی هستی است. اعتقاد، مفهوم و آموزهای که در طول آن بخش بزرگی از آداب و رسوم مذهبی و آیینی شکل میگیرد. (کاوندیش، (144 :1382

آب به عنوان مایهی حیات و زندگی اهمیتی فوقالعاده در دیدگاهها، فرهنگها و اساطیر داشته و نقش آن فراتر از نقش عملکردی به مثابهی نمادی از پاکی، زایش و زیبایی مورد توجه قرار گرفته است. در ایران باستان، آب پیامآور روشنایی و پاکی به شمار میرفت و از ارزش زیادی برخوردار بود. معماری ایرانی هم با توجه به ویژگی منطقی و بومی آن همواره درصدد بوده است تا به بهترین نحو ممکن از امکانات محبط و آب استفاده نماید و جدای از بحث عملکرد و نیاز فیزیکی، همواره به دنبال آن باشد تا از وجه جمال و کمال آب نیز در ساخت بنا استفاده کند. (لیتکوهی، (151 :1390

-2 آب در اساطیر ایران

مطابق پارهای از روایات خدای تعالی چون خواست که آسمان و زمین را بیافریند، باد را بر آب چیره کرد. چندان که آن را بشکافت که به گونهی موج و دهن و دود درآمد. سپس کف آن را فشرده تا به گونهی زمین درآمد و موج آن را فشرده کرد تا به گونهی کوهها درآمد و دود را فشرده کرد تا به گونهی آسمان درآمد. (مقدسی، (1/278 :1374

آب، بر پایهی باورهای اساطیری ایران باستان دومین آفریدهی مادی است، که اورمزد در گاهنبار دوم از شش گاهنبارهای آفرینش، آن را به پنجاه و پنج روز آفرید، پس از آن پنج روز درنگ کرد، آن پنج روز گاهنبار مدیوشم نام دارد. یعنی این که او آب روشن بکرد، زیرا نخست تیره بود. (بهار، (27 :1375 از این منظر، خلقت آب پس از خلقت آسمان و پیش از خلقت دیگر موجودات، صورت پذیرفته است.

بنابراین، آب به روایتی از اشک و به روایتی دیگر از باد آفریده شده استمطابق. با سنّت کهن زردشتی، آنگاه که دنیای مادی خلق شد، نخست آتش، در کیهان پدید آمد و سپس در اثر آتشگازهای، هوا مبدّل به تودههای خشک و سرد شد. سپس دوباره گیتی به صورت مایع درآمد. بر همین پایه است که استاد فرزانهی طوس، فردوسی گرانمایه میگوید:

نخستین که آتش به جنبش دمید ز گــرمیش پس خشکی آمد پدید وزان پــس ز آرام ســردی نمــود

ز سردی همــن بــاز ترّی فـــزود (شاهنامه (1/14 ایرانیان باستان بر این گمان بودند که در آغاز آفرینش هنگامی که اهریمن بر آسمان و زمین تاخت، بوم و بر، خشک و بیآب
بود و نشانی از دریاها دیده نمیشد. آنگاه تیشتر ایزد، ستاره درخشان که از همهی ستارگان پرنورتر بود، در شرق آسمان طلوع کرد، ابر را در باخترزمین پدید آورد و آن را به نیروی باد بر آسمان روان کرد و سی شبانه روز باران بارانید. (بهار، (552 : 1377
میتوان منشأ بسیاری از این باورها را در مسألهی خشکسالی و مبارزه با خشکی که از دیرباز بر ایران حاکم بوده، یافت. چنان که طبق پژوهشهای جدید، ده هزار سال بعد از آخرین یخبندان، شمال آفریقا، عربستان، غرب و فلات پامیر خشک شد و جهت باران عوض شد و به سمت اروپا رفت، این مناطق شروع به خشک شدن کرد. این خشکسالی دورههای مختلفی داشت که

دورههای پرباران و کم باران بود. آنچه معلوم است این است که در غرب آسیا، جهتکلّی به سمت کم بارانی بود. (بهار، :1377 (263 تأثیر این کمبارانی و خشکسالی در اساطیر بینالنهرینی، کنعانی، آسیای غربی و ایرانی، به خوبی مشهود است. (بهار، (123 :1377
تأمّل در اساطیر حکایت از این دارد، که آب با رحم مادر در پیوند است، »و تن شستن در چشمه در روانشناسی اعماق رجعت به زهدان مادر مثالی و تولد دوباره است. این ولادت مابعدالطبیعی امکان حیات دوباره و دیگرگونه را فراهم میسازد.« (عباسی داکانی، (235 :1380 سهروردی در رسالهی عقل سرخ گوید: »هر که بدان چشمه غسل کند، هرگز محتلم نشود. هر که معنی حقیقت یافت، بدان چشمه رسید. چون که از چشمه برآمد، استعداد یافت.« (سهروردی، (238 :1380

به روایت شاهنامه، کیخسرو فرهمند در چشمهی فراز کوه، پیش از ناپدید شدن سر و تن را بشست. بــر آن آب روشن سر و تن بشست همی خواند بر خویشتن زند واوست (فردوسی، (4/143
بدین ترتیب با شست و شوی تن در آن چشمه، که مرگ از مادیت و انقطاع از هواهای نفسانی را فراهم میساخت، از این فیض برخوردار شد که از مرز این جهان، پیدا بگذرد و به جاودانان پیوندد، بیآنکه از آستانهی مرگ گذشته باشد. سفر کیخسرو برای رسیدن به نورالانوار یا سیمرغ حقیقت جهت مایی و سیر آبی داشت و »این امر حاکی از بیان داشت، تجربهی شناوری و سبکی و غوطهوری و به ژرفا رسیدن است. این ژرفا یافتگی به معنای رها شدگی از بندهای پیدا و پنهان جهان ماده است و میتواند به نوعی به سیلان و صیرورت و حتی پرواز تشبیه شود.« (عباسی داکانی، (345 :1380

افزون بر نوشیدن و غوطهور شدن در چشمهی آب، گذشتن از دریا نیز در اساطیر از اهمیّتی خاص برخوردار است. بیشتر قهرمانان پیش از دست یافتن به موفقیت بزرگ از آب میگذشتند. چنان که فریدونوقتی که برای دستیابی به ضحّاک از کوه البرز پایین آمد،به نیروی فرّه از اروند، بدون کشتی گذشت.

فریدون که بگذشت از اروند رود همــی داد تخت مهــی را (فردوسی، چاپ (1/74
1-2 رمزگشایی آب

ایرانیان از زمانهای بسیار کهن قائل به وجود گونهای پیوند آسمانی و ایزدی میان آب و خرد یا عقل بودند. مرسوم بود روحانیون و شاگردان آنها به درگاه اردوی سورا دعا کنند تا از خرد و دانش بهرهمند شوند. (یشت 5، بند (86
مطابق حدیث نبوی که عرفا به ان استناد میجویند ، هر کس چهل روز برای خداوند خلوص بورزد، چشمههای حکمت از دل او بر زبانش جاری خواهد شد.« (فروزانفر، (196 :1370

تأویل رمزی چشمه و صخره در غزلهای مولانا نیز در خور توجه است. در این تأویل حکمت حق چشمهای است که از ژرفای وجود آدمی میجوشد و میتراود و جاری می گردد و از صخره و خارای دل برون میآید. بدان آیین که نور حق به کوه طور بر موسی از خلال صخرهها و سنگها میتابد.

صخرهی موسی گر از او چشمه روان گشت چو جو جوی روان حکمت حق، صخره و خارای دل و تـن (غزلیات، (4 :184
آب بمانند دیگر نمادها، پدیدهای است دو سویه و دو ساحتی. یک ساحت آن، رمز حیات و زندگی است و در عین حال ساحت دیگر آن، رمز مرگ و زمان است. بنابراین، میتوان آن را بر بستر دو زمینه کاملاً متضاد نگریست. چنان که در طوفان نوح، هم سرچشمهی زندگی است و هم نشانهی لعنت و مرگخلّاق. است و پاککننده، آزمونی است برای آزمودن و جدا سازی اهلان از

نااهلان. برای گناهکاران آیهی مرگ است و برای اهلان آب حیات. به این معنی طوفان را در این مورد، میتوان نماد ناپدید شدن و مرگ در یک لحظهی تاریخ دانست. دورهای که نابود میشود و دورهای دیگر که بیرون میجوشد. (شوالیه، (12 :1384

2-2 تقدّس آب در باور ایرانیان

آب در فرهنگ ایرانی، به عنوان یکی از مقدّسترین عناصر طبیعی پس از آتشاز، احترام و تقدّسی ویژهای برخوردار بوده است. در اوستا بارها به جنبهی قدسی و حیاتبخشی و آفرینندگی آب در خلقت گیتی اشارت رفته است. به طوری که آبان یشت و تیر یشت (همان)در، ستایش آب آفریننده و خلّاق و زایا آمده است. (پورداود، (233 :1375

بر پایه تقدّس آبدر باور ایرانیان است که مورّخان یونانی چون هرودت و آگاسیاس نوشتهاند: ایرانیان در میان رود بول نمیکنند، در آب تفو (آب دهان) نمیاندازند. در آن دست نمیشویند و متحمّل هم نمیشوند که دیگری آن را به کثافاتی آلوده کند، احترامات بسیاری برای آب منظور میدارند. (پورداود، (160 : 1377پورداود متذکّر میگردد که مقصود هرودُت آب جاری است و ممدّ آن خبری است که استرابون جغرافیدان یونانی، نقل میکند: ایرانیان در آب جاری استحمام نمی کنند و در آن لاشه و مردار نمیاندازند. آن چه ناپاک است در آن نمیریزند. (پورداود، (160 :1377
استرابون میافزاید وقتی ایرانیان میخواهند از برای آب نیاز و فدیه بفرستند، به کنار دریاچه یا جویبار یا چشمه میروند، در کنار آن خندقی حفر نموده قربانی می کنند، به خصوص احتیاط میکنند که آب را به خون نیالایند. (همان، (161 این آیین تا سدههای پنجم و ششم بعد از میلاد نیز ادامه داشته است. چاهها و جویهایی که ایرانیان و رمه و حشمشان از آن آب مینوشیدند، برای ایشان آن چنان مقدس بود که آتشِفروزان در اجاقِ خانوادگی. در برخی از باورهای امروز نیز جنبهی قدسیِ اسطورهی آب، پیداست. تمام آیینهای مذهبی در مذاهب مختلف پیرامون چشمه، متمرکز است. همهی زیارتگاه ها، آب و چشمهای در کنار خود دارند. در ایرانخاصّه، در روستاهای آذربایجان، چشمها مقدّس هستند و گاه برخی از تکچشمههای کوهستان از احترام زیاد

برخوردارند و زنان و مردانی که بر سر این چشمهسارها میروند، پولی در ته چشمه میاندازند و برداشتن این پول توسط دیگران گناه محسوب میشود. (شمیسا، (140 :1376
جالب این که در برخی نواحی کردنشین ایران وقتی میخواهند سر کندوی عسل را باز کنند، نخست خود را شستشو و غسل میدهند و سپس نماز میگذارند و قرآن را قرائت میکنند، آنگاه سر کندو را میگشایند و معتقدند که خودداری از این اعمال سبب میشود که کندو سال آینده از عسل بیبهره بماند.

3-2 ویژگی باززایی آب

آب در عین حال که تطهیر کننده است، موجب تجدید حیات و باززایی نیز میشود. چنان که پیر یا پدر،در داستان حیّ بن یقظان پورسینا خطاب به سالک میگوید: آن چه مفید روح سالک است، این است که در چشمهی آب روان که در کنار چشمهی جاودانگی قرار دارد، شستشو کند تا به واسطهی آن تطهیر یابد و از آب جاری زلال آن بنوشد تا در اندامهایش نیروی نو جاری گردد و بتواند این بیابان دهشت را قطع کند، تا در دریای محیط رسوب نکند و ته نشین نگردد و از بر شدن به کوه قاف احساس خستگی و رنج نکند. (ابن سینا، (36 :1366

استغراق در آب که به صورت غسل تعمید در آیین مسیحیت وجود دارد، نماد مرگ و زندگی دوباره و رستاخیز است. وقتی که سر را به زیر آب فرو میبرند، انسان پیشین دفن میشود، هنگامی که آب را ترک میگویند، انسان جدیدی ظاهر میشود. (الیاده، (123 :1372 به این معنی که غوطهوری در آب از یک سو، بازگشت به وضعیت ماقبل، صعودی است که با مفهومی از مرگ و فنا دلالت دارد، از دیگر سو نشانهی تولدی دوباره و تجدید حیات است. از این باور چنین استنباط میشود که غسل در آیینهای

مذهبی افزون بر جنبهی تطهیرکنندگی آن، نمایشی نمادین از تطهیر روح است. انسان با شستن تن به هنگام غسل، احساس پاکی از گناه و هر نوع آلودگی دیگر می کند.

در خور تأمّل است که اعتقاد به خاصیت حیات بخشی آب، به طور طبیعی به مفهوم آب حیات انجامید، آبی که الگوی اصلی و اسوهی همهی آبهاست و جای آن را در دوردست در نزدیکی مجمعالبحرین در تلاقیگاه دو اقیانوس دانستهاند. به عقیدهی الیاده »آب جاری و چشمههای ساری تجدید شباب و آب حیات و غیره، نسخهی اساطیری واقعیتی مابعدالطبیعی و مذهبیاند، که یگانه است و یکی بیش نیست و در آن حیات و قدرت و جاودانگی مضمر است.« (الیاده، (72 :1372

باید عنایت داشت که از قاف گذشتن و آب حیات نوشیدن، کاری آسان نیست، خضر دلی میطلبد که صعوبت راه را تحمّل کند. از این رو سهروردی در عقل سرخ میگوید: »اگر آن (آب حیات) میطلبی خضروار پای افزار در پای کن و راه توکّل پیش گیر تا به ظلمات رسی« (سهروردی، (237 :1380

ابن عربی عارف برجسته سدهی هفتم، در کتاب »فصوصالحکم« فصل حکمه غیبیه فی کلمه ایوبیه، از آب حیاتی سخن میگوید که منشأ نیروی حیات و موجب تجدید شباب است. او به سرگذشت ایوب نبی اشارت میکند که بنابر آیات قرآنی به فرمان الهی پس از دورهی بیماری، پای بر زمین میکوبد. آنگاه چشمهای از زیر پایش میجوشد و ایوب از آب آن مینوشد و در آن تن میشوید. این آب در زیر پای ایوب بود، ولی ایوب از آن خبر نداشت. تنها هنگامی که به راستی و از صمیم دل طالب آن شد، چشمه بر وی پدیدار گشت. از منظر ابن عربی میان این چشمه و آبی که در کتاب الهی، عرش بر آن استوار است، نسبتی وجود دارد. این آب وجود ایوب را از بیماری طاهر نمود، آن زمانی که خود گفت: إنی مسنی الشیطان 38)، آیه (4 و ندای اجابت حق را

شنید و باطن و اندرونش از تعلّقات و تعنیّات دنیوی مطهر گشت. »این آب در حقیقت گونهای ظهور حق بود بر پیامبر بزرگ آن زمان که اعتراف کرد که توسط اهریمن مس شده است.« (عباسی داکانی، (234 :1380

این آب از جنس همان آبی بود که جبرئیل در سفر عشق سینهی مبارک رسول مهر (ص) را با آن شستشو داد. سینــهی او را بـرای فتح باب طشت آورد آفتاب و کوثر آب (عطار، مصیبتنامه، (21

4-2 آیینهای آب

ایرانیان باستان معتقد بودند که »اگر کسی عملی را که میخواهد طبیعت انجام دهد، خود انجام دهد، طبیعت به آن عمل برانگیخته و تشویق میشود.« (بهار، (277 :1377 از این رو ایشان برای باراندن باران بهاری، به یکدیگر آب میپاشیدند و بر این باور بودند که این یک نوع جادوی آب آورندگی و ایجاد ارتباط با خدایان برای به دست آوردن لطف آنها برای خود و قهر برای دیو خشکسالی است. (بهار، (577 :1377 بدون تردید محور اصلی این آیین و بسیاری از عزاداریهای سالیانه در فرهنگ آسیای غربی، خاصه ایران، مسألهی خشکی و بارندگی است. عین این مراسم که در تابستان در عید تیرگان برگزار میشد، هنوز در میان ارمنیها و دهات کردستان ایران، عراق و ترکیه و در اطراف ارومیه رایج است و به نظر میآید باقیماندهی همان آیین طلب باران باشد.

اضافه بر این مورد، آب پاشیدن در مراسم عقد و ازدواج هنوز در سنّت ایرانی وجود دارد. چنان که در برخی از شهرهای ایران رسم بر این است که در مراسم عقد، جام آب را بر سر سفرهی عقد مینهند، عروس و داماد پیش از بستن پیمان با یکدیگر در جام مینگرند و از آب آن جام مینوشند و در فرجام مراسم، بقایای آب را بر سر عروس میریزند.

برخی پژوهشگران معتقدند، در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید، ناگهان بارانی سخت ببارید و مردم به این باران تبرّک جستند و از این آب به یکدیگر پاشیدند و این کار در ایران مرسوم بماند. (صدیقیان، (1375:97

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید