بخشی از مقاله

چکیده

خاقانی، یکی از بزرگترین شاعران سبک آذربایجان است. استفاده او از علوم رایج زمان، اصطلاحات علمی خاص و استعارات و تشبیهات غریب در تصویرسازی، شعر او را دیریاب کرده است. او با امتزاج ترکیبآفرینی و تصویرسازی، تصاویر تازهای با بنمایههای تلمیحی میسازد که در شعر او بازتاب گستردهای دارد. از آنجا که خاقانی از پشتوانه فرهنگی وسیعی برخوردار است و احاطه کامل برآیات و احادیث دارد. بسیاری از ترکیبات تصویری او به نوعی اشاره و تلمیح به آیات و احادیث دارد.

هدف ما در این مقاله شناساندن و تحلیل این گونه ترکیبات تصویری در قصاید خاقانی است. لذا کوشیدهایم تا با دقت در ژرف ساخت هنری و زیبا-شناختی شعر خاقانی پارهای از تصاویر شعری او را که ملهم از آیات و احادیث است بررسی و تحلیل نماییم و چگونگی استفاده از این آیات و احادیث را در تصویرسازی نشان دهیم. این پژوهش به شیوه تحلیل محتوا انجام یافته است.

نتایج تحقیق حاکی از آن است که بهرهگیری خاقانی از قرآن و احادیث و اساطیر به دو صورت لفظی و معنایی و با هدف ایجاد مضمون تازه است که بهره-گیری معنایی بیشتر به چشم میخورد. وی بیشتر از آیات قرآن بهره گرفته تا احادیث و در بیشتر موارد این بهرهگیری از آیات قرآن به شکل تلمیح و اقتباس کلمات، ترکیبات و تعبیرات و یا بخشی ازآیه است. از میان اساطیر هم سهم اساطیر مذهبی بسیار چشمگیرتر استضمناً. اظهار فضل، هشدار و انذار، مدح ممدوحان و توصیف از مهمترین اهداف انگیزشی او از کاربرد این گونه تصاویر میباشد.

مقدمه ترکیبسازی و تصویرسازی

از آنجا که اساس شعر بر کلام است که خود از واژگان مایه میگیرد، بنابراین شاعر در بیان احساس و عاطفه خود، به ضرورت به سراغ واژگان میرود تا با استخدام آنها و ترکیبسازی متناسب با معنا و محتوا، به خلق و پرداخت مضمون مورد نظر خود بپردازد و عمق هنر خود را بدین وسیله به نمایش بگذارد. به عبارت دیگر؛ شاعر برای بیان مفاهیم هنری و ذهنی خویش، ترکیبسازی می-کند و با خلق واژههای جدید و ترکیبات بدیع گامی اساسی در بیان مفهوم ذهنی خود برمیدارد.

یکی از مهمترین شیوههای هنری شاعر برای بیان این مفهوم ذهنی و خلق این ترکیبات تازه، تصویرسازی است. به عبارت دیگر تصویرسازی یعنی آفرینش ترکیبهای مجازی و استعارههای بدیع یکی از اساسیترین شیوه های هنری برای بیان غنای گنجینه واژگانی یک زبان است. تصویر عنصر اصلی و سازنده شعر است و تاثیر شعر تا حد زیادی بر پایه آن است. »پوتبنیا نظریه پرداز ادبی هنر را اندیشیدن در قالب تصاویر میداند و معتقد است که بدون تصویر هیچ هنری، به ویژه هیچ نوع شعری وجود ندارد

از آنجا که تنها نام بردن از احساسات و عواطف باعث انتقال و القای آنها به خواننده نمیشود، لذا شاعران از تصاویر به عنوان ابزاری برای شیوه بیان هنری به منظور رساندن خواننده به درک و بینش شعری و انتقال این احساسات و عواطف از طریق ترکیب این تصاویر با ساخت منطقی شعر بهره میجویند. تصویرسازی در بستر گسترده خود یکی از مهمترین شگردها برای آراستن لایه بیرونی اثر است. آراستن این لایه از اثر باعث توقف ذهن خواننده روی آن تصویر و در نهایت کشف درونمایه اثر میگردد.

در کتابهای بلاغت، اصطلاح تصویر، معادل ایماژ بهکار میرود. بحث تصویر در معنای ایماژ را نخستین بار شفیعی کدکنی در کتاب صور خیال مطرح کرد. وی در تعریف تصویر مینویسد: »تصویر، تصرف ذهنی شاعر در مفهوم طبیعت و انسان وکوشش ذهنی اوبرای برقراری نسبت میان انسان و طبیعت یا طبیعت با طبیعت است

اهمیت و زیبایی تصویر شعری در شگفتی و غرابت آن است. ایماژیستها تصویر را هدف می دانند که شعر برای خلق آن به نگارش در میآید. به طور کلی اصطلاح تصویر پردازی در ادبیات به دو مفهوم به کار میرود:

.1استفاده از زبان واقعی برای انتقال یک تصویر به ذهن خواننده، که معمولا نویسندگان واقعگرا برای بازنمایی واقعیت از آن استفاده میکنند.

.2استفاده از صناعات بلاغی نظیر تشبیه، استعاره، کنایه...برای بیان تصور و اندیشه انتزاعی با زبانی زنده و ابداعی که این نوع تصویر عنصر اصلی شعر و اساس کار شاعر است.

برای ورود به بحث تصویر - ایماژ - نخست باید خیال را بشناسیم که عنصر پایه و اساسی شعر است و در تعاریف گذشتگان و امروزیان از شعر، مستقیم یا غیرمستقیم به آن اشاره شده است

بنابراین ابتدا اندکی به بررسی خیال که همان تصرف ذهنی شاعر در جنبههای مختلف طبیعت و زندگی بیرونی و درونی است در زبان خاقانی میپردازیم و در عین حال باید یادآور شویم که در تصویرپردازی اشعار خاقانی مفهوم دوم از تصویرپردازی مد نظر ما خواهد بود. زیرا در شعر او استفاده از صورخیال از جایگاه ویژهای برخوردار است.

خاقانی با تکیه بر استعداد سرشار، معلومات گسترده، طبع ظریف اندیش، ذهن پویا و وقاد خود و با استادی و مهارت تمام، دانش و توانایی خود را در تصویرگری به کار برده است. او با استفاده استادانه و خلاقانه از تشبیهات و استعارات، تصاویر ذهنی فراوانی از واقعیت اطراف و مفاهیم ذهنی خود خلق کرده است؛ اگرچه نباید از نظر دور داشت که تصاویر خاقانی یکی از ارکان مهم فضاسازی اشعارش هستند و تنها برای آراستگی ظاهری اثر ایجاد نشدهاند. نگارندگان در این مقاله که به روش تحلیل محتوا صورت گرفته، میکوشند گونهای از تصاویر شعری وی را که بر پایه ترکیبات ساخته شده و زیرساختی تلمیحی دارند، شناخته و تحلیل و بررسی کنند. بنابراین از آنها با عنوان ترکیبات تصویری تلمیحی یاد میشود.

در مورد ترکیبات تصویری تلمیحی در قصاید خاقانی تاکنون پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. از جمله مقالاتی که درباره شیوه تصویرپردازی خاقانی با هدف شناخت تصاویر شعری و تحلیل آنها برای پی بردن به زیباییهای هنری تصاویر و رسیدن به درک بهتری از اشعار دیریاب او صورت گرفتهاند میتوان به موارد زیر اشاره کرد: »استعاره های ترکیبی گونه ای نویافته از استعاره در سرودههای خاقانی« از احمد پارسا، »نقد و تحلیل شریعت و تصویر در شعر خاقانی« و»تصویر استعاری کهن الگوی خورشید در ناخوداگاه قومی خاقانی و نظامی« از محسن ذوالفقاری، »تصویر در شعر خاقانی«از فلاح رستگار، »بازتاب علم نجوم در شگردهای تصویرگری خاقانی«از محمد بهنامفر، »استعارههای نو و چندلایه در شعر خاقانی« از محمدامیر مشهدی و همکاران، »اصالت تصویری مهمترین معیار تصحیح دیوان خاقانی از سعید مهدوی فر« و...

خاقانی شاعری تصویرپرداز

خاقانی به عنوان بزرگترین شاعر تصویرپرداز ادب پارسی، اساس زبان شعری خود را بر آفرینش ترکیبات استعاری و تشبیهی و تصویرهای غریب و بدیع نهاده است. او هیچگاه بر گرد تصاویر پیشساخته و کلیشهای دیگران نمیگردد و مواد تصاویر شعری خود را از محیط زندگی، اجتماعی، فرهنگی و طبیعی خود میگیرد و با ذهن خلاق و آفریننده و آگاه خود، به آنها جان میدهد و همین موضوع باعث حرکت و پویایی در تصویرگری او می شود.

اردلان جوان در این باره مینویسد: »خاقانی شاعری است مبتکر و صاحب سبک و شاعر صاحب سبک و مبتکر که از نصیبه هنر برخوردار است، هیچ گاه نمی تواند خود را در چارچوبهای معهود فکری و هنری گرفتار ببیند و درباره طبیعت و جهان ذهنی خویش بدان گونه بیندیشد که دیگران اندیشیدهاند. بلکه برعکس، علیه همه نظامهای موجود و تمامی اندیشههای جاری و پسندیده، به ویژه در عرصه تخیل، عصیان می کند و برای خود روابط و جهتهای تازه و ابتکاری میجوید

تنوع خیال شاعرانه در اشعار خاقانی در حدی است که به راحتی نمیتوان به تمامی انواع صورتهای ذهنی شاعر دست یافت. علی دشتی در این باره مینویسد: »تلاطم معانی در ذهن او به وی مجال نمیداده است که آنها را در قالب جملههای متداول بریزد بلکه پیوسته در تلاش بوده است که با توسل به استعارات و تشبییهات، صور ذهنی خود را قویتر و زندهتر نشان دهد وی کوشیده تا از تمام امکانات موجود برای تصویرآفرینی بهره ببرد. ازین رو تصاویر شعری او دارای پیچیدگی و دشواری است.

از ویژگیهای عمده در تصویرسازیهای او، باریک بینی و نازک خیالی او میباشد که خصوصاً در تشبیهات وی ظاهر است. خاقانی با خلاقیت، توانایی، تسلط بر زبان و مهارت در تصویر سازی به شاعری صاحب سبک مشهور شده است. آگاهی و استفاده او از علوم رایج زمان، اصطلاحات علمی خاص و استعارات و تشبیهات غریب و دور از ذهن، شعر او را دیریاب کرده به همین دلیل او را شاعر خواص مینامند.

نکته دیگری که باید درباره تصویرهای خاقانی میتوان گفت اینکه تزاحمهای تصویری در شعر او موجب تعقیدهای معنوی و توقف خواننده میشود. گاهی تصویرها را ظریف و باریک پدید میآورد و گاهی تصاویر متداول را پرداختی نو میدهد که غریب، تازه و بدیع به نظرمیرسد. وی به عنوان شاعری تصویرگرا و لفظآرا، اساس زبان شعر خود را از طریق تصویرسازی بر آفرینش ترکیبهای استعاری و تشبیهی، کنایهها و مجازهای بدیع قرارداده است و در حقیقت این ترکیبات تصویری وجه غالب شعر او را تشکیل می-دهند.

تصاویر شاعرانه خاقانی را میتوان به چند گروه تقسیم کرد: گروهی شامل تصاویری است که زیر ساخت تشبیهی دارند مانند تصاویری که بر مبنای تشبیه، استعاره، تشخیص، و حسامیزی ساخته شدهاند، گروهی دیگر شامل تصاویری است با زیرساخت توصیفی و گروه دیگر تصاویری را که با تغییرات نحوی در ساختار ترکیبات اضافی ایجاد شدهاند در بر می گیرد. تضاد و اغراق نیز از دیگر صنایع ادبی مورد استفاده در تصویرسازیهای او هستند.

خاقانی علیرغم سادگی زبان در بخش بزرگی از اشعارش و در بسیاری از قصایدش به ابهام و اغراق روی آورده و مضامین عادی را با استفاده از تشبیه، ایهام، استعاره، مجاز و کنایه همراه با ایجاز و ابهام بیان کرده است. دشواری سخن و کلام او تنها به این دلیل نیست که ذهن او به ابهام و اغراق گرایش دارد و از بکاربردن ترکیبات متداول دوری میکند، بلکه مهارت، استادی و کاردانی او در علوم و فنون روزگار خویش و گستردگی و فزونی اطلاعات و آگاهی های او در زمینههای گوناگون و انعکاس آنها در مفاهیم شعری، کلامش را دشوار و البته دیریاب کرده است. هرچند مایه اصلی شعر وی با زمینه عاطفی بسیار شاعرانه و قوی همراه است اما با همین عاطفه و احساس دارای بیانی درشت و خشن است و با همین درشتی به خواننده عرضه می شود. الفاظ دور از ذهن و فنی، تصویرها را پیچیده و خواننده را دچار سرگردانی میکند.

باید خاطرنشان کرد که خاقانی تصویرهای ذهنی دیگران را هیچگاه پشت سر هم نیاورد و ریزهخوار خوان تجربههای دیگران نبود. همین تصویرهای بدیع و غریب وی که گاهی خشن هم میشود و حاصل زندگی تلخ و پرفراز و نشیب اوست، که باعث تمایز شعر او از دیگران نیز میگردد.

ترکیبسازی برای تصویرپردازی

از هنرورزیهای خاقانی در تصویرگری خلق ترکیبات تازه است که از تکنیکهای مهم در آفرینش هنری است و کاربرد آنها باعث خلق تصویرهای نو میشود. خاقانی در آفرینش ترکیبات و تعبیرات ناآشنا مهارتی خاص دارد. وی برای بالا بردن توان زبان مجازی و همچنین برطرف کردن نیاز خود به واژهها، به ابداع ترکیبهایی دست زده که معمولا با چاشنی تشبیه نمادین همراه است و در برجستگی شعر او عامل اساسی به حساب میآید. در واقع با خلق واژههای جدید و ترکیبات بدیع گامی اساسی در بیان مفهوم ذهنی خود بر میدارد.

خاقانی از ترکیب سازی به عنوان ابزاری برای نشان دادن فضل خود بهره میجوید بنابراین هنگامی که به عرصه فضل نمایی وارد میشود با آفریدن ترکیبهای بدیع در پی نشان دادن برتری خود در شیوه بیان و پرداخت این ترکیبات و انطباق ناپذیر بودن آنها با دیگر شاعران است. واژههای مرکب خودساخته خاقانی بدیع و نو است؛ یعنی آن واژه ترکیبی تا زمان شاعر بکار برده نشده است، اگرچه اجزای واژههای ترکیبی هر کدام بصورت مجزا مأنوس و آشنا هستند. کزازی مینویسد:

»چیرگی خاقانی بر سخن پارسی او را توانایی آن داده است که واژهها را در کالبد و کاربردهایی نو بکار گیرد و هر زمان که نیاز میبوده است، واژهها و ترکیبهای نو بیافریند. او توانسته است بدینسان، بیشترین بهرهها را از کارایی و توان زبان فارسی ببرد و به یاری ترفند و شگردهای هنری، پیوندهای بسیار نغز، نازک و نهان در میان واژگان سروده های خویش پدید آورد. از همین جاست که وی به گستردگی، از ترفندها و آرایههای شاعرانه، در پروردن پندارها و آفریدن جهان هنری خویش بهره میجوید

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید