بخشی از مقاله

چکیده:

اسطوره ها بازتاب تفکر و اعتقادات کهن ملت ها هستند و قدمتی به درازاي تاریخ بشریت دارند. انسان نخستین مرزي میان رؤیا و حقیقت نمی شناسد، فصل مشترك اسطوره ها، قهرمانی است که؛ در پی دستیابی به رهایی و سعادت براي همنوعانش است و براي نیل به آرامش بشریت، مخاطرات و آزمونهاي طاقت فرسا را بر خود هموار می سازد. از این حیث فریدون از جایگاه ویژه اي در اساطیر هند و ایرانی برخوردار است.

آخرین پادشاه پیشدادي که براي جلوگیري از کشکمش هاي قدرت طلبانه، تقسیم پادشاهی جهان را تدبیر کار می بیند و اریکه قدرت را به فرزندان می سپارد. فرض اولیه بر تشابه سیماي فریدون در اساطیر هندي و ایرانی استوار است. نتایج حاصل از این پژوهش که به روش تحلیل و توصیف با بررسی منابع معتبر تاریخی انجام گرفته، بیانگر تشابه فریدون و نوح نبی است و اوست که نخستین بار دانش پزشکی را میان مردم رواج می دهد.

مقدمه

جوهر یا ذات اسطوره این است که اسطوره آفریده تخیل است ودر تلاش براي تبیین پدیده هاي طبیعی،خیلی زود توجهات ابتدایی از مرز تبیین ساده می گذرد و به خیالبافی می گراید.سپس افسانه هاي پهلوانی پدیدار می شود.در دوران باستان و عهد قدیم ،اساطیر در واقع نمایانگر حدسیات و فرضیه هاي یک ذهن ساده و بدوي بوده است که رفته رفته بصورت یقین،پاسخ مجهولات و مبهمات را بیان می کرده است.»اسطوره:به داستانی اطلاق می شود که قبل از تاریخ یا در سپیده دمان آن،در ذهن آدمیان شکل گرفته و حاکی از کوشش خیال انسان در توجیه جهان آفرینش،آفرینه ها،و آفریده ها ي گوناگون است.

در اسطوره خرد حکمفرما نیست و اصطلاح میتوس در مقابل لوگوسLogos داستان هاي حاکی از واقعیت و مقبول عقل و منطق است - «سرامی،. - 1388:62 در فرهنگ فارسی معین دو معنا براي اسطوره ذکر شده است که عبارتند از: -1 افسانه ، قصه -2سخن پریشان. - معین ذیل واژه - .در معناي دقیق تر، این واژه به مجموعه اي از ادبیات داستانی ملل گوناگون اطلاق می شود. بن مایه هاي اساطیري در داستان فریدون نهفته و فردوسی توانسته است از دریچه ي شاهنامه این اسطوره را به نسل هاي پس از خود بشناساند. در واقع حکیم طوس خالق اسطوره ي فریدون نیست و تنها سیماي این پهلوان را به مدد ذوق و قریحه ي شاعرانه در خیال پرورانده و به جهانیان عرضه می دارد.

فریدون با نام اوستایی ثراثئونه پس از جمشید بزرگترین پادشاه و پهلوان داستانی ایران در حماسه ي ملی و آخرین پادشاه پیشدادي است که به فرّه ایزدي آراسته است. - یشت ها، . - 491 و مدت پانصد سال بر جهان پادشاهی کرد - صفا، . - 452 :1379 فریدون از بیم ضحاك نهانی بالید به کمک کاوه بر علیه ضحاك شورید و او را با گرز گاوسر بشکست پس از آن براي جلوگیري از اختلاف در بین پسرانش قبل از مرگ پادشاهی اش را میان فرزندان تقسیم کرد. پادشاهی بسیار عادل و دادگر بود و عدالت و دادگستري او در ادبیات انعکاس وسیعی داشته است.

اشتراکات فراوان اقوام هند و ایرانی سبب گردیده است که بن مایه هاي اساطیري مشترك بسیاري در متون کهن این دو ملت دیده شود که نشان از پیوند فرهنگی دیرینه ي این دو قوم دارد. با توجه به شخصیت اسطوره اي و تأثیرگذار فریدون، پژوهش هایی در این راستا انجام گردیده است ولی کمتر به مقایسه ي پیوند اسطوره فریدون در منابع ایرانی و هندي پرداخته است. این نوشتار برآن است تا با مقایسه ي منابع تاریخی معتبر وجوه مشترك سیماي فریدون در اساطیر هندي و ایرانی را مشخص نماید.

سیماي فریدون در شاهنامه

پس از جمشید بزرگترین پادشاه و پهلوان داستانی ایران در حماسه ملی ما فریدون است. خلاصه ي داستان فریدون در شاهنامه چنین است: فریدون از نژاد جمشید پسر آبتین بود و مادرش فرانک،هنگام زادن او گاوي به نام پرمایه بزاد؛آبتین را ضحاك بکشت و مغز او را به مارها داد و فرانک به بیشه اي گریخت و فریدون را به نگهبان پرمایه سپرد و او به شیر پرمایه بزرگ شد

کجا نامور گاو برمایه بود    که بایسته بر تنش پیرایه بود

به پیش نگهبان آن مرغزار    خروشید، و بارید خون بر کنار

بدو گفت کاین کودك شیرخوار    زمن روزگاري به زنهار دار

پدر وارش از مادر اندر پذیر    وزین گاو نغزش بپرور به شیر - فردوسی، . - 40 :1379

»چون ضحاك از حدیث پرمایه و فریدون خبر یافت، فرانک، فریدون را برداشت و از ایران گریخت و ضحاك نیز پرمایه را کشت« چون فریدون بال برکشید وبزرگ شد به خونخواهی پدرکمربست وبراین آهنگ بود که کاوه ي آهنگر بر ضحاك بشوریدوسوي فریدون آمد و او را به شاهی برگزید.فریدون براي مقابله با ضحاك سپاهی فراهم نمود،هنگام حمله به پایتخت ضحاك به رود دجله رسید و از نگهبان رود براي براي گذر از آب اروندرود مدد خواست،نگهبان به گفتار او توجه نکرد و کشتی نداد؛فریدون به ناچار با سپاهیان ستور در آب افکند و از اروندرود بگذشت:

چوآمد به نزدیک اروند رود    فرستاد زي رودبانان درود

که کشتی و زورق هم اندرشتاب    گذارید یکسر برین روي آب

مراباسپاهم بدان سو رسان    از اینها کسی را بدین سو ممان

نیاورد کشتی نگهبان رود    نیامدبگفت فریدون فرود

چنین دادپاسخ که شاه جهان    چنین گفت بامن سخن درنهان

که کشتی کسی را مران تا نخست    جوازي به مهرم نیابی درست

فریدون چوبشنید شد خشمناك    از آن ژرف دریا نیامدش باك

به تندي میان کیانی ببست    برآن باره ي شیردل برنشست

سرش گرم شد کینه وجنگ را    به آب اندرافکندگلرنگ را

ببستندیارانش یکسرکمر    پیاپی به دریا نهادند سر - فردوسی ، . - 33:1379

»فریدون به دژهوخت گنگ تاخت وبرآن دست یافت ودو خواهر جمشید شهرناز و ارنواز را رها کرد و از ضحاك که در این ایام به هندوستان رفته بود خبریافت وبه اشارت آن دو خواهر درکاخ ضحاك بود تا او از فریدون خبریافته به دژ هوخت گنگ آمد و نهانی خود را به کاخ خویش رسانید و فریدون را با شهرناز در کاخ یافت و از رشک درکاخ جسته و با خنجر بدان دو حمله برد اما فریدون گرزي بر تارك او نواخت چنانکه بر زمین پست شد و خواست او را بکشد اما به راهنمایی سروش دست از این کار برداشت و او را مقید ساخت و به دماوندکوه درغاري به مسمار بست - «صفا،. - 1379:462

بیاورد ضحاك را چون نوند    به کوه دماوندوکردش به بند

چوبندي برآن بند بفزود نیز    نمود از بد بخت مانیده چیز

از او نام ضحاك چون خاك شد     جهان از بد او همه پاك شد

گسسته شد ازخویش وپیوند اوي      بمانده بکوه اندرون بند اوي

به کوه اندرون جاي تنگش گزید    نگه کردغاري بنش ناپدید

بیاورد مسمارهاي گران       بجایی که لغزش نبود اندران

فروبست دستش بدان کوه باز    بدان تا بماند به سختی دراز       - فردوسی ، . - 35:1379

فریدون سه پسرداشت به نام ایرج ،سلم وتور و دختران سروشاه یمن را بزنی براي آنان گرفت و ممالک خود را به سه قسمت کرد. توران را به تور ، ایران را به ایرج و روم را به سلم داد.تور و سلم ایرج را به نامردي کشتند و فریدون به دست منوچهرکین ایرج بخواست وشاهی به منوچهر سپرد و درگذشت. - صفا، . - 462:1379

سیماي فریدون در تواریخ و آثار مختلف

»چون کاوه بر ضحاك بیرون آمد مغان چنین گویند: که ایزد سبحانه و تعالی سوي افریدون وحی فرستاد بر زبان فرشته اي به نام نیروسنگ - در لغت به معنی پیک مردان و فرشته ي وحی است. مثل جبرئیل - تا با کاوه دست به یکی کند - .«

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید