بخشی از مقاله
چکیده
با تفرج در گلشن ادب فارسی و ترکی، به قصههای شیرین و در عین حال خوفناکی از »گرگ« بر میخوریم که ضمن داشتن جنبهی سرگرمی برای مخاطبان، از بُعد دیگر، اندیشههای والای انسانی را در قالب این حکایات به خوانندگان القا می کند. گرگ در ادب فارسی و ترکی نمودی از انسانهای درّندهخو و بیرحم، حیلهگرو گُربُز، نااهل و ناجنس و گاه شجاه و نترس، کارآزموده و مجرب و هوشیار است. در اساطیر نیز چهرهای دوگانه دارد. گاه مقدس و نجاتبخش و گاه شرور و ویرانگر و از این رهگذر در باور و اعتقاد مردم نفوذ کرده و جایگاه ویژهای یافته است. هرچه از بدی و زشتی این جانور گفتهاند، همه مقصود همان نفس بدکار است و تجریهای انسانخودباخته؛ بعضاً شحنه و شیطان است و گاهی فرعون و نمرود و قارون، ولی هرچه هست از قامت ناساز آدمیان و واقعیتهای کرداری ایشان سخنها دارد تا بنمایاند که حدیث گرگ جگرخای نفس را پایانی نیست. در این مقاله نیز، گرگ به عنوان حیوانی اساطیری در اساطیر جهان به خصوص اساطیر ترک اعتقادات و باورهای عامیانه ی مربوط به آن بررسی شده و کاربرد آن در تعابیر، کنایات و حکایات ادب فارسی تبین شده است.
کلیدواژهها:گرگ، ادب فارسی، اساطیرملل، اساطیر ترک، بُزقورد، باورها و اعتقادات عامیانه، اساطیر فارس
مقدمه
سخن از »گرگ« در ادب فارسی و ترکی و اسطورههایشرق و غرب، عمدتاً سخن از غریبی انسان با فطرت الهی است، محصول ناآشنایی آدمی با شراب عشق و معرفت است. در کنار محتسب درون، نامحرمان و حسودان و بیگانگان راه پاکی ها، نیز افرادی پای از دایرهی سیرت بیرون نهاده و به هزار حیلت از دین و علم و عرفان دوری جسته و طریق تشنیع پیشه ساختهاند. مبرهن است زبان، تاریخ و اسطوره در شکلگیری هویت ملّی نقش اساسی بازی میکند. بعضی از شخصیتهای اسطورهای در بحران های ملی به صورت نجاتدهنده ظاهر میشوند و گرگ نیز در اسطورههای ترک چنین جایگاهی داراست همان نقشی که سیمرغ در اسطورههای پارس بازی کرده است.
در مقابل، بیشتر روایات مربوط به گرگ در اروپا با ترس و وحشت توأم است، در حالیکه این شکل روایات در آمریکای شمالی کمتر دیده میشود. هرچند ترس از گرگ بازتاب طبیعی آدمی است، اما شخصیت دوستانه و مهربانانهی سگ بارها در اساطیر و افسانهها مطرح شده است و نشان میدهد که این حیوان بیدارکنندهی واکنشهای کینهتوزانه است. »ریگودا« از »ریجراسوا3« سخن میگوید: که پدرش سخاوتش را از دست داد و 101 گوسفند را طعمهی یک ماده گرگ کرد. گرگ برای بخشایش او به درگاه اَشوینها4، ایزدان بخشایش، نیایش کرد و آنان دعای او را استجابت کردند. از طرف دیگر بر طبق آموزههای باستانی ایزدان، گرگ مخلوق خدای شر یا اهریمن است. عقیدهی مشابهی هنوز در بین وگولهای5 سیبری وجود دارد. - دانشنامهی اساطیر، - 541 :1386
در اساطیر اسکاندیناوی، گرگ فنریس6 یکی از سه فرزند لوکی است و دو تای دیگر میدگارد7 مار و هل8 - مرگ - اند. فنریس که آروارههایش از آسمان تا زمین گسترده است، فتنهی بسیار در میان ایزدان به راه انداخت تا آنکه ایزدان توانستند او را با طنابی جادویی به بند کشند. به هر حال او به عنوان نمودگار سرنوشت، منتظر است تا در پایان جهان خورشید را ببلعد. - همان: - 542 سرخپوستان جلگهی شمالی امریکا نیز گرگ را به همین ترتیب تفسیر کردهاند. مفهوم نمادین گرگ در یکی از سرودهای جنگ آنان مشخص میشود: »من گرگ تنهایم و در سرزمینهای مختلف میگردم و کمین میکنم.« - فرهنگ نمادها، 1385، - 715 خالق سلسلههای چینی ومغولی، »گرگ آبی آسمان« خوانده میشد. شدت وحدت او در جنگ موجب بود که ملت ترک همچنان حتّی در تاریخ معاصر خود این لقب را به عنوان استعاره به کار میبرند، چنانکه »مصطفی کمال پاشا« که خود را »آتاتورک« یعنی »پدرترکان« نام گذاشته بود، توسط هواخواهانش »گرگ خاکستری« لقب گرفته بود. ] - همان: - 714
رابطهی ایزدان و ایزدبانوان یونانی با گرگ را در روایات قدیمیتر در کُنه اساطیر مربوط به ایزدان آدمیپیکر میتوان مشاهده کرد.
میگفتند که کاهن معبد زئوس میتوانست به شکل گرگ درآید. ایزدبانو هکاته نیز میتوانست شکل گرگ به خود بگیرد. لتو، ماد آپولن و آرتمیس، به صورت گرگ مادهای ظاهر گشت و پسر آرتمیس، ایزدبانوی شکارگر نقش گرگ داشت. میگفتند که ایزد آپولن گرگها را از آتن بیرون کرده بود و هر شهروندی که یک گرگ را میکُشت، ناگزیر بود که به کمک مردم جسدش را دفن کند. سوفوکل آپولن را »کشندهیگرگ« لقب داد، اما در شماری از اسطورهها آمده که فرزندان دخترانی که در اثر آمیزش با او به دنیا آمدند، در دامن گرگها پرورش یافتند. این بنمایهی پرورش بچهها در دامن ماده گرگها در داستان رمولوس و رموس و در افسانههای متأخر نیز آمده است. به رغم این اسطورهی گرگ مهربان، رومیها این حیوان را با مارس، ایزد جنگ، مربوط دانستهاند. - دانشنامهی اساطیر، -541 :1386 - 542
در چین نیز گرگ آسمانی - صورت فلکی شعرای یمانی، کلب اکبر - وجود داردکه نگهبان قصر آسمانی - دب اکبر - است. حالات قطبی آن را میتوان در خصایص گرگ شمال دید. گاه نقش نگهبان، با جنبهی وحشی حیوان همراه میشود: از این رو است که برخی از منطق ژاپن به گرگ متوسل میشوند تا از آنها در مقابل تمامی حیوانات وحشی حمایت کند. گرگ تصور ذهنی نیروی مردانهی متمرکزی است، که با خشم به حرکت میآید، اما تفاوت نمیگذارد. - فرهنگ نمادها، - 715 :1385 باورهای مردمی در کشورهای ترک، امروزاین باور را حفظ کرده است. مثلاً در میان پادزهرهای مورد قبول »یاکوتهای سیبری«، پادزهر گرگ به عنوان موثرترین پادزهر شناخته شده است؛در آناتولی، یعنی در منتهیالیه جغرافیایی اقوام آلتایی، همچنان زنان عقیم به گرگ توسل میجویند تا صاحب فرزند شوند. در کامچاتکا، در جشن سالانهی اکتبر، تصویر گرگ را با علوفه درست میکنند. و آن را یک سال حفظ میکنند تا گرگ با دختران روستا ازدواج کند. در میان »سامویدها« افسانهیی رواج دارد که طبق آن زنی با گرگی در غاری زندگی میکند. - همان: - 716
همان گونه که مشاهده می شود نظام نگرشی اقوام مختلف در عین حال که متکثر نشان میدهد تا حدی وحدترینآف نیز است و بعضاً تضاد و تخالف نیز از تناسب و وحدت خبر میدهد همچنان که شب و روز از یک جنساند و بین آن ها تناسب معناداری هست. نمونههای کمال توازن و تناسب میان نگرش ها و اسطورههای ماندگار ملل در مورد گرگ، در حکایات پر رمز و رازشان- البته در قالب زمان و مکان گونه گون-کاملاً مشهود است. آری، این جانور پرحکایت! پستانداری است از راستهی گوشتخوران و از تیره سگان به جثّهی سگی قوی هیکل که در سراسر اروپا و شمال و مرکز آسیا و سراسر آمریکا و افریقا و استرالیا وجود دارد. گرگ گوشتخواری بسیار شرور و جنگجو ومحیّل است و آفتی بزرگ برای دامها خصوصاً گلههای گوسفند میباشد. پوست گرگ ایران خاکستری رنگ و دارای لکّههای سیاه است، و آنرا به جهت آستر لباس بهکار برند. گرگ را به عربی »ذئب«، به ترکی قُ»ورد«، به انگلیسی«Wolf»به یونانی«Lupus»گویند. ولی هرچه نامیده شود، از شگفتیسازیاش نمیکاهد و در زمانهای نامتناهی به عنوان اسطورهای بیبدیل در بین ملّتها نقش ایفا خواهد کرد.
گرگ در اساطیر ترک مردمان ملل مختلف در هر زمانی برای ایجاد رعب و وحشت در دل دشمنان خود عاملی را دستاویز قرار میدادند تا بدین ترتیب بتوانند از مرزهای کشور خود صیانت و پاسداری کنند. در این میان این عوامل میتوانست، وجود اشخاص خاص و خُبره به مانند جادوگران با نیروی اهریمنی و شیطانی یا استعانت از نیروهای ایزدی در مقابل آنان، باشد. علاوه برآن، عدهای از مردمان اشیاء، حیوانات، گیاهان خاصی را به عنوان منبع نیرو، هدایت و انرژی مقابله با بیداد و بیدادگران را انتخاب می کردند. هر طالیفه و قبیلهای دارای توتم مخصوص به خود بودند، در هند باستان گروهی از مردمان آن سامان گاو، میمون و مار را مقدس دانسته و به هر کدام نیروی نسبت می دادند و آن موجودات را مورد پرستش افراد قبیله قرار میرفت، این در حالی است که اغلب اقوام ترک حیوان واحدی را ستایش میکردند. به نظر میرسد محترم شمردن گرگ از طرف ترکان با موضوع ناجی بودن آن در ارتباط است .
امروزه نیز این روند نمادگرایی و توتمیپرستی رنگ و لون دیگری به خود گرفته است. و اینبار ابزار جنگی و ادوات نظامی هستند که به جای برخی موجودات مینشینند و ای بسا انسانها خود به قالب همان حیوانات وحشی فرو میروند و انسانیت و مدنیّت را مورد حمله و هجمه قرار میدهند و گرگهای خونآشام همان دول زورگو هستند! و اما دربارهی ترکان که زندگیشان همیشه با نبرد و پیکار همراه بوده است. داستانها و افسانههای زیادی وجود دارد که در آنها »گرگ خاکستری« به عنوان پدر و رهبر ایفای نقش میکند. گرگ خاستری»بوزقورد« در داستانهای باستانی ترکان یکی از عناصر بدیعی آنان به شمار میرود. افرادی که ترکان را »توتم پرست« مینامند، »گرگ خاکستری« را توتم آنان معرفی می کنند. »بوزقورد در داستان های ترکان به عنوان نماد تبار، زندگی و جنگ ترک به شمار میرود و همواره نقش رهبری را به عهده داشته است.« - تاریخ مختصر ترک، - 81 :1389