بخشی از مقاله
چکيده
خراسان بزرگ ، اين کهن دشت آريايي، در همۀ دوره ها، مشاهير و دانشمندان بزرگي را در خود پرورانده است و اين مشاهير از فردوسي گرفته تا مهدي اخوان ثالث ، همه و همه در رشد و غناي فرهنگ و ادب ايران زمين کوشيده اند. در اين مقاله سعي شده يکي از مشاهير خراسان به نام ميرزا محمدکاظم صبوري(١٢٥٩- ١٣٢٢ق ) معرفي شده و بخشي از آثار وي که به صورت کتيبه در حرم رضوي نقش بسته است ، مورد بررسي قرار گيرد. اين شاعر و مداح ائمه در دورة قاجار مي زيسته و لقب ملک الشعرايي آستان قدس را گرفته است . وي با اينکه يک ديوان شعر هم داشته ، اما به شهرت درخوري نرسيده است . هدف اين مقاله علاوه بر بررسي علل عدم شهرت وي، بررسي و تتبع سروده هايي ست که به صورت کتيبه در حرم مطهر رضوي(ع ) نقش بسته است و رسيدن به جواب اين سوال که : تا چه حد اين سروده ها متناسب با موقعيت مکاني خود هستند. از مهم ترين نتايج تحقيق مي توان گفت : قصايد صبوري هماهنگي فوق العاده اي چه در ساختار و چه در محتوا با مکان نسب کتيبه ها دارد.
کليدواژگان : ميرزا محمدکاظم صبوري خراساني+ ملک الشعراي آستان قدس رضوي+ کتيبه هاي حرم رضوي.
مقدمه
حرم مطهر رضوي روزانه پذيراي هزاران زاير ايراني و خارجي است که در صحن ها و رواق هاي حرم مطهر به زيارت و انجام عبادات مشغول اند. بدون شک يکي از مواردي که باعث شده زايران به يک حالت معنوي خاص برسند -علاوه بر وجود متبرک حضرت امام رضا(ع )- موقعيت مکاني و معماري حرم مطهر بوده است . استفاده از معماري اسلامي که داراي فلسفه و تزئينات خاصي است ، توانسته عاملي براي جذب مردم شود. يکي از اين تزئينات کتيبه ها و نقش نوشته هايي ست که بر روي سنگ مرمر حکاکي شده است . بيشتر اين نقش نوشته ها، قصايد محمدکاظم صبوري است . «در دوره قاجار رسم بر اين بوده که همانطور که در دستگاه هاي دولتي قاجار رسم بوده که هر يک از رجال سياسي داراي القابي باشند، مثل : حسام السلطنه ، اقبال الدوله و ... ، در بين کارمندان آستانۀ رضوي هم اين رسم برقرار بوده است . القاب خواجه باشي و ملک الشعرايي نيز از همين گونه القاب است . صبوري خراساني نيز يکي از شاعران مداح قاجاري ست که لقب ملک الشعرايي داشته است .(بامداد، ١٣٧١، نقل به مضمون ) از وظايف اين شغل مي توان به سرودن اشعاري در مدح ائمه (ع ) در مناسبت هاي مذهبي و سرودن اشعاري در مدح پادشاه براي مجالس رسمي و اعياد بزرگ اشاره کرد.(عبرت نائيني، ١٣٧٦، نقل به مضمون ) و همچنين «قصيده هايي در مدح امام رضا(ع ) مي سرودند و به عنوان قصايد سلام در حرم مطهر قرائت مي کردند.»(موسوي بجنوردي، ١٣٩٣) صبوري خراساني به خاطر داشتن مقام ملک الشعرايي آستان قدس ، بيشترين اشعار را در اين زمينه سرود و بعدها تعدادي زيادي از آنها را هنرمندان خوش نويس بر روي رواق ها و صحن هاي حرم امام رضا(ع ) حک کردند.
روش تحقيق
روش تحقيق در مقالۀ حاضر به صورت کتابخانه اي و فيش برداري است . جامعه آماري آن بخش از قصايد صبوري است که در کتيبه هاي رواق ها و صحن هاي حرم مطهر رضوي نقش بسته است . دوره زماني مورد تحقيق در اين مقاله ، قاجار است و از نظر جغرافيايي به طور اخص به آداب و رسوم حاکم بر متوليان آستانه توجه شده است . در اين مقاله با توجه به کتيبه هاي موجود در حرم رضوي و تذکره ها و کتابهاي تاريخ ادبيات به صورت تحليلي توصيفي برخي از سروده هاي صبوري مورد بررسي قرار گرفته است .
پيشينه تحقيق
در مورد محمدکاظم صبوري تحقيق و بررسي زيادي نشده است و اگر هم شده کلي و در حد معرفي وي بوده است . پايان نامه اي با عنوان "تحقيق در زندگي و اشعار ملک الشعرا صبوري" در سال ١٣٨٨ توسط يوسف صولتي کوپکن با راهنمايي محمدکاظم کهدويي نوشته شده است و يک مقاله در ماهنامه الکترونيکي بهارستان شماره ٨٠ توسط محمدرضا بهزادي نوشته شده است . در اين دو مورد به صورت کلي زندگي و آثار صبوري معرفي شده و هيچ کدام به صورت اخص به قصايد مدحي وي که هم اکنون در حرم رضوي بر روي رواق ها نقش بسته است ، توجه نکرده اند. ضمن اينکه بيشتر هنرمندان و دانشجويان رشتۀ هنر به بررسي نقوش ، معماري، تذهيب ها و کتيبه هاي حرم مطهر رضوي توجه داشته اند تا پژوهشگران رشتۀ زبان و ادبيات فارسي.
زندگي، افکار و آثار صبوري خراساني
«ميرزا محمدکاظم فرزند حاج محمدباقر کاشاني که از اعاظم تجار و صاحب کارخانجات ابريشم سازي و ريش سفيد قناويز بوده ،»(عبرت نائيني، ١٣٧٦) پدرش «عبدالقدير از احفاد ميرزا احمد صبور برادرزادة فتحعلي خان ملک الشعرا صباي کاشاني شاعر معروف است . محمدکاظم صبوري در سال ١٢٦٣ هجري قمري»(نيکوهمت ، ١٣٦١) و به قولي در سال ١٢٧٠ قمري (عبرت نائيني، ١٣٧٦) و (بامداد، ١٣٧١) و يا در سال ١٢٥٩ قمري (موسوي بجنوردي، ١٣٩٣) در مشهد متولد شده و «پس از تحصيل علوم ادبي و حکمت و فقه در دربار ناصرالدين شاه قاجار به توسط سعيدخان وزير امور خارجه که متولي باشي آستانه بود معرفي شده و لقب ملک الشعرايي گرفت و با سرودن قصايد سلام ، مورد احترام و توجه مخصوص بوده و مستمري و حقوق کافي براي او برقرار شده است . صبوري در سرودن اقسام شعر از قصايد و غزليات و مسمطات و رباعيات و مراثي شاعري توانا و استاد بوده و به شيوة متقدمان شعر مي گفت . (نيکوهمت ، ١٣٦١) و در سال ١٣٢٢ قمري در سن پنجاه و دو سالگي در مشهد به مرض وبا درگذشت و هم اکنون «در يکي از صحن هاي حرم مطهر رضوي مدفون است .»(غديرپور و پورمحمدي، ١٣٨٩)
«و پس از فوتش محمدتقي بهار فرزند او ملک الشعراي آستانه شد.»(بامداد، ١٣٧١) لقب ملک الشعرايي
وقتي «مرحوم ميرزا مينا که از شعراي خراسان بود و قصايد سلام ايالت و آستانۀ مقدس رضوي در اعياد مخصوص به او بود وفات کرد مرحوم مستشارالملک ، ميرزا صبوري را به قصيده سرايي مجلس سلام والي خراسان اختصاص داد و چون ايالت خراسان به مرحم شاهزاده حمزه ميرزا حشمت الدوله اختصاص يافت اشعار صبوري را شنيده او را صلت داده خلعت بخشيد و به موجب رقمي به لقب رئيس الشعرا مفتخرش ساخت »(عبرت نائيني، ١٣٧٦)
صورت فرمان ملک الشعرايي صبوري از منشآت ابوالحسن ميرزا شيخ الرئيس بدين قرار است : «الحمدلله الذي بسط الاحسان و... چون عاليجناب فضايل نصاب کمالات اکتساب عمده الشعرا زبده الفصحا ميرزا محمد کاظم متخلص به صبوري خادم آستان قدس رضوي ... [را ديد] به فرمان همايوني که از مرکز سلطنت در ربيع الثاني هزار و دويست و نود و چهار صادر شده بود مشاراليه را به لقب ملک الشعرايي آستان جبرئيل دربان مبارک مخصوص و مفتخر فرموديم .»(همان )
تفکرات صبوري
در مورد صبوري اطلاعات ضد و نقيضي وجود دارد. بعضي از تاريخ نگاران از او به نيکي ياد کرده اند و بعضي ها بر او شوريده اند و او را مردي دزد و بي دين خوانده اند. در اينجا با توجه به اسناد و نقل قول ها، سايه روشني از چهرة اين شاعر مداح و سياست مدار نشان داده مي شود:
صبوري مردي با سواد و علم دوست بود و ادبيات فارسي را خودش به فرزند اولش –ملک الشعرا بهار- آموزش داد «ميرزا محمد تقي بهار ادبيات فارسي را نخست در نزد پدرش آموخت .» (نيکو همت ، ١٣٦١) با اين وجود صبوري فرزندش را از سياست و شاعري منع مي کرد و مي گفت غرورآفرين است . اما بهار طبق اتوبيوگرافي خودش «روحي سرکش و تربيت ناپذير داشته »(بهار، ١٣٤٥) و به اين دو، راه مي يابد و در مورد منع هاي پدرش مي گويد«در کودکي و حتي جواني دچار يک پدر عصباني گرديده و لذت فرزندي و نورسي و آزادي به من حرام شد و در جواني يتيم شدم . سپس در آزادي شخصي و حد سماجت و لجاجت را پيمودم »(بهار، ١٣٤٥) «پدرم حتي نمي خواست مرا مطابق روح و قلب خود [شاعري و سياستمداري] که آشناترين چيزها به من بود تربيت کند. بلکه او مي خواست مرا مطابق خيالات و تئوري هاي جديدي که در عالم ضعف مزاج برايش حاصل شده بود، ساخته و يک روح ديگري که آن را در کوچه و بازار ديده و از آن خوشش آمده بود عوض روح من با من همراه کند. اين براي يک روح عاصي و سرکش ، حرف ياد دادن به عقاب يا شکار آموختن به طوطي است .»(بهار، ١٣٤٥) با توجه به نقل قوهاي ديگر، منظور بهار از خيالات و تئوري هاي جديد، توجه بيش از حد پدرش به صنعت بوده و علت آن هم يادگيري زبان فرانسوي و آشنايي با آن فرهنگ بوده است .
مولف نامه فرهنگيان در مورد وي گفته : «هيچگاه گرد هجا نمي گشت و کسي را هجو نگفت گويند ميرزاي کمالي که يکي از شعراي معاصر و از خويشان آن مرحوم بود صبوري را در مجالس بد گفتي و صبوري در محافل وي را به نيکي ستودي او را گفتند کمالي دربارة تو چنين و چنان گويد و نام تو به بدي ياد کند و تو وي را ستايش کني و نامش به نکويي به زبان آري صبوري گفته بود که همين رويه معرف و مميز خلق و خوي من و رقيب من است .»(عبرت نائيني، ١٣٧٧) اما از طرفي آصف الدوله (١٢٤٢- ١٣٠٤ق ) که از رجال فاضل و با سواد دوره قاجاري بوده و مدتي معاون وزارت امور خارجه بوده وقتي توليت آستان قدس رضوي را بر عهده مي گيرد در مورد صبوري مي نويسد: «محمدکاظم صبوري نبايد از آستان مقدس رضوي حقوقي و مواجبي بگيرد. زيرا اخلاق و رفتار او مغاير با احترام و عظمت بارگاه ثامن الائمه است .» (ميرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله ، ١٣٧٧)
در مورد کارهاي علمي وي بايد گفت او شاعري مداح بوده ، بدين صورت که هم مدح ائمه (ع ) را گفته و هم مدح رجال سياسي و وجه تمايز وي با شعراي هم عصرش همين بوده که توانسته در يک قصيده از مدح ائمه به پادشاهان عصر برسد اما «گويا در اواخر عمر از مدح سرمداران قاجار پشيمان شده و شعر زير را سروده است : هرچه گفتم ز مدحت و غزل / روسياهي براي ديوان بود بجز از مدح آل پيغمبر / هرچه گفتم همه هذيان بود
بود ديوي ربوده خاتم جسم / هرکه پنداشتم سليمان بود
کوه با آن شکوه را ديدم / سنگ بي ارزشش بدامان بود»(غديرپور و پورمحمدي، ١٣٨٩)
آثار صبوري
«ديوان آن مرحوم حاضر و چهل هزار بيت از قصيده و غزل و قطعه تخمين شده است . وي اقتفا به اميرمعزي کرده و بدان سبک شعر مي گفت .»(عبرت نائيني، ١٣٧٧) وي در کتاب مدينه الادب هم مي گويد «ديوان وي را نگارنده نديده ام پسرش مي گفت چهل هزار بيت مي شود، از قصيده و غزل و قطعه »(عبرت نائيني، ١٣٧٦) «از پسرش بهار مکرر از قصايد و غزليات صبوري خواستم و به مسامحه گذرانيد