بخشی از مقاله

 

*** این فایل شامل تعدادی فرمول می باشد و در سایت قابل نمایش نیست ***

بررسي جامع در مدلهاي مرجع يا پرکاربرد ارزيابي کيفيت سود: مدلهاي دي آنجلو، تعديل شده جونز و ديچاو و دچاو

چکيده
هدف : معيارهاي اندازه گيري متفاوت و زيادي در رابطه با کيفيت سود وجود دارد. هدف از اين تحقيق ، بررسي معيارهاي پرکابرد يا مرجع در ارزيابي کيفيت سود مي باشد.
روش کار: در اين تحقيق ، ابتدا برخي تعاريف مرجع و عمومي در باب کيفيت سود مطرح شده و در ادامه به چند مورد از تحقيقاتي که به دسته بندي مدلهاي معروف اندازه گيري کيفيت سود پرداختند اشاره گرديد. در نهايت ، به ٣ مدل مرجع يا پرکاربرد در اندازه گيري کيفيت سود پرداخته شده است که عبارتند از: مدل دي آنجلو(مدل کل اقلام تعهدي)، مدل تعديل شده جونز(مدل اقلام تعهدي اختياري ) و مدل ديچاو و دچاو.
نتيجه گيري: اجراي اين تحقيق يک ابتکار در حوزه کيفيت سود محسوب گشته و ميتواند پايه و راهنماي بسيار خوبي براي همه ذي نفعان مربوط به اين موضوع ، خاصه محققين دانشگاهي در مقاطع تحصيلات تکميلي جهت انتخاب مدل اندازه گيري کيفيت سود باشد. آنها مي توانند با اتکاي به اين تحقيق ، به کاربردي ترين مدلهاي اندازه گيري کيفيت سود اشراف پيدا نمايند. در اينصورت ، آنها وقت و انرژي کمتري براي درک بنيادين مدلهاي ارزيابي کيفيت سود و جمع آوري اطلاعات در زمينه مدلهاي پرکاربرد و جزييات اين مدلها صرف خواهند نمود


واژه هاي کليدي: مدل دي آنجلو، مدل تعديل شده جونز، مدل ديچاو و دچاو
مقدمه
وجود زمينه هاي مناسب براي «دستکاري سود» ناشي از تضاد منافع بين تهيه کننده و استفاده کننده اطلاعات و همچنين به علت پاره اي از محدوديت هاي ذاتي حسابداري از جمله : الف )نارسايي هاي موجود در فرآيند برآوردها و پيش بيني ها و ب )امکان استفاده از روشهاي متعدد حسابداري باعث شده است که سود گزارش شونده در صورتهاي مالي از سود واقعي يک واحد اقتصادي متفاوت باشد. به دلايل مذکور و نيز به بدليل اهميت عملي يا کاربردي سود-به عنوان يکي از مهمترين معيارهاي ارزيابي عملکرد و تعيين کننده ارزش شرکت - محققان و دست اندرکاران حرفه حسابداري ناگريز به هدايت تلاشهايي جهت ارزيابي صحت و واقعيت سود گزارش شده توسط واحدهاي اقتصادي گشتند. در راستاي اين تلاشها، مفهومي بنام کيفيت سود متولد و در طي زمان پرورش ويژه داده شد. هدف از انجام اين تحقيق ، بررسي و تشخيص مفاهيم و مدلهاي مرجع يا پرکاربرد در ارزيابي کيفيت سود مي باشد.
پيشينه تحقيق
در سال هاي اخير تحقيقات زيادي در حوزه «اندازه گيري کيفيت سود» و يا «ميزان توجه به آن در هنگام اخذ تصميمات » صورت پذيرفته است . نکته قابل توجه در اکثر اين تحقيقات اين است که آنها فارغ از توجه به تعاريف متعدد کيفيت سود-اعم از تعاريف تعهدي يا ساير تعاريف آن - صرفا يک يا چند تعريف محدود از کيفيت را مورد اشاره و استفاده قرار داده اند.
صرف نظر از تحقيقات بسيار زياد انجام شده در حوزه کيفيت سود، کمتر تحقيقي را در اين وادي ميتوان يافت که به جمع آوري تعاريف متعدد موجود براي اين مفهوم و يا مدلهاي مختلف اندازه گيري آن پرداخته باشد. بدين ترتيب ، بديهي است که در اين مقاله ما با پيشنيه محدودي رو به رو خواهيم بود. در نتيجه بعنوان چند نمونه خيلي خاص مي توان به تحقيقات زير اشاره نمود: کاترين و وينسنت (٢٠٠٢) به دسته بندي معيارهاي پرکاربرد يا مرجع در ارزيابي کيفيت سود پرداختند. آنها طبقات زير را ارايه نمودند:
جدول (١): معيارهاي ارزيابي کيفيت سود بهمراه متغيرهاي مدل مربوطه
معيارهاي ارزيابي کيفيت سود اجزاي مربوطه
١- از نظر سري زماني ويژگي هاي سود ١- پايداري

کاترين و وينسنت در نهايت نتيجه مي گيرند که مدل اصلي در اندازه گيري کيفيت سود، درجه نزديکي سود
خالص به سود هيکسي مي باشد.
کارنل و لاندسمن (٢٠٠٣) مطرح کردند که تحقيقات مرتبط با کيفيت سود عمدتا از چهار معيار[مرجع يا
اساسي] براي ارزيابي کيفيت استفاده مي کنند. در اين زمينه ، آنها زير را ارايه دادند:
١) روش مبتني بر مربوط بودن با ارزش سهام : در اين روش ارتباط بين مقادير مختلف سود و
قيمت (بازار) به کمک رگرسيون اندازه گيري ميشود. هر چه ميزان R٢ تعديل شده بيش تر باشد، سود متغير مرتبط تري با ارزش است . در نتيجه داراي کيفيت است .
٢) روش مبتني بر محتواي اطلاعاتي: در اين روش ارتباط بين «تغييرات قيمت يا بازده سهام » با سطوح يا تغييرات غيرمنتظره ي مقادير مختلف سود به کمک رگرسيون اندازه گيري ميشود. هر چه ميزان ضريب همبستگي تعديل شده به يک نزديک تر باشد، نشان دهنده ي بار اطلاعاتي بيش تري است .
٣) روش مبتني بر توانايي پيش بيني: در اين روش مهم آن است که مقادير گذشته سود بتواند مقادير آينده را
پيش بيني کند. هر چه ميزان قدر مطلق ميانگين خطاي پيش بيني کمتر باشد، آن مقدار توانايي پيش بيني بيشتري دارد.
٤) روش مبتني بر سود اقتصادي: در اين روش بيش تر معيارهاي مبتني بر پيش بيني هزينه ي سرمايه مدنظر قرار ميگيرد. استنباط اين است که اين ارقام کيفيت بالاتري نسبت به سود حسابداري دارند. معيار ارزش افزوده اقتصادي از جمله معيارهايي است که بر اين روش اتکا دارد.
مدلهاي مرجع يا پرکاربرد در اندازه گيري کيفيت سود
در تحقيقات مختلف ، بسته به اينکه نگرش و زاويه ديد محقق يا محققين به موضوع کيفيت چه بوده ، و نيز با توجه به اين زوايه ديد، کدام معيار ارزيابي کيفيت مورد توجه و تاکيد قرار مي گيرد، از مدلهاي رياضي مختلفي استفاده شده است . در اين تحقيق ، بنا به تجربه محقق و استناد به برخي مقالات خارجي، مدلهايي که بيشترين کاربرد را در تحقيقات کيفيت سود داشته اند، مورد اشاره قرار گرفته اند. اين مدلها عبارتند از:
١- مدل دي آنجلو(مدل کل اقلام تعهدي )
مدل کل اقلام تعهدي در چند دهه قبل تر، در زمره مدلهاي پرکاربرد در ارزيابي کيفيت بود. اما امروزه اين مدل کاربرد کمتري در اين زمينه دارد. به همين دليل اگر بخواهيم به برخي تحقيقات که از اين مدل استفاده نمودند اشاره ايي داشته باشيم ، راهي نداريم جز اينکه به سالهاي دهه ١٩٨٠ و ١٩٩٠ برگرديم . در اينصورت مي توانيم به تحقيقاتي چون : اشاره نمايم . يادآوري مي گردد که گرچندکه مدل کل اقلام تعهدي امروزه ديگر کاربرد زيادي بعنوان مدل اندازه گيري کيفيت سود ندارد، اما بايستي دانست که آن جزء اولين مدلهاي ارزيابي کيفيت بوده و در نتيجه پايه يا مرجع تقريبا همه مدلهاي جديد مي باشد. به عبارتي ديگر، اکثر مدلهاي جديد و مخصوصا دو مدل پرکاربردتر معاصر، با الهام از استدلال دي آنجلو، به تعديل ادعا و مدل وي در ارزيابي کيفيت پرداختند١. از اين رو، محققين تحقيق نتوانستند از اين مدل چشم پوشي نمايند. در نتيجه ، آنرا بعنوان يک مدل مرجع مورد واکاوي قرار دادند.
سيستم حسابداري تعهدي امکان شناسايي رويدادهايي را به حسابداران مي دهد که آنها به کمک آن ميتوانند مبلغ و زمان شناسايي جريان نقدي را جا به جا نمايند. براي مثال ، با به کارگيري يک حساب تعهدي به نام حسابهاي دريافتني ميتوان فروشهاي اعتباري را به عنوان درآمد شناسايي نمود، در حالي که هنوز جريان نقديايي حاصل نشده است . بنابراين ، شناسايي جريان نقدي اين فروش اعتباري، از زمان «وصول وجه نقد» به زمان «انجام مبادله
١ - بعدها محققيني چون جونز، دچاو، ديچاو و ديگران بجاي اينکه کل اقلام تعهدي يا تغيرات آنرا معيار بررسي کيفيت سود قرار دهند، جزيي از اين متغير را مدنظر قرار دادند. با اين همه ، پايه مطالب آنها همچنان استدلال دي آنجلو با اندکي تعديل (افزايش ) بود. فروش » جابه جا مي شود. اين امر يکي از مهمترين و چالش برانگيزترين ويژگي روش تعهدي است که هدف و مزيت اصلي آن نسبت به مباني ديگر حسابداري بهبود ارزيابي عملکرد شرکت مي باشد. همچنين با به کارگيري روش تعهدي، در زمان وقوع رويداد مالي، جريان نقدي حاصل از رويداد با يک «برآورد» اندازه گيري و در دفاتر شناسايي مي شود. جريان نقد برآورد شده در زمان وقوع رويداد، همانطور که از اسم اش مشخص است ، يک برآورد است که اين برآورد ميتواند داراي اشتباه باشد، که اگر چنين باشد، در آينده بايد اقلام تعهدي و درآمد شناسايي شده اصلاح شود. اين خطاهاي برآورد و اصلاحات بعدي که از آنها ناشي مي شود، سودمندي اقلام تعهدي را کاهش مي دهند. بنابراين ، هرچقدر اندازه خطاهاي برآورد بيشتر باشد، کيفيت اقلام تعهدي و کيفيت سود کاهش مي يابد؛ ضمن اينکه بزرگتر بودن اندازه اقلام تعهدي، نشان دهندة برآوردهاي بيشتر و احتمال بروز خطاهاي برآورد بيشتر است که اين موضوع باعث کاهش کيفيت اقلام تعهدي و کيفيت سود مي شود(دچاو و ديچو ٢٠٠٢).
نتيجه اينکه ، يک رويکرد ساده در اندازه گيري کيفيت سود، بررسي تغييرات کل اقلام تعهدي شرکت ميباشد.
بر همين اساس ، دي آنجلو با فرض بر اين که اقلام تعهدي از دوره اي به دوره ديگر ثابت ميباشند ادعا نمود که : تغيير در کل اقلام تعهدي در نتيجه تغيير در اقلام تعهدي غيرعادي ايجاد ميگردد. در نتيجه با اندازه گيري ميزان تغييرات در کل اقلام تعهدي ميتوان به شناسايي ميزان اقلام تعهدي غيراختياري دوره و دستکاريهاي مديريت در سود پرداخت

-مدل تعديل شده جونز(مدل اقلام تعهدي اختياري )
بنا به اعتقاد محققين تحقيق ، يکي از مدلهاي پرکابرد در دو دهه اخير مدل جونز(١٩٩١) و نسخه تعديل شده آن (دچاو ١٩٩٥) ميباشد. محققين تحقيق ادله اين ادعا را بر اين جمله از دکو و همکاران (١٩٩٥) ارايه مي کنند:
"تقريبا تمامي تحقيقات مرتبط با اقلام تعهدي، براي محاسبه کيفيت سود، بر مدل تعديل شده جونز(١٩٩١) تاکيد دارند. مدل جونز اين قابليت را دارد تا مديريت سود را شناسايي کند و تا حال ، بهترين مدل شناخته شده در تحقيقات مرتبط با اقلام تعهدي مي باشد".
جونز مفهوم اقلام تعهدي اختياري را به عنوان عامل تعيين کننده کيفيت سود معرفي نمود. وي معتقد بود که در شناسايي دستکاريهاي مديريت در «سود خالص حسابداري» نبايستي از «کل اقلام تعهدي» استفاده نمود. به عبارتي ديگر، «اقلام تعهدي غيراختياري» با اراده مديريت جهت تعدي به سود ايجاد نشده و از دوره اي به دوره ديگر ثابت ميباشند. از اين رو، تغيير در کل اقلام تعهدي در نتيجه تغيير در اقلام تعهدي اختياري ايجاد ميشود.
در مدل جونز، کيفيت سود بدين ترتيب محاسبه مي شود: ابتدا مجموع اقلام تعهدي بصورت زير محاسبه مي گردد:

که در اينجا:
تغيرات در داراييهاي جاري شرکت j ما بين سالهايt و١-t
تغيرات در بدهيهاي جاري شرکت j ما بين سالهايt و١-t
تغيرات در وجوه نقد شرکت j ما بين سالهايt و١-t
تغيرات در بدهيهاي کوتاه مدت شرکت j ما بين سالهايt و١-t
هزينه استهلاک دارائيهاي مشهود و نامشهود شرکت j در سال t
سپس مدل زير در يک دوره زماني به نام «دوره رويداد» ضرايب جونز بر روي«کل اقلام تعهدي»، «تغيير در
فروش » و «خالص دارائيهاي ثابت دوره » برازش مي شود.

که در آن ؛
تغييرات در آمد حاصل از فروش شرکت j ما بين سال t و١-t
تغييرات در حسابهاي در يافتني شرکت j ما بين سال t و١-t
ارزش نا خالص اموال ، ماشين آلات و تجهيزات شرکت j در سال t و١-t

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید