بخشی از مقاله
خلاصه
بحران سلامت رواني وشرايط نامناسب فضاهاي عمومي شهري در ابعاد جسمي و رواني ، فضاهاي شهري ومسکوني معاصررا تهديد مي کند. ،عدم امنيت در فضاهاي شهري وسکونتي , انزوا ، افسردگي وگسست اجتماعي در محلات شهري از عوامل مزمن شهري ومحيطي هستند. درچنين شرايطي اتخاذ رويکرد هاي نوين برنامه ريزي وطراحي محيط براي ارتقاي سلامت محيطي شهروندان ضروري است . طراحي فضاهاي عمومي بازومحلات شهري متناسب باآسايش وسلامت رواني و فيزيکي شهروندان يکي ازاهداف طراحي شهري پايدار به شمار مي رود که در رسالهاي اخير به ويژه - درکشورهاي توسعه يافته گسترش زيادي داشته و ارائه راهنماها ومعيارهاي طراحي براي آسايش رواني و شادکامي ، - سلامت و ايمني شهروندان ازنتايج چنين رويکردي بوده است . هدف از اين تحقيق بررسي نقش فضاهاي عمومي شهري بر سلامت رواني افراد جامعه است رويکرد طراحي محلات شهري پايدار از طريق بررسي و ارتقاي کيفيت فضاهاي شهري ونواحي مسکوني مي تواند به ارتقاي سلامت رواني عمومي شهروندان منجر شود. بر اين اساس بررسي فضاهاي باز وسبز محلي ، برنامه ريزي فضاهاي شهري پياده ، ايجادمحلات متراکم با کاربري هاي مختلط مسکوني وتجاري واداري ،اجراي طرح هاي شهري ميان افزا در فضاهاي باز وبلا استفاده ، افزايش دسترسي فيزيکي وبصري ساکنان به طبيعت از طريق طراحي طبيعت گرا ، ايجادفرصت هاي فرهنگي اجتماعي و تجاري تفريحي در محله ، کاهش وابستگي زندگي شهري به اتومبيل از طريق تجهيز محلات به خدمات عمومي نظير مدارس محله اي ، توسعه شبکه حمل ونقل بين محلي و ارتقاي کيفيت فضاهاي جمعي در مراکز محلي متناسب با گروه هاي جمعيتي استفاده کننده از راهبردهاي پايدار براي ارتقاي سلامت رواني در محيط شهري شناخته شده است . بديهي است که افزايش کارايي فضاهاي عمومي محيط ومنظر شهري واستفاده بيشترشهروندان نيز به ترويج وگسترش فعاليت فيزيکي به شادکامي و سرزندگي شهروندان منجر خواهد شد
کلمات کليدي: ط راحي فضاهاي عمومي شهري ، سلامت روحي- رواني ،شادکامي ،سرزندگي
١- مقدمه
١-١-طرح مسئله
در جوامع پويا و سرزنده شهري در طول زمان و در جهت تحقق ايده آل ها و نيازهاي ساکنين شهر،فضاهاي مختلف و متنوعي پديد مي آيند که در مجموع منظر شهري را شکل مي دهد. فضاهاي عمومي شهري مي توانند نقش بسيار مهم و تأثيرگذار بر آرامش رواني و شادکامي زندگي مردم شهرنشين معاصر ايفا کنند و رابطه بين انسان و عناصر طبيعي را به نحو مطلوب برقرار سازند.در اين ميان سلامت رواني اقشار جامعه يکي از مباحث مهم دراکثر جوامع امروزي است و نيازمند سياستگذاري و برنامه ريزي هاي دقيق و صحيح مي باشد . مسلما اگر کشورها دراين زمينه برنامه نداشته باشند بامشکلات زيادي مواجه خواهند بود.اين مشکلات نه تنها زندگي مردم را تحت تاثير قرار مي دهد و باعث از دست رفتن استقلال آنها وعوارض جسماني ، رواني اجتماعي واقتصادي مي گردد بلکه تاثيرات مهمي روي سيستمهاي بهداشتي و درماني جامعه مي گذارد و منجر به صرف هزينه هاي انساني و اجتماعي کلاني مي گردد ومنابعي را به صورت نامتناسب جذب مي نمايد که مي توانست اين اعتبارات براي رفع ساير مشکلات بهداشتي جامعه مورد استفاده قرار گيرد.
١-٢-اهميت و ضرورت
نتايج مطالعات مختلف نشان ميدهد که وجود فضاهاي عمومي شهري از لحاظ رواني و فيزيولوژيکي ميتواند تاثيرات مثبتي بر روي ساکنين اين فضاها داشته باشند.اصولا فضاي عمومي مناسب در شهرها افزون بر سلامت جسماني موجب آرامش روان ،بازده کاري بيشتر و کيفيت زندگي برتر ميشود و اين در حالي است که در طراحي شهرها به اين جنبه ها توجه چنداني نمي شود و در نتيجه در شهرهابيشتر از روستاها سلامت رواني و سلامت اجتماعي در معرض آسيب است . با توجه به اينکه جمعيت شهرها روز به روز در حال افزايش است لذا توجه به فضاهاي عمومي شهري امري ضروري به نظر مي رسد.
١-٣-هدف تحقيق
هدف از اين تحقيق بررسي نقش فضاهاي عمومي شهري بر سلامت رواني افراد جامعه است .
١-٤-پرسش هاي تحقيق
١-فضاهاي عمومي مناسب شهري بر روي شادکامي مردم تاثير مثبت دارد؟
٢-آيا فضاهاي عمومي مناسب شهري بر روي سرزندگي مردم تاثير مثبت دارد؟
٣-آيا فضاهاي عمومي مناسب شهري بر روي عزت نفس مردم تاثير مثبت دارد؟
١-٥-فرضيات تحقيق
١-فضاهاي عمومي مناسب شهري بر روي شادکامي مردم تاثير مثبت دارد .
٢-فضاهاي عمومي مناسب شهري بر روي سرزندگي مردم تاثير مثبت دارد .
٣-فضاهاي عمومي مناسب شهري بر روي عزت نفس مردم تاثير مثبت دارد.
١-٦-روش و ابزار هاي تحقيق
روش انجام اين پژوهش توصيفي تحليلي است . از آن جا که شيوه « مطالعه تطبيقي » به عنوان روشي پايه اي در اغلب مطالعات وابسته به عوامل مقايسه اي مورد استفاده قرار مي گيرد، در پژوهش کنوني نيز بخش عمده تحليل ها با استفاده از اين شيوه به رشته تحرير درآمده است . با استفاده از اين روش فضاهاي عمومي شهري مورد مطالعه قرار گرفته و متغيير هاي وابسته به سلامت رواني انسان معرفي مي شوند سسس نقش فضاهاي عمومي بر روي متغيير هاي سلامت رواني مورد ارزيابي قرار مي گيرند.
٢-مباني نظري
٢-١-فضاي شهري
در تعريف فضاهاي شهري تلاش هاي زيادي صورت گرفته است ، تعاريف ابتدايي از فضاي شهري که از جمله آن ها ميتوان موارد زير را برشمرد:
حضور در آن هميشه با قصد خاصي صورت نمي گيرد و مي تواند غير ارادي يا اتفاقي باشد .
آموزش در اين فضاها غير رسمي و بي تکلف است .
استفاده از آن نياز به مجوز ندارد.
تنوع فعاليت ها و رويدادها در آن بسيار بيشتر از فضاهاي ديگر است .
برونو زوي فضا را ذات معماري مي داند نماها و ديواهاي يک خانه ، کليسا يا کاخ ، اهميتي ندارد که چقدر زيبا باشند، تنها ظرف اند، ديواره ها به جعبه شکل مي دهند؛ نهاد و مظروف فضاي داخلي است . اين مفهوم هنوز هم مقبوليت عام دارد.
براي مثال ، به گفته وان در لان ، فضاي معماري با برافراشتن دو ديوار پا به عرصه وجود مي نهد، فضايي جديد ميان خودپديد مي آورند و از فضاي طبيعي پيرامون آن ها مجزا مي شود.زوي از همين تعريف براي فضاي شهري پيروي مي کند، جايي که خيابان ها، ميادين ، پارک، زمين هاي بازي و باغ ها، همگي (فضاي خالي اند) که محدود شده اند يا طوري تعريف شده اند که فضايي محصور را پديد آورند.زيگفريد گيدئين يکي از تاثيرگذارترين مدافعان مدرنيسم و مفهوم فضا به عنوان ذات معماري بود. او در برداشت و تلقياز فضا در طول تاريخ معماري ، سه مرحله را مطرح کرد. در مرحله اول که نمونه آن در مصر باستان ، سومر و يونان موجود است ، فضاي معماري ، با جابجايي و بازي با حجم ها، ساخته ميشد و به فضاي داخلي کمترين توجه مي شده است . در مرحله دوم که در نيمه دوران روميان آغاز شد، فضاي معماري مترادف بود با فضاي مجوف شده داخل ساختمان . مرحله سوم در آغازقرن بيستم آغاز شد، با برچيدن ديد منفرد پرسسکتيوي ، منجر به انقلابي بصري شد. درک و استنباط ما از فضاي معماري و شهري ، به مثابه پذيرفتن و ستايش از کيفيت هاي ساختمان هاي منفرد و مجزا که ساطع کننده فضااند،از نتايج بنيادي اين تحول بود و نيز يافتن قرابتي با مرحله نخستين و باستاني درک فضا. راب کرير فضاي شهري را فضاي خارجي مي داند، تمام انواع فضاي ميان ساختمانها در شهرها و ديگر مکان ها.
بنابراين تحليل او از فضاي شهري محدود به يک شکل شناسي است که عناصر پايه را در فضاي شهري ، خيابان و ميادين ، و شکل هاي پايه آن ها را مربع ، دايره و مثلث با تعدادي از گزينه هاي متنوع و ترکيبات اين اشکال نام مي برد.کولکوهن واژه فضاي شهري را به دو گونه تعريف مي کند: فضاي اجتماعي و فضاي ساخته شده و مصنوع . فضاي اجتماعي (تداعي هاي فضايي نهادهاي اجتماعي ) است که مورد مطالعه جامعه شناسان و جغرافي دانان مي باشد. تمايل اين ديدگاه ، ديدن ويژگي هاي فيزيکي محيط مصنوع ، به عنوان فرا پديده اي است . از سوي ديگر، فضاي مصنوع متوجه فضاي فيزيکي است بدين ترتيب آنچه مورد توجه معماران است (مورفولوژي فضاست ، طريقي که فضا بر ادراک ما اثر مي گذارد و شيوه به کارگيري فضا و معنايي که از آن مي توان استخراج کرد) فضاي شهري بخشي از فضاهاي باز و عمومي شهرها هستند که به نوعي تبلور ماهيت زندگي جمعي مي باشند، يعني جايي که شهروندان در آن حضور کار (فضاي شهري صحنه اي است که داستان زندگي جمعي در آن گشوده مي شود) دارند ( ١٩٩٢ ) فضايي است که به همه مردم اجازه مي دهد که به آن دسترسي داشته باشند و در آن فعاليت کنند(در اين فضا افراد در يک محيط اجتماعي جديد با هم اختلاط يابند)(لينچ ،١٠٩،١٩٧٢ ). اين فضا مي بايستي توسط يک نهاد عمومي اداره شود تا در جهت منافع عمومي و جامعه مدني اداره و نيازهاي آن تامين شود. بنابراين شرط اساسي براي اينکه يک فضاي عمومي ، فضاي شهري تلقي شود اين است که در آن تعامل و تقابل اجتماعي صورت گيرد. پس آن دسته از نرم فضاها و سخت فضاها که بستر تعامل اجتماعي نيستند فضاي شهري ناميده نمي شوند. منظور از نرم فضاها، آندسته از فضاهايي هستند که محيط و عناصر طبيعي در شکل دادن به آن ها غلبه دارند. مانند باغ ها و پارک و سخت فضاها، آندسته از فضاهايي هستند که داراي بدنه هاي کاملا مصنوع مي باشند و با ساختمان محصور شده اند.فضاي شهري ، مصنوعي است سازمان يافته ، آراسته و واجد نظم که بصورت بستري براي فعاليت ها و رفتارهاي انساني عمل مي نمايد. انسان جزيي از فضاست و با ارزش ها و هنجارهاي خود به اين فضا معنا مي بخشد. الگوهاي روابط اجتماعي ثابت نيستند و يک فضا با جايگزين شدن رابطه اجتماعي خاص ،چهره متفاوتي به خود مي گيرد.کاربرد عمومي فضاهاي شهري ايجاد آرامش ، سرگرمي و محلي براي گردش ، فراهم آوردن ارتباط و زمينه معاشرت ، و امکان تردد مي باشد. و از آنجايي که در عين حال هيچ تک عملکرد خاصي به آنها مترتب نيست ، استعداد پذيرش تمام اين کاربري ها را با هم يا بصورت گزينشي دارند.به اين ترتيب گزينه هاي متفاوتي براي انتخاب در اختيار فرد قرار داده ، به او اجازه مي دهند در راستاي تمايل خويش با تحمل حداقل فشارهاي اجتماعي واقتصادي گام بردارد.(لينچ ،١٠٨،١٩٧٢) لذا وجود اين فضاها براي پيشگيري از درماندگي ، افسردگي ، گوشه گيري وخشونت ، بسيار موثر و حتي ضروري است . وانگهي اين فضاها مي توانند موقعيتي براي رشد خلاقيت به وجود آورده ومحيطي تفريحي و سازنده در يک مجموعه شهري باشند تا زمينه اي را فراهم سازند که هر انساني براي درک موقعيت خودبه آن نياز دارد. چرا که درک انسان را از خودش و محيط پيرامونش بسط مي دهند. در اين فضاها فرد از طريق درگير شدن در کنش هاي حساب نشده ، با خود و دنياي اطرافش ارتباط مستقيم تري برقرار مي کند.(لينچ ،١٠٩،١٩٧٢) طراحي احجام نيز مي بايست براي ساختار بخشيدن به فضاهاي شهري در نظر گرفته شود تا ساختمان و فضا به طور موثرهمزيستي داشته باشند. فضاي شهري به عنوان گره اي از جوامع انساني و فضا رابط ميان عناصر بوجود آورنده اش مي »! تجمعي از مردم و اشياء مادي از عناصر و اجزاءپس براي تشخيص يک فضاي مختلفي تشکيل شده است . به واقع شهري علاوه بر وجود اجزاي تشکيل دهنده ، بايد رابطه ميان آنها نيز براي فرد ناظر « باشد قابل ادراک باشد و فرد بتواند از رابطه موجود، ساختاري در ذهن خود ايجاد نمياد. به اين ترتيب فضاي شهري هدفمند بوده و بستر رويدادهاي تعريف شده اي خواهد گرديد. به اين ترتيب رابطه انسان و فضاي شهري را مي توان به طور کلي از دو بعد فيزيکي و رواني بررسي نمود.
٢-٢-فضاهاي عمومي شهري
شهر ترکيبي از فضاهاي خصوصي و فضاهاي عموميست که به گونهاي پيچيده در يکديگر تداخل يافتهاند. تحقيقات و تجارب جهاني صورت گرفته درباره فضاهاي عمومي شهري بر اين نکته اشتراک دارند که فضاهاي عمومي شهري ميبايست مکاني براي تعاملات اجتماعي و زندگي جمعي باشند. فضاهاي عمومي را داراي رسالتي براي افزايش سرمايه اجتماعي در جوامع ، در بستر تعاملات و مراودات اجتماعي ميدانند که ميتواند بستري براي توسعه و شکل گيري هويت فردي و اجتماعي باشند (رفيعيان ،٦٧،١٣٨٨)
٢-٣-آرامش رواني
٢-٣-١-مفهوم سلامت روان شناختي يا سلامت روان
سازمان بهداشت جهاني سلامت را به صورت بهزيستي کامل فيزيکي رواني و اجتماعي تعريف مي کند. نه صرف فقدان بيماري و ناراحتي . سلامت در ديدگاهي کلي نگر از جنبه هاي رواني اجتماعي و فيزيکي مورد توجه قرار مي گيرد. رابطه آن با محيط نيز در نظر قرار مي گيرد. سلامت روان شناختي نيز تعريفي است که دانشمندان روان شناختي و علوم اجتماعي و رفتاري در مورد کارآمدي و عملکرد روان شناختي متناسب انسان ارائه کرده اند. مفهوم سلامت و بيماري رواني در طول زمان تغييرات و دگرگوني هاي زيادي داشته اند. ارسطو در کتاب اخلاق مي گويد: هر انسان به اندازه اي سالم است که توانسته کنشهاي بشري را در خود توسعه دهد. از آنجا که بشر بالاترين عملکرد هوش را دارد پس بهترين زندگي ، زندگي خردمندانه است و سلامت رواني يعني نوعي زندگي که استدلال بر آن کاملا حکومت کند. مفهوم طبيعت گرايانه سلامت رواني توسط ارسطو، در قرون وسطي ناديده گرفته شد، از قرن هفتم و شانزدهم سلامت روان شناختي بصورت پرهيزکاري تعريف شد. پس از قرن شانزدهم مجددا سلامت روان شناختي بصورت طبيعت گرايانه تعريف شد. همزمان با رنسانس روان پزشکي در اواخر قرن نوزدهم سلامت روان شناختي نوعا به صورت «فقدان بيماري رواني » تعريف گرديد معمولا سلامت روان شناختي را به سه شکل مي توان تعريف کرد: نخست معناي خودآگاهي که اين تعريف توسط فرويد (١٨٥٦)، مک دوگال (١٨٧١)، جورج برکلي (١٦٨٥)و بسياري از هستي گرايان و نظريه پردازان نقش مانند لورنتز پذيرفته شده است . تعريف دوم شامل خود شکوفايي و تحقق خود مي شود، يعني بالفعل ساختن تواناييهاي روان شناختي ذاتي و دروني با استفاده از نوعي دگرگوني رواني ميسر مي شود. يونگ (١٨٧٥)،آلپورت (١٨٩٧)و انسان گراياني مازلو (١٩٠٨) اين ديدگاه را پذيرفته اند. سومين تعريف سلامت رواني حدودي است که فرد توانسته با« شبکه روابط اجتماعي پايدار » يکپارچه شود آدلر (١٨٧٠) و بسياري از جامعه شناسان اين تعريف را پذيرفته اند.