بخشی از مقاله
بکار گیری مدل ریاضی تحلیل پوششی دادهها در ارزیابی سطح تکنولوژی بنگاه
واژههای کلیدی: ارزیابی سطح تکنولوژی، روش های ارزیابی، تحلیل پوششی داده ها، روش تلفیقی
در یک دسته بندی کلی انواع ارزیابی تکنولوژی در یکی از دسته های پنج گانه قرار می گیرد. یکی از انواع ارزیابی سطح تکنولوژی، ارزیابی محتوای تکنولوژی است که قابل بکارگیری در سطح بنگاه، بخش و یا ملی است. ارزیابی محتوای تکنولوژی به نحو مشخصی بر جنبههای گوناگون تکنولوژی تمرکز می یابد و روشی است برای ارزیابی اجزاء تکنولوژی و نیز اثر کلی تکنولوژی.
روشهای متعددی برای ارزیابی محتوای تکنولوژی طراحی شدهاند که عمده ترین آنها عبارتند از روش اسکاپ، زلنی، روش ارزش افزوده اقتصادی. در این مقاله پس از ذکر نقاط قوت و ضعفا هر کدام از مدلهای یاد شده، با تلقیقی از روشی اسکاپ و روشی تحلیل پوششی داده ها، روش مناسب تری برای ارزیابی سطح تکنولوژیهای گوناگون بنگاهها ارائه می گردد.
مقدمه
روش های موجود در ارزیابی سطح تکنولوژی بیشتر بر اندازه گیری فاصله تکنولوژی بنگاه از یک تکنولوژی مطلوب و الگو تاکید دارند برخی از این روش ها نیز برای ارزیابی تکنولوژیهای خاصی وضع شده اند. هدف این مقاله معرفی یک مدل ریاضی برای ارزیابی و تلفیق آن با یکی از روشهای پرکاربرد ارزیابی تکنولوژی، یعنی روش اسکاپ است به گونهای که مدلی تلفیق شده برای ارزیابی بنگاههای با تکنولوژی های متفاوت نیز قابل استفاده باشد. در این مقاله پس از معرفی روش های فعلی ارزیابی تکنولوژی (فناوری) شامل روش های پورتر، اسکاپ، ارزش افزوده اقتصادی، خبرگان آمریکا، زلانی و شاخص گذاری رقابتی و بررسی آنها درباره ضرورت بکارگیری روش جدید بحثی ارائه خواهد شد پس از آن روش تحلیل پوشش داده ها معرفی خواهد گردید. بررسی سابقه بکارگیری DEA در ارزیابی تکنولوژی و نیز پیشنهاد مدل تلفیقی و مطالعه موردی و نتیجه گیری از مباحث بعدی این مقاله است.
روش های فعلی ارزیابی تکنولوژی (فناوری)
در یک دسته بندی کلی هر نوع ارزیابی تکنولوژی در یکی از دسته های پنجگانه زیر قرار می گیرد:
الف) ارزیابی محتوای تکنولوژی در سطح شرکت، بخشی یا ملی
ب) ارزیابی فضای تکنولوژی در سطح شرکت رشته، بخشی یا ملی
ج) ارزیابی موقعیت تکنولوژی در سطح رشته یا زیربخش های فعالیت
د) ارزیابی توانایی های تکنولوژی در سطح بخشی یا کلان
ه) ارزیابی نیازهای تکنولوژی در سطح بخشی یا ملی
ارزیابی هایی از نوع (ب) و (ج) یعنی ارزیابی فضای تکنولوژی و نیز ارزیابی موقعیت تکنولوژی در مقایسه دو کارخانه یا تکنولوژی مشابه در دو کشور متفاوت مورد استفاده قرار می گیرد و مرتبط با موضوع مدیریت انتقال تکنولوژی است. ارزیابی از نوع (د) و (ه) یعنی ارزیابی توانایی های تکنولوژی و ارزیابی نیازهای تکنولوژی در سطح بخش، کلان و یا ملی مطرح است و در مقایسه ارزیابی شرکت ها و بنگاهها از آنها استفاده نشده است. ارزیابی نوع (الف) یعنی ارزیابی محتوای تکنولوژی در سطح بنگاه، بخش و یا ملی به نحو مشخصی بر جنبههای گوناگون تکنولوژی تمرکز می یابد و روشی است برای ارزیابی اجزاء گوناگون تکنولوژی و نیز اثر کلی تکنولوژی، عمده ترین روشهای فعلی ارزیابی محتوای تکنولوژی عبارتند از: روش پورتر، روش اسکاپه روش ارزش افزوده اقتصادی، روش خبرگان آمریکا، روش زلنی و روش شاخص گذاری رقابتی
روش پورتر
مدل پورتر برای اندازه گیری سطح تکنولوژی در سطح شرکت و جهت تبیین استراتژی توسعه تکنولوژی به منظور دستیابی به موقعیت رقابتی تعریف شده است. این مدل براساس نظریه سیستم ارزشی بوده که در آن شرکت، یک زنجیره ارزشی در کل سیستم تلقی میشود.
طبق نظریه پورتر، مجموعه فعالیت های یک شرکت شامل طراحی، تولید، بازاریابی، فروش، خدمات و تحویل، هر کدام به نحوی در میزان ارزش افزوده و سودآوری شرکت نقش دارند. لذا در تبیین استراتژی رقابتی بایستی به نقش و سهم هر یک از این عوامل توجه نمود. پورتر مجموعه فعالیت های یک شرکت را با استفاده از زنجیره ارزشی ترسیم می نماید و عبارت فعالیت های ارزشی را برای مجموعه فعالیتها بکار میبرد. طبق این مدل فعالیت های ارزشی یک شرکت شامل فعالیتهای اصلی و فعالیت های پشتیبانی است.
روش اسکاپ
یکی از روشهای اندازه گیری و سنجش سطح فن آوری توسط مرکز انتقال فن آوری آسیا و اقیانوسیه" (APCTT) وابسته به کمیسیون اقتصادی - اجتماعی سازمان ملل برای آسیا و اقیانوسیه (ESCAP) تدوین گردیده اسست (سازمان مدیریت و برنامه ریزکی، ۱۳۶۹). در این روش، تکنولوژی به چهار جزء جداگانه تقسیم می شود:
- ماشین آلات و ابزار تولید (فن افزار) : شامل دارائیهای فیزیکی و اجسام و ابزاری که به عنوان امکانات فنی در درون فن آوری مورد استفاده واقع میشود.
- مهارتها و تجربیات انسانی (انسان افزار) : شامل ویژگیها و خصوصیات مهارتی انسانها در ارتباط با فن آوری،
- اطلاعات و دانش فنی (اطلاعات افزار)" : شامل اسنادی که فن آوری در آنها جای گرفته است و می توان آن را دانش فنی و مستندات نامید.
- سازماندهی و مدیریت (سازمان افزار (: شامل نظامهای مدیریتی که فن آوری را در خود جای داده است.
در اطلسی تکنولوژی روشی برای اندازه گیری نقش فنی چهار جزء تکنولوژی در واحد تولیدی برای ارزیابی محتوای تکنولوژی معرفی شده است بدین ترتیب که رتبه بندی هر یک از اجزاء تکنولوژی با استفاده از فرایند نمرهدهی و توسط متخصصین فن صورت می گیرد. علاوه بر امکان فوق در روش اسکاپ با رسم چهارضلعی های وضع موجود و مطلوب می توان براساس تفاوت چهارضلعی ها و تقارن چهارضلعی مربوط به وضع موجود به تجزیه و تحلیل و بررسی محتوای تکنولوژی پرداخت به این صورت که هر کدام از اجزاء چهارگانه تکنولوژی را حداکثر دارای ارزش معادل ۱۰۰ (حد مطلوب) در نظر گرفت و با تعیین ارزش هر کدام از عواملی در واقعیت و با استفاده از نظرات کارشناسان و با رسم چهارضلعی های مطلوب و موجود (همانند شکل ۱) و با توجه به تفاوت های حاصله و نیز تقارن چهارضلعی به بحث و بررسی در مورد تکنولوژی موجود پرداخت.
هنگامی که نقش هر یک از چهار جزء تکنولوژی براساس نظرات کارشناسان به صورت عددی بدست آمد باید ارزش واحدی که نشان دهنده نقش کلی این چهار جزء باشد برآورد شود تا بتوان یک شاخص کلی بدست آورد در اطلس تکنولوژی پیشنهاد می شود از تابعی توانی مثل تابع تولید کابداگلاس " بنام تابع ضریب کمک تکنولوژی (TCC) استفاده شود. بیان ریاضی این تابع به صورت زیر است
که T, H, I, O به ترتیب مربوط به نمره سازماندهی و مدیریت، اطلاعات، تواناییهای انسانی و ماشی آلات و تجهیزات می باشد. قبل از استفاده از این مقادیر در معادله بالا باید آنها را به مقیاس بین صفر و یک تبدیل نمود توان β مربوط به شدت نقاشی هار یک از اجزای روش TCC می باشد ارزش B را می توان با استفاده از روش پذیرفته شده مقایسه دوبهدو همراه با تجزیه و تحلیل ارزش ویژه بدست آورد. این مدل بطور ضمنی نشان می دهد که هر یک از چهار جزء (TH I.O) باید بزرگتر از صفر باشد در غیر اینصورت ارزشی (TCC) صفر خواهد شد. حداکثر TCC برابر یک خواهد بود. بنابراین هر قدر ارزش TCC به یک نزدیک باشد کمک تکنولوژی آن واحد به تولید بیشتر است. تجزیه و تحلیل های TCC می تواند در انجام مقایسه های بین سازمانی بر مبنای.تکنولوژی مورد استفاده قرار گیرد
روش ارزش افزوده اقتصادی
یکی از روشهایی که برای ارزیابی تبدیل تکنولوژیکی فعالیت های یک سیستم تولید استفاده می شود بر اصل ارزش افزوده ۱۵ اقتصادی استوار است. در این روش ارزش افزودهای که از طریق کالاهای سرمایه ای در سطح بنگاههای اقتصادی بوجود می آید با استفاده از فرآیندهای استانداردی، مانند روش های جریان کالا یا جریان درآمد، محاسبه میشود. معمولاً در استفاده از این روش، یک سری نسبت ها برای منعکاس نمودن ویژگی های تجهیزات فنی محاسبه میشود از جمله به این نسبت ها، بهره وری نیروی کار، ارزش افزوده به ازای هر واحد از دارائی ثابت و سود حاصله به ازای هر واحد از دارائیهای ثابت می باشد. نسیت های مزبور را، در عین حال که متعکس کننده بهره وری جزئی نیروی کار و سرمایه است به عنوان شاخصی پیچیدگی فنی نیز بکار میبرند.
این ارزیابی در سطح گروهی از واحدهای مشابه یا صنعتی خاصی یا در سطح کلان (سطح بخشی یا ملی) انجام می شود. بطور کلی، این روش گویای آن است که تولید هر کالای سرمایه ای که دارائی ثابت سرانه بالا و یا ارزش افزوده سرانه بالا باشد از نظر تکنولوژیک نیز پیشرفته است.
روش خبرگان آمریکا
گروهی از خبرگان آمریکا نگرشی دیگری را برای تعامل اجزا و عوامل تکنولوژی و تحلیل مورد نظر ارائه نموده اند. اجزاء تکنولوژی از دید این گروه عبارتند از:
۱- دانشی
۲- مهندسی
۳- مدیریت و سازمان
در این سه حوزه می توان مهندسی و دانشی را در کنار هم قرار داد و از حوزه مدیریت و سازمان تفکیک کرد. اگرچه به نظر می رسد این چهارچوب نیز از ویژگیها و پیچیدگیهای کمتری نسبت به بقیه مدل ها برخوردار باشد، اما همین مساله محدودیتهایی را در برخورد با تکنولوژی برتر بوجود آورده است.
روش زلنی
در کتاب مدیریت تکنولوژی برتر که به وسیله مزلنی در سال ۱۹۸۶ تألیف شده است نیز اجزاء تکنولوژی مطابق ذیل تقسیم معرفی شده اند:
۱. سخت افزار: اجزاء تشکیل دهنده فیزیکی و منطقی برای حصول اهداف.
۲. نرم افزار: مجموعه ای از اصول و قواعد، خطوط راهنما و الگوریتم های لازم برای استفاده از فسخت افزار
۳. مغز افزار: مقصود (هدف)، کاربرد و توجیه ایجاد سخت افزار و نرمافزار
۴. سازمان افزار: مجموعه ای از ساختار سازمانی، اداری و فرهنگی
عوامل تعیین کننده موقعیت تکنولوژی در متدولوژی زلنی شامل فاکتورهای زیر میباشد: تعیین موقعیت تکنولوژی و تشخیصی فاصله تکنولوژیکی، با بررسی وضع موجود در مقایسه با وضع مطلوب و همچنین وضعیت جهانی میسر می گردد. مدل ارزیابی تکنولوژی براساس عوامل پنجگانه فوق بنا شده است.
روش شاخص گذاری رقابتی
روش دیگری که در سنجش و ارزیابی تکنولوژی مطرح می گردد شاخص گذاری رقابتی است. این روش معیاری است که شرکت ها به واسطه آن می توانند ابعاد توسعه مورد نیاز برای حضور در بازارهای رقابتی و یا استراتژیک را تعیین می نمایند. محور اصلی شاخص گذاری رقابتی بر پایه کمپانی های مطرح در سطح منطقه ای و جهانی و پیشگام در تکنولوژی تعیین می شود. لذا در مرحله اول لازم است که سطح مطلوب به درستی مورد شناسایی قرار گیرد. آنگاه مطالعه و بررسی روند حرکت شرکت مورد نظر تا حدی می تواند به عنوان راهنمای گام برداشتن در مسیر توسعه و جذب تکنولوژی قرار گیرد.
بررسی روشهای اندازه گیری سطح تکنولوژی
روشهای معرفی شده در قسمت (۲) این مقاله عمدتاً برای اندازه گیری فاصله یک تکنولوژی با تکنولوژی مطلوب و الگو به کار میروند و یا اینکه کاربرد آنها به تکنولوژیهای خاص محدود می باشد و تناسب کاربرد آنها با مسأله مورد نظر در این رساله محتاج بررسی دقیق تر است.
روش پورتر جهت تبیین استراتژی توسعه تکنولوژی به منظور دستیابی به موقعیت رقابتی در سطح ملی، بخش و بنگاه به کار رفته است. روش اسکاپا در سطح ملی و بخش و بنگاه قابل استفاده است و در آن دسته بندی و رتبه بندی عوامل براساس نظر کارشناسان و خبرگان است و نتایج ارزیابی کاملاً وابسته به قضاوت و نظر کارشناسان است. در روش ارزش افزوده اقتصادی مقایسه ارزش افزوده ناشی از کالاهای سرمایه ای در سطح واحل های مشابه و بخشی و در سطح ملی صورت میپذیرد. روش های خبرگان آمریکا و زلنی روشهایی مشابه روش اسکاپا هستند که در آنها تکنولوژی به اجزاء گوناگون تقسیم بندی شده و رتبه بندی آنها به صورت کیفی و براساس قضاوت افراد صورت میپذیرد.
ضرورت بکارگیری روش جدید
با توجه به توضیحات ارائه شده در بخشی (۳) این مقاله، ضرورت دارد روشی مناسبی برای ارزیابی سطح تکنولوژی ارائه گردد. این روش باید برای واحدهای تصمیم گیری نامشابه یا مشابه و دارای چند نهاده و چند ستاده قابل استفاده بوده و عوامل نهادهای و ستاده ای را به عنوان مقادیر محسوس و کمی بپذیرد و کمتر متکی به قضاوتهای کارشناسی باشد. همچنین این روش باید امکان بررسی دلایل وجود اختلاف در کارآیی واحدهای مشابه را فراهم آورد تا بتوان نسبت به رفع فاصله بین واحدهای مطلوب و نامطلوب اقدام و عملکرد واحدهای ضعیف را تصحیح نمود.
مدل ناپارامتری تحلیل پوششی داده ها ، مدلی است که چنین امکاناتی را فراهم میآورد و می توان از این مدل برای ارزیابی سطح تکنولوژی استفاده کرد.
روش تحلیل پوششی دادهها
مدل تحلیل پوششی داده ها به وسیله چارنز ، کوپر و رودز" در سال ۱۹۷۸ معرفی گردید این روش، تعمیم یافته روش دو نهادهای و یک ستادهای قارلی (Farte) به سیستمهای با نهاده های چندگانه و ستادههای چندگانه است و در حال حاضر به صورت فزایندهای برای ارزیابی کارآیی مؤسسات دولتی یا غیر دولتی که شامل مجموعه ای از واحدها یا شعب شبیه هم هستند مورد استفاده قرار می گیرند و به عنوان یک ابزار قوی و کارآمد در مدیریت مطرح است. مدل ارائه شده در سال ۱۹۷۸ تنها برای حالت با بازده به مقیاس ثابت قابل استفاده است این مدل در سال ۱۹۸۴ به وسیله بانکر"، چارنز و کوپر برای حالت با بازده به مقیاسهای صعودی و نزولی نیز تعمیم یافت بدنبال آن طی حدود دو دهه گذشته مقالات، گزارشهای تخصصی و همچنین کاربردهای موفق و متعددی از این روش گزارش شده و در نشریات معتبر جهانی به چاپ رسیده است. بطوریکه اکنون تحلیل پوششی دادهها به عنوان ابزاری مناسب و قوی برای ارزیابی عملکرد واحدهای تصمیم گیری مشابه مطرح است. سایت اینترنتی DEA" در دانشگاه واریک انگلستان به وسیله امروز نژاد طراحی گردیده و حاوی اطلاعات جامعی از تحلیلی پوششی دادهها است. تحلیل پوششی داده ها (DEA) اندازهای از کارآیی یک واحد تصمیم گیری (DMU)" در مقایسه با واحدهای تصمیم گیری که ستاده های مشابه را با نهاده های مشابه تولید کنند بدست می دهد این واحدها می توانند شعب یک بانک، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستانها، پالایشگاه ها، شعب شرکتهای بیمه، نیروگاههای برق، ادارات تحت پوشش یک وزارتخانه و یا کارخانجات مشابه باشد. در سال ۱۹۷۸ چارنز، کوپر و رودز، یک تعریف نسبتی از کارآیی ارائه دادند این تعریف که CCR" نسبتی نامیده می شود تعمیم