بخشی از مقاله

تأثير کاربرد کودهاي زيستي و شيميايي فسفاتي و روي بر عملکرد، غلظت عناصر غذايي و نسبت مولي اسيد فيتيک به روي دردانه دو رقم لوبيا چيتي
چکيده
به منظور بررسي تأثير کاربرد کودهاي زيستي و شيميايي فسفاتي و روي بر عملکرد، غلظت عناصر غذايي و نسبت مولي اسيد فيتيک به روي (PA.Zn) در دو رقم لوبيا، آزمايشي به صورت فاکتوريل در قالب طرح آماري بلوکهاي کامل تصادفي با سه تکرار در شهرستان کيار استان چهارمحال و بختياري اجرا شدفاکتورهاي اين تحقيق شامل دو رقم لوبيا چيتي (تلاش و صدري)، چهار سطح فسفر (P٠: شاهد، P١: مصرف سوپرفسفات تريپل بر اساس آزمون خاک، P٢: مصرف کود زيستي فسفاتي و سوپر فسفات تريپل به ميزان ٥٠ درصد توصيه بر اساس آزمون خاک و P3: مصرف کود زيستي فسفاتي) و سه سطح روي (Zn0: شاهد، Zn1: مصرف ٥٠ کيلوگرم در هکتار سولفات روي و Zn2: مصرف کود زيستي روي بود. نتايج نشان داد بين دو رقم مورد آزمايش ، تفاوت معنيداري (٠.٠١> P و ٠.٠٥> P) در صفات مورد مطالعه به غير از نسبت مولي PA.Zn وجود داشت . تيمار فسفر باعث ايجاد تفاوت معنيداري (٠.٠١> P) در صفات مورد بررسي به جز غلظت آهن شد، کود زيستي فسفاتي (P٢) باعث افزايش عملکرد (١٨ درصد)، غلظت نيتروژن (١٨ درصد)، فسفر (٤٦ درصد)، پتاسيم (٢٦ درصد)، آهن (١٣ درصد)، روي (٣٥ درصد) و کاهش نسبت مولي PA.Zn (١١ درصد) گرديد. مصرف روي بر عملکرد دانه ، غلظت پتاسيم و روي (٠.٠١> P) و غلظت نيتروژن و آهن (٠.٠٥> P) معنيدار شد، ليکن بر ديگر صفات تأثير معنيداري نداشت . يشترين ميزان صفات مورد بررسي و غنيسازي روي از تيمارهاي Zn1 و Zn2 به دست آمد. با افزايش غلظت روي، نسبت مولي PA.Zn کاهش پيدا کرد. اثر متقابل تيمارهاي فسفري و روي فقط بر غلظت پتاسيم دانه ، معنيدار گرديد (٠.٠٥> P). کودهاي زيستي مورد استفاده با افزايش جذب فسفر و ديگر عناصر غذايي، باعث افزايش عملکرد و کاهش نسبت مولي PA.Zn در دو رقم لوبيا چيتي شدند. همچنين به کمک کودهاي زيستي فسفاتي ميتوان ٥٠ درصد در مصرف کودهاي فسفاتي صرفه جوئي نمود.
واژههاي کليدي: باکتريهاي حل کننده فسفر و روي، قارچ ميکوريزي، نسبت مولي اسيدفيتيک به روي

مقدمه
لوبيا (.Phaseolus vulgaris L) يکي از مهم - ترين گياهان زراعي است که با داشتن ٢٥-٢٠ درصد پروتئين ٦٠ درصد کربوهيدرات، ويتامين ها و ترکيبات آمينواسيدي حاوي آهن و روي در رژيم غذائي حائز اهميت ميباشد (بروقتن و همکاران، ٢٠٠٣؛ فاجريا و سانتوس، ٢٠٠٨). لوبيا حساسيت بالايي نسبت به کمبود روي دارد (مورگان و گرافتون، ٢٠٠٣). کمبود اين عنصر علاوه بر کاهش کميت و کيفيت محصول، براي سلامتي انسان نيز مشکل ساز ميباشد (ملکوتي، ١٣٩٠؛ مورگان و گرافتون، ٢٠٠٣؛ آبب و همکاران، ٢٠٠٧). شکل اصلي ذخيره فسفات در دانه غلات و حبوبات اسيد فيتيک (ميو اينوزيتول هگزا فسفات) است که در مراحل توسعه و تشکيل دانه به صورت ترکيبي از نمک هاي فيتات آهن ، روي، کلسيم ، منيزيم و پتاسيم مشاهده ميشود (ملکوتي،
١٣٩٠، آبب و همکاران، ٢٠٠٧، کايا و همکاران، ٢٠٠٩).
در مطالعات انجام شده بر لوبيا، غلظت اسيد فيتيک از ٠٧٤ تا ٢.١٠ درصد گزارش گرديده است (کايا و همکاران، ٢٠٠٩). با وجود بالا بودن غلظت عناصر معدني آهن ، روي، کلسيم و منيزيم در لوبيا، اما دانه اين گياه حاوي اسيد فيتيک است که قابليت جذب و استفاده از اين عناصر را به دليل ايجاد نمک فيتات به شدت کاهش داده و سبب بروز اختلال در جذب و هضم آنها در دستگاه گوارش انسان ميشود (ملکوتي،١٣٩٠؛ کوئلهو وبنديتو، ٢٠٠٨؛ چاکماک و همکاران، ٢٠١٠). نسبت مولي اسيد فيتيک به روي (PA.Zn) که توسط سازمان بهداشت جهاني در سال ١٩٩٦ مطرح شد، معيار مناسبي براي تعيين زيست فراهمي روي در مواد غذايي ميباشد (سازمان بهداشت جهاني، ١٩٩٦).
نتايج تحقيقات نشان ميدهد که رابطه مستقيمي بين ميزان جذب فسفر از خاک و غلظت اسيد فيتيک در دانه وجود دارد (ملکوتي، ١٣٩٠). بررسيهاي کوئلهو وبنديتو (٢٠٠٨) نشان داد فراوانترين فرم فسفر به صورت فيتات بوده و تشکيل فيتات يا فيتين سبب ايجاد ترکيبات نامحلول با عناصر غذايي ميشود. مطالعات کايا و همکاران (٢٠٠٩) نشان داد، کوددهي روي باعث افزايش غلظت روي دانه و کاهش نسبت مولي اسيد فيتيک به روي در ژنوتيپ هاي مختلف نخود شده است . امروزه تأمين امنيت غذايي به توجه به محدود بودن منابع توليد و کاهش حاصلخيزي خاکها يکي از چالش هاي عمده پيش روي اکثر جوامع است (باتيستي و نيلور، ٢٠٠٩). عوارض و پيامدهاي زيست محيطي ناشي از مصرف بيرويه و نامتعادل کودهاي شيميايي به ويژه کودهاي فسفاتي که داراي کارايي جذب پائيني ميباشند و با اجزاء خاک توليد ترکيبات با درجه حلاليت پايين ميکنند، منجربه ترغيب توليد و مصرف کودهاي زيستي شده است (رجالي، ١٣٨٤؛ پونموروگان و گوپي، ٢٠٠٦). اغلب پژوهشگران بر اين باورند که با يک مديريت خوب و صحيح ، با استفاده از کودهاي زيستي و ريزجانداران ميتوان شرايط تغذيه اي بهتري را براي گياه فراهم کرد (ويسي، ٢٠٠٣).
تعدادي از ريز جانداران در خاک وجود دارند که قادرند در تغذيه و جذب عناصر غذايي به راههاي گوناگون به گياهان کمک کنند که از آن جمله ميتوان به همزيستي دوجانبه گياه – ريز جاندار اشاره کرد.
در اين ميان همزيستي قارچ با گياه ميتواند يکي از مهم ترين پديدههاي جالب و قابل توجه در اکوسيستم هاي طبيعي و کشاورزي به شمار آيد (رجالي، ١٣٨٤؛ جفريس و همکاران، ٢٠٠٣). قارچهاي ميکوريزي و باکتريهاي افزايش دهنده رشد گياه مثل باکتري Azotobacter و Pseudomonas توان افزايش جذب عناصر غذايي، به ويژه زماني که با هم استفاده ميشوند را دارا ميباشند (آرتوسون و همکاران، ٢٠٠٦؛ اسميت و ريد، ٢٠٠٨). کودهاي زيستي فسفري، حاوي قارچها و باکتريهاي مفيد حل کننده فسفات هستند که معمولا با ترشح اسيدهاي آلي، اسيدي کردن خاک و يا ترشح آنزيم - هاي فسفاتاز، باعث رهاسازي يون فسفات و افزايش قابليت جذب آن براي گياهان ميشوند (رجالي، ١٣٨٤؛ ريان و همکاران، ٢٠٠٨؛ کايا و همکاران، ٢٠٠٩).
تحقيقات ردريش و همکاران (٢٠٠٥) نشان داده است که استفاده از ريز جانداران حل کننده فسفات باعث افزايش جوانه زني، افزايش رشد گياه، جذب عناصر، ارتفاع گياه، تعداد شاخه ، گره بندي و عملکرد گياه نخود نسبت به شاهد شده است . مطالعات بهل و همکاران (٢٠٠٦) نشان ميدهد، باکتريهاي Azotobacter از طريق سنتز هورمونهاي محرک رشد مانند ايندول استيک اسيد، جيبرلين ها و سيتوکنين ها باعث افزايش رشد گياه، درصد جوانه زني بذرها، ريشه زايي و گسترش ريشه ميگردند.
در تحقيقي سامانا و باگيارج (٢٠٠٢) اثر متقابل بين قارچ ميکوريزي Glomus mosseae و باکتريهاي Azospirillum brasilense و Azotobacter chroococcum را بر رشد و تغذيه گياه زيتون مورد بررسي قرار داده و گزارش کردند که تلقيح با قارچ ميکوريزي به همراه Azotobacter موجب افزايش زيست توده و جذب نيتروژن و فسفر شده است . مهم ترين و بارزترين اثر مفيد استفاده از ريز جانداران افزايش رشد گياه ميزبان است که معمولا به دليل افزايش جذب عناصر غذايي صورت ميگيرد (رجالي، ١٣٨٤؛ مارشنر و دل، ١٩٩٤؛ ريان و همکاران، ٢٠٠٨؛ کايا و همکاران، ٢٠٠٩). از اين رو استفاده از اين موجودات در گياهان راهبردي و مهم که سطح کشت وسيعي در ايران دارند، ميتواند بسيار مفيد باشد. يکي از اين گياهان راهبردي لوبياست . با توجه به اين که استان چهارمحال و بختياري يکي از مناطق مستعد توليد لوبيا در سطح کشور بوده و سالانه مقادير زيادي کود شيميايي فسفره در اين استان مصرف ميشود، يافتن راهکاري مناسب جهت کاهش هزينه ها، حفظ سلامت منابع و محيط زيست و افزايش توليد براي اين محصول راهبردي منطقه ، امري ضروري به نظر ميرسد. اين تحقيق نيز در اين راستا و با هدف بررسي اثرات کاربرد کودهاي زيستي فسفر و روي، در مقياس مزرعه اي بر عملکرد، تغييرات برخي از عناصر غذايي معدني، نسبت مولي اسيد فيتيک به روي در دانه دو رقم لوبيا چيتي براي نخستين بار در منطقه کيار اين استان اجرا شد.
مواد و روشها
اين آزمايش در سال زراعي ١٣٩١- ١٣٩٠ در اراضي لوبيا کاري بخش کيار استان چهارمحال و بختياري واقع در کيلومتر ٤٥ جنوب شرقي شهرکرد با ٢٠٩٦ متر ارتفاع از سطح دريا و مختصات جغرافيايي ٣٢ درجه ، ٢٠ دقيقه ، ٥٨ ثانيه عرض شمالي و ٥١ درجه ، ١٧ دقيقه و ٦٧ ثانيه طول شرقي انجام شد. خاک اين منطقه ,Fine, mixed mesic, Typic Calcixerepts بود. اين طرح به صورت آزمايش فاکتوريل در قالب طرح پايه بلوکهاي کامل تصادفي در سه تکرار انجام شد. فاکتورهاي اين آزمايش
عبارت بودند از فاکتور اول ارقام لوبيا چيتي شامل C1: تلاش و C2: صدري، فاکتور دوم کاربرد فسفر در چهار سطح شامل P0: شاهد (عدم استفاده از کود زيستي و کود شيميايي فسفري)، P1: استفاده از کود شيميائي سوپر فسفات تريپل بر اساس آزمون خاک، P2: استفاده از کود زيستي فسفاتي و مصرف ٥٠ درصد کود سوپر فسفات تريپل بر اساس آزمون خاک و P3: استفاده از کود زيستي فسفاتي، فاکتور سوم کاربرد روي در سه سطح شامل Zn0: شاهد (عدم استفاده از کود زيستي و کود شيميايي حاوي روي)، Zn1: استفاده از کود شيميايي سولفات روي مطابق آزمون خاک و Zn2: استفاده از کود زيستي حاوي باکتريهاي حل کننده روي بود. تيمار کود زيستي فسفاتي مورد استفاده شامل مايه تلقيح حاوي باکتري حل کننده فسفات از جنس ٥ Azotobacter chroococcum strain و قارچهاي ميکوريزي از جنس Glomus etunicatum، Glomus intraradices و Glomus mosseae بود. کود زيستي روي مورد استفاده، مايه تلقيح حاوي باکتريهايي از جنس Pseudomonas aeruginosa strain MPFM ١٨٧ Pseudomonas fluorescens strain بود. بدين ترتيب در هر بلوک آزمايشي ٢٤ کرت آزمايشي ايجاد شد که با احتساب سه تکرار تعداد کل واحدهاي آزمايش ٧٢ کرت بود. تيمارها به صورت تصادفي در کرتها و بلوکها اختصاص داده شدند. قبل از اجراي آزمايش نمونه مرکب خاک از عمق ٣٠ – ٠ سانتيمتري تهيه و جهت تعيين خصوصيات فيزيکي و شيميائي به آزمايشگاه ارسال شد. پس از آمادهسازي قطعه زمين ، کشت محصول به صورت خطي در تاريخ ١٣ خردادماه ١٣٩١ انجام گرفت . هر کرت آزمايشي به ابعاد (مترمربع ١٢= ٤×٣) شامل ٥ خط به طول ٤ متر و يک خط به صورت نکاشت در نظر گرفته شد. کشت بر روي خطوط به صورت دستي و به روش هيرمکاري انجام شد.
کود فسفري مصرفي از منبع سوپر فسفات تريپل به ميزان ١٠٠ کيلوگرم در هکتار در تيمار P١ و ٥٠ کيلوگرم در هکتار در تيمار P٢، روي از سولفات روي به ميزان ٥٠ کيلوگرم در هکتار (Zn1) و ٥٠ کيلوگرم در هکتار اوره قبل از کاشت مصرف شد. نحوه مصرف کودهاي کاربردي به صورت مصرف خاکي و مخلوط نمودن با خاک سطحي بود. بذور مورد استفاده در اين آزمايش از مرکز تحقيقات ملي لوبيا (ايستگاه تحقيقات کشاورزي خمين استان مرکزي) و مايه هاي تلقيح و کودهاي زيستي از بخش تحقيقات بيولوژي خاک مؤسسه تحقيقات خاک و آب تهيه شد. کود زيستي فسفاتي شامل قارچهاي ميکوريزي (با جمعيت ٦٠ اسپور در هر گرم) و باکتريهاي حل کننده فسفات از جنس Azotobacter حاوي ١٠٨ × ١.٨سلول باکتري در هر گرم بود. براي هر
١٠ کيلوگرم قارچهاي ميکوريزي، يک کيلوگرم مايه تلقيح Azotobacter استفاده شد و به خوبي به هم زده شد. سپس به ازاء هر بذر مقدار دو گرم از اين کود در سوراخ زير بذر قرار داده شد.
از اين دو گرم ١.٨ گرم قارچهاي ميکوريزي و ٠.٢ گرم مايه تلقيح Azotobacter بود. در مورد کودهاي زيستي روي بذرها قبل از کشت با مايه ي تلقيح حاوي باکتريهاي حل کننده اشکال کم محلول روي با تراکم جمعيت ١٠٨× ٢.٣ باکتري در هر گرم با نسبت پنج درصد (با ازاء هر ١٠٠٠ گرم بذر، ٥٠ گرم مايه تلقيح ) تلقيح شدند (بذر مال). به منظور باقي گذاشتن سلولهاي باکتري بر روي بذرها از محلول صمغ عربي استفاده شد. بعد از اندکي هوا خشک شدن سطوح بذور بلافاصله اقدام به کشت شد. در طول فصل رشد مراقبت هاي زراعي لازم شامل آبياري، مبارزه با علف هاي هرز و آفات و بيماريها به طور يکنواخت براي همه تيمارها اعمال شد. در پايان فصل رشد برداشت محصول با حذف دو خط کناري و نيم متر از ابتدا و انتها در سطح ٦ مترمربع انجام و عملکرد دانه اندازهگيري شد.
اندازهگيري اسيد فيتيک به روش هاگ ولانتسچ ، (١٩٨٣) انجام شد. اساس اين روش بر مبناي رسوب فيتات آهن و اندازهگيري آهن باقيمانده در محلول رويي
(محلول باقيمانده) ميباشد. بدين منظور نيم گرم بذر آسياب شده لوبيا با ٢٥٠ ميليليتر اسيدکلريدريک (٣ =pH ) به مدت سه ساعت عصارهگيري شد و با استفاده از آب مقطر به حجم ٥٠ ميليليتر رسانده شد. سپس يک ميليليتر از اين عصاره به لوله هاي سانتريفوژ منتقل شده و يک ميليليتر از محلول آهن فريک به آن افزوده شد. لوله - هاي مورد آزمايش روي پايه اي مناسب روي حمام آب گرم ثابت شده و به مدت ٣٠ دقيقه در حمام آب جوش نگه داري شدند. پس از اتمام اين دوره و سرد شدن لوله ها و رسيدن به دماي اتاق، محتواي لوله ها مخلوط و در دور ٣٠٠٠ به مدت ٣٠ دقيقه سانتريفوژ شدند. در ادامه يک ميليليتر از محلول صافشده رويي به لوله ديگري منتقل .١ ميليليتر محلول بيپيريدين ، جذب شده و با افزودن ٥در طولموج ٥١٩ نانومتر با استفاده از دستگاه طيف سنج (مدل ٣١٠٠ Shimadzu UV) خوانده شد. نسبت مولي اسيد فيتيک به روي از تقسيم ميليمول اسيد فيتيک به ميليمول روي محاسبه شد. براي اندازهگيري عناصر غذايي دانه پس از تهيه نمونه هاي مناسب و آسياب کردن آنها ابتدا به روش اکسايش خشک ، نيتروژن به روش کجلدال، فسفر به روش رنگ سنجي با دستگاه اسپکتروفتومتر، پتاسيم به روش شعله سنجي با دستگاه فلم فتومتر و آهن و روي به روش اسپکتروفتومتري جذب اتمي با دستگاه جذب اتمي اندازهگيري شد (امامي،
١٣٧٥). دادهها توسط نرمافزار ٩.٢ SAS مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفته و مقايسه ميانگين ها به روش آزمون چند دامنه اي دانکن انجام شد. نتايج و بحث
برخي از ويژگيهاي مهم خاک محل آزمايش در جدول ١ آمده است . همانطوري که نتايج نشان ميدهد خاک مزرعه داراي بافت لوم سيلتي و فاقد محدوديت شوري بود و با توجه به بالاتر بودن غلظت پتاسيم و منگنز قابل استفاده نسبت به حد بحراني، نيازي به مصرف کود پتاسيمي و منگنزي نبود. اين خاک از نظر فسفر و روي قابل جذب در زير حد بحراني قرار داشت .


عملکرد دانه
بين ارقام بکار رفته در اين آزمايش ، اختلاف معنيداري (٠.٠١> P) از نظر عملکرد دانه مشاهده شد
(جدول ٣). بيشترين ميزان عملکرد از رقم صدري به ميزان ٣٣٠٩ کيلوگرم در هکتار حاصل شد. استفاده از فسفر بر عملکرد دانه تأثير معنيداري داشت (٠.٠٥> P). بيشترين ميزان عملکرد دانه از تيمار P2 به ميزان ٣٤٤٥ کيلوگرم در هکتار حاصل شد که نسبت به تيمار شاهد افزايش ١٨ درصدي را نشان داد و با تيمار P3 در يک گروه آماري مشترک قرار گرفت (جدول ٢ و ٣ ج).
مصرف روي تأثير معنيداري بر روي عملکرد دانه داشت (٠.٠١> P). حداکثر عملکرد از تيمار Zn1 به ميزان ٣٣٣٩ کيلوگرم در هکتار به دست آمد که با تيمار Zn2 در يک گروه مشترک آماري قرار گرفت . اثر متقابل تيمارهاي فسفري و روي بر عملکرد دانه معنيدار نشد (٠.٠٥< P) (جدول ٢ ج). با اين وجود، بيشترين ميزان عملکرد دانه از تيمار PZn2١ به ميزان ٣٥٢٠ کيلوگرم در هکتار حاصل گرديد که نسبت به تيمار شاهد با عملکرد ٢٦٤٨ کيلوگرم در هکتار، افزايش ٣٢.٥ درصدي را ايجاد نمود (جدول
٤). اين نتايج با يافته هاي گوپتا و همکاران (٢٠٠٢)؛ ردي و همکاران (٢٠٠٣)؛ ردريش و همکاران (٢٠٠٥)؛ وو و همکاران (٢٠٠٥) و خان و زيدي (٢٠٠٧) مطابقت داشت .
اين محققين نشان دادند، قارچهاي ميکوريزي از طريق افزايش جذب عناصر غذايي و ايجاد شرايط مطلوب رشد باعث افزايش عملکرد در گياهان ميگردند. در مطالعات شبلين و هجدين (٢٠٠٦) در سه گونه متفاوت از لگومها نشان داده شد که استفاده از قارچهاي ميکوريزي سرعت رشد گياه را افزايش داده و بر تخصيص و انتقال عناصر غذايي بين ريشه و ساقه اثر داشته ، به طوريکه با افزايش جذب عناصر غذايي و انتقال آنها، وزن خشک اندامهاي هوايي و عملکرد دانه افزايش يافته است . کودهاي زيستي استفاده شده در اين تحقيق ، باعث افزايش قابليت جذب فسفر، نيتروژن و ديگر عناصر غذايي شدند (جدول ٣)، همچنين شاخص سطح برگ و فتوسنتز گياه را افزايش داده و متعاقب آن رشد گياه و عملکرد محصول با افزايش دسترسي بهتر به عناصر غذايي و توليد هورمونهاي رشد افزايش پيدا کرد.

غلظت نيتروژن، فسفر و پتاسيم دانه
بين دو رقم مورد استفاده در اين آزمايش ، اختلاف معنيداري (٠.٠١> P) در غلظت نيتروژن و پتاسيم مشاهده شد ولي از نظر غلظت فسفر تأثير معني - داري (٠.٠٥< P) مشاهده نگرديد. رقم صدري داراي ميزان نيتروژن، فسفر و پتاسيم بيشتري در مقايسه با رقم تلاش بود (جدول ٢ و ٣ ج). تيمار فسفر باعث ايجاد تفاوت معنيدار (٠.٠١> P) در غلظت اين سه عنصر غذايي دردانه شد، به طوريکه با مصرف کودهاي زيستي فسفاتي به همراه ٥٠ کيلوگرم در هکتار سوپر فسفات تريپل (تيمار P2) افزايش ١٢ درصدي نيتروژن، ٤٦ درصدي فسفر و ٢٦ درصدي پتاسيم نسبت به تيمار شاهد، مشاهده گرديد (جدول ٣ ج). مصرف روي بر غلظت نيتروژن (٠.٠٥> P) و پتاسيم دانه (٠.٠١> P) معنيدار و بر روي غلظت فسفر معنيدار نبود (٠.٠٥< P) (جدول ٢ ج). بيشترين ميزان نيتروژن و پتاسيم دانه از تيمار Zn1 به ترتيب به ميزان ٤ و ٢.٣٢ درصد حاصل شد. حداکثر ميزان فسفر دانه از تيمار Zn0 به ميزان ٠.٤٢ درصد به دست آمد (جدول ٣ ج). کاهش جذب فسفر در تيمار Zn1 و Zn2 ميتواند به علت اثر آنتاگونيسمي فسفر در جذب روي باشد (متشرع زاده و ثواقبي، ١٣٩٠؛ ريان و همکاران، ٢٠٠٨؛ کايا و همکاران، ٢٠٠٩). اثرات متقابل مصرف اين دو تيمار فقط بر روي غلظت پتاسيم دانه معنيدار شد (٠.٠٥> P) (جدول ٢ ج). بيشترين مقدار پتاسيم دانه از تيمار P2Zn1 به ميزان ٢.٤٦ درصد حاصل شد که نسبت به تيمار شاهد، ٤١.٣ درصد افزايش را نشان داد (جدول ٤). در خصوص نيتروژن دانه بيشترين ميزان نيتروژن از تيمار P2Zn2 به ميزان ٤.٣٩ درصد به دست آمد، که با ديگر تيمارها در يک گروه آماري قرار گرفتند.
حداکثر ميزان فسفر دانه از تيمار P2Zn0 حاصل شد (جدول ٤). اين تغييرات را ميتوان به تأثير افزايش جذب عناصر غذايي در اثر استفاده از تيمارهاي زيستي نسبت داد. تحقيقات انجام شده نشان دادهاند که در اکثر موارد تلقيح گياهان با قارچهاي ميکوريزي و باکتريهاي حل کننده فسفات منجر به افزايش جذب عناصر غذائي کم تحرک به ويژه فسفر و روي به گياه ميزبان است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید