بخشی از مقاله

چکیده:

حکیمان و اندیشمندان از گذشته تا امروز همواره تلاش نموده اند تا خصوصیات فرمانروایان را با نگارش اندرزنامه ها و سیاستنامهها، آموزش دهند. نظامی نیز در طرح ریزی فرمانروای آرمانی خویش، اسکندر، تحت تاثیر این آثار بوده است. اسکندرنامه بهترین اثر نظامی در حوزه ی خلق جامعه و حاکم آرمانی است و برای شاعری چون نظامی که عدالت و مساوات تنها آرزوی اوست اسکندر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. او اسکندر را یک فرمانروای معتقد به خداوند، اندیشمند، دادگر، نصیحتپذیر، هوشیار و سرانجام یک پیغمبر برگزیده معرفی میکند. به نظر می رسد که او در پی ریزی شخصیت اسکندر، به ویژگیهای حکمران در نگاه فیلسوفان و حکیمان آن روزگار توجه داشته است. در این مقاله، خصوصیات و وظایف یک حکمران عادل از دیدگاه حکما و جلوه های این اندیشه در اسکندرنامه، بررسی شده است.

کلمات کلیدی: اندیشمندان، فرمانروای آرمانی، اسکندرنامه ی نظامی

مقدمه:

اسکندرنامه بهترین اثر نظامی در حوزه ی خلق جامعه و حاکم آرمانی است. نه خسرو، نه بهرام و نه مجنون نمی توانند تصویری از یک فرمانروا و شخصیت عادل باشند، خوشگذرانی و ثروت اندوزی دو صفت بارز منفی هستند که خسرو و بهرام را از امتیاز شخصیت ایده آلی نظامی دور می سازند. در جای جای منظومه خسرو و شیرین و هفت پیکر سخن از شادخواریهای این دو قهرمان می رود. اما نظامی می کوشد اسکندر را تا حد توان به صفات و سجایای حسنه آراسته سازد. همچنین بیگانه بودن و زندگی مبهم و تصویر شخصیت چندگانه اسکندر به نظامی این امکان را می دهد که هر گونه صفات لایق و افعال والای انسانی را به قهرمانش نسبت دهد، در صورتی که زندگی مسلم تاریخی قهرمانان دیگر -خسرو و بهرام گور- و ثروت اندوزی و خوشگذرانیشان، نظامی را برای آفریدن قهرمان ایده آل در تنگنا قرار می دهد. نظامی در اسکندر نامه به راحتی وقایع تاریخی را کنار نهاده و اسکندری نو می آفریند، او را همدرس ارسطو می سازد با هفت عالم یونانی که از لحاظ زمانی به هیچ وجه با او متقارن نیستند همزمان می سازد و در نهایت به او جامه پیامبری می پوشاند.

اما سوالی که مطرح می شود این است که نظامی برای آفریدن اسکندر آرمانی که در حقیقت پادشاهی آرمانی است چه معیارهایی در نظر داشته است؟ شاه آرمانی از دیدگاه او چه صفاتی باید داشته باشد و چه وظایفی به عهده ی اوست؟ آیا او به اندرزنامه ها و سیاست نامه ها که در واقع منشوری برای پادشاهی بوده اند نظر داشته است؟

اندیشمندان و فیلسوفان از گذشته تا امروز برای حاکمان خصوصیات و وظایفی متمایز قائل بوده اند. کسی که مقام حاکمیت ملتی را به عهده می گیرد باید خصوصیاتی برتر از مردم عادی داشته باشد. همچنین وظایفی ویژه بر عهده دارد که اداره جامعه و رسیدگی به امور مردم از مهمترین این وظایف است. در واقع هدف پادشاه برای رسیدن به فرمانروایی باید برقراری عدالت و امنیت در جامعه و بدست آوردن نام نیک باشد نه گرد آوردن ثروت و منافع شخصی که در این صورت به ستمگری خودکامه تبدیل خواهد شد. به باور ارسطو مهمترین هدف و وظیفه حاکم آن است که نگهبان جامعه باشد و توانگران را از آزار توده مردم و توده مردم را از ستم و اهانت فرمانروایان ایمن دارد. - ارسطو، - 311 :1381 در این مقاله تلاش شده است خصوصیات و وظایف حاکمان از دید اندیشمندان و بازتاب این اندیشه ها در اسکندرنامه ی نظامی مورد بررسی واقع شود.

ایمان و اعتقاد حاکم

ایمان و اعتقاد حاکم از مهمترین مسائل برای احراز مقام حاکمیت بوده است. حاکمیت و پادشاهی را مقامی از جانب خدای تعالی و حاکمان را دارای فره ایزدی و منتصب از جانب خداوند می دانستند. در واقع حاکمان را یک مرتبه پائین تر از پیامبران قرار میدادند. انعکاس این اندیشه را در بسیاری از کتب نظم و نثر می توانیم ببینیم. خواجه نظام الملک در این زمینه می نویسد : »ایزد تعالی در هر عصری و روزگاری یکی را از میان خلق برگزیند و او را به هنرهای پادشاهانه و ستوده آراسته گرداند و مصالح جهان و آرام بندگان را بدو باز بندد و در فساد و آشوب و فتنه را بدو بسته گرداند و هیبت و حشمت او اندر دلها و چشم خلایق بگستراند تا مردم اندر عدل او روزگار می گذرانند و آمن همی باشند و بقای دوست همی خواهند. - « نظام الملک، - 11 :1383 بیهقی نیز در تاریخ خود پیغمبران و پادشاهان را دو قدرت یافته از جانب خدا میداند که بر خلق روی زمین واجب است که

توسط این دو گروه راه راست ایزدی را بیابند. - بیهقی، بی تا: - 99 حساب مناسک درآموخته بسا نافه کز ناف عالم گشاد... - شرفنامه،ص 1038،ب - 54-51

به نظر می رسد این همه تأکید بر مقام حاکمیت و هم شأن ساختن حاکمان با پیامبران در جهت ازدیاد نفوذ معنوی حاکمان در دل مردم بوده است و به همین دلیل از دیرباز حاکم را نگهبان دین دانسته اند. - فارابی، - 72 :1371 همپنین معتقد بوده اند که حاکم باید معتقد به دین باشد تا بتواند فرمانهای خداوند را به کار گیرد. در واقع پادشاهی و دین را چون دو برادر می دانستند که هرگاه در یکی اضطراب و تزلزل پدید آید دیگری خلل و زوال پذیرد. - نظام الملک، - 80 :1383 نصراالله منشی نیز در دیباچهی کلیله و دمنه ملوک اسلام را سایه ی آفریدگار معرفی می کند و میگوید: » دین بی ملک ضایع است و ملک بیدین باطل. - « نصر االله منشی، - 5-4 :1381 اسکندر، حکمران آرمانی نظامی است. نظامی شخصیت اسکندر را براساس الگویی که از حکمران آرمانی در ذهن خود داشته است می سازد، بنابراین در شرفنامه او را پادشاهی دیندار معرفی می کند که در عبادتگاه بی پیرایه اش، به راز و نیاز با خداوند میپردازد.

نظامی برای آرمانی تر کردن هرچه بیشتر این قهرمان داستانش او را به شهر مکه و زیارت کعبه، همراه با رعایت آئین ها و مناسک حج گذاری می برد تا او را از آلایش گناه پاک سازد و البته این حج گذاری اسکندر از آنجایی که نظامی او را پیرو دین ابراهیم میداند عجیب و دور از ذهن نمی نماید چرا که نظامی می خواهد این قهرمان را به مرتبهی پیامبری برساند و برای رسیدن به این مرتبه تزکیه نفسانی اسکندر را گام به گام باید نشان دهد؛ حتی ترک شرابخواری اسکندر در اقبالنامه نیز نمونه ای از همین تزکیهی نفسانی است:

سوی کعبه شد رخ برافروخته قدم بر سر ناف عالم نهاد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید