بخشی از مقاله
چکیده
نظامی گنجوی از داستانسرایان نامور ایرانی است که در حوزه ادب غنایی داستانی، همواره سرمشق شاعران پس از خود بودهاست. وی نهتنها به جهت زیباییهای شعری، سرآمد شاعران این حوزه است، بلکه داستانهایی که او میسراید، از جهت اصول داستاننویسی نوین نیز شایسته تأمل است. در این مقاله برآنیم که به بررسی، تبیین و تحلیل انواع شخصیتها، زاویه دید، صحنهپردازی و درونمایه در داستانهای غنایی نظامی با محوریت داستان خیر و شر در منظومه هفتپیکر بپردازیم.
نگارنده با تبیین مختصری در باب پیشینه شخصیتپردازی و شیوههای آن از منظر محققان ایرانی و غربی، ظرفی برای تحلیل داستان »خیر و شر« فراهم آوردهاست، سپس شخصیتهای اصلی و فرعی و سیاهلشکر داستان را به ترتیب روند داستان بازنموده و کارکرد مثبت یا منفی هر یک را ذکر کردهاست. در ادامه، زاویه دید شاعر به داستان که اعم از زاویه بیرونی و درونی است، ذکر گردیده و شاهدمثالهایی در این باب آورده شدهاست. درونمایه و مضمون داستان از بخشهای دیگر این پژوهش است که در کل، درونمایهای اخلاقی و تربیتی است و در آخر صحنههایی از توصیف مناظر طبیعی و یا طبیعت شخصیتهای داستانی که شاعر به رشته نظم درآورده، استخراج گردیدهاست.
-1 مقدمه
این پژوهش به تبیین شیوههای شخصیتپردازی نظامی در داستانهای غنایی نظامی گنجوی با تکیه بر داستان »خیر و شر« در منظومه هفتپیکر میپردازد. انواع شخصیتها، زاویه دید و صحنهپردازی و اجزای آن را بر پایه ابیات نظامی تبیین و تحلیل مینماید. هفتپیکر یا بهرامنامه چهارمین منظومه نظامی از نظر ترتیب زمانی و یکی از دو شاهکار او - با خسرو و شیرین - از لحاظ کیفیت است. این دفتر را از جهت ساختار کلی و روال داستانی میتوان به دو بخش متمایز تقسیم کرد: یکی بخش اول و آخر کتاب درباره رویدادهای مربوط به بهرام پنجم ساسانی از بدو ولادت تا مرگ رازگونه او که بر پایه روایتی تاریخ گونه است؛ دیگری بخش میانی که مرکب از هفت حکایت یا اپیزود از زبان هفتهمسر او و از زمره حکایات عبرتانگیزی است که دختران پادشاهان هفتاقلیم - مطابق تقسیم قدما - برای بهرام نقل میکنند.
این منظومه آمیزهای از جنبه حماسی و غنایی است، بدین معنی که بخش هفتگنبد تماماً دارای روح غنایی و تخیل رمانتیک است، ولی بخش تاریخی گونه، اگرچه سعی شاعر بر ترسیم چهرهای حماسی برای بهرام بوده، آمیزهای از جنبه حماسی و عناصر غنایی است. در هفتپیکر زمین و آسمان و جلوههای جمال این×دو با هم پیوند مییابد : از یک سو هفتگنبد است ساخته بر زمین و هفت روز و هفت رنگ و هفت اقلیم و هفت عروس که جملگی زمینی است و از سوی دیگر نظیره قرار دادن اینها با »هفت«های آسمانی - چون هفت سیاره و هفت فلک - ، و واسطه این دو با همدیگر گنبدی است که چرخزنان آهنگ عروج به گنبد دوار دارد. هفتپیکر ستایش داد و رفق، و نکوهش ستم و بیراهی است.
داستان هر یک از گنبدها به ترتیب عبارت اند از : داستان گنبد سیاه - داستان شهری که مردمانش همه سیاه پوش بودند - - داستان گنبد زرد - داستان شاهی که به زنان اعتماد نداشت و کنیزک زردرو - - داستان گنبد سبز - داستان بشر پرهیزگار و ملیخای بدطینت - - داستان گنبد سرخ - داستان بانوی حصاری - - داستان گنبد پیروزهای - داستان ماهان و دیوان - - داستان گنبد صندلی - داستان خیر و شر - و در آخر، داستان گنبد سپید - داستان دختر و پسری که قصد وصل داشتند اما میسر نمیشد - .
-1-1 پیشینه پژوهش
در موضوع نزدیک به موضوع این مقاله، پیش از این یک مقاله با این مشخصات، منتشر شدهاست: محمدی، محمدحسین، نگاهی به عناصر داستانی در هفتپیکر نظامی، فصلنامه پژوهشی تحقیقات زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد اسلامی-واحد بوشهر، دوره جدید، شماره سوم، زمستان 1389، شماره پیاپی : ششم از صفحه 171 تا .187 درباره نظامی اگرچه بسیار سخن گفته شده است و اثر گرانقدر وی، هفتپیکر، بارها از دیدگاه های متعدد و گوناگون اعم از محتوایی و غنایی و ساختاری واکاویده شده است ؛ امّا این اثر ارزشمند بویژه بخش هفتگنبد آن کمتر بر اساس ساختار داستانی آن تحلیل شده و عناصر داستانی این اثر شناسانده شده است. از این رو بررسی این اثر با شیوه ای توصیفی-تحلیلی میتواند ساختار اندیشگانی نظامی را در پردازش قصه های زیبای هفتگنبد و آگاهی ناخودآگاه وی را بر برخی از شاخص های داستان های امروزین نمایان سازد. در این بررسی هر یک از قصه های هفتگنبد از ابعاد مختلف عناصر داستانی تحلیل شده و برای هر یکی از آن ها، شواهدی درخور، از ابیات هفتگنبد آورده شده است.
-2-1 اهداف پژوهش
-1 تبیین شیوههای شخصیتپردازی در داستان خیر و شر نظامی
-2 تبیین انواع شخصیتهای داستانی در داستان خیر و شر نظامی
-3 تبیین زاویه دید در داستان خیر و شرّ نظامی
-4 تبیین درونمایه و صحنهپردازی در داستان خیر و شرّ نظامی.
-3-1 فرضیههای پژوهش
-1 شخصیتهای داستان خیر و شر غالباً شخصیتی ایستا و ثابت دارند.
-2 ایستایی شخصیتهای داستان در دو حیطه کارکرد مثبت و منفی و تقابل این دو با هم به تصویر کشیده شده است.
3زاویه- دید در داستان خیر و شر بعضاً سوم شخص و غالباً دانای کل محدود است.
-2 بحث:
-1-2 شخصیت و شخصیتپردازی
»ریشه واژه کاراکتر - شخصیت - کلمه «Karassein»به معنی حکاکی کردن و عمیقاً خراش دادن است. در یونان قدیم این واژه برای طرح های منثوری به کار میرفت که مجموعهای از تیپهای مختلف آدمها بود که گرد هم آمده بودند« - براهنی، . - 249 : 1368 نخستین بررسی و تحلیل شخصیتهای داستانی توسط ارسطو در کتاب فنّ» شعر« صورت گرفته بعد از ارسطو و شاگردانش بحث درباره ی شخصیت در قرون وسطی ادامه داشت تا این که در قرن هفدهم شخصیت و شخصیت سازی به طور دقیق در ادبیات آغاز شد و با ظهور رمان به خصوص رمان های روان شناختی به اوج خود رسید. - عبداللهیان، - 36 :1378
فورستر معتقد است نویسنده »گروه کلمات را می سازد و به یاری آنها شخصاً چیزها را به طور کلی وصف میکند، نام معینی بر آن ها می نهد، جنسیت مشخصی را به آن ها میدهد حرکات و سکنات قابل قبولی را بدیشان تحمیل میکند، وادارشان میکند که از طریق جملات و عباراتی که بین »دوابرو« جا میدهد، سخن بگویند این مشت کلمات اشخاص داستانند - «فورستر، . - 65 :1391 شخصیتهای داستانی که »مهمترین عنصر منتقل کننده مضمون داستان و مهمترین عامل طرح داستانند« افرادی هستند مشابه افرادی که در اجتماع حضور دارند و به عبارتی تقلیدی از مردم جامعه هستند که با بینش جهانی نویسنده فردیت و تشخص می یابند.
- براهنی، - 242 : 1368 به » خلق چنین شخصیتهایی که برای خواننده در حوزه داستان تقریباً مثل افراد واقعی جلوه میکنند شخصیتپردازی میگویند« - میرصادقی، . - 84 :1385 شخصیتهای داستانی که در واقع بازیگران داستانند یا واقعاً انسان هستند و یا مینمایند که انسانند - فورستر، - 64 :1391 یعنی نویسنده در اثر خود میتواند هم از انسان ها به عنوان اشخاص داستانی بهره ببرد و هم حیوانات و اشیا و رسم و سنت ها و نیروهای طبیعی و اجتماعی را جایگزین انسان ها کند و به وسیله آن ها به شخصیتپردازی، بپردازد.
- میرصادقی، :1386 - 299 حتی گاهی » شخصیت نمادی از حالت ها و پدیده های انسانی مانند شادی، غم و مرگ است.« - فروزنده، - 68 :1385 در تعریف شخصیتپردازی گفتیم که شخصیتها باید »تقریباً مثل افراد واقعی جلوه کنند.« در نتیجه یکی از ویژگیهای یک شخصیتپردازی موفق واقعی به نظر رسیدن آنهاست یعنی خواننده بتواند آنها را باور کند حتی اگر این اشخاص در داستانهای خیال و وهم حضور داشته باشند - میرصادقی، - 84 :1385 البته منظور از واقعی بودن شخصیتها منطبق بودن آن ها با افراد واقعی نیست.