بخشی از مقاله


بررسی اندیشه هاي فوکو پیرامون مفهوم قدرت

وتحلیل تأثیر این اندیشه ها بر معماري

چکیده

در این پژوهش به بررسی اندیشهي میشل فوکو پیرامون مسأله قدرت و تحلیل تأثیر این اندیشهها بر معماري پرداخته شده است. ابتدا مفهوم قدرت در آراء و اندیشههاي فوکو مورد بررسی قرار گرفته است و سپس ارتباط محیط ساخته شده و معماري با شیوهاي قدرت در اندیشهي فوکو مورد تحلیل قرار گرفته است. میشل فوکو، اندیشمند بزرگ فرانسوي، داراي اندیشه ها و آراي عمیق در ارتباط با قدرت در جامعهي مدرن میباشد، وي روابط اجتماعی را محصول قدرت میداند و داراي دیدگاههاي نوینی در ارتباط با قدرت در جامعهي مدرن میباشد که با دو روش دیرینهشناسی دانش و تبارشناسی قدرت، به تبیین این مساله پرداخته است. ارتباط فضا و معماري با شیوههاي قدرت در اندیشهي فوکو را می-

توان در مواردي نظیر قدرت انضباطی و جامعهي سراسربین یافت. در این پژوهش تلاش بر این بوده که تأثیر روابط قدرت در آثار معماري مورد ارزیابی قرارگیرد. روش تحقیق، روش توصیفی- تحلیلی میباشد. پس از مرور مفاهیم و نظریات مرتبط، با بررسی چند نمونهي معماري، به اثبات فرضیهي پژوهش پرداخته شده است. به نظر میرسد که نتیجهي حاصل از بررسیها بیانگر این مطلب باشد که روابط قدرت در همه جا و در اشکال مختلف از زندان تا مدرسه و از ایدئولوژي تا اخلاق حضور دارد و همدستی فرم ساخته شده با شیوههاي قدرت امري اجتناب ناپذیر است.

واژههاي کلیدي: میشل فوکو، قدرت، قدرت انضباطی، طرح سراسربینی، زندان پانوپتیکان.


.1 مقدمه

رابطهي میان معماري و رفتارهاي اجتماعی امري پیچیده است و به لحاظ فرهنگی دربردارنده ي آثار متقابلی است. روابط قدرت آن دسته از رفتارهاي اجتماعی را شامل می شوند که همچون ساختارهایی می توانند در چارچوب زندگی روزمره قرار گیرند و این همان موضوعی است که فرم ساخته شده را به نقش اول در ایدئولوژي قدرت مبدل می سازد. پرسشی که در این جا مطرح میباشد این است که


چگونه ساختارهاي معماري، در روابط قدرت میانجیگري میکنند؟ این موضوع که همدستی فرم ساخته شده با شیوههاي قدرت امري اجتناب ناپذیر است،به عنوان فرضیه در نظر گرفته شده است.

میشل فوکو1 که از بزرگترین اندیشمندان و فیلسوفان معاصر محسوب میشود ، داراي دیدگاههاي نوینی در رابطه با قدرت در جامعه ي مدرن میباشد. وي موضوع تسلط و گسترش قدرت را در کتاب مراقبت و تنبیه آغاز کرده بود و در کتاب تاریخ جنسیت پی گرفت. فوکو با عدول از دیدگاههاي رایج، قدرت را نهصرفاً در ارتباط با سازکارهاي ساختارهاي رسمی یا در قالبیصرفاً سیاسی بلکه منتشر در تمام حوزه هاي اجتماعی میداند. فوکو بر این اعتقاد است که قدرت ممکن است سرکوبکننده باشد و مسلط شود اماعمدتاً سازنده ، تولیدکنندهي سوژهها، انضباطها، جنسیتها و نظایر آنها نیز میباشد. وي براي تشخیص روابط قدرت از شیوهاي بهره میگیرد که در آن بعد مقابل قدرت یعنی مقاومت را براي نقطه ي عزیمت انتخاب میکند و این مقاومت است که روابط جدید قدرت را آشکار میسازد(دریفوس، : 1382 .(346 از دیدگاه فوکو قدرت تنها در دست دولت، طبقه ي حاکم یا فرد خاصی نیست، قدرت یک استراتژي است: قدرت نه یک نهاد و نه یک ساختار، بلکه »وضعیت استراتژیکی پیچیده« و » کثرت روابط میان نیروها« است. به بیان دیگر مسئلهي مورد بحث فوکو، اعمال، حوزهي اجرا و اثرات اعمال قدرت است نه قبضه یا تصاحب قدرت. در چنین دیدگاهی افراد، مالک یا کارگزار قدرت نیستند بلکه مجري آن اند(دریفوس،.(26:1382

آسانترین روش براي درك بعد فضایی کار فوکو به واسطه ي موقعیتهاي انضباطی از قرن هجدهم صورت میپذیرد. در همان زمان وي اشاره می کند که زندان ها شیوه ي خود را از جنبه هاي تنبیهی به تکنیک هاي بههنجارسازي و بهبوددهنده تغییر دادند، چون هدف مجازات در اواخر قرن هجده میلادي دیگر اعمال قدرت نبود بلکه هدف تغییر در رفتار مجرم بود، در چنین اجبار نظارت به جایگزینی براي نیروي خشونت مبدل گردید. اختراع زندان پانوپتیکان2 توسط بنتام3، به عنوان ایده آلی براي مفهوم قدرت نهادینه شدهي فوکو عمل می-کند(.(Dovey,2002:19-20 مسائل زیادي پیرامون پیوند مکان و قدرت وجود دارد به گونه اي که روابط قدرت در بررسی آثار معماري متجلی میشوند. ضرورت این موضوع در این است که براي طراحانی که هدفشان ایجاد تساوي، عدالت و آزادي است، پیشبینیهایی را در پی خواهد داشت. . در این راستا در این پژوهش روابط قدرت را در تعدادي از آثار معماري مطرح مورد بررسی قرار دادیم.

.2 پیشینه پژوهش

در داخل ایران تا کنون پژوهشی به طور اختصاصی پیرامون تأثیر مسĤله قدرت فوکو بر معماري صورت نگرفته است و بیشتر تحقیقات موجودمنحصراً به بررسی آثار و اندیشههاي فوکو اختصاص دارد. در خارج کشور کیم داوي4، در کتاب » قاب بندي مکان: میانجی گري قدرت در فرم ساختهشده« تأثیر ابعاد عمده ي رفتار اجتماعی بر معماري را مطرح کرده است. وي در این کتاب به این موضوع پرداخته که چگونه فرمهاي ساخته شده معماري به عنوان واسطههایی براي اعمال قدرت عمل میکنند و چگونه زندگی ما در داخل اتاقها، ساختمانها، خیابانها و شهرهایی که در آن ها ساکن هستیم، شکل میگیرد. داوي در بخشی از این کتاب روابط فضایی را بر اساس نظریات سه فیلسوف مطرح، گیدنز5، بوردیو6 و فوکو مورد تحلیل قرار داده است و میانجیگريهاي قدرت بر معماري را بر این اساس بررسی کرده است. حال در پژوهش پیشرو تلاش شده تااختصاصاً با بررسی اندیشهي فوکو، روابط قدرت وي در تعدادي از آثار معماري مورد بررسی قرار گیرد.

3. چارچوب نظري

1. قدرت در اندیشه میشل فوکو

عبارت »قدرت«7 به صورت جهانی به طور گستردهاي براي ارجاع به ظرفیتها و نتایج، مورد استفاده و سوءاستفاده قرار گرفتهاست. آن گونه که ریچارد رورتی8 بیان کرده است: "قدرت یک قابلیت است . . . براي تشخیص و کنترل رویدادها و وقایع. بنابراین میتواند براي قرارگرفتن در مسیر منافع فردي بر چیزهایی تأثیر بگذارد. توانایی، تصورکردن، ساختن و آبادکردن یک محیط ساخته شدهي بهتر، همان چیزي است که از آن به عنوان توانمندسازي یاد میشود. قابلیت اختصاصدادن یک اتاق، انتخاب یک خانه، قدمزدن در یک ساحل، یا انتقاد از یک دیدگاه شهري، همگی اشکالی از توانمندسازي هستند. وقتی می گوییم شخصی اختیار دارد، منظور این است که قابلیت آن براي


2


عملکردن افزایش یافته است. توانمندسازي با استقلال و آزادي مرتبط است. ظلم و آزادي دو طرف سکه ي قدرت هستند، به طوري که توانمندسازي یک شخص میتواند ظلم بر دیگري باشد. قدرت میتواند هم مثبت باشد و هم منفی، می تواند هم منجر به آزادي و هم منجر به ظلم شود. مفهوم مثبت و اصلی قدرت، توانایی بشر براي تصور و خلق یک محیط ساخته شدهي بهتر محسوب میشود. ( Dovey, (2002: 10 قصد ما در این جا پرداختن به این بعد از قدرت میباشد.

میشل فوکو، فیلسوف فرانسوي، داراي دیدگاههاي نوینی در ارتباط با قدرت در جامعهي مدرن می باشد. وي با عرضهي دو روش دیرینهشناسی دانش و تبارشناسی قدرت، به تبیین این مسأله پرداخته است. فوکو در تحلیل تبارشناسانه خود در آثاري نظیر مراقبت و تنبیه و تاریخ جنسیت به این موضوع پرداخته که چگونه انسانها به واسطهي قرار گرفتن در شبکهاي از روابط قدرت و دانش به سوژه9 و ابژه10

دانش و قدرت تبدیل میشوند. فوکو در اثر مهم خود، مراقبت و تنبیه، برداشتهاي سنتی و مدرن از تنبیه را نشان میدهد. وي براي رسیدن به این هدف سیر تحول نهادهاي درگیر در امر تنبیه را از نیمهي قرن هجده میلادي به بعد بررسی میکند. با سلطهي مکتب انسانگرایی، جهان بینی جدیدي حاکم میشود که شعار و هدف آن کاهش رنج انسانی و افزایش لذت اوست. نوع تنبیه نیز تغییر یافته و زندان جاي شکنجه بدنی را میگیرد. در واقع این کتاب حملهاي به سیستم زندان است، اما بعد مهم تر آن آشکارسازي ماهیت مراقبتی و انضباطی جامعهي مدرن است. فوکو بر این عقیده است که انتقال از مرحله ي قدیم به مدرن، حرکت از تمدن نمایشی به تمدن مراقبتی را به تصویر میکشد. استحاله از نمایش به مراقبت در دو شکل خاص تنبیه تجسم مییابد، یعنی در اعدام و زندان سراسربین(بوستانی و محمد پور ، :1388

.(58

فوکو در تاریخ جنسیت، به بررسی فرآیندهاي بههنجارسازي مرتبط با رفتار جنسی می پردازد. در تاریخ غرب، جنسیت به عنوان ابزار و روشی مناسب جهت سلطه و به انقیاد درآوردن کالبد فرد و به طور کلی ذهنیت افراد و جامعه بهکاررفته است. منظومه قدرت با اعمال سلطه

بر بدن و کارمایههاي غریزي چون شهوات و تمایلات از جنسیت به صورت مقوله اي ابزاري بهرهبرداريضیمران،کرده است( .(33 :1390
وي در خصوص مفهوم و چیستی قدرت، درك سلسله مراتبی ساده را رد میکند و معتقد است قدرت یک مفهوم ساده ابلاغی از بالا به پایین و دستوري نیست بلکه در شبکه اي از روابط در هم پیچیده، ساري و جاري است. در اندیشه فوکو مسألهي قدرت در همه جا جریان دارد. قدرت همه جا هست، نه به این معنا که قدرت همه چیز را در بر میگیرد، بلکه این معنا که قدرت از همهجا میآید(فوکو، .(108 : 1391

قدرت نهاد نیست، ساختار نیست، نوعی قدرت مندي نیست که برخی از آن برخوردار باشند ؛ قدرت نامی است که به یک موقعیت استراتژیکی پیچیده در جامعهاي معین اطلاق میشود (همان: .(109
فوکو عقیدهي انسان گرایان را مبنی بر این که سوژه منبع معناي ارادي، بازاندیشی خویشتن، وحدت و عقلانیت است، را رد مینماید.
به عقیده ي فوکو سوژهها همواره مطیعشده هستند، در گفتمان ها و کردارهاي قدرتی ساخته شدهاند که آنها را در موقعیت سخنگویانی در تعریف خودآگاهی قرار میدهد( کریمی و نوابخش، .(57 : 1388

مفهوم قدرت از نظر فوکو به مثابه »مکانیسمی براي زندگی« بهتر فهمیده میشود. مکانیسم جدید قدرت به بدنها وابستگی بیشتري دارد. مکانیسم قدرت زمان و نیروي کار را از بدن ها بیرون میکشد. شکل جدید قدرت یکی از مهمترین ابداعات جامعهي بورژوازي بوده و از ابزارهاي اساسی در جامعهي سرمایهداري است(بوستانی و محمد پور،.(75 : 1388 از نظر فوکو قدرت داراي جنبههاي مثبت نیز میباشد. وي معتقد است که باید از توصیف همیشگی اثر هاي قدرت در قالب واژههاي منفی دست کشید: نظیر این که قدرت»طرد میکند«، »سرکوب میکند«، »جلوگیري میکند«، »سانسور میکند«، »انتزاع میکند«، »میپوشاند«، »پنهان میکند.« در واقع قدرت تولید میکند؛ قدرت واقعیت را تولید میکند؛ قدرت قلمروهاي ابژه ها و آیین هاي حقیقت را تولید میکند. فرد و شناختی که میتوان از او به دست آورد به این تولید بستگی دارد(فوکو،.(242 :1382
به اعتقاد فوکو جامعهي فاقد روابط قدرت، تنها میتواند تصوري انتزاعی باشد. تحلیل روابط قدرت از دیدگاه فوکو به اثبات چند نکته نیاز دارد: -1نظامی از تمایزها که به فرد امکان می دهد بر اعمال دیگري عملی انجام دهد -2 انواع اهداف و مقاصدي که کسانی که بر روي اعمال دیگران عمل میکنند، تعقیب مینمایند -3 وسایل برقراري روابط قدرت -4 اشکال نهادمندي -5 درجات نهادینه شدن ( همان: .(362-361 فوکو با توجه به این نکات در صدد تحلیل روابط قدرت بر میآید.

نقدهایی نیز بر نظریهي قدرت فوکو وجود دارد که در این جا به نقدهاي از سوي چند تن از فیلسوفان مطرح اشاره میکنیم:

3


فریزر11 معتقد است که فوکو رابطه هاي بسیاري را قدرت میداند. این گستردگی مفهوم قدرت تا حدي است که خارج از آن رابطهي اجتماعی ناممکن مینماید. در عین حال ترایب12 معتقد است مراقبت و تنبیه به زمان حال تعلق ندارد. به کارگیري استعاره ي سراسربین براي توصیف فضاي اجتماعی معاصر اشتباه است، چرا که قدرت سراسربین در مرکز قرار داشته و بر پیرامون کنترل دارد؛ این توصیف در حالی است که در شبکهاي چون اینترنت قدرت دیگر متمرکز نیست و مرکز و پیرامونی نیز وجود ندارد، همچنین پاتن13 معتقد است فوکو هیچ تصوري از انسان یا جامعهي انسانی خارج از حوزه هاي قدرت ندارد و تایلور14 میگوید اگر منظور فوکو از دگرگون کردن رژیم حقیقت نزدیکتر شدن به حقیقت و به دست آوردن آزادي نباشد، معلوم نیست که چرا فوکو تلاش میکند تا نقاب از چهرهي قدرت بردارد. به نظر هابرماس15 وسایل قانونی تأمین آزادي خود میتوانند آزادي را محدود کنند که فوکو از درك این نکته عاجز بوده است (بوستانی و محمدپور،
.(95-93 : 1388 داوي در کتاب خود عنوان کرده است که، به طور کلی دیدگاه فوکو عمیق و ژرف است اما با این حال نتایج او بیشتر بدبینانه هستند. براي مثال او به جاي بهسازي طراحی زندان، حبس بودن را منسوخ اعلام کرده است. این فاشیسم است که ما را به عشق ورزیدن به قدرت و تمایل به هر آنچه که سلطه دارد و از ما سوء استفاده می کند، وادار می سازد. با این حال اگر فردي به قدرت به عنوان سکه اي دو رویه نگاه کند، قدرت به طور کامل منفی نیست(.(Dovey , 2002: 20

.2ارتباط فضا و معماري با شیوههاي قدرت در اندیشهي فوکو

.1.2قدرت انضباطی

از دیدگاه فوکو رژیم جدید دانش/قدرت نیاز دارد که ما به جاي مفهوم قدرت به عنوان رابطهي تسلط فردي بر دیگران ، مفهوم قدرت پراکنده در سراسر بدنههاي اجتماعی را جایگزین کنیم. این قدرت چیزي نیست که توسط عواملی اعمال شود بلکه خود، سوژهها را میسازد.
قدرت از طریق رفتار اجتماعی و فضایی به کار میافتد و در نهادها قرار میگیرد، چنین قدرتی »قدرت انضباطی« نامیده میشود، چون که از طریق رژیم بههنجارسازي و ریشهکن کردن انحراف، عمل میکند. فوکو مظهر آن قدرتی که براي به وجود آوردن افراد مطیع، بر روي بدن و از طریق بدن اعمال میشود را »زیست قدرت« مینامد. زیست قدرت عامل انسانی را میسازد و تحت کنترل قرار میدهد. فوکو از همدستیهاي معماري در روش هاي مختلفی صحبت میکند که مواردي نظیر مستقر ساختن افراد، نگه داشتن آنها در مکانهاي دقیق، محدود کردن آنها به تعداد معینی از حرکات و عادات، را ممکن میسازد .(Dovey, 2002: 19)

مراقبت پایگانمند یکی از ابزاري است که منجر به موفقیت قدرت انضباطی میگردد. طی عصر کلاسیک به تدریج شاهد ساخته شدن این »رصدگاه ها«ي کثرت انسانی هستیم، رصدگاههایی که تاریخ علوم، ستایش چندانی از آنها نمیکند. در کنار تکنولوژي بزرگ دوربینها و عدسیها و پرتوهاي نور که بخشی از بنیان فیزیک نوین و کیهان شناسی نوین بودند، خرده تکنیکهاي مراقبتهاي چندگانه و متلاقی وجود داشت، نگاههایی که میبایست ببینند بدون آن که دیده شوند؛ این »رصدگاهها« الگوی یتقریباً آرمانی داشتند: اردوگاه نظامی ، شهري است ساختگی که به سرعت بنا میشد تقریباًو به دلخواه ساختاري جدید مییافت. بر اساس طرحهایی بی شمار، نقشههاي چهار-

گوش و قدیمی و سنتی اردوگاه، ظرافت قابل ملاحظه اي یافت. شبکه اي از نگاه ها که یکدیگر را کنترل می کردند ترسیم شد. این الگوي اردوگاه یا دست کم اصل بنیادین آن از دیرباز در شهرسازي، ساختن شهركهاي کارگري، بیمارستانها، تیمارستانها، زندانها و مدرسهها دیده میشود که همان اصل همپیوستگی مکانی مراقبتهاي پایگانبندي شده هستند. به عبارت کلیتر، نوعی از معماري مطرح شد که بتواند عاملی باشد براي دگرگونی فردها، یعنی تأثیر بر کسانی که این معماري آنان را در خود جا میدهد، تسلط یافتن بر رفتار آنان، تجدید اثرهاي قدرت در میان آنان، فراهم آوردن امکان شناخت آنان و تغییر و اصلاح آنان. طرح ساده و قدیمی بسته و محصور کردن با دیوارهاي پهن و دروازه اي محکم که مانع از ورود و خروج می شد، به تدریج جاي خود را به محاسبه مدخلها، مکانهاي پر و خالی، گذرگاهها و ورانماییها داد. بدین ترتیب، ساختمان بیمارستان به تدریج به منزلهي ابزار کنش پزشکی سازمان یافت. بیمارستان دیگرصرفاً سرپناهی براي بینوایی و مرگ قریب الوقوع نبود؛ بلکه حتی در مادیت خود، یک عامل درمانی بود. ساختمان مدرسه نیز میبایست یک عامل تربیت باشد. آن چه را که پاري -دوورنه16 براي مدرسهي نظام طراحی کرده و حتی کوچک ترین جزییات آن را به گابریل17 معمار دیکته کرده بود، ماشینی تربیتی بود. اتاقها همچون رشتهاي از سلول هاي کوچک در طول راهرو توزیع شده بودند؛ در فاصلههاي منظم یک اتاق افسري قرار داشت؛ دانش آموزان در تمام طول شب در این سلولها محبوس بودند؛ پاري- دوورنه اصرار داشت که پنجرهاي در دیوار سمت راهروي


هر اتاق از ارتفاع سینه تا یک یا دو پایی سقف تعبیه شود؛ در سالن غذاخوري، سکوییتقریباً بلند براي قرار دادن میزهاي بازرسان مدرسه تعبیه شده بود؛ درهاي دستشوییها به صورت نیمه تعبیه شده بود تا مراقب متصدي دستشوییها بتوانند سر و پاهاي دانشآموزان را ببینند.

اینها نمونه هایی از وسواس هاي بی پایان مراقبت که در معماري اي با هزار ساز و کار کوچک و خرد تبلور یافت. دستگاه انضباطی کامل امکان میدهد که بتوان با یک نگاه همه چیز را پیوسته دید. نقطهاي مرکزي که هم منبع نور روشن کنندهي همهي چیزها باشد و هم مکان همگرایی هر آن چه باید دانسته شود. در مرکز ساختمان هایی که به صورت دایرهوار و همگی رو به داخل قرار گرفته بودند، ساختمانی بلند قرار میگرفت که میبایست کارکردهاي اداري مدیریت، کارکردهاي پلیسی مراقبت، کارکردهاي اقتصادي کنترل و وارسی و کارکردهاي دینی تشویق به اطاعت و کار را یکجا داشته باشد، همهي دستورها از آنجا بیاید، همهي فعالیتها در آنجا ثبت شود و همهي خطاها در آنجا دریافت شود و مورد قضاوت قرار گیرد و این کار بی هیچ واسطه و هیچ تکیهگاهی غیر از هندسهاي دقیق انجام گیرد. در میان تمامی دلایلی که در نیمه دوم سده هجدهم در اعتبار معماريهاي دایرهاي ارائه شد، بدون شک باید این دلیل را در نظر گرفت که معماريهاي دایره اي بیانگر نوعی اوپتیماي سیاسی بود(فوکو،.(218-214 :1382

.2.2 تکنولوژي هاي قدرت

یکی از دستاوردهاي عمدهي فوکو نظریهپردازي دربارهي شیوهي تبدیل بدن انسان به عنصر عمده اي براي عملکرد روابط قدرت در جامعهي مدرن بوده است. وي می گوید: "ممکن است دانشی درباره ي تن آدمی موجود باشد کهدقیقاً دانش کارکرد آن نباشد و یا غلبه بر نیروهاي آن به دست آید که بیش از توانایی تسخیر آن نیروها است؛ چنین دانش و چنین غلبهاي چیزي را تشکیل میدهند که میتوان تکنولوژي سیاسی بدن نامید". از دیدگاه فوکو، جامعهي سراسربین، دانش، قدرت و نظارت بر بدنها و بر فضا را درون تکنولوژي انضباطی همبسته گرد هم میآورد (دریفوس، 318 :1382و .(215

.1نقشه ي سراسربین(پانوپتیکان)، جرمی بنتام. مأخذ: فوکو، .1382

طرح جرمی بنتام براي ایجاد »جامعهي سراسربین« نمونهاي از اعمال قدرت است(تصویر.(1 سازمان جامعهي سراسربین از لحاظ معماري عبارت است از محوطهي وسیعی که در وسط آن برج و مجموعهاي از ساختمانها قرار دارند و این ساختمانها در حواشی به سطوح و غرفههایی تقسیم می شوند. در هر غرفه دو پنجره وجود دارد به طوري که از یک پنجره نور وارد میشود و پنجره ي دیگر روبروي برج قرار دارد و در برج پنجره هاي بزرگی وجود دارد که امکان مراقبت و نظارت بر غرفه ها را فراهم میآورند. فرد محبوس درون غرفه نه تنها براي ناظر مقیم در برج بلکه تنها براي او قابل رویت است؛ وي از هر گونه تماسی با افراد مقیم در غرفههاي مجاور محروم شده است. فرد

5


محبوس نمیتواند ببیند که نگهبان درون برج هست یا نه. بنابراین او باید چنان رفتار کند که گویی مراقبت، مستمر و سراسري است.

معماري ساختمان چنان کامل است که حتی اگر نگهبان حاضر نباشد، باز هم دستگاه قدرت همچنان عمل میکند. اگر جامعهي سراسر بین به طور کامل عمل کند تقریبا هر گونه خشونت داخلی از میان خواهد رفت. زیرا اگر فرد محبوس هیچ گاه مطمئن نباشد که تحت نظارت هست یا نه در آن صورت وي به نگهبان خودش تبدیل میشود. از این طریق حتی میتوان بر خود نگهبانان نیز نگهبانی کرد. آنها در فرآیند نگهبانی تثبیت و تنظیم میشوند وخود نیز در معرض نظارت اداري قرار میگیرند. به نظر فوکو، جامعهي سراسربین، دانش، قدرت، نظارت بر بدنها و بر فضا را در درون تکنولوژي انضباطی همبستهاي گرد هم میآورد. این نظام بیش از آن که الگوي معماري براي نمایش یا تجسم

قدرت باشد، وسیلهاي براي کاربرد قدرت در فضا است(دریفوس،.(318-317: 1382
تکنیک هاي کاربرد ساختارهاي این نظام پیش از خود سبک معماري امکان بسط و گسترش موثر قدرت را فراهم می کنند
(دریفوس،.(318 : 1382 در یک دید کلی به این ساختار می توان دریافت که این دستگاه معماري ماشینی براي خلق و حفظ مناسبات قدرت است، مناسباتی مستقل از آن کس که آن را اعمال می کند. در چنین وضعیتی محبوس شدگان در وضعیتی از قدرت گرفتارند که خود حامل آن اند. بنتام طرحی از قدرت ارائه داد که در آن قدرت می بایست هم رویت پذیر و هم وارسی ناپذیر باشد. رویت پذیر بدین معنا که زندانی بی وقفه سایه ي بلند برج مرکزي را که از آن جا مخفیانه زیر نظر است در برابر دید داشته باشد. و وارسی ناپذیر به این معنا که زندانی هیچ

گاه نباید بداند که آیا اکنون تحت نظر است یا نه، اما باید مطمئن باشد که همیشه ممکن است زیر نظر باشد (فوکو، .(250 :1382
از دیدگاه فوکو چنین نظم ساختاریافته ي جسمانی به واسطه ي نظام فضا/زمان از نهادهایی اولیه به یکی از ویژگی هاي غالب سرمایه داري صنعتی تبدیل شده است که شامل پارتیشن بندي فضا با توجه به مرتبه، گروه و درجه همراه با قاعده ي زمانی روزمره و حرکت در زمان است(.(Dovey,2002:20 یکی دیگر از تکنولوژي هاي قدرت، محصورسازي یا جداسازي است. جداسازي مردم عادي و در فرآیند بعدي هم خانه کردن فقرا، ولگردان، دزدان نهایتاًو طبقه بندي بیماران و روش هاي درمانی و طبقه بندي همه ي افراد تحت پوشش

برچسب هایی چون به هنجار و نا به هنجار از تکنولوژي هاي محصورسازي محسوبفولادوند،می شوند( .(32-30 :1372

یافته ها

.1 تجزیه و تحلیل ساختار فضایی
حال به این موضوع میپردازیم که چگونه ساکنین ساختمانها هم به عنوان ابژه و هم به عنوان سوژه هستند که این موضوع بی-

ارتباط با آنچه در ارتباط با مفاهیم قدرت در اندیشه فوکو ذکر شد، نمیباشد. براي بررسی چنین مسائلی در رابطه ي فرم ساخته شده از روشهاي تجزیه و تحلیل هیلیر و هانسون18 بهره میگیریم. آنها به دنبال کشف ساختارهاي عمیق اجتماعی- فضایی هستند که همان

»ژنوتیپ ها«19 در معماري هستند که آن ها بخشهاي فضایی ساختاریافته در آرایشهاي معین میباشند که قاعد ترکیبی توالی و مجاورت را به همراه دارند. آن ها((1984 بر این باورند که ژنوتیپها دربردارندهي یک منطق اجتماعی از فضا هستند.

فرم اولیهي تجزیه و تحلیل ترکیبی(تجزیه و تحلیل گاما) از یک تکنیک نقشهبرداري ساختمان، به سمت یک ساختار سلولی با استفاده از نقاط ورود خارجی به عنوان یک اصل، پیش می رود. پلان ساختمان به صورت یک دیاگرام ساختاري از چگونگی قاببندي شدن زندگی داخل آن، تفسیر شده است.مطابق تصویر 2، سه پلان مشابه با درگاه هاي مختلف، می تواند سه ساختار ترکیبیکاملاً متفاوت به وجود آورد. ساختار خطی20، سلسلهاي از بخش هاي متوالی است که در معماري به عنوان یک رشته اتاق شناخته شده است. در این ساختار هیچ انتخاب مسیر از بخشی به بخش دیگر وجود ندارد. ساختار حلقه یا لوپ21، بر عکس است، به این صورت که با انتخابهاي چندگانه مسیر، بخشها را در یک شبکه به یکدیگر متصل میسازد. ساختار فن یا شاخهاي22، از طریق یک تک بخش مانند کریدر یا راهرو دسترسی به طیف وسیعی از فضاها را کنترل میکندعملاً. تمامی ساختمانها در ترکیبی از این ساختارهاي بنیادي ساخته شده اند.

ساختار حلقهاي با توجه به ارتباطات جانبی و چندگانهاش، تعداد زیاد مسیرهاي ممکن و کنترل پراکنده، تعریف شده است. ساختار خطی و شاخهاي، گردش و تعامل اجتماعی را در فضاهاي کلیدي معینی کنترل میکند. درجه ي کنترل یک سلول درجهاي است که براي دسترسی به سلول هاي دیگر باید از آن سلول عبور کرد. بنابراین یک راهرو یا سرسرا که تنها راه دسترسی به یک سري از اتاقها است، داراي سطح بالایی از کنترل روي جریان زندگی روزمره است. ساختار خطی یک روایت فضایی با سطح بالایی از کنترل را در همهي

6

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید