بخشی از مقاله
چکیده
»احمد بن عبداالله الخجستانی را پرسیدند که تو مردي خربنده بودي« به امیري خراسان چون افتادي؟ گفت: به باد غیس در خجستان روزي دیوان حنظله باد غیسی همی خواندم، بدین دو بیت رسیدم:
مهتري گر به کام شیر دراست شو خطر کن زکام شیر بجوي
یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروي
داعیه در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم، راضی نتوانستم بود، خران را بفروختم و اسب خریدم، و از وطن خویش رحلت کردم و به خدمت علی بن اللیث رسیدم ...
] تا اینکه [ دست از طاعت صفاریان باز داشتم و خواف را غارت کردم و به روستايبشت بیرون شدم، و به بیهق درآمدم. دو هزار سوار بر من جمع شد.
بیامدم و نیشابور بگرفتم، و کار من بالا گرفت و ترقی همی کرد تا جمله
خراسان، خویش را مستلخص گردانیدم. اصل و سبب این دو بیت شعر بود... .
- چهار مقاله، نظامی عروضی سمرقندي -
سرآغاز سخن، با نقل بخشی اندك از کتاب چهار مقاله بود که در آن دو بیت شعر سبب به امارت رسیدن یک نفر خربنده - خرکچی - شده بود.
آنچه در خصوص رودکی سمرقندي و قصیده بوي جوي مولیان وي و منقلب شدن امیر سامانی آمده، یا دربارة فرخی سیستانی و قصیده با کاروان حلّه وي خواندهایم و میدانیم یا حکایتهاي اسکافی، صاحب بن عباد، یا دیگر مضامین و مفاهیمی که در کتابهاي مختلف میخوانیم، در مییابیم که چگونه یک بیت شعر یا یک عبارت ساده میتواند به آن اندازه مؤثر باشد، به گونهاي که نظیر آن را هرگز نمیتوان ایجاد کرد و یا با دیگر محرکهها، براي شخص یا اشخاصی به وجود آورد.
این خاصیت شعر است و یا عبارت ساده ادبی که مربوط است به بخشی از علوم، با عنوان علوم انسانی و یا به قولی، علوم بشري، که شاید در چشم و نگاه بسیاري از عالمان علوم غیربشري هیچ مینماید و کسی آن را در حساب نمیآورد. در خانه هر مسلمانی کتاب قرآن و دیگر کتب مربوط را میتوان دید. دیوان حافظ را در کنار قرآن کریم، روي تاقچه میگذارند و یک غزل آن را تیمًنا سر آغاز کار میدانند و روح و جانشان را با خواندن و شنیدن آن طراوت و لطافت میبخشند و آرامش خاطر مییابند و بر همان حال و آرامش تصمیم میگیرند و خشم خویش فرو می نشانند.
در این مقاله کوشش خواهد شد تا نمونههایی از تأثیر علوم انسانی، و به طور جزئیتر ادبیات فارسی، در امور مدیریتی و تصمیم گیريهاي مربوط به آن بیان شود.
واژگان کلیدي: علوم انسانی، ادبیات، شعر، مدیریت، تصمیمگیري.
مقدمه
از قدیمیترین کتبی که در شمارش علوم تألیف شده، میتوان از احصاء العلوم فارابی - تألیف قبل از 339ه . - نام برد که در5 فصل تدوین شده است:
.1 علم اللسان .2 علم منطق .3 علم تعالیم - ریاضیات مثل عدد، هندسه، مناظر یا بصریات، نجوم تعلیمی، علم موسیقی و فروع مهم آن، علم رفع و جراثقال و علم حیل - .4 علم الهی .5 علم مدنی - علم اخلاق و سیاست - و علم فقه و کلام.
خوارزمی کتاب مفاتیح العلوم خود را بین سالهاي 367 تا 372ه . تألیف کرد که شامل دو مقالت بود:
مقالت اول شامل .1 فقه .2کلام .3 نحو .4 نویسندگی .5 شعر و عروض .6 اخبار مقالت دوم .1 فلسفه .2 منطق .3 طب .4 ارثما طیقی یا عدد .5 هندسه .6 نجوم .7 موسیقی .8حیل .9 کیمیا.هر کدام از مقالات به تعدادي فصول تقسیم شده است.
ابوعلی سینا کتاب شفا را بین سالهاي 414-412 تألیف کرد که دایره المعارف گونهاي است در علوم منطق، فلسفه طبیعی، الهی و ریاضی. - مقدمه مفاتیح العلوم -
ابن خلدون مقدمه خود را بین سالهاي 808 - 776 ه . ق نگاشت که ارزش جهانی یافت. وي در آغاز کار، فکر خود را روي بحث در زمینه معرفت تاریخی متمرکز کرده بود، سپس به تدریج به موضوع علم تاریخ یا فلسفه تاریخ پرداخته است و مبادياي را پایهگذاري کرد که دامنهاش به فلسفه تاریخ و جامعهشناسی و اقتصاد و دیگر رشته هاي علمی کشیده شد. او در همان آغاز میگوید: علمی که قادر به توضیح سیر تکاملی تاریخ باشد، تنها علم »عمران« است. علمی که در ذات خویش مستقل است و موضوعش »تمدن انسانی« است و رخدادهاي