بخشی از مقاله

چکیده

با شکل گیری انقلاب جهان تاریخی 1357 به رهبری بی بدیل امام خمینی - ره - و استقرار نظام جمهوری اسلامی، بحث در مورد جایگاه مردم در این حکومت به یکی از مهمترین سوالات در ذهن محققان انقلاب بدل گردید و از آنجا که امام نقش ایدئولوگ و تئوریسین انقلاب را نیز داشتند، با واکاوی اندیشههای امام خمینی - ره - این سوال قرین پاسخ خواهد بود.

نگارنده معتقد است در عصر سیطره گفتمانهای لیبرالیستی و مارکسیستی در هنگامه پیروزی انقلاب، امام با مطرح کردن دمکراسی - مردم سالاری - در چارچوب اسلام یا بقول مودودی تئو-دمکراسی خط بطلانی بر آن گفتمانهای اومانیستی محض، کشیدند. نظریه مردم سالارانه امام خمینی - ره - با بارز نمودن معایب دیگر مکاتب طرفدار حقوق مردمی، مردم سالاری زیر نظر ولایت فقیه را که شانیت اسلام و مردم به بهترین نحو اعمال گردد، مد نظر داشتند و حقوق مردم به معنی اعم آن در تمام شئونات جامعه جاری و ساری خواهد بود. نگارندگان در این پژوهش به اهتمام نظری و عملی امام خمینی - ره - در جهت توجه به مردم در مرحله قبل از انقلاب و بعد از آن میپردازند.

مقدمه

واژه دموکراسی در اصل در دولتشهرهای یونان به وجود آمده و از لغت یونانی دموکراتیا گرفته شده که اجزای آن عبارت است از دمو - مردم - و کراتوس - حکومت - و در عمل به معنای نظام سیاسی است که درآن مردم حکومت میکنند و نه گروه اقلیتی که از انواع و اقسام امتیازاها و انحصارات برخوردار هستند. اما تعریف این واژه و حدود آن به این سادگی نبوده و در طول تاریخ و جوامع متفاوت بوده است. شکل و صورت دموکراسی در هر متن و زمینه معینی عمدتا نتیجه نحوه پنداشت ارزشها و اهداف آن و نیز اولویتی است که برای این ارزشها و اهداف در نظر گرفته میشود. اما به طور کلی دموکراسی را نظام سیاسی قلمداد میکنند که بیش از همه نظامها قادر به تامین برابری سیاسی، حمایت از آزادی، دفاع از منافع عمومی، برآوردن نیازهای شهروندان و پیشبرد رشد اخلاقی افراد است و امکان تصمیمگیریهای اثربخش را به نحوی فراهم میآورد که منافع همه در آن رعایت شود

به طور خلاصه میتوان گفت که دموکراسی در سه اصل زیر خلاصه میشود الف. حاکمیت مردم به معنای واگذاری نهایی قدرت تصمیم گیری عمومی، مشروعیت بخشی به حکومت و نظارت بر آن به همه شهروندان بالغ جامعه ب. برابری سیاسی، به این معنی که هر شهروند بالغ با هر شهروند بالغ دیگر برای مشارکت در فرآیند تصمیم گیری عمومی از حق مساوی برخوردار باشد ج. حکومت اکثریت، به این معنا که وقتی مردم در موردی با هم توافق نداشته باشند، حکومت بنا به خواست شمار بیشتر عمل میکند و نه شمار کمتر

منادیان دموکراسی محض غربی مدعی هستند دموکراسینوعی نظام سیاسی است که بیش از همه نظامها قادر به تامین برابری سیاسی، حمایت از آزادی، دفاع از منافع عمومی، برآوردن نیازهای شهروندان و پیشبرد اخلاقی افراد است و امکان تصمیم گیری های اثر بخش را بنحوی فراهم می کند که منافع همه در آن رعایت شود. و روش حکومتی است که مردم در انتخاب، نقد و عزل حاکمان فاعل مایشاء باشند و دموکراسی حاصل عقل مصلحت اندیش انسانها در طول زمان ها بوده است. اما دموکراسی به معنای اومانیستی آن هیج گاه مدنظر دین اسلام و اندیشه امام خمینی - ره - نبوده است.

امام آزادی، حقوق و خواسته های مردم را به اعتبار تطابق با شرع انور مورد پذیرش قرار میدهد و صرف اعتنا به کمیت افراد دلیل بر دموکراتیک بودن قضایا نیست. چنانکه اکثر اندیشمندان علوم سیاسی امروزین غربی نیز همین اهتمام زیاد به کمیت افراد را پاشنه آشیل دموکراسی می دانند. پس مردم سالاری امام خمینی - ره - رد دمکراسی اومانیستی غربی و مردم سالاری در چارچوب شرع مبین میباشد.

مردم گرایی و بسیج گرایی امام خمینی - ره - در قبل از پیروزی انقلاب

انقلاب کبیر / 1357 نوامبر 1979 موسوم به انقلاب اسلامی ایران، از زوایای گوناگون و در محافل علمی سرتاسر جهان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. انقلابی که آخرین انقلاب قرن نام دارد، از لحاظ تئوریک و عملی یک انقلاب اجتماعی1 بوده است، زیرا در انقلاب اجتماعی کل طبقه حاکمه تغییر می کند. انقلاب 1357 ایران انقلابی اجتماعی بوده است یعنی علاوه بر تغییرات در هیئت حاکمه، کل زیر ساختهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه دچار تحولات بنیادین شدند. انجام این تحول بنیادین، مقدمات و پیش فرض هایی را خواستار است که بی شک برای وقوع هر انقلابی سه عنصر مردم، رهبری2 و ایدئولوژی لازم است - محمدی، . - 87 :1384 و در این اثنا بحث ایدئولوگ انقلاب از همه مهمتر می نماید چرا که بقول خیل کثیری از نظریه پردازان انقلاب ، انقلاب 1357 ایران ، بدون امام خمینی نمیتوانست بوجود بیاید و پیروز گردد

نگارندگان معتقدند که تقلیل علت وقوع این پدیده نادر و یا معجزه قرن صرفا در یک علت مثلا مذهبی، سیاسی،اقتصادی بدور از واقعیات رخداده و نیز منافی با جهان بینی های علمی می باشد، چراکه نه انقلاب ایران تک علتی بوده است و نه گروه یا طیفی می تواند داعیه دار انقلاب باشد؛ انقلاب در شرایط زمانی و مکانی و بستر خاص خود انجام گرفته بنظر می رسد مثل جان فوران پدیده انقلاب ایران را جهت شناخت بهتر آن با رویکرد تلفیقی و پرهیز از تک علت انگاری و نگاه غیر ایدئولوژیک به آن شناخت، چون پاشنه آشیل و نقطه ضعف تمام دیدگاههایی که یک علت را علت العلل انقلاب شناخته اند، همین عدم توجه آنها به ابعاد دیگر این امر می باشد.

در انقلاب ایران گروههای مختلفی در طیف مبارزه قرار داشتند و وجه مشترک همه آنها دشمن مشترکشان رژیم استبدادی محمدرضا شاه پهلوی بود، طیفی شامل گروههای چپ مذهبی و غیر مذهبی، سکولارها، ملی - مذهبی ها، روشنفکران دانشگاهی، دانشجویان، کارگران، دهقانان، بازار، مردم عادی و ... بودند و انقلاب جز با اتحاد استراتژیک همه این اقشار به پیروزی نمی رسید و در این اثنا مبحث بسیج سیاسی1 این گروههای متنوع و بعضا متضاد از لحاظ فکری حول یک محور یعنی براندازی رژیم پهلوی مهارتی بسیار والایی را خواستار است که هرکس و هر طیفی نمی توانست این بسیج استراتژیک را بوجود آورد.

چنانکه تاریخ و نظریات علمی نیز موید دیدگاه این پژوهش است که بدون وجود شخصیت کاریزماتیک2 و تاریخی امام خمینی این انقلاب هرگز پیروز نمی شد. بعد از وقوع انقلاب و حتی در بطن فرایند انقلاب عدهی کثیری از روشنفکران 3و روحانیون ادعای ایدئولوگ بودن و تئوریسین انقلاب را داشتند ولی بنظر می رسد اکثر محققین در نقش بی بدیل امام خمینی - ره - متفق القولند، شخصیتی که در بحبوحه انقلاب مردمی ترین، رادیکال ترین و اسلامی ترین و اصلی ترین آموزگاران انقلاب بود و کسی را در این برهه هماورد و قابل قیاس با نقش بی بدیل این شخصیت نیست. به نظر میرسد نقش جهان تاریخی امام خمینی در این فرایند بی بدیل بوده باشد و این نظر مورد قبول مخالفان و موافقان این پدیده الهی می باشد و حیطه بسیچگرایی4 گستردهای را نسبت به دیگران داشتند.

چنانکه اکثر دانشمندان علوم سیاسی و محققان انقلاب گفته اند، اساسا حرکت مردم در سال 1357 نمی توانست بدون وجود رهبری امام به پیروزی برسد. امام بعنوان شخصیتی فراجناحی5 طیفهای گوناگونی را در جهت یک هدف واحد یعنی براندازی رژیم محمدرضا شاه پهلوی بسیج نمود. برای جریانات اسلامی امام - ره - نمونه کامل یک رهبر مذهبی - سیاسی بود. نیروهای اسلامی بطور طبیعی پشت سر امام قرار داشتند.

حرکت امام نه تنها موج جدید بازگشت به اسلام را که در میان اقشار تحصیل کرده و دانشجویی پاگرفته در ابعاد گستردهای تقویت نمود، بلکه در رابطه مذهب و سیاست و در ایران تغییرات تاریخی پدید آورد. قبل از امام در تمام جنبشها و قیامها رهبری حرکتها در دست غیر روحانیون بود و ثانیا روحانیونی که در این حرکتها شرکت داشتند جز رده بالاهای روحانیت نبودند. در واقع از زمان مشروطه به بعد برای اولین بار بود که یک مرجع تقلید و یک آیت االله به معنی اخص کلمه حکومت را چنین بی محابا به مبارزه میطلبید. مبارزه امام با رژیم بعنوان یک مرجع تقلید باعث گردید که هیچ مرجع و هیچ روحانی طراز اولی نتواند حداقل در ظاهر رابطهای با رژیم داشته باشد و بدین ترتیب امام سوار بر امواج اسلامگرایی دهه 40/50 بودند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید