بخشی از مقاله

چکیده

امروزه نیروی انسانی بعنوان اولین و کلیدیترین عامل توسعه جوامع شناخته می شود. مطالعه و بررسی سیر تکاملی رشد کشورهای جهان نشان می دهد که اکثر جوامع پیشرفته طی سالیان با در نظر گرفتن جنبه های بهسازی سرمایه های اجتماعی و انسانی خود سرمایه گذاری نموده اند که در حال حاضر به ثمر نشسته است. بر این اساس اهمیت سرمایه اجتماعی به مثابه یک دارایی نامشهود در عملکرد اقتصادی جوامع مورد توجه علاقه مندان به مباحث اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته است. سرمایه اجتماعی عمدتا مبتنی بر عوامل فرهنگی و اجتماعی است که شناسایی آن به عنوان یک سرمایه، چه در سطح مدیریت کلان توسعه کشورها و چه در سطح مدیریت سازمان ها و بنگاه ها می تواند شناخت جدیدی را از سیستم های اقتصادی- اجتماعی ایجاد، و مدیران را در هدایت بهتر سیستم ها یاری کند.

بسیاری از اقتصاددانان بر این عقیده اند که سرمایه اجتماعی حلقه مفقوده کشورهای عقب مانده برای رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی است. آنان عقیده دارند که افزایش روابط مبتنی بر اعتماد و مشارکت های اجتماعی گروهی، سبب رشد و حتی توسعه کشورهای عقب مانده خواهد شد. در مقاله حاضر نویسندگان بعد از بیان مفاهیم و تعاریف سرمایه اجتماعی و سطوح این سرمایه، به بیان نقش این سرمایه بر عملکرد اقتصاد پرداخته اند. در نهایت با طراحی یک الگوی نظری و بیان نحوه تاثیر سرمایه اجتماعی بر توسعه اقتصادی پیشنهاداتی برای استفاده هر چه بیشتر از سرمایه اجتماعی جهت دستیابی هر چه بیشتر به توسعه اقتصادی کشور ارائه شده است.

»سرمایه اجتماعی« در جامعه شناسی مطرح شد و تا به امروز، شاهد گسترش روزافزون این مفهوم هستیم. امروزه کمتر متخصص حوزه های علوم اجتماعی و انسانی وجود دارد که در تحلیلهایش ردپایی از این مفهوم نداشته باشد . بانک جهانی که به طور سنتی در راستای رویکرد نولیبرال بر توسعه و رشد تأکید مینمود، اینک سرمایه اجتماعی را ابزار اصلی فقر زدایی میداند. از آنجا که اسلام به عنوان یکی از پایههای سرمایه اجتماعی می باشد، بنابراین می توان از سرمایه اجتماعی در اقتصاد اسلامی استفاده نمود و از مزایای آن بر توسعه بهره مند شد.

واژگان کلیدی: سرمایه اجتماعی، اقتصاد اسلامی، توسعه اقتصادی، طبقه بندی A13, O10, Z13 : JEL

مقدمه

اسلام دین هدایت، و هدف آن رساندن انسانها به قلّه کمال - عبودیت خداوند - است. در اسلام نهتنها مبانی و روشهای وصف و تبیین وضعیت موجود بیان شده، بلکه وضعیت مطلوب و اصول و قواعد حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب نیز بیان شده است. هدف چنین دینی نمیتواند فقط وصف و تبیین وضع موجود باشد؛ بلکه وصف و تبیین وضع موجود مقدمهای لازم برای حرکت به سمت وضع مطلوب است.

علم اقتصاد اسلامی نیز که یکی از علوم اسلامی است هدف آن فقط وصف و تبیین وضع موجود نیست، بلکه سه هدف و رسالت مهم برای آن تصور میشود: وصف و تبیین وضعیت موجود، وصف و تبیین وضعیت مطلوب، بیان اصول و قواعد حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب. اصطلاح »علم اقتصاد اسلامی« میتواند بهطورکلّی به صورت زیر شاخه از علم اقتصاد که باسیستم اقتصادی اسلامی و تأثیر آن بر متغیّرها و تصمیمهای اقتصادی سروکار دارد، تجویز شود. تا آنجا که به تئوری اقتصادی مربوط میشود، تئوری اقتصادی وسیلهای است که به ما اجازه میدهد تا واکنش اقتصادی مردان و زنان را در چارچوب سیستم اقتصادی اسلامی درک کنیم و سیاستهای مناسب برای تبدیل »هست« به »باید« یا برای چگونه ترسیم کردن »باید«، در حوزه زندگی مسلمانها را پیشنهاد کنیم. به این مسیر توسعه گفته می شود.

یکی از ابزارهای مفید برای رسیدن به وضعیت مطلوب از وضعیت موجود، سرمایه اجتماعی است. جامعه ای که در آن سرمایه اجتماعی در سطح بالاتری وجود داشته باشد، توسعه به میزان بیشتری پدید خواهد آمد. اقتصاد اسلامی اگر ادعای مدیریت اقتصادی یک جامعه اسلامی را دارد باید بتواند ابزاری همانند سرمایه اجتماعی را درون خود جای داده، - همانگونه که اسلام نیز موید سرمایه اجتماعی است و خود از بنیان ها و تقویت کننده های آن به شمار می آید - و از آن برای رسیدن به هدف اقتصاد اسلامی که همان بهبود وضع اجتماع است، استفاده نماید.

در زمینه اقتصاد اسلامی و سرمایه اجتماعی کارهای قابل توجهی انجام شده است، اما استفاده از ترکیب این دو در مطالعات اقتصادی و اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار است. در این مقاله، ابتدا در خصوص لزوم وجود مکتب اقتصادی برای اسلام صحبت می شود، پس از آنکه ضرورت وجود مکتب اقتصادی اسلام مورد تایید واقع شد، به وجود سرمایه اجتماعی و اهمیت جایگاه آن در اقتصاد اسلامی پرداخته می شود. در ادامه به تاثیرات سرمایه اجتماعی در توسعه نیز اشاره می شود.

دین اسلاماندیشمندان و صاحب نظران در مورد جامعیت و گستردگی دین، نظریات و تفسیرهای مختلفی ارائه داده اند که می توان آنها را در سه نظریه خلاصه کرد:

1.دین، جامع همه ی علوم و معارف بشری و بیان کننده ی همه ی مسائل نظری و عملی در سطح کلان و جزئی در عرصه های مختلف زندگی مادی و معنوی است و تعالیم آن انسان را از هر گونه تلاش فکری در شناخت خود، جهان و ابعاد مختلف زندگی بی نیاز می کند; لذا دین دارای نظام های لازم برای اداره ی جامعه است و می توان علوم مختلف نظیر جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، سیاست، فیزیک، شیمی و حتی کامپیوتری و... را از آن استخراج کرد .
2.وظیفه ی دین، ارائه ی رهنمود برای رسیدن انسان به سعادت و کمال اخروی است، نه برای اداره ی جامعه و مسائل دنیوی; هم چنین جامعیت دین در این است که آنچه در هدایت به کمال وسعادت اخروی انسان نقش دارد در اختیار بشر قرار می دهد . امّا چگونگی شناخت علوم انسانی و تجربی، تشکیل حکومت، روش اداره ی حکومت، چگونگی مبارزه با مشکلات و مفاسد اجتماعی، مهار قدرت سیاسی در جامعه ی دینی، چگونگی ایجاد عدالت اجتماعی و ده ها پرسش دیگر از قلمرو دین خارج است و این آدمی است که باید بدون استمداد از آموزه های دینی، خود به سامان دهی مناسبات اقتصادی و سیاسی جامعه بپردازد. دین در این زمینه ها تنها به کلیات بسنده کرده و از ارائه ی راهکار معین پرهیز نموده است; و چنانچه به تدبیر امور دنیوی و تنظیم معیشت و تعیین نظام بپردازد خود نیز دنیوی و ایدئولوژیک می شود که این با جاودانگی آن در تضاد است .

3.جامعیت دین را باید در راستای هدف و رسالت آن ملحوظ داشت و از هر گونه افراط و تفریط در این زمینه پرهیز کرد. با نگاهی اجمالی به قرآن و روایات درمی یابیم که هدف دین، تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان است و چون امور دنیوی و مناسبات اجتماعی تأثیر شگرفی در روحیات و کمال انسان و تأمین سعادت واقعی وی دارند، دین خاتم هرگز نمی تواند از دخالت در این امور چشم پوشی کند و باید برای آنها برنامه ای جامع ارائه نماید . از دیدگاه اسلام، انسان یک موجود مادی محدود به این دنیا نیست، بلکه موجودی است فراتر از ماده و دارای زندگی جاوید که همه ی شئون و اعمال او با سرنوشت نهایی اش ارتباط دارد; یعنی هرگونه تلاشی برای این زندگی، در سعادت و یا شقاوت ابدی او تأثیر خواهد داشت .

…الدنیا مزرعه الاخره ».

الیوم… عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل ».

از این رو نوع رفتار اجتماعی و سیاسی ای که انسان برمی گزیند، به مانند رفتارهای فردی اش، تأثیر قطعی در سعادت و خوشبختی و یا شقاوت و بدفرجامی اخروی او دارد; و لذا دینی که علاوه بر مسائل فردی به مسائل اجتماعی انسان و سعادت و هدایت جامعه می اندیشد نمی تواند نسبت به اجرای احکام و چگونگی اداره ی جامعه، تعیین ساختار حکومت، اصل عدالت و قیام به قسط، ایجاد تعاون و امنیت در جامعه و... طرح و نظری نداشته باشد.

بنابراین، مقصود از جامعیت دین آن است که در راستای هدف و رسالت خود، رئوس کلی همه ی معارف لازم را برای تحقق این هدف در اختیار بشر قرار دهد; به گونه ای که بشر با تطبیق آن اصول کلی بتواند به صورت نظام مند همه ی معارف و رهنمون های مورد نیاز برای رسیدن به سعادت خویش را به دست آورد . از این جا روشن می شود که اگر منظور از جامعیت دین این باشد که بتوان با آن، نظریه ها، قوانین و فرمول های پذیرفته یا مطرح شده در علوم مختلف بشری را از متون و منابع دینی - کتب آسمانی و احادیث دینی - به دست آورد تفسیری نادرست خواهد بود; چنان که منحصر کردن احکام و تعالیم دینی به مسائل مربوط به عبادت و نیایش خداوند نیز تفسیری ناقص از دین است; چرا که رسالت هدایتی دین با هیچ یک از دو تفسیر یاد شده از جامعیت دین، سازگاری ندارد .

-راه های اثبات جامعیت دین خاتم کدام اند؟

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید