بخشی از مقاله

چکیده

مطالعه حاضر در ارتباط باحوزه و روش شناسی کاربردهای مدیریتی بهایابی بر مبنای فعالیت می باشد که نه تنها بر تکنیکهای بهایابی سنتی بلکه در ارتباط با ابزار های مدیریتی معاصر و مدرن همانند بهایابی بر مبنای فعالیت نیز به بحث میپردازد. فرضیههای تحقیق به طور کلی به تفاوت بخشها، مراحل و سطوح پذیرش تکنیکهای مدرن بهایابی میپردازد.

تجزیه و تحلیل عوامل برای اثبات وجود روش تجویزی - دستوری - در مدیریت هزینه مورد استفاده قرار گرفته است. شواهد بدست آمده از تجزیه و تحلیل عوامل و تجزیه و تحلیل پاسخ های مربوط به استفاده کنندگان بهایابی بر مبنای فعالیت حاکی از این است که کاربرد بهایابی بر مبنای فعالیت، نه تنها در تصمیم گیری های داخلی شرکت - ترکیب محصولات، ساده سازی فرایندها و قیمت گذاری محصول - ، بلکه در تصمیم گیری های ماورای مرزهای شرکت شامل تمرکز بر مشتریان سودآور، تصمیم گیریها، حذف فعالیت های تکراری، کانالهای توزیع و تمرکز استراژیکی موثر می باشد.

مقدمه

سیستم حسابداری مدیریت برای تهیه اطلاعات مربوط به قیمت محصول و ارزیابی عملکرد در دوران تغییرات سریع تکنولوژی و رقابت شدید و تغییر پردازش اطلاعات با شکست مواجه شده بود چرا که سیستمهای حسابداری بهای تمام شده در زمان قبل از جنگ جهانی دوم به منظور تهیه و برآوردن نیازهای برنامهریزی مالیاتی و گزارش گری مالی طراحی شده بودند، به همین دلیل در تهیه اطلاعات به منظور تصمیمگیری مدیریتی و اهداف کنترلی با شکست مواجه شدند. ب

هایابی بر مبنای فعالیت شیوهای است که به صورت فزاینده برای بهبود صحت اطلاعات هزینه به کار میرود و قدرت واقعی آن، توانایی برای پشتیبانی تصمیمگیریهای مدیریتی میباشد، به خصوص این که میتواند اطلاعات مورد نیاز برای پشتیبانی “تئوری محدودیت” را فراهم سازد - اسپود و آمبل، . - 1994 امروزه مدیران شرکتها خواستار اطلاعاتی هستند که در تهیه آنها ضمن ایجاد تعادل بین “قابلیت اتکا” و “مربوط بودن”، به مساله “پردازش صحیح” اطلاعات نیز توجه کافی مبذول نماید تا بکارگیری اطلاعات در تصمیمهای سازمانی با درجه قابل اطمینانی از “صحت و دقت” همراه باشد.

سیستم بهایابی بر مبنای فعالیت به عنوان سیستمیکه در پردازش اطلاعات بهای تمام شده و تخصیص آن به هر کدام از اقلام بهای تمام شده و محصولات در مقایسه با سیستمهای بهایابی سنتی از صحت و دقت بیشتری برخوردار میباشد، به طور گستردهای مورد استفاده قرار میگیرد . هزینهیابی بر مبنای فعالیت، فعالیتها را به صورت موضوع هزینه سازمان شناسایی مینماید.

این سیستم، فعالیتها را به صورت مبنایی برای تسهیم هزینهها به سایر موضوعات هزینه همانند محصولات و خدمات استفاده میکند. ابتدا، کل فعالیتهای استفاده شده برای انجام نتایج شناسایی میشود و در مرحله دوم هزینه هر فعالیت تعیین میگردد. در مرحله سوم، هزینهها به تولیدات بر مبنای مقدار هر فعالیت استفاده شده توسط تولیدات تسهیم شده وسرانجام منابع به آن فعالیتهایی که باعث بهبود نتایج، سود و یا ارزش افزوده بالاتری میگردند، تسهیم مجدد میگردد. معیار سنجی داخلی یا خارجی در مقابل سایر سازمانها به صورت بخشی از آخرین مرحله مورد استفاده قرار میگیرد 

بهایابی بر مبنای فعالیت

احتمالاً بزرگترین اشتباهی که در مورد ABC صورت میگیرد، تصور عدم کارایی آن در مورد شرکتهای خدماتی میباشد. بهایابی بر مبنای فعالیت همان قدر که برای شرکتهای تولیدی ارزشمند است، برای سازمآنهای خدماتی نیز دارای ارزش میباشد. جهت ایجاد مدل و طراحی فرایندهای عملیاتی در هر دو نوع شرکت میتوان از شیوههای یکسان استفاده نمود.

تنها تفاوتی که وجود دارد در جزئیات میباشد: به جای ساعات کار ماشین باید از تعداد مشتریان، دانشجویان و یا به جای هزینههای تبدیل باید هزینه فعالیتها را به کار برد - نورکویز، . - 1994 مطالعه نشان دهنده این است که %76/92 شرکتهای استفاده کننده ازABC در بخش تولید و %23/08 در بخش خدمات هستند. %57/69 شرکتهای استفاده کننده از ABC، به طور کامل مدیریت بهایابی و سیستمهای گزارش مالی را با سیستم برنامه ریزی شرکت ادغام کرده اند.

انگیزه اصلی برای معرفی بهایابی بر مبنای فعالیت، کسب اطلاعات دقیق هزینه به منظور قیمت گذاری خدمات/تولید و تجزیه و تحلیل سود، بهبود بینش صحیح در ارتباط با عوامل هزینه، تجزیه و تحلیل قابلیت سودآوری صحیح مشتریان، کاهش هزینه، بهبود فرایندها، استراتژیترکیب محصولات، مدل بندی هزینه و پیشرفت و بهبود و سنجش عملکرد میباشد

گفته میشود ”اگر شما نتوانید چیزی را اندازه گیری نمایید، نمیتوانید آن را مدیریت نمایید.” هزینهیابی هسته اصلی اندازه گیری عملکرد یک موسسه، لازمه یک رهیافت و دیدگاه سیستماتیک و ساختار یافته با هدف تهیه چارچوب جامع و فراگیر برای مدیریت هزینه میباشد که مدیریت هزینه کل - TCM - نیز نامیده میشود.

مدیریت هزینه کل همچنین میتواند به صورت فرایند مدیریت نتایج مالی فعالیتها در داخل و خارج سازمان برای پشتیبانی کارا و تصمیمگیری موثر تعریف شود. هزینه یابی بر مبنای فعالیت، محصولات را بر مبنای فعالیتهایی که برای ایجاد آن انجام میشود، هزینه دهی مینماید.

این موضوع باعث میگردد که هزینهها به صورت صحیح و واقعی به محصولات و خدمات تخصیص یافته و باعث افزایش کارایی تصمیمات استراتژیک برای وضعیت بهتر محصولات/خدمات، کمک بهترکیب محصولات بهتر برای ارائه به بازار، افزایش قدرت چانهزنی با مشتری گردد. هر شرکتی میتواند مزایایی بوسیله هزینه یابی بر مبنای فعالیت در فاصله 3 الی 6 ماهه، بسته به اندازه موسسه، بدست آورد به شرطی که این سیستم توسط مدیریت سطح بالا پشتیبانی شود، یک تیم آموزش دیده مناسب وجود داشته باشد، پشتیبانی نرم افزاری مناسبی صورت گیرد و کارمندان آموزش دیده برای کاربرد آن وجود داشته باشد

با توجه به موارد بالا اهداف اساسی از انجام این تحقیق به شرح زیر میباشد

-1 کمک به درک هزینه فعالیتها.

-2 تهیه بازخورد و ارائه راهکاری برای مدیریت موسساتها در مورد عوامل ایجاد هزینه.

-3 شناسایی فرایندهای عمده وفعالیتهای انجام شده در موسسات.

-4 تهیه اطلاعات صحیح و بهنگام همراه با هزینه مناسب با توجه به سطوح تصمیمگیری در موسساتها.

-5 عملیاتی کردن و گسترش روش هزینهیابی.

-6 بیان ویژگیهای سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت در تخصیص هزینهها و ایجاد محیط کنترلی.

-7 بیان چگونگی تاثیر گذاری ویژگیهای سیستم هزینههابی بر مبنای فعالیت در بهبود تصمیمات مدیریت.

-8 بیان ملاحظات رفتاری مدیریت در اتخاد تصمیم درخصوص بکارگیری سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت .

-9 کمک به بهبود تصمیمات مالی در راستای بهبود مدیریت مالی.

-10 کمک به بهبود کیفیت تصمیمها در حوزه حسابداری مدیریت.

فرضیهها، متغیرها و پرسشهای تحقیق
رقابت بین سازمآن ها، بهبود روشها را سبب شده و برای ارتقاء سازمان اطلاعات به یاری مدیران آمده است. آشنایی مدیران با سیستمهای اطلاعاتی و آگاهی آنها از خصوصیات و امکانات آن، موجب افزایش احساس نیاز مدیران به اطلاعات خواهد شد زیرا در حقیقت عملکرد اطلاعاتی مهمترین عملکرد هر سیستم حسابداری است و در این عملکرد اطلاعات مربوط به معاملات، عملیات مالی و رویدادهای دارای اثر مالی بر یک واحد پردازش و اطلاعات مالی مطلوب، به شکل انواع صورتها و گزارشها فراهم میآید که هم مدیریت موسسه را در برنامهریزی و هدایت عملیات یاری میدهد و هم سایر اشخاص ذیحق، ذینفع و ذیعلاقه را قادر میسازد که راجع به یک موسسه آگاهانه تصمیم بگیرند بنابراین بررسی حاضر برای ارزیابی فرضیههای تحقیق بر اساس ادبیات موجود در مدیریت بهایابی بر مبنای فعالیت برنامه ریزی شده است:

-1 فرضیه یکم- موسساتی که از سیستم بهایابی بر مبنای فعالیت استفاده میکنند، موفقیت بیشتری در تهیه اطلاعات صحیح در مورد بهای تمام شده نسبت به سیستمهای سنتی بهایابی بدست میآورند.

-2 فرضیه دوم- موسساتی که از سیستم بهایابی بر مبنای فعالیت استفاده میکنند، موفقیت بیشتری در تهیه اطلاعات جهت اهداف قیمت گذاری کالا و قابلیت سودآوری نسبت به سیستمهای سنتی بهایابی بدست میآورند.

-3 فرضیه سوم- موسساتی که از سیستم بهایابی بر مبنای فعالیت استفاده میکنند، موفقیت بیشتری در تهیه اطلاعات جهت ارزیابی موجودیها نسبت به سیستمهای سنتی بهایابی بدست میآورند.

-4 فرضیه چهارم- ماهیت صنعت و محدوده ای که شرکتها سیستم ABC را پذیرفتهاند، ارتباط معنیداری با وضعیت مالی آنها دارد.

در تحقیق حاضر تحصیلات و سوابق خدمت آزمودنیها نقش متغیر تعدیل کننده را ایفا میکنند. بنابراین، فرضیات فرعی تحقیق به صورت زیر طراحی شده اند:

فرضیه فرعی :1 بین میزان تحصیلات مدیران و شناخت آنها از موانع بکارگیری سیستم بهایابی بر مبنای فعالیت رابطه معنی داری وجود دارد.

فرضیه فرعی :2 بین سابقه خدمت مدیران و شناخت آن ها از موانع به کارگیری سیستم بهایابی بر مبنای فعالیت رابطه معنی داری وجود دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید