بخشی از مقاله

چكيده

ادبيات نمايشي فرانسه بويژه آثار مولير در شكلگيري ادبيات نمايشي در ايران نقش بسيار مهمي داشته است. ارتباط حكومت ايران با كشورهاي غربي در عصر مشروطه نقش مهمي در ارتباطات فرهنگي و تاثيرپذيري از اين فرهنگها داشته است. بسياري از پژوهشگران بر اين باورند كه به دليل برخي اشتراكات فرهنگي ميان ايران و فرانسه بويژه در آن دوران، نمايشنامههاي فرانسوي براي ترجمه برگزيده شدند.

در نتيجه، بسياري از آثار مولير به زبان فارسي ترجمه شدند - در برخي موارد ابتدا به تركي و سپس به فارسي - كه اين امر در شكلگيري ادبيات نمايشي ايران تاثير بسزايي داشت. نخستين نمايشنامة ترجمه شده به زبان فارسي "ميزانتروپ" نمايشنامهاي كمدي از مولير است كه ميرزا حبيب اصفهاني آن را ترجمه كرده است. البته شيوة ترجمة اين آثار، خود جاي بررسي دارد.

اين آثار به صورت اقتباسي ترجمه ميشدند و وفاداري به متن اصلي در ترجمة آنها، در نظر مترجمان اهميت چنداني نداشت. در عوض، آنها تلاش ميكردند به اين ترجمهها رنگ و بوي محلي بدهند. در نتيجه، نخستين نمايشنامههاي ايراني كه توسط ميرزا فتحعلي آخوندزاده - به زبان تركي - و پس از او ميرزا آقا تبريزي - به زبان فارسي - نگاشته شدند، به شدت متاثر از سبك مولير هستند. آثار ميرزا آقا تبريزي نمايشنامههايي بودند كه در قالب طنز شرايط سياسي و اجتماعي آن دوره را مورد انتقاد قرار ميدادند. بدين ترتيب، سبك خاصي بر نمايشنامهنويسي ايراني حاكم گرديد كه مسير پيشرفت نمايشنامهنويسي در ايران را معين نمود. پژوهش حاضر در صدد است به بررسي تاثير ترجمة نمايشنامههاي مولير بر روند شكلگيري ادبيات نمايشي در ايران بپردازد.

مقدمه

يكي از موثرترين مقدمات پيدايش و ترويج نمايش و نمايشنامهنويسي به شيوة خارجي در ايران، سفر ايرانيان به روسيه و ديدن "تماشا و تماشاخانهها" بود. همچنين افتتاح "دارالفنون" به فرمان ناصر الدين شاه، علاوه بر تاثير بسزايي كه در آموزش و ترويج علوم جديد داشت، در شكلگيري و رواج نمايش به سبك خارجي نيز نقش بسيار مهمي داشته است.

آنچه امروزه با عنوان "نهضت ترجمه و اقتباس نمايشنامه در ايران" شناخته ميشود، در نخستين گامهاي خود بسيار وامدار دارالفنون است. داراالفنون يكي از مهمترين نهادهاي فرهنگي ايران در طي قرن سيزدهم و چهاردهم هجري به شمار ميرفت و بسياري از پيشرفتها در حوزة علوم و ادب و هنر به مدد دارالفنون حاصل شدند. به روايت جمشيد ملك پور، تماشاخانة كوچكي در كنار اين مدرسه و در پرتو حمايت فرهنگي آن افتتاح شد و در نتيجه نياز به متون نمايشي جهت تغذية تماشاخانه حس ميشد. در نتيجه، تني چند از معلمان و مترجمان دارالفنون بر آن شدند تا آثار نمايشي را ترجمه كنند و بدين ترتيب، نخستين آثار مكتوب نمايشي به ادبيات فارسي عرضه شد

دلايل انتقال نمايش خارجي به ايران از طريق كشور فرانسه و پذيرش اين نوع نمايش از جانب خواننده و بينندة ايراني يكي از عوامل مهم ورود متون نمايشي فرانسه به ايران در دوران قاجار، آشنايي و رواج زبان فرانسه در ايران است. در نتيجه، زبان فرانسه به عنوان زبان رسمي و درباري ايران تثبيت شده بود. همچنين، اين زبان، به عنوان زبان رسمي "دارالفنون" نيز به رسميت شناخته شده بود و اغلب روشنفكران و رجال ايراني از طريق زبان فرانسه با فرهنگ اروپايي آشنا شدند. در نتيجة آشنايي ايرانيان با زبان فرانسه، نويسندگاني از قبيل مولير، ولتر، الكساندر دوما، و بسياري ديگر از نويسندگان فرانسوي به ايرانيان معرفي شدند.

با اينحال، از ميان اين نويسندگان، آثار مولير بيشتر از ديگران مورد پذيرش و استقبال عموم قرار گرفت. يكي از مهمترين دلايل اقبال نمايشنامههاي مولير در ايران، "ويژگيها و خصلتهاي جهاني" كمديهاي اوست. چنانچه جمشيد ملك پور به اين نكته اشاره ميكند كه با وجود اينكه ايرانيان نخست با تماشاخانههاي روس و انگليس آشنا شدند، رفت و آمدهاي مكررشان به روسيه سبب انتقال نمايشنامه نويسان روس به زبان فارسي نگرديد. بلكه اين مولير بود كه به سبب ظرفيت انتقال پذيري در رابطه با مطابقت با شرايط اجتماعي و فرهنگي آثار نمايشي خود با فرهنگ ايراني، به ادبيات نمايشي ايران راه يافت.

كمديهاي مولير با طنزي ظريف، حاوي انتقادات اخلاقي- اجتماعي بودند. ملك پور معتقد است سبك كمدي مولير، مشابه با نوع ايراني آن يعني تقليد بوده است و به همين سبب بيشتر از هر نويسندة اروپايي ديگري ميتوانسته موافق ميل و طبع خواننده و تماشاگر ايراني قرار بگيرد.

در عصر مولير، قدرت سياسي و اقتصادي طبقة حاكم بر جامعه در حال جابجايي بود. او با جسارتي بي همتا و طنزي تلخ و گزنده، در قالب كمديهاي شاد، تحولات و نقايص جامعه و عصر خود را ترسيم كرد. در ايران نيز، روشنفكراني كه در انديشة نشر و گسترش انديشههاي نوين سياسي و اجتماعي بودند، به ترجمة آثار مولير روي آوردند، زيرا در آثار او شكلهايي از جامعة خويش و روحيات آن و نيز ديدگاههاي خود را يافته بودند. بسياري از شخصيتهاي آثار مولير، با اندكي دستكاري رنگ ايراني پيدا ميكردند و به اين طريق ميشد آينة تمامنمايي برابر زندگي مردم ايران گرفت

ميرزا حبيب اصفهاني، نخستين كسي بود كه با ترجمة نمايشنامة "ميزانتروپ" - گزارش مردمگريز - اثر "مولير" در سال ١٢٨٦ ه. ق باب ترجمة آثار نمايشي را در ايران گشود. مولير در اين اثرش با همان روش هميشگي انتقاد را در قالب كمدي عرضه ميكند. ترجمة ميرزا حبيب اصفهاني به پيروي از متن اصلي، به صورت شعر است اما نامهاي فرانسوي به نامهاي تركي تغيير يافته و به هر شكل ترجمة آن بسيار دقيق است و با حفظ امانت كامل صورت گرفته و ". . . تنها گاه چاشني اصطلاحات فارسي به آن زده شده است."

شيوة ترجمة نمايشنامههاي مولير به زبان فارسي

نكتة جالبي كه در مورد ترجمة نمايشنامههاي مولير وجود دارد، شيوة ترجمة آنهاست. در آن زمان، ضرورتي براي وفاداري به متن اصلي حس نميشده و در عوض مترجم آزادانه در متن نمايشنامه دخل و تصرف ميكرده و آنها را بوميسازي ميكرده است. همچنين مترجم تلاش ميكردهمسائلِ درون نمايش را نيز به مسائل روز در ايران نزديك كند. براي مثال، نمايشنامههاي تارتف، خسيس و طبيب اجباري كه توسط محمد علي فروغي - ذكاء الملك - ترجمه شدهاند، به ترتيب با عنوانهاي ميرزا كمال الدين، عروس بيجهاز و طبيب اجباري ترجمه شدهاند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید