بخشی از مقاله

چکیده

در این تحقیق ابتدا سه مقوله نظم، تداوم و بسامد مرور می شود؛ و تفاوت ارائه زمان در داستان و نمایش دنبال می شود. سپس با نگاهی به آثار متقدم بیضایی به این سؤال پاسخ داده می شود، که آیا کاربست زمان در اغلب این آثار، منطبق با قواعد نمایشی است، یا خاصیتی داستانی دارد. این مطالعه نشان می دهد نویسنده با تخطی از سه مقوله نظم خطی، تداوم صحنه  اي و بسامد منفرد، که روش هاي رایج در ساختار نمایشی هستند، و ایجاد "زمانپریشی" و"غیریکزمانی" میکوشد، از سویی عرصه گستردة داستانی را براي عرضه حوادث در خدمت بگیرد و از سوي دیگر
امکان گذر از زبان داستانی به زبان نمایشی را در درام ایران فراهم آورد.

نکته متمایز این تحقیق میتواند طرح و پیگیري این پرسش باشد، که نویسن ده علاوه بر تکنیکهاي داستانی، چه راهکارهاي نمایشی و تصویرياي براي ایجاد زمانپریشی و غیریک زمانی به کار برده است. استفاده از جلوههاي صوتی و بصري، تغییر در نحوة حرکت شخصیتها و صامت کردن دیالوگها به عنوان راهکارهاي نمایشی بیضایی براي ایجاد زمانپریشی معرفی خواهند شد. خلق کنش موازي، تغییر نقش شخصیتها و ایجاد لایههاي تصویري از دیگر تکنیکهایی هستند که بیضایی براي غیریکزمان کردنتداوم بهکار میبرد.

واژگان کلیدي: بیضایی، زمان، ژنت، زمان نمایشی، زمان داستانی، روایتشناسی

مقدمه

در مطالعات روایت شناسانه، طبقهبندي ژنت از زمان بیشتر در زمینه ادبیات داستانی به کار گرفته شده است و کارکرد این مبحث در درام نیز غالباً با رویکردي مشابه انجام شده است؛ بی  آنکه تفاوت میان زبان نمایشی و داستانی در زمانمندکردن کنش ها مورد توجه قرار بگیرد. حال   آنکه ضرائب اجرایی - چه در متن نمایشی و چه بر روي صحنه - ماهیتی متفاوت به زمان در نمایش میدهد. نمایشنامه هاي سه دهه اول بیضایی میتواند زمینه مناسبی براي تأمل در باب تفاوت محورهاي مربوط به ترتیب و تداوم زمانی در داستان و نمایش را فراهم آورد، چراکه از یک سو این آثار به منظور نمایش بر روي صحنه به نگارش درآمدهاند و از سوي دیگر مرز میان گسترة زمانی در داستان و محدودیتهاي زمانی در درام را به طور کامل طی نکرده اند.

در توضیح این مسأله می  توان در نظر داشت که در ابتداي مسیر نمایشنامهنویسی بیضایی - دهه سوم قرن حاضر - درام در ایران پدیدهاي نوپا و غیربومی محسوب می شده است که ساختار آن یا باید از نمایشنامههاي غربی استخراج میشد، یا از تنها سنت روایی در ایران یعنی داستان گویی و یا متأثر از سنتهاي بومی نمایشی و اجرایی همچون نقالی و تعزیه میبود. آشنایی بیضایی با سینما و زبان تدوین نیز براي او راهنماي دیگري بودتا بتواند از قید محدودیتهاي زمانی در درام بگریزد.در این تحقیق ابتدا سه مبحث نظم، تداوم و بسامد و انواع هریک از این سه دسته در آراي ژنت مرور می شود، سپس به تفاوت ماهیت زمان در روایت داستانی و نمایشی پرداخته می شود.

با این مقدمه به نمایشنامههاي بیضایی پرداخته می شود و گریز از محور نظم خطی و تداوم صحنه اي در دو مبحث "زمان پریشی" و "غیریکزمانی" مورد تحلیل قرار می گیرد. در هر کدام از این دو مبحث تکنیک ها و راهکارهاي نویسنده به دو بخش تقسیم میشود؛ راهکارهاي داستانی که از طریق زبان کلامی در محور نظم و دیرش زمانی دست میبرد و تکنیکهاي بصري و اجرایی براي اختلال در محور زمان.در میان نمایشنامه هاي سه دهه اول بیضایی آرش - 1337 - ، پهلوان اکبر میمیرد - 1342 - ، سلطانمار - 1344 - ، خاطرات هنرپیشه نقش دوم - 1360 - و فتحنامه کلات - 1362 - به خاطر تنوع ساختاري و عدم تبعیت تام از الگوي کلاسیک زمان در درام بیش از دیگر آثار او مورد تحلیل قرار گرفتهاند.

-1 پیشینه پژوهشی
-1-1 زمان و روایت

یکی از تأثیرگذارترین مباحث در باب زمان و روایت از سوي پل ریکور 1 مطرح شده است. ریکور در جلد سوم از کتاب زمان و حکایت - 1984 - ، به ارتباط تنگاتنگ میان دو مفهوم »روایتمندي« و »زمانمندي« اشاره میکند . ازنظر ریکور، زمان تنها بخشی مستقل از روایت نیست؛ بلکه زمان و روایت دو واژة مرتبط باهم یا درون هم هستند. از نگاه ریکور روایت درواقع نحوة ارتباط انسان با زمان است . - Cobley, 2001: 17 - او زمانمندي را ساختاري از وجود میداند که در روایتمندي به زبان درمیآید و روایتمندي را ساختار زبانیاي میداند که زمانمندي را بهعنوان مرجع اصلی و نهایی خود دارد - ریکور، . - 400 :1388بیشک شناخته شدهترین طبقهبندي از رابطه میان زمان و روایت متعلق به ژنت است. رابطه اي که میان نحوة ارائه زمان حوادث در روایت به نسبت زمان مرجع آنها در داستان وجود دارد به ﻃﺒﻘﻪبند ي ژنت از زمان در روایت منجر می شود. ژنت سه اصطلاح عمدة نظم2، تداوم3 و بسامد4 را براي تحلیل رابطه میان زمان رخداد حوادث و زمان بازنمودهشده در متن مطرح میکندکه در ادامه به این سه مقوله پرداخته میشود.

-1-1-1  نظم
نظم پاسخ به سؤال ک"ی"5 میباشد. " مطالعه نظم زمانی یک روایت یعنی مطالعه نحوة قرار گرفتن رخدادهاي داستانی یا ﺟﺎﯾﮕﯿﺮي برش هاي زمانی در گفتمان روایی و مواجه کردن آن  ها با ترتیب وقوع همان رخدادها یا نحوة اجراي همان برشهاي زمانی در داستان" - لینت ولت، . - 53 :1390 در بیشتر موارد حوادث در روایت بر طبق نظم گاهشمارانه 6 آنها در داستان به جلو می رود ولی ممکن است این نظم بر هم بخورد. ژنت هرگونه انحراف در نظم و آرایش عناصر متن را از نظم و سامان وقوع عینی رخدادها در داستان، زمانپریشی7 مینامد - تولان، . - 55 : 1383 زمانپریشی در ترتیبرخدادها به دو صورت قابل وقوع است؛ پسنگري8 و پیشنگري.9در پسنگر ي راوي به گذشته بازگشته و رخدادي که وقوع آن پیش تر از آخرین رخداد نقلشده است را بازگو میکند.

پسنگرها میتوانند دربارة گذشته شخصیت، رخداد و خط داستان اصلی که در متن نقل میشوند، اطلاعاتی بدهند که در این صورت پسنگر همانندداستانی10 خوانده می شوند و یا میتوانند به گذشته حوادث و شخصیت هایی خارج از داستان اصلی اشاره کنند که در این حال پسنگر ﻣﺘﻔﺎوتداستانی 11 خوانده می شوند. همچنین ممکن است داستان به نقطهاي قبل از شروع روایت اصلی بازگردد که این نوع گذشتهنگري را پسنگر بیرونی12 میخوانند. اما اگر روایت به نقطهاي قبلتر در داستان برگردد ولی این نقطه جلوتر از نقطه شروع داستان باشد، آن را پسنگر درونی13 می دانند. در پیشنگري نیزراوي به رویدادي در آینده اشاره می    کند یعنی رویدادي را پیش از بازگویی رخدادهاي قبل از آن بازگو میکند.پیشنگرها هم میتوانند همانندداستانی، متفاوتداستانی و بیرونی یا درونی باشند.

-2-1-1  تداوم

تداوم به رابطه میان زمان داستان14 و زمان گفتمان15 میپردازد و به سؤال "چه مدت"16 پاسخ میدهد. تداوم، مدتزمانی را که در روایت صرف یک کنش می شود به نسبت زمان به درازا کشیدن آن کنش در داستان، مدنظر قرار میدهد. نکته قابل توجه در مورد تداوم این است که امکان مقایسه درست میان زمان متن و داستان وجود ندارد چراکه در مورد متن، ما با کشش زمانی واقعی مواجه نیستیم بلکه دیرند هر کنش را تنها از طریق حجم متنی که صرف آن شده یا مدتزمان قرائت متن می توان سنجید. در این صورت تنها راه مقایسه، در نظر گرفتن یک رابطه زمانی/ حجمی است؛ یعنی مطابقت تداوم زمانی در داس تان با حجم متن مصروف. به این نسبت، پویایی یا ریتم17 گفته می شود - ریمون کنان، . - 73 :1387 ریتم ثابت به معناي یکزمان18 بودن کنش  ها در متن و داستان است، به این معنا که رخدادي در داستان همان اندازه به درازا بکشد که خواندن آن در روایت. اما این دو غالباً غیریکزمان19 هستند و میتوان سرعت یا شتاب متن را کم یا زیادکرد. بر این اساس میتوان پنج الگوي اصلی را براي تداوم در نظر گرفت:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید