بخشی از مقاله
چکیده
تردیدي نیست که ادبیات نمایشی معاصر، سهم به سزایی در بازآفرینی حوادث و ارزش هاي ایرانی واسلامی داشته است. در نمایشنامه نویسی دفاع مقدس، مفاهیم ایثار و فداکاري که مفاهیمی خاص به شمار می روند، همواره مورد توجه نمایشنامه نویسان بوده است. جهان بینی و شناخت نمایشنامه نویس از جنگ ودفاع، در بروز این مفاهیم تاثیرگذار است. نقد و تحلیل این آثار، در شناخت نقاط ضعف و قوت آنها نقش فزایندهاي دارد.در این مکتوب،نگارندگان تلاش کرده اندبا معرفی اثر نمایشیبدریه،ل ما ادريل و بررسی نحوه ي نمود ایثار در آن در این مجال کوتاه الگویی از این گونه آثار،به واکاوي علل و عوامل مؤثر در تجلی ایثار دراین متن نمایشی بپردازند.این پژوهش از نوع مطالعات کیفی و به صورت پژوهش موردي بوده و براي تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. همچنین براي احاطه کامل بر ساختار متن نمایشنامه، سه بخش اصلی نمایشنامه - زمینه چینی، گرهافکنی و گرهگشایی - ، نیز مورد تحلیل قرار گرفته است.مقاله حاضر»تحلیل نمایشنامه ها و تعیین جایگاه ایثار در آنها«است. یافتههاي پژوهش نشان می دهد، در مجموع،90مرتبه در نمایشنامهي مورد نظر به مؤلفههاي ایثار توجه شده است. همچنین توجه نویسنده به موضوعات ملی، خانوادگی، دینی وعاشقانه نیز منعطف بوده است. حضور زن در این عرصه میتواند به عنوان ویژگی اصلی نمایشنامههاي استان آذربایجان غربی محسوب شود.
مقدمه
این حقیقتی است کهماهیت معنوي و فرهنگی ملت ها غالباً از طریق آثار خلاقه ي ادبی آن ها به ما منتقل شده است و از رهگذر چنین آثار و فنونی است که ما از سنّتها، ارزشها، فرهنگها و سایر مقوله هاي قومی و ملی کشورها و ملت ها آگاه می شویم. ادبیات نمایشی یا تئاتر یکی از همین فنون ادبی است که از نظر موضوعی، گسترة وسیعی از سوژهها و موضوعهاي داستانی را شامل میشود.ادبیات نمایشی پس از انقلاب، به عنوان سندي گران بها، علاوه براین که می تواند یکی از مشخص ترین وجوه ثبت تاریخ باشد، می تواند برا
نزدیک نمودن قصه جنگ با فضاي واقعی مورد استفاده قرار گرفته و یکی از بهترین روش هاي حفظ، انتقال و روایت فرهنگ ملی، ازجمله فرهنگ ایثار باشد.
از آنجا که به نظر می رسد، ادبیات پایداري، بیشتر بر محور موضوع باشد، لذا توجه به اصلی ترین مفاهیم آن یعنی ایثار و فداکاري، در نقد و خلق این گونه ي ادبی ضروري است. البته این نکته را باید در اینجا یادآور شد که تجلی این مفاهیم در آثار نمایشنامه نویسانی که در این حوزه قلم زده اند یا همچنان قلمفرسایی کردهاند یا میکنند، به جهان بینی و نوع نگرش آنان در چنین عرصه اي نیز بستگی دارد. در واقع جهان بینی نمایشنامه نویس در بروز این مفاهیم تاثیر گذار است. هر چند که براي تصویر و باز آفرینی واقعه یا وقایع جنگ، نمایشنامه نویس نیازمند آن است که اعتقادات ملی مذهبی دوران جنگ را مورد بازشناسی و تفحص قرار دهد تا اثرش به عنوان برش کوچکی از زندگی، روزها و لحظات آن دروه و پس از آن را باور پذیرتر و واقعی تر جلوه دهد؛ به خصوص آن که این مفاهیم، مفاهیمی نیستند که خواننده یا منتقد بخواهد - چه در حوزهي نمایشنامه نویسی جنگ و چه در سایر حوزه هاي دیگر فرهنگی هنري - به سادگی یا با سطحی نگري از کنار آن عبور کند.در این گونه روایت ها ، بنمایههاي بومی آن ها نمود ویژه اي دارد.
ادبیات نمایشی جنگ، سهم به سزایی در بازآفرینی حوادث و ارزش هاي اسلامی وایرانی داشته است و نویسندگان به فراخور توانایی و میزان آشنایی با این گونه ي ادبی، اقدام به خلق اثر کرده اند. لذا نقد و تحلیل این آثار، به خصوص آثاري که در مناطق مرزي که هم به دلیل بنمایهها و پیشینه ي فرهنگی، ادبی، قومی و مذهبی غنی و متنوع و هم مستقیماً با رخداد دفاع وجنگ مواجه بوده، در شناخت نقاط ضعف و قوت آن ها نقش فزاینده اي دارد.از این رويري بکارگیتحلیل نمایشنامه، به عنوان وجدان ادبیات و واکاوي ردّپاي ایثار در بطن نمایشنامهها، به پاسداشت همه مجاهدت ها و فضلیتهاي قابل ستایشِ نمایشنامهنویسان حوزهي ایثار ، ضرورتی می نماید. بر همین اساس نگارندگان برآن شدهاند تا در این مجال کوتاه الگویی درآثاري از این نوع، اثر را بر پایه معیارها و مقیاس هاي نقد علمی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.
روایت و روایت داستانی
از آنجا که در تحلیل این نوع آثار - صرف نظر از نوع ژانري که به آن پرداخته است - ، با نوعی روایت داستانی روبهرو هستیم، لازم است تا ابتدا شناختی مختصر نسبت به روایت ها و جنبه هاي نمایشی ادبیات داستانی، به عمل آید تا بر اساس آن به تحلیل متون مورد نظر پرداخته شود.
روایت
ما بهندرت به روایتها فکر میکنیم؛ اما زندگی ما بهطور عمیقی در آنها غوطهور است. هر روز، از نخستین روزهاى عمر تا واپسین دم زندگی، در دریایی از داستانها و قصههاییغوطه میخوریم که میشنویم یا میخوانیم؛به عبارت دیگر، ما از نخسین روزهاى حیاتمان درمعرض روایت قرار داریم. ترانهها و اشعار سادهاى که در دوران خردسالی فرا میگیریم و تکرار میکنیم، همه گونهاى از روایت بهشمار میروند. حتی
مرگ ما نیز در روایتها ثبت میشود، چراکه آگهیهاى ترحیم چنین هستند - آسابرگر، - 15-16 :1380؛ واقعیتی که نشانگر عمق ارتباط و حضور روایتها در زندگی ما است.آسابرگر معتقد است که روایت یک داستان است و داستانها از آنچه براى آدمها، حیوانات، موجودات بیگانه و ... اتفاق میافتد، میگویند؛ یعنی داستان، زنجیرهاى از رخدادها را دربر میگیرد. بهمعناى بهتر، روایتها در چهارچوب یا طی نوعی دورة زمانی صورت میگیرند که این دورة زمانی ممکن است بسیار کوتاه، همانند یک قصه کودکانه، باشد یا بسیار طولانی، آنطور که درمورد برخی رمانها و حماسهها مصداق دارد. - همان: - 18
- داستان - ، مجموعهاى از رخدادها است که ازنظر منطقی و زمانی با هم ربط دارند و بازیگران، آن را پدید میآورند و یا ازسر میگذرانند. یک داستان را میتوان به شیوههاى گوناگون و در ژانرهاى متفاوت روایت کرد. آنچه که در همه این شیوهها مشترك است، همان داستان است.
روایت داستانی
ماروایت» داستانی، روایت گريِ زنجیره اي از رخدادهاي داستانی است. اگر چه این تعریف بدیهی به نظر می رسد، چند نکته را در باب پاره اي مسائل اساسی بوطیقاي روایت داستانی خاطر نشان می سازد. اولاً، واژه ي روایتگري اشاره دارد به اینکه در فرآیند ارتباط،فرستنده، روایت را در قالبِ پیام براي گیرنده ارسال می کند و دوم ماهیت کلامی رسانه که پیام را انتقال می دهد. همچنین این تعریف نشان می دهد که چگونه روایت داستانی از دیگر متون ادبی مثل شعر غنایی و نثر توضیحی متمایز می شود. بر خلاف شعر غنایی یا
نثر توضیحی، روایت داستانی مبین زنجیره اي از رخدادها است - «کنان،. - 12-11 :1387
بنابر آنچه گفته شد، »روایت داستانی« یکی از انواع روایت می باشد که در قالب و فرم داستان بیان می شود. حال آن که همین داستان، نوعی متن و زبان نمایشنامه است، پس به مدد شیوه هاي تحلیل روایت داستان، توانمی نمایشنامه هاي دفاع مقدس را که غالباً از نوع روایی هستند تحلیل و واکاوي نمود. گرچه نظریههاى گوناگونی دربارة تحلیل روایت وجود دارد، رویکردى که در اینجا مد نظر است، از نوع تحلیل مضمون است. »از تحلیل مضمون میتوان به خوبی براي شناخت الگوهاي موجود در دادههاي کیفی استفاده کرد. این روش، مهارتهاي اساسی مورد نیاز براي بسیاري از تحلیلهاي کیفی را فراهم میکند.« - عابدي و دیگران، - 151 : 1390
تحلیل مضمون
تحلیل مضمون، یکی از مهارتهاي عام و مشترك در تحلیلهاي کیفی است؛ به همین دلیل، »بویاتزیس« - 1998 - ، آن را نه روشی خاص بلکه ابزاري مناسب براي روشهاي مختلف، معرفی میکند. »ریان« و »برنارد« - 2000 - نیز کدگذاري مضامین را فرایند پیشنیازِ تحلیلهاي اصلی ویجِرا کیفی، معرفی میکنند تا روشی منحصربه فرد و خاص. اما به عقیده »براون« و »کلارك - 2006 - «، تحلیل مضمون را باید روش ویژه اي در نظر گرفت که یکی از مزایاي آن، انعطافپذیري است. - عابدي و دیگران، - 152-151 :1390