بخشی از مقاله

چکیده
باور به جبر و تقدیر از باورهای کهن و ریشهداریست که سالیان دراز، ذهن و ضمیر دانایان و اهل فلسفه و دانش را به خود مشغول داشته است. در ایران باستان، این باور به ویژه از راه آموزههای زروانی، در دوران حکومت خاندان ساسانی، گسترشی چشم گیر یافت. با تدوین گستردهی متون ادبی و دینی، تاریخی و حماسی در این دوره، باور به تقدیر نیز در این متون ردپایی بس روشن، عمیق و تاثیرگذار از خود بر جای گذارد.

بازتاب این پدیده را در متون تاریخی تدوین شده در دورهی یادشده نیز میتوان دید؛ حال آن که تاریخ، علم است و مناسبات آن، باید بر اساس روابط متقن علی و معلولی، استوار باشد؛ نه بر مبنای تقدیر یا تصادف. از جمله مهمترین داستانهای تاریخی عصر ساسانی، داستان به پادشاهی رسیدن اردشیر، موسس این سلسله است که در اصل، آغاز دورهی تاریخی ایران، با این رخداد شکلمیگیرد.

در این پژوهش، تلاش شده کارکرد عامل تقدیر در شکلگیری دو روایت مهم تاریخی دربارهی به پادشاهی رسیدن این پادشاه بررسی و واکاوی شود؛ این دو روایت عبارتند از: »داستان اردشیر« در شاهنامهی فردوسی و کارنامهی اردشیر بابکان. نتیجهی تحقیق نشان میدهد که چگونه تحت تاثیر عامل تقدیر و نگرش جبرانگارانه، جنبهی تاریخی متن تضعیف و جنبهی افسانهای آن تقویت گشته است؛ از این رو استناد به این متون در پژوهشهای تاریخی، علمی و معتبر نخواهد بود.

.1 مقدمه

اعتقاد به وجود نیروها و قوای برتر و فراتر از ارادهی بشر، در همهی ادیان وجود داشته است. »همهی ادیان به هر راه و بیانی که باشد، متفقند بر اینکه انسان قائم به ذات خود نیست و نمیتواند باشد. زندگی او به نحوی اساسی به قوای موجود در طبیعت و اجتماع خارج از ذات او، پیوسته و بلکه وابسته بدانست. انسان به طور مبهم یا روشن میداند که قوهی مرکزی مستقلی که بتواند جدا از این جهان قائم به نفس خود باشد، نیست.

این ادراک در مشاعر ابتدایی، به صورت اعتقاد به وابستگی به قوا و نیروهای موجود در محیط مجاور اجتماعی و طبیعی آغاز شده و در ادیان برتر، به صورت اعتقاد به علت اولیای اشیا و اعتقاد به موجودی انسانی یا غیرانسانی که آفرینندهی عالم و اصل حاضر و موجود هستی و عملکرد آن است، درآمده است. - «ناس،:1382 - 3 از این رو گونهای باور به تقدیر و تقدیرگرایی- با شدت و ضعف متفاوت- در اذهان بشر وجود داشته و دارد؛ پدیدهای که بیش تر در مقولهی دین و دینشناسی بازتاب داشته و از آنجا که ادیان به نوعی کنشها و واکنشها و شیوههای زیست و تفکر بشر را تحت تاثیر قرار میدهند، باور به ماورایی که از ارادهی بشر بیرون است، در بیش تر زوایای زندگی انسانهای دینباور تاثیر داشته و نگرش و سوگیری آنها را در شرایط ویژه، تحت تاثیر قرارداده است.

بررسی عقاید و باورهای ایرانیان باستان نیز نشان میدهد، گونهای باور عمیق به جبر و تقدیر در فلسفهی فکری مردم این دوره وجود داشته است. این در حالیست که در آیین اصیل زرتشتی، اختیار مطلق به اعمال انسانی داده میشود و این انسان است که باید میان نیک و بد، یکی را برگزیند. اما »اندیشهی جبر- که به نیرومندی در حیات فکری ایرانیان باستان رخ مینمود - از کجا پیدا شد؟

بعضی معتقدند که این رای اصلا مربوط به آیین زروانی است و از آنجا در تعالیم سنتی مزدایی نیز نفوذ کرد و ظاهرا در دوره ی ساسانی با اقبال گسترده روبه رو شد. نظریهی تسلط تقدیر بر احوال انسانی یکی از نکات اصلی فلسفهی زروانی بود و شگفت اینکه بیش از همهی نظریات آن، بر دل عامهی مردم نشست؛ اندیشهی جبر در ذهن مردم رسوخ کرد و عمری بس دراز یافت؛ اما معمولا این باور- به ویژه در صورت افراطی آن- با عکس العمل شدید روحانیون سنتی روبهرو میشد.« - جلالی مقدم، - 247 :1384 تقدیر در باور زروانی از جایگاهی بسیار مهم برخورداراست تا جایی که بر اساس متون دینی این آیین، »زروان دیرندخدای« با »تقدیر« یکی انگاشته میشود و گاه » بخت مقدر« نام میگیرد. »

از این رو همزمان با آغاز پیدایش این کیش، جهتگیری جبری نیز با آن همراه بوده و شاید اصولا قبول زروان با قبول سرنوشتی که از ازل تعیین شده بود، متلازم و قرین بوده است. نیولی با عطف نظر به اهمیتی که زروانیان برای زمان قایل بودند، گوید که زمان یا تقدیر برای ایشان برتر از اهرمزد و اهریمن بوده و انسان تابع قدرت لایتناهی اوست.« - همان، - 248 به گواهی »زینر«، در آیین زورانی »انسان محکوم تقدیریست که آسمان تعیین کرده و از آن هیچ گریزی وجود ندارد.

در آیین مزدایی سنتی، انسان مسلما آزاد به انتخاب میان دو حالت است؛ لیکن با آیین زروانی است که خدای زمان بالاترین جایگاه را اشغال میکند و تقدیر ازلی خود را به باور ایرانیان وارد مینماید. از این رو، در متونی که زروان را مانند نیرویی قدرتمند معرفی کردهاند که حاکم بر سرنوشت آدمیان است، هیچ جایی برای آزادی ارادهی آنان نمیماند.« - زینر، - 255 :1384 در ترسیم خط سیر تاریخ ایران، دورهی ساسانی دورهای بسیار مهم شمرده میشود؛ زیرا در شاهنامه و دیگر متون تاریخی ایران باستان، دورههای پیش از ساسانی به شدت با اسطوره و افسانه درآمیختهاند؛ تاریخ اسکندر مقدونی در هالهای از افسانهمانندی فرورفته و دورهی اشکانی نیز تقریبا به سکوت و ابهام برگزار شده است؛ از این رو، آنچه باید آغاز دورهی تاریخی ایران به شمار آید، دورهی ساسانی و به ویژه دورهی اردشیر، موسس این سلسله، است.

با توجه به رسوخ اندیشههای زروانی در دورهی ساسانی و همچنین شکلگیری و تدوین متون حماسی، ادبی و تاریخی بسیار مهم ایران باستان در این دوره، رد پای تقدیرگرایی را در متون تاریخی و حماسی دوران یادشده پررنگتر و روشنتر میتوان دید و اصولا بسیاری از آثار عصر ساسانی که بیش از دیگر متون، تحت تاثیر اندیشههای زروانی بودهاند، بستری برای بازنمود پدیدهی تقدیر قرارگرفتهاند. در این متون، تقدیر با تمامی تار و پود رخدادها در هم تندیده است. همهی عوامل، شخصیتها و پدیدهها در بافتی انداموار، دست به دست هم دادهاند تا امر محتوم تقدیر اجرا شود. اصولا در عمدهی روایات به جا مانده از دورهی ساسانی، تعیین پیرنگ حوادث، حتی در رویدادهای تاریخی نیز بدون در نظرگرفتن عوامل ماورایی غیرممکن است. برای نمونه، نقش تقدیر در روایاتی همچون »یادگار زریران«، داستان زندگی کوروش هخامنشی، روایات برجامانده دربارهی اسکندر مقدونی، داستانهای برجامانده از بهرام گور و... بسیار برجسته و پررنگ است.
 
تاثیر تقدیر و تقدیرگرایی در ضعف سندیت تاریخی دو روایت از داستان »اردشیر بابکان3  /  «

از آنجا که تاریخ، علم شمرده میشود و حوادث تاریخی نیز غالبا بر مبنای اصول علمی تحلیل و بررسی می شوند، باور به تقدیر و جبر که عاملی ماوراییست، رخدادهای تاریخی را از قید ضوابط علمی بیرون میبرد و رنگی از داستان و افسانه به آنها میزند. در اینجا، میان تاریخ صرف و افسانه، چالشی عمیق درمیگیرد؛ زیرا آنچه در این دست متون تاریخی به تصویرکشیده شده، دیگر تاریخ نیست؛ بلکه افسانههاییست که برای ذهن تحلیلگر انسان امروز باورپذیر به نظر نمیرسد.

از دیگرسوی، مورخ امروز همواره میکوشد روال منطقی تاریخ را از روی موازین دقیق تعیین کند و نشان دهد؛ سنگ نوشته ها، کتیبه ها، سفالینه ها و چرم نوشته ها، سکه ها، مهرها و نشان ها و اسناد اداری و دیوانی و... از جمله مدارکی هستند که تا اندازه ی فراوانی در پژوهش های تاریخی مرجع قرارمی گیرند؛ نه روایتی از خواب ملوکانه. تاریخ نگاری علمی را با خواب و رویا، تصادف و پیش گویی و... نمی توان اقناع کرد و پاسخی درخور به ابهامات منطقی آن داد؛ از این رو، بررسی پدیدهی تقدیر در متون دورهی ساسانی از جایگاهی مهم برخوردار است؛ زیرا تعیین بسامد این عامل در روایات تاریخی، می-تواند در ارزیابی سندیت تاریخی متون بسیار موثر افتد.

در این جا تلاش شده دو روایت مهم از »داستان اردشیر بابکان« از دید نقش اساسی عامل تقدیر در آنها بررسی و واکاوی شوند؛ یکی از این گزارشها کارنامهی اردشیر بابکان و دیگری، »داستان اردشیر« در شاهنامهی فردوسیست. هر دو متن با پرداختن به داستان اردشیر، بنیانگذار سلسلهی ساسانی، آغاز دورهی تاریخی ایران را روایت میکنند.

.1,1اهمیت کارنامهی اردشیر بابکان در تاریخ و حماسه کارنامهی اردشیر بابکان از جمله متونیست که در تاریخ و حماسهسرایی ایران مورد توجه جدی مورخان قرار داشته یا در پردازش متون مهم منثور و منظوم حماسی، مانند شاهنامهی ابومنصوری و شاهنامهی فردوسی، اساس کار قرار گرفته است. صفا در حماسهسرایی در ایران، دربارهی این اثر و تاثیر آن بر متونی همچون شاهنامهی فردوسی، اطلاعاتی میدهد: » داستان دیگری که نفوذ و تاثیر آن در شاهنامه محقق است، داستان کوچککارنامکِ ارتخشیرِ پاپکان است.

این کتاب که مجموع کلماتش تقریبا 5600 است، سرگذشتیست داستانی از اردشیر بابکان که در پایان، مختصری در باب شاپور، پسر اردشیر و هرمزد، پسر شاپور، سخن گفته... تاریخ تالیف کارنامه حدود سال600 میلادیست. از این کتاب در تواریخ اسلامی نیز نامی آمده است. در الفهرست و سپس در مجمل التواریخ نام کتابی با عنوان عهد اردشیر یادشده و از این کتاب در تجارب الامم ابن مسکویه نیز سخن رفته و آن خطبهایست از اردشیر بابکان، موسس سلسلهی ساسانی و نباید با کارنامهی اردشیر اشتباه شود. عهد اردشیر در قرن ششم نیز میان مورخان شهرتی داشت و این عبارت مجمل التواریخ...”و نسخت عهد اردشیر معروفست“ دلیل بزرگی بر شهرت کتاب مذکور در حدود سال 520، یعنی سال تالیف مجمل التواریخ و القصص است.

کتاب کارنامهی اردشیر را تئودور نولدکه در سال 1878، به آلمانی ترجمه کرد.« - صفا، - 44 :1384 وی همچنین یادآورمیشود که متن یادشده » یکی از داستانهای معروف حماسی است که از تصرف ایام برکنارمانده...کارنامهی اردشیر هنگامی نگاشته شد که در باب اردشیر و جانشینان او اطلاعات تاریخی در دست بود. با این حال میبینیم که کتاب مانند روایات حماسی از خوارق عادات و یا اوهام و عقاید ملی و داستانی انباشته است و این خود می رساند که کارنامهی اردشیر بابکان کتابی نیست که به قصد بیان احوال موسس سلسلهی ساسانی نگاشته شده است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید