بخشی از مقاله
چکیده
ادبیات حماسی و هنر سینما به دلیل ماهیت روایی، خویشاوندي نزدیکی دارند. در آثار حماسی، گاه توصیفات دقیق و جزیی، منجر به شکلگیري تصاویري پویا در ذهن مخاطب میشود و نویسنده از حوزه ي کلمات فراتر میرود و موضوعی ذهنی را در قالب تصاویري متحرك و پویا به ثبت میرساند که قابلیت نمایشی دارند و میتوان آنها را با برخی از جنبهها و جلوههاي سینمایی تطبیق داد. لذا بررسی آثار مختلف روایی و حماسی گذشته از این دیدگاه کاري سودمند است و در این نوشتار جنبهها و جلوههاي سینمایی داستان سیاوش از شاهنامه فردوسی، بررسی شده است. فردوسی در سرایش شاهنامه، مانند یک فیلمساز که با روشهاي مختلف کار با دوربین، تواناییهاي خود را عرضه میکند، موفق به خلق اثري هنري شده است.
این هنر نشأت گرفته از قدرت بیان اوست. با تطبیق بعضی از شگردهاي ادبی داستان سیاوش با عناصر سینمایی نقاط اشتراك آنها بررسی گردید و در نتیجه مشخص شد که می توان با تحلیل دقیق و فنی روایتگري فردوسی رد پا و انعکاس بعضی از شگردهاي نمایشی را مثل صحنهپردازي با نور رنگ، ریتم، حرکت و غیره، جلوه هاي صوتی، رویدادهاي موازي و انواع نماهاي دور، نزدیک، تعقیبی و معرفیکننده در داستان سیاوش ملاحظه کرد.
.1مقدمه
ادبیات داستانی و نمایشی به خاطر ماهیت رواییاشان پیوندي نزدیک با هم دارند. داستان، صورت نوشتاري فیلم و فیلم صورت دیداري داستان و روایت است. در واقع این دو از دل هم بیرون می آیند. با این تفاوت که فیلم از امکانات بیشتري براي نمایش حوادث برخوردار است و در موقعیت هاي مناسب از آن امکانات بهره می گیرد و ادبیات داستانی آن امکانات را ندارد. در ادبیات داستانی، نویسنده وظیفهي تمامی عوامل صحنه و امکانات نمایشی را به تنهایی ایفا می- کند و مخاطب از طریق زبان به حوزه تصاویر وارد میشود. فیلمنامه و نمایشنامه به خاطر ماهیت رواییاشان یکی از انواع ادبی به حساب می آید. »
اگر سینما مأموریت گشودن اسرار شعر را داشته باشد، به نظر ما شعر نیز با تمام ویژگیهاي صوري و باطنی خود میتواند در جهت گشودن اسرار سینما بهکارگرفته شود - «حسینی، . - 248 :1388 از طرف دیگر مبناي آثار حماسی و ادبیات حماسی نیز بر روایت استوار است؛ بنابراین ادبیات حماسی و نمایشی نیز به خاطر ماهیت رواییاشان قرابت نزدیکی دارند. در اروپا و ادبیات یونان و روم به واسطه ي وجود سنت نمایش بسیاري از امکانات نمایشی در متون روایی به طور اعم لحاظ شده است که در ادبیات فارسی به خاطر عدم وجود ادبیات نمایشی از این امکانات غفلت شده است و این وظیفه بر دوش نویسنده است که با هنرنمایی خویش عدم وجود آنها را جبران کند.
مخاطبیکه تخیلی نیرومند داشته باشد، میتواند جنبهها و ابعاد تصویري یک متن روایی موفق را به مراتب بهتر از دوربینهاي مدرن در ذهن خود اجرا و ضبط کند. در آثار حماسی، بزرگنمایی و اغراق، خشونت، محبوبیت قهرمان و قدرت فرابشري او و از همه مهمتر تقابل بین نیروهاي خیر و شر، عناصر اصلی محسوب میشوند. موسیقی از نوع خشن و تحریک کننده است و زاویهي دوربین به فراخور شخصیتها و موقعیتها تغییر میکند. فردوسی در کار تصویر سازيِ متن، گذشته از آنکه صحنهاي تصویري میسازد، در همان حال از مصالحی استفاده میکند که خود به خود تصویري و ملموس هستند. »فردوسی روایتی تصویري را دست مایه قرار داده که کارش را در تشابهی سازگار با هنر قرن بیستمی، سینما، قرارمیدهد.
این همه به سبب ذهنیت تصویري است که فردوسی لباس کلام بر آن میپوشاند. با این تفاوت که پردهي نقرهاي فیلم در سالنی تاریک آویخته است و پردهي نقرهاي فردوسی در ذهن مخاطب« است - هاشمی،. - 30 :1390 این شگردهاي خاص در ثبت تصاویر میتوانند به صورت غیر مستقیم قضاوت مخاطب را در مورد پرسوناژهاي فیلم هدایت کنند. در شاهنامه شگردهایی مانند : صحنهپردازي، جلوههاي صوتی، تدوین، روایت و ... موجب میشود، تصاویر ملموستري در ذهن مخاطب ثبت شود.
از آن جا که وجوه شگردهاي سینمایی در شاهنامه، وجوهی قابل تأمل است و وجود این ظرافتها باعث کشف دقت نظر و قدرت تخیل فردوسی میشود؛ لذا با تحلیل و بررسی عناصر نمایشی در داستان سیاوش، به عنوان یکی از برجسته ترین حوادث مطرح در شاهنامه می توان این ظرافتها را واکاوي نمود و به قابلیتهاي نمایشی این اثر بیشتر پی برد و از این طریق میزان مهارت فردوسی را در صحنهآرایی و نمایش حوادث نشان داد.
این گونه بررسی ها در مورد آثار روایی مختلف امري ضروري است که با هدف معرفی چهره ي هنري نویسندگان بزرگ انجام می گیرد که فردوسی در این بین جایگاه ویژه اي دارد و هنرنمایی هاي زیادي در این زمینه از خود نشان داده و به ریزهکاري هاي نمایشی متن بسیار اهمیت داده است.غالباً گزینش فردوسی در برجستهسازي نمادها و نشانههايتصویري و معنایی، گزینشیآگاهانه و معنادار است. »وقتی در کار فردوسی باریکبینی به خرج دهیم، چنین مینماید که انگار فردوسی صحنه را به اجزاي تصویري ریزي تجزیه کرده است و با انتخابهاي مناسب خود، زوایایی را برجسته کرده یا به چشم ما نشانده است که خود میخواسته و مطمئن به تأثیر- گزاري آن بوده است - «هاشمی، . - 17 :1390
تاکنون عناصر بسیاري از داستانهاي شاهنامه، توسط نویسندگان و پژوهشگران بسیاري بررسی شده است که اکثر آنها تلاشی براي شناسایی عناصر بدیعی، بیانی و از منظرهاي گوناگون ادبی بوده است. همچنین در زمینه ي قابلیت هاي نمایشی شاهنامه نیز آثار به رشته ي تحریر درآمده است. مثل کتاب » فردوسی و هنر سینما« نوشته ي محسن هاشمی که به بررسی قابلیتهاي سینمایی شاهنامه فردوسی پرداخته است و مقالهي »بررسی عناصر سینمایی داستان سیاوش در شاهنامه« از دکتر جلالالدین کزازي. گرچه این دو پژوهشگر به بررسی عناصر سینمایی شاهنامه و خصوصاً داستان سیاوش پرداختهاند.
اما به صورت جزیی و دقیق داستان سیاوش را با جنبهها و عناصر سینمایی تطبیق ندادهاند و تنها ابیاتی را به صورت کلی، به عنوان شاهد مثال سخنان خود ذکر کردهاند؛ به هر روي باید گفت به این جنبه از هنر فردوسی کمتر پرداخته شده است که این نوشتار در حد خود به دنبال رفع این نقیصه است. روش این بررسی بدین گونه است که ضمن تعریفی مختصر از برخی اصطلاحات اساسی و مهم سینمایی که مربوط به موضوع این تحقیق است، ابیاتی از داستان سیاوش را که با آن مطابق هستند، آورده می شود. سپس اشاراتی به وجوه این انطباقها یا شباهتها می شود و مورد بررسی قرار می گیرد.