بخشی از مقاله
مقدمه
انسان موجودی پیچیده است که دارای انگیزش های مادی،روحی ومعنوی گوناگون و متفاوت میباشد. انگیزش،نیرویی هدایت کننده،سازمان دهنده ادراک ورفتار هدفمند آدمی است. مازلو1،روان شناس انسان گرا، مدلی از نیازها و انگیزش های انسان ارائه داده است.فضاهای آموزشی مانند کلاس های درس،کارگاه ها و...ویا کل فضاهای آموزشگاه،قرارگاه محسوب می شوند.
نیمکت های کلاس درس وطرز چیده شدن آنها درفضا ویا معماری فضای مدرسه ابعاد فیزیکی معماری،آموزش ومجموع اقدامات در سطح کلاس درس و درسطح آموزشگاه بعد رفتاری نامیده می شود.مدرسه و فضای آموزش فقط دیوار،کلاس ومبلمان نیستند می توانند آداب و عادات را یاد بگیرند با توجه به فرهنگ، معلم و کتاب.مجموعه ای از تعلیم وتربیت راشکل می دهد.مشکل عمده اینجاست که در نظام آموزشی موجود بیشترین تاٌکید بر روی آموزش عمل می آید تا پرورش یعنی به جای اینکه به درون کودکان بپردازد بیشتر در بیرون - کارهای ظاهری و عملی می پردازند - .هدف اصلی تربیت کودکان است که اینها همان نسل آینده ما خواهند بود .
در معماری مدارس نیز توجه به خواسته ها و نیازهای کودکان الزامی است . زیرا توجه به نیازمندی ها از پارامترهای موثر تربیتی در امر آموزش و پرورش نوین بشمار می آیند. همان گونه که روان شناسان در بررسی مسائل آموزشی ، همواره عوامل گوناگون چون خانواده ، معلم ، روش تدریس ، کتب درسی ، مدیریت آموزشی و غیره را به عنوان عوامل موثر در فرآیند تحصیلی مورد تاکید قرار می دهند، معماری یا فضای فیزیکی مدرسه را نیز به عنوان عواملی زنده وپویا در کیفیک فعالیت های آموزشی و تربیتی دانش آموزان موثر می دانند. این مقاله در جهت یافتن پاسخ منطقی برای سوالات ذیل است:چگونه می توان با در نظر گرفتن ویژگی های اجتماعی و روانشناسی انسان در طراحی تأثیر گذارشد ؟
به دلیل سوال محور بودن تحقیق در شاخه علوم انسانی - Human science - است بنابراین تحقیق سوال محور می باشد.
هدف از این تحقیق، به دست آوردن تعریف مدرسه مطلوب بر اساس نیازهای روانی وجسمی کودکان،بررسی نگرش، فرآیند ادراک،شناختبهره، برداران از فضاهای آموزشی تحت تاًثیر شرایط نمادی و فیزیکی معماری عینی فضاها.
ضرورت یا اهمیت پژوهش، گروهی ازمعماران به ضرورت ایجاد زبان مشترک بی پرده درتلاش برای ساخت وایجاد دانشی نو برای ساخت محیطی که بتواند بهتر از پیش برای مردم مأنوس باشد برآمدند. پژوهشگران در جمع آوری داده ها و مطالعات تجربی سهم ارزنده ای داشتند. ولی نگرش صرفاٌ "مثبت گرایی" آنها که برخواسته از نگرش علمی آنها به پدیده ها بود، در مقابل نگرش "هنجارگونه" و "تجویزی" معماران و طراحان محیطی که متأثر از نگرش زیبایی پسندانه آنها می بود راه به جایی نمی برد، نیاز به یک زبان مشترک برای برقراری رابطه ای عملی احساس شد.
پیشینه:
بنا برنظریه "توماس کوهن"2 نیاز به الگوی جدید و یا پارادایم نوین هنگامی اوج می گیردکه الگوهای قبلی قادر به تأمین خواست ها و اندیشه های علمی روز نیستند.
طراحان دریافته بودند که طراحی برای ساخت محیطی همساز با خواست های انسان در جوامع بزرگ و با ساختی پیچیده مستلزم همگامی با دانش هایی است که آنها را در رفع کاستی ها یاری سازد. همسو با این تحول در اندیشه معماران در تفکر روان شناسان نسبت به مطالعه رفتارانسان نیز تحولاتی درشرف انجام بود. بسیاری از دانشمندان علوم رفتاری تجربه ها و تحقیقات مبتنی بر به کارگیری روش مطالعه آزمایشگاهی را به عنوان تنها راه شناخت رفتار انسان بکار برد. آنها پژوهش رفتار درمحیط را واقعی و زیستگاه روزمره مردم مورد توجه خویش قرار دادن.
توجه به مطالعه انسان و رفتارهای او در"مقرهای رفتاری" که ابتدا بوسیله"راجر بارکر" ارائه شد. پژوهش درماهیت محیط به عنوان یک پدیده اجتماعی نیز مورد توجه روان شناسان واقع گردید و لزا بررسی چگونگی و تأثیر محیط در ساخت رفتارهای اجتماعی مردم مورد علاقه پژوهشگران واقع شد.