بخشی از مقاله

چکیده

بهرهگیري از اصول و مبانی روان شناختی در تحلیل شخصیت قهرمانان آثار ادبی، یکی از مهمترین تعاملات ادبیات و روان شناسی است. »تاریخ بیهقی«، یکی از مهمترین آثار ادبی زبان فارسی است که به دلیل تعدد داستانها، وقایع تاریخی و تنوع در شخصیت قهرمانان و خلق و خوي آنان، میتواند بر اساس تحلیل روان شناسانه مورد ارزیابی قرار گیرد. ویژگی اساسی بیهقی که او را نسبتبه دیگر نویسندگان هم عصر خود متمایز میکند، نهایت بیطرفی در خلق شخصیهاست. با بررسی اجمالی شخصیتهاي تاریخ بیهقی بر اساس الگوي مایرز بریگز، افرادي چون سلطان مسعود و حسنک در تیپ »برونگراي حسیِ متفکّر قضاوتگر« و فردي چون سلطان محمود در تیپ »برونگراي حسیِ متفکّر دریافتگر « قرار میگیردنگاه.

موشکافانه و مدقّقانه بیهقی در شخصیت-پردازي، این گمان را در خواننده ایجاد میکند که گویی وي بیش از هر چیز بهروان» شناسی شخصیت « در اثر خود پرداخته است. بیهقی هنگام شرح رفتار بوسهل، هیچگاه صداقت خود در ثبت تاریخ را فداي سرکوب و تخریب او نمیکند . در برخورد با سلطان مسعود هیچگاه نمیتوان بیهقی را شخصیتی محتاط در مقابل او دانست. بیهقی هرگاه اراده کند - با زبان نرم و گاهی مواقعگزنده - مسعود را سرزنش میاشارهکند . اجمالی به نظریه شخصیت از دیدگاه مایرز بریگز و تحلیل خلق و خوي شخصیتهاي مختلف در شکلگیري رفتار از دیدگاه دیوید کرسی، به همراه شناخت منشأ تضادهاي شخصیتی، از جمله انگیزههاي پژوهشی این نوشتار است.

کلمات کلیدي:شخصیت، بیهقی، روان شناسی شخصیت، مایرز بریگز، دیوید کرسی، نقد روان شناختی.

مقدمه

ابوالفضل بیهقی در زمان سلطنت سلطان فرّخزاد که خانهنشین و عزلتگزین بود، کتابی در مقامات محمودي و مسعودي نگاشت که به »تاریخ بیهقی « معروف است. بیتردید مهم ترین و شاخصترین اثر ابوالفضل بیهقی تاریخ گرانسنگ »مسعودي« ، معروف به تاریخ بیهقی است که در قلمرو نثر فارسی در زمره دو اثر شاخص و طراز اول قرار میگیرد. به دلیل آنکه آغاز و انجام آن به دست ما نرسیده، از داشتن نام واقعی آن محروم شدهایم؛ در بخشِ موجود کتاب هم هیچ جا به تصریح نام آن ذکر نشده است - شمیسا، 47 :1381 و . - 48»تاریخ بیهقیدر« واقع تقابل شخصیتهاستمفهوم. شخصیت در آثار ادبی، مانند سایر پدیدههاي دنیاي هنر، در گذر زمان و با عبور از پیچ و خمهايزندگی بشر همواره دستخوش تغییر و تحول بوده است. خلق اثر ادبی بدون طرح شخصیتها هرگز امکانپذیر نیست. بنابراین شخصیتها را باید پایه هایی دانست که ساختمان یک اثر روي آنها بنا می-شود - خادمی، . - 2 :1385در »تاریخ بیهقی« مسائلی چون خودمحوري و خودبالندگی، جزئینگري،خطّی فکر کردن، عدم پیشبینی آینده، منطقگرایی و بیمنطقی، فرصتطلبی و فرصت سوزي و... زمینه ساز رفتارهاي چندگانه میشود.

با وجود تاریخی - ادبی بودن این اثر، میتوان بیهقی را یک روان شناس تمامعیار قلمداد کرد. در اثر بیهقی، تیپهاي گوناگون با الگوها و ابعاد شخصیتی گوناگون، اَشکال درونی و بیرونی بسیار متفاوت در دنیاي خود به وجود می آورند. بیهقی در تاریخ خود، از به کارگیري شخصیتهاي قالب پرهیز میکند و آگاهانه نظر میدهدبعضی. از شخصیتهاي تاریخ بیهقی، با خُدعه و فریب درصدد فروگرفت دیگران  بودند و بعضی دیگر، یا قربانی توطئه دیگران نسبت خود میشدند یا ترجیح میدادند در عزلت به سر ببرند و به مسائل اجتماع ورود نکنند. گاهی شخصیت هایی که بیهقی با ظرافت و تیزبینی خلق میکند، پیچیده و پر ابهام هستند؛ تا جایی که ما را در شناخت سریع دچار تردید میکند. مثلاً ما نمیتوانیم با خواندن چند سطر کتاب تاریخ بیهقی، به عمق شخصیت و رفتار سلطان مسعود پی ببریم، بلکه باید سراسر این اثر را بخوانیم تا آگاهی نسبی نسبت به این شخصیت متناقض دست یابیم.

پیشینه پژوهش

هرکس از ظنّ خود هر چه که توان داشته در مورد بیهقی بحث و تحلیل کرده استام. ا شاید بتوان گفت تحقیقاتی که با نگرشی جدید باشد، دست کم، زیاد نیست. منظور از نگرش جدید،نوع نگاه محقّق نسبت به شخصیتها است. با اطمینان میتوان گفت، تاکنون در مورد شناخت شخصیت هاي تاریخ بیهقی از دیدگاه مایرز بریگز و شناخت خلق و خوي انسان از دید دیوید کرسی، پژوهشی صورت نگرفته است.

شخصیت

از نظر ریشهاي گفته شده است که این کلمه برابر معادل کلمه "personality" انگلیسی یا "personalite" فرانسه است. در حقیقت این کلمه از ریشه لاتین "persona" گرفته شده که به معنی نقاب و ماسکی بود که در یونان و روم قدیم بازیگران تئاتر بر چهره می گذاشتند. این تعبیر، به شکل تلویحی اشاره بر این مطلب داردشخصیکهت هر کس نقابی است که او بر چهره خود میزند تا وجه تمایز او از دیگران باشد - کریمی، 3 :1392 و شاملو، . - 15 :1388شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روانشناسی دانست؛ زیرا محور اساسی بحث در زمینههایی مانند یادگیري، انگیزه، تفکّر، عواطف و احساسات، هوش و مواردي از این قبیل است - شاملو، . - 15 :1388

الگوسازي تیپ براساس شخصیتشناسی مایرز بریگز

تیپشخصیتی از دیدگاه مایرز بریگز در واقع یک کُد چهار حرفی است که گرایش هر فرد را نشان میدهد. بر اساس این اصل: بعضی برونگرایند، بعضی درونگرا؛ بعضی حسگرایند، بعضی شهودي؛بعضی متفکّرند، بعضیاحساسی؛ بعضی قضاوتگرند، بعضی دریافتگر.مایرز بریگز شاخص خود را در شانزده بعد پی ریزي نموده است که عبارتند از: بحمق - برونگرا، حسی، متفکّر، قضاوتگر - ، دحمق - درونگرا، حسی، متفکّر، قضاوتگر - ، بحاق - برونگرا، حسی، احساسی، قضاوتگر - ، دحاق - درونگرا، حسی، احساسی، قضاوتگر - ، بحمر - برونگرا، حسی، متفکّر، دریافتگر - ، دحمر - درونگرا، حسی، متفکّر، دریافتگر - ، بحار - برونگرا، حسی، احساسی، دریافتگر - ، دحار - درونگرا، حسی، احساسی، دریافتگر - ، بشمق - برونگرا، شهودي، متفکّر، قضاوتگر - ، دشمق - درونگرا، شهودي، متفکّر، قضاوتگر - ، بشمر - برونگرا، شهودي، متفکّر، دریافتگر - ، دشمر - درونگرا، شهودي، متفکّر، دریافتگر - ، بشاق - برونگرا، شهودي، احساسی، قضاوتگر - ،دشاق - درونگرا، شهودي، احساسی، قضاوتگر - ، بشار - برونگرا، شهودي، احساسی، دریافتگر - ، دشار - درونگرا، شهودي، احساسی، دریافتگر - - تیگر، . - 251 :1391از دیدگاه مایرز بریگز، »برونگرایان« انرژي خود را بیرون از خود میگیرند؛ »درونگرایان« خودمحورند.

"حسیها" اغلب آدمهایی عملگرا، و واقع بین هستند. بر عکس، "شهوديها" در اغلب الگوها، امکانات تازه و معانی ضمنی را به راحتی میبینند؛ اما چون ادراك حسی آنها کمتر رشد کرده، ممکن است فاقد دقّت لازم در مورد واقعیات باشند و غیرِ واقعگرا جلوه کنند.متفکّرها""معمولاً انسانهایی منطقی وتحلیلگر هستند، اما ضعف احساسی آنها ممکن است منجر به ناتوانی در برخورد دلسوزانه با دیگران یا آگاهی از ارزش هاي خودشان شود و "احساسیها" که توانایی آنها در درك کردن، همدلی و برقراري ارتباط با دیگران است، چه بسا فاقد بی طرفی باشند و چیزها را آن قدر شخصی
کنند که قادر به گرفتن تصمیمات درست نباشند - همان: 59 و . - 60نکات کلیدي در مورد تفاوت آشکار بین برونگرایان و درون گرایان - تیگر، - 109 : 1391

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید