بخشی از مقاله

چکیده

برخورداری از عزت نفس در دانش آموزان مسئله ی بسیار مهمی است که معلمان و والدین باید به آن توجه داشته بسیار داشته باشند به طوریکه جامعهای که افراد آن احساس اعتماد به نفس بالا دارند، در مقابل انواع مشکلات ومسائل زندگی، فشارهای روانی، تهدیدها وبیماریهای روانی از قبیل افسردگی و اضطراب مقاوم و پایدارترهستند. عزت نفس یک جنبه مهم در کارکرد یا کنش کلی کودک است و با زمینه های دیگری چون سلامت روانی- اجتماعی و عملکرد تحصیلی وی در ارتباط است.

هم چنین در این تحقیق با مطالعه و مرور پیشینهی تحقیق و روش کتابخانهای وتجزیه وتحلیل بیشتر مطالب نشان داده شد که مراکز آموزشی و معلمان و والدین نقش مهمی می توانند در تشکیل عزت نفس و در نتیجه سلامت روانی – اجتماعی کودکان ایفا کنند، بنابراین یکی از مواردی که منجر به پیشرفت تحصیلی در کودکان میشود، تجربه بهرهمندی از عزت نفس بالاست که سلانت روانی- اجتماعی را نیز به همرا دارد.

-1مقدمه

عزت نفس یعنی احترام و حرمتی که برای خود قائل هستیم. بهره مندی از عزت نفس علاوه بر آن که جزئی از سلامت روانی محسوب می شود، با پیشرفت تحصیلی نیز مرتبط است. محققان بسیاری دریافته اند که بین عزت نفس مثبت و نمرات بالا در مدارس رابطه وجود دارد. این ارتباط حتی زمانی که کودکان خودشان را به عنوان دانش آموزان ارزیابی می کنند بالاتر است که می توان آن را » عزت نفس تحصیلی« آن ها نام برد. کودکانی که از عزت نفس بالایی برخوردارند، پیوسته نسبت به آن هایی که همان میزان توانایی را دارند امّا عزت نفس پایینی دارند عملکرد بهتری نشان می دهند.

با توجّه به این که خود پندارهی افراد در دوران کودکی شکل میگیرد و زمینه ساز اعتماد به نفس دردورهی نوجوانی آنها در این بخش اشاره میشود. کودکان و نوجوانانی که خود باوری ضعیف واعتماد به نفس پایین دارند، علایمی را در رفتار، ظاهر و کلام خود نشان میدهند که با مشاهدهی دقیق میتوان به مشکل آنها پی برد. پس از شناسایی این دانش آموزان، باید مسأله به نحو مناسبی با والدین در میان گذاشته شود.

راث - - 1988، نخستین مطالعات علمی را در زمینهی عزت نفس انجام داد، وی تاثیر متغیرهای اجتماعی را بر عزت نفس گروه زیادی از نوجوانان مورد بررسی قرار داد و با انجام این کار موجب رواج یافتن مقیاس های اندازهگیری عزت نفس شد. رابطهی بین عزت نفس و تخمین فرد از توانایی خود نیز موردمجققان متعددی قرار گرفته و وجود همبستگی بین این دو تایید شده است

-2 اهمیت عزت نفس

اکثر صاحب نظران برخورداری از عزت نفس - ارزیابی مثبت از خود - را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی-اجتماعی افراد می دانند. این باور گسترش یافته و دارای تاریخچه طولانی نیز هست. ابتدا روان شناسان و جامعه شناسان، از جمله ویلیامز جیمز، هربرت مید و چارلز کولی بر اهمیت اعتماد به نفس مثبت تاکید داشتن. سال ها بعد روان شناسان نظریه ها را با کارهای تجربی در هم آمیختند ونتیجه گرفتند که عزت نفس با شادکامی و کارکرد مفید فرد رابطهی متقابل دارند. برای مثال افسردگی را به یک سبک شناختی که مشتمل بر ارزیابی های شدیداً منفی و انتقادی فرد از خود است، ارتباط دارند. از آنجا که عزت نفس کودک زمینه و اساس ادراک وی از تجارب زندگی را فراهم می سازد دارای ارزش ویژهای است

-3 عوامل روان شناختی

به اعتقاد روان شناسان میزان اعتماد به نفس در افراد، به خودباوری آنها بستگی دارد که در دوران کودکی و رشد شکل میگیرد. کودک در بدو تولّد هیچ درکی از خود ندارد. پس از گذشت چندین ماه، به تدریج میتواند خود را از دیگران تشخیص دهد، در حدود 2 تا 3 سالگی نسبت به ویژگیهایی مانند اسم، ظاهر جسمانی، تواناییهایی که دارد وکارهایی که میتواند انجام دهد، آگاهی پیداکرده و خودش را ارزیابی میکند.

در این مرحله، برخوردها و رفتارهای والدین وپیامهای کلامی وغیرکلامی که از دیگران دریافت میکند، در برداشت او از خودش تأثیرمیگذارد و خودباوری - خودپندارهی - او را شکل میدهد.در دوران کودکی با افزایش تواناییهایی شناختی کودک، خود پندارهی او هم پرورش یافته و زمینه را برای شکل گیری اعتماد به نفس در دورهی نوجوانی آماده میسازد. یکی از عواملی که خود باوری و اعتماد به نفس را در کودکان و نوجوانان تحت تأثیر قرار میدهد، مقایسها است که معمولاً درخانواده و مدرسه صورت میگیرد. برخی از والدین دایماً فرزندان خود را با یکدیگر و یا اعضای فامیل مقایسه میکنند و تواناییهای دیگران را به رخ آنها میکشند. در این شرایط، تفکّری که در ذهن فرد ایجاد میشود این است که »من خوب نیستم، خواهم خوب است« یا »خواهرم خوب است و من بد هستم .

کودک و نوجوانی که به طور مداوم این ا فکار را در ذهن خود مرور میکند، نمیتواند از تمام تواناییهایش در تحصیل، یا سایر فعّالیّتها استفاده کند و ممکن است در رسیدن به هدفهای خود شکست بخورد. این شکستها خود باوری و اعتماد به نفس او را کاهش میدهد علاوه بر این، مدارسی که معیارهای بالایی را برای پیشرفت دانش آموزان در نظر میگیرند و تأکید زیادی بر مقایسهی عملکرد افراد و ارزش گذاری بر مبنای آن دارند، خودباوری دانش آموزان را تضعیف نموده و به اعتماد به نفس آنها لطمه وارد میسازند.

-4 عوامل اجتماعی

بررسیهای روان شناسان نشان میدهد اعتماد به نفس، ارثی نیست امّا اگر پدر یا مادری اعتماد به نفس پایین داشته باشد، ضعف اعتماد به نفس درکودکان آنها هم دیده میشود. زیرا والدین، الگو و سرمشق فرزندان هستند. وقتی پدر یا مادر توانمندیهای خود را نمیبینندو همواره از ضعفهایی که دارد صحبت میکند، فرزندان یاد میگیرند همان برداشت را در ذهن و رفتار خود داشته باشند. والدین نمیتوانند عکس رفتار خود را به فرزندان منتقل نمایند گاهی افراد در محیطهای اجتماعی، در اقلّیّت قرار میگیرند و به دلیل فشارهای اجتماعی که بر آنها وارد میشود، احساس امنیّت و اعتماد به نفسشان کاهش مییابد. به عنوان مثال، دانش آموزانی که به زبان غیر رسمی در کلاس صحبت میکنند و یا از نظر شرایط اقتصادی و یا ویژگیهای ظاهری در وضعیّت متفاوتی قرار دارند.

-4-1 عزت نفس فردی و عزت نفس جمعی

مطابق نظریه هویت اجتماعی، خود پنداره دو جنبه متفاوت دارد - تجفل، 1982، ترنر،: - 1986 یکی هویت فردی است که مشتمل بر باور-های فرد در مورد مهارت ها و تواناییهایش میباشد و دیگری هویت اجتماعی - آنچه که آن را هویت جمعی یا گروهی می نامیم - که عبارت است از جنبهای از خود پنداره که از آگاهی آنان از عضویت در یک گروه - یا چند گروه - اجتماعی، توام با ارزش و اهمیت عاطفی که به هر عضو تعلق می گیرد، ناشی می شود - تجفل، 1985، ص255،. در حالی که هویت فردی به ویژگی های شخصی فرد نسبت داده می شود، هویت جمعی یا اجتماعی به ویژگیهای گروههایی نسبت داده میشود که فرد در آنها عضویت دارد. این ویژگی ها ممکن است شبیه به همان ویژگی های فردی باشد و یا هیچ شباهتی با یکدیگر نداشته باشند.

نظریه ی هویت اجتماعی در درجه اول بر انگیزش فرد به منظور نیل به یک هویت اجتماعی مثبت - برای مثال عزت نفس جمعی - تاکید دارد. بر اساس این نظریه، زمانی که هویت اجتماعی افراد با تهدیدی مواجه شود، آنها از طریق همانند سازی یا مقایسه مطلوب بین گروه - یا گروههای - خودی و برون گروه - یا گروه غیر خودی - به یک هویت مثبت دست پیدا میکنند. بنابراین افراد تحقیرهای اعضای برون گروه را نسبت به درون گروه دست یابند. معمولاً افراد، اعضای گروهخودی را مطلوبتر از اعضای برون گروه ارزیابی میکنند.

هم چنین کروکر - 1989 - بیان می کنند که عزت نفس جمعی ممکن است در زمینه های گروهی به مانند یک شیوه برای کسب عزت نفس فردی در زمینه های شخصی، عمل نماید از این رو، عزت نفس فردی حوزه پاسخ یک فرد نسبت به تجربه یک شکست گروهی تعدیل می نماید. افراد با عزت نفسی بالا، زمانی که با یک تهدید برای هویت گروهیسان مواجه میشوند، سوگیری ها و تحریفاتی را برای افرایش عزت نفس گروه خودی نشان ندهند. در حالی که افراد با عزت نفس جمعی بالا به کار رود، اما در مورد افراد با عزت نفس جمعی پایین کاربردی ندارد.

-4-2 دلایل تشکیل خود، خودپنداره وعزت نفس

دلیل عمده ایجاد خود، خود پنداره و عرت نفس را باید در رابطه فرد با جامعه اش بخصوص در دوران پر اهمیت کودکی و نوجوانی جست-جو کرد. این رابطه را می توان به چند نمونه بیان نمود که عبارتند از:

الف - واکنش دیگران: مهم ترین منشاء پدید آمدن خود پنداره و عزت نفس، رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد است، به خصوص کودک، است. این را نظریه » آینه خود نما« می نامند. نریه مذکور معتقد است که برای دیدن خود به واکنش های دیگران توجه نموده، تصویر خود را در آن واکنش ها می بینیم. بسیاری از این تحقیقات حاکی از این مطلب می باشد که تصویر و پنداره فرد از خودش وابسته از تصویری دارند که دیگران آن ها از خودشان دارند و حتی در حال حاضر تصویر دیگران از یک فرد می تواند ارزیابی و تصویر او از خودش را تغییر می دهد. اگر اولیائ به کودک بگویند او، با هوش و زرنگ است ویا اینکه او قابل اطمینان نیست، این گفته ها به تدریج جزء خود پنداره فرد می شود. والدین یکی از مهم ترین منابع شکل گیری خود پنداره و احساس ارزش در خود در ودکان می باشند. کودکانی که طرد می شوند به آن می اندیشند و احساس بی ارزشی میکنند این روند را بسیاری از روان شناسان» درونی کردن« نام نهاده اند که به وسیله آن کودک ادراکات، نگرش ها و واکنش های دیگران را جزئی از ارزش های درونی خود می کند

ب - مقایسه با دیگران: به تدریج کودک رشد می کند خود را با دیگران، مانند باردر، خواهر، دوستان و هم سالان و، ...، مقایسه می کند. این مقایسه یکی از منابع اصلی ایجاد خود پنداره و عزت نفس در کودکان است. اگر برادر و خواهر های کودک زرنگ هستند و اودائماً از آن ها عقب می ماند، کودک خود را کم هوش تصور می کند و یا اگر همسایه های کودک ثروتمندند، وی خود را فقیر فرض می کند. نکته مهم و حائز امیت در ایم باره این است که والدین و معلمان نباید کودک را با کسانی که همواره بیشتر از او درخشیده اند مقایسه کنند، زیرا اولاً هیچ دو موجودی را در جهان نمی توان پیدا کرد که کاملاً شبیه هم باشند. ثانیاً این کار سبب ایجاد احساس حقارت و خود بینی در کودک می شود.  اگر قرار است  مقایسه ای صورت گیرد بهتر آن است که کودک را با خودش، بویژه با موفقیت های او، مقیسه کنیم و به او بگوییم »: تو همان دانش آموزی هستی که در فلان درس تلاش کردی و باز هم می توانی مانند گذشته موفق شوی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید