بخشی از مقاله

چکیده

اگر بر این باوریم که در عصر جهانی سازی ، خانواده یکی از مهمترین سنگرهای مقاومت و مرزبان ارزش هاست و می توان با کارآمدی خانواده ، بویژه با ارتقای جایگاه و نقش زنان ، تحولات اجتماعی و تاریخی را به نفع توسعه ارزش های انسانی و مفاهیم جاودانه اسلامی جهت داد، فن آوری رسانهای به عنوان یکی از پیآمدهای مدرنیسم، با حضور در خانوادهها کارکردهای خانواده را تغییر داده است.

ارزشهایی چون مادیگرایی، مصرفگرایی و فردگرایی، خانواده را از کارکردهای اصلی خود دور کرده و موجب گسست پیوندهای اصیل خانوادگی شده است. ازاینرو، شایسته است با فرهنگسازی و آگاهیبخشی به خانوادهها، ضمن بهرهگیری از آثار مثبت آن، تدابیری برای کاهش آسیبها اندیشیده شود. در این میان، نقش رسانهها با توجه به کارکردهای اطلاعرسانی و آموزشی آنها، دارای اهمیت است.

مقدمه

خانواده به عنوان بنیادی ترین و مهمترین نهاد اجتماعی و انسانی، در شکل گیری و تکمیل هویت افراد و جامعه نقش به سزایی دارد و در طول تاریخ، ارزش و جایگاه بالایی در تربیت و رشد افراد جامعه داشته است. امروزه فروپاشی مرزهای اطلاعاتی، شتاب تحولات و پیشرفت فن آوری، تأثیرات عمیق و شگرفی بر جنبههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تربیتی جوامع برجا گذاشته است.

همگام با این تحولات، ارزشها و کارکردهای خانواده نیز دچار دگرگونی هایی شده است. خانواده در گذشته مهمترین و اصلی ترین نهاد تربیتی و هویت ساز بود؛ در حالی که اکنون با ورود فن آوری های رسانه ای، رقبایی پدید آمدهاند که کارکردهای سنتی خانواده را با چالش روبه رو ساخته اند.زنان با برعهده داشتن مسوولیت خطیر پرورش نسل آینده در نظام طبیعی و تداوم بخشیدن به این نقش در خانواده و جامعه به گونه ای موثر در روند توسعه اجتماعی نقش داشته اند. جایگاه زنان در جوامع به عنوان قشر فرهنگ ساز، از جمله موضوعات در خور اعتنایی است که می توان از منظر انسانی به آن توجه کرد در عصر کنونی که همه چیز با شدت تمام در حال دگرگون شدن است، تغییر و تحول سریع جامعه همه چیز را به سرعت تغییر می دهد و اطلاعات مدام تازه می شوند. بایگانی ادراکی افراد نیز باید با سرعت بیشتری اصلاح گردد.

نقش گذار خانواده ها از سنتی به مدرن

خانواده در جامعه ما در حال تغییر و گذار از سنتی به مدرن و از گسترده به هسته ای است و کارکردهایش هم درحال از دست رفتن است. خانواده، کارکردهای بسیاری داشته از قبیل: کارکردهای اقتصادی، کارکردهای آموزش دینی، کارکرد تولیدی، مهارت های شغلی و...که همه اینها را از دست داده است. اما به نظر من اینها لطمه جدی به خانواده نزده، آنچه به خانواده آسیب می زند، از دست دادن کارکردها یا تغییر ساخت به معنای هسته ای شدن خانواده نیست زیرا خانواده هسته ای خیلی هم بد نیست.

مهمترین تغییر، تغییر در مناسبات و روابط است، هم رابطه درون خانواده و هم رابطه بیرون خانواده. رابطه والدین با هم، رابطه والدین با فرزندان، رابطه خانواده با خانواده های جدیدی که بوجود می آیند. این تغییر مناسبات است که باید جدی گرفته شود. مثلا شیوه های همسر گزینی تغییر کرده است. در جوامع سنتی، پدر و مادر برای فرزندانشان همسر انتخاب می کردند ولی حالا حق جوانان در انتخاب همسر، بسیار زیاد شده و برای دیگران حقی قائل نیستند. و ازدواج یک امر فردی شده.

مناسبات زن و شوهر هم تغییرات زیادی کرده است. مهمترین تغییر، اختلاط نقش است؛ در قدیم نقش ها تفکیک شده بود ولی حالا بر عکس شده است. این تغییر به سمت برابری نقش ها پیش می رود. در مورد روابط والدین با فرزندان، مهم ترین تغییرات این است که در قدیم فرزندان دو ویژگی بسیار مهمی داشتند: حرف شنوی و صالح بودن. اما این نظام تغییر کرده است.

نظام تربیتی غرب بجای بچه مطیع، بچه مستقل را پرورش می دهد. اما در جامعه ما متأسفانه فرزند سالاری رشد کرده است. همچنین پروسه تنازعاتی بین والدین و فرزندان در جامعه ما زیاد شده است و بیشتر بین پدر و پسر و مادر و دختر شدیدتر است. در روابط خواهر و برادر هم نوعی جدال و تنازع و رقابت است اما درگذشته روابط مبتنی بر گذشت و محبت بود.

ساختار خانواده

خانواده، برای رسیدن به کارکردهایی که برشمرده شد مانند هر نهاد دیگری نیازمند ساختار است. در نگاه جامعه شناسان غربی، ساختار خانواده، مدل ثابت و مرجحی ندارد؛ به طور طبیعی به تبع تغییرات اجتماعی، تغییر کرده و منجر به تغییر در کارکردها می شود لذا به عنوان مثال از نگاه ایشان، تغییر ساختار مدیریت در خانواده از نظام طولی به نظام عرضی و دموکراسی که زن و مرد و فرزندان را از لحاظ قدرت تصمیم گیری در یک سطح قرار می دهد، به نوعی مؤید انعطاف این نظام در مقابل تغییر در ساختارهای اجتماعی بوده و مورد تایید است؛ اما در رویکرد دینی، دستیابی به کارکردهای خانواده متعادل، مستلزم وجود ساختار ویژه ای در خانواده است؛ ساختاری که بر اساس تفاوت نیازها و استعدادهای افراد خانواده و به منظور نیل به سعادت حقیقی انسان از سوی آفریدگار طراحی شده لذا نه تنها تابعی از تغییرات اجتماعی نیست بلکه تغییر شرایط اجتماعی و هماهنگ ساختن سایر نظام های اجتماعی را برای تحقق یک خانواده سالم طلب می کند.

متاسفانه توجه به ساختار اصیل دینی در کشور مغفول مانده است. به دیگر سخن ،بشر برای گریز از بعضی ضعف های خانواده سنتی، ساختارهای خانواده مدرن را انتخاب کرده و درمان دردهایش را از آن طلب میکند در حالی که به اذعان بسیاری از اندیشمندان همین ساختارها، بحران خانواده در غرب را ایجاد کرده است. کاهش تمایل به تشکیل خانواده، عمر کوتاه ازدواج، روابط خارج از ازدواج و افزایش تعداد فرزندان نامشروع با پدرانی نامعلوم، افزایش تعداد خانواده های تک والدی و ناسازگاری و فاصله عاطفی فرزندان با والدین، نمونه هایی از نگرانی های جامعه مدرن درباره خانواده است. بنابراین بازنگری فعالانه و پویا در متون دینی برای اتخاذ ساختارهای اصیل خانواده، ضروری به نظر می رسد.

آسیبهای فرهنگی فن آوری مدرن در خانواده

یکی از آسیبهای فن آوری مدرن، آسیبهای فرهنگی است که در حوزههای مختلف، زندگی انسان را تهدید میکند و آداب و رسوم، عقاید و سنتهای ملی و بومی را دچار چالش میسازد. فن آوری مدرن که پیآمد مدرنیته غرب است و فرهنگ و ارزشهای غربی را در خود دارد، با ورود به خانوادههای ایرانی، فرهنگ حاکم بر خانوادهها را دگرگون، و کارکردهای خانواده را دچار تعارض و دوگانگی میسازد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید